«بهمن فُرسی»، نویسنده، روزنامهنگار، شاعر، نقاش و هنرمندی مستقل و تواناست که در سال ۱۳۵۶ ایران را ترک کرده و از آن زمان در لندن زندگی میکند. او از پیشکسوتان جریان مدرنیستی ایران است که در هنر و ادبیات با نگاهی تازه و ارائه سبکی نو، بهویژه در دهه ۱۳۳۰ تاثیرگذار بوده است. به مناسبت نودمین زادروز این ادیب هنرمند، با نگاهی اجمالی، به بررسی فعالیتها و آثارش میپردازیم.
***
بهمن فُرسی ۱۲بهمن۱۳۱۲ در تبریز به دنیا آمد و در چهار سالگی با خانواده به تهران مهاجرت کرد. در نوجوانی به نوشتن و نقاشی روی آورد و از دوران دبیرستان به تئاتر علاقمند شد. او نوشتن نمایشنامه و بازی را از گروه تئاتری کوچکی در کنار «جمشید لایق» و «علی نصیریان» آغاز کرد و بعدها عضو گروه نمایشی «شاهین سرکیسیان»، با نام «گروه تئاتر مروارید» شد که آثاری به یاد ماندنی در دهه چهل ازجمله «سیاه»، به نویسندگی و کارگردانی علی نصیریان و «گلدان»، نوشته و کارگردانی «بهمن فرسی» را بهجا گذاشت.
فرسی از چهارده سالگی به کار کردن مشغول شد و نوشتن در مطبوعات و روزنامهها را از بیست سالگی آغاز کرد. در نشریات مختلفی ازجمله «فردوسی، نگین، ایران آباد، آشنا، چلنگر، اندیشه و هنر، کتاب هفته، و روزنامههای کیهان و آژنگ»، مقاله، نقد، داستان و شعر مینوشت. باوجود علاقمندی به این حرفه، پس از هفت سال، این کار را بهخاطر بازیگوشیهای ژورنالیستی و آسانپسندیاش رها کرد.(گفتوگو با مریم منصوری-آذر ۹۷) اولین کتابش، «نبیرههای بابا آدم» را در تیراژ دویست نسخه در ۱۳۳۲ به چاپ رساند. این اثر دربرگیرنده حکایات و قصههای طنزی است که برخی از منتقدان آن را همردیف «وغوغساهاب»، اثر «صادق هدایت» ارزیابی کردهاند.
بهمن فرسی در سالهای دهه چهل، نمایشنامه «چوبزیربغل»، «موش»، و «بهار و عروسک» (به ضمیمه «سبز در سبز بازی بدون حرف»)، همچنین مجموعه داستانکوتاه «زیر دندانسگ» را در تهران منتشر کرد. «هفاایستوس»، داستانی مصور برای کودکان را در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان به چاپ رساند و عاقبت در سال ۱۳۵۳، تنها رمانش «شبیک، شبدو» را به چاپ رساند که از آن سالها تا امروز، نزد علاقمندان از ارزش و محبوبیت برخوردار است و باوجود ممنوعالانتشار بودن، چاپ زیرزمینی آن مرتب تجدید میشود.
این رمان، حکایت عشق و ناکامی جوانی نویسنده، به روایت نامهنگاریهای او با معشوق است؛ معشوقی که در اروپا با همسر فرنگی و پسر کوچکش زندگی میکند و هر بار به ایران میآید، آرامش را در آغوش او می یابد. این رمان برخلاف پاورقیهای محبوب آن سالها، فرم و مضمونی متفاوت، روایتی صریح و تحلیلگر و البته پایانی هولناک دارد و مانند دیگر آثار فرسی، از سرگردانی انسان مدرن، خفقان، سانسور و پوچی روزگار سخن میگوید. بسیاری از صاحبنظران، او را از نخستین نویسندگان ابزورد میدانند که تعارض میان تمایل انسان به جستوجوی معنا و ناتوانیش از دستیابی به معنا را، در کارهایش به تصویر میکشد.
بازیگری در فیلمهای «پستچی» و «دایره مینا» (ساخته داریوش مهرجویی)، و ایفای نقش در تئاترهای تلویزیونی «رومئو و ژولیت» و «دو ضربدر دو مساوی با بینهایت» (به کارگردانی اسماعیل شنگله)، از دیگر فعالیتهای بهمن فرسی در ایران است.
نقاشی، مجسمهسازی و پیکرتراشی (عموما با چوب) از شاخههای هنری مورد علاقه او بوده است. حضورش در چند مرکز فرهنگی در ایران قبل از انقلاب، نمایش آثارش در دورههای اول و دوم بینال تهران و همچنین برگزاری نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون (۱۳۵۵)، نشان از شیفتگی او به هنر و وفاداریش به آفرینش خلاق دارد.
بهمن فرسی در ۱۳۵۶ ایران را ترک کرد و به بریتانیا رفت. وارد مدرسه فیلمسازی لندن شد، نشر «دفترخاک» را تاسیس کرد و در فاصله سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸، مجموعه طرحها و داستانهای «سقوط آزاد»، «دوازدهمی»، «نبات سیاه» و چند دفتر شعر ازجمله «خودرنگ»، «آوا در کاواک»، و «یک پوست، یک استخوان» را، به چاپ رساند.
او در همین سالها ترجمهای منظوم از «حیدربابا» (اثر استاد شهریار) را از ترکی به فارسی ارائه داده است. در سال ۲۰۰۶ مجموعه داستان کوتاه «غوررآپ غوررآپ» را در کلن منتشر کرد و دومین کتاب مصور برای کودکان با عنوان «آآآن» را، در در لندن نوشت و به چاپ رساند. «جور هندوستان»، عنوان سفرنامهای از این نویسنده است که در سال ۲۰۱۲ در سوئد انتشار یافت.
او آثار تجسمی خود ازجمله مجسمه و حجم، نقاشی و کالیگرافی را، در گالریهای معتبری در آمریکا، انگلستان و آلمان به نمایش گذاشت. آخرین نمایشگاهش در سال ۲۰۱۶ که در مرکز مطالعات ایرانی لندن برپا شد. سی تابلو نقاشی (با موتیفهای نمادینی همچون درخت، بدن حیوان، استخوان و فرش) و هشت مجسمه مدرن (با فرمهای دفرمه و معترضگونه) از این هنرمند را در معرض دید همگان گذاشته بود.
بهمن فرسی در تمام این سالها بهندرت با رسانهها و مطبوعات گفتوگو میکرد. او در معدود گفتوگوهایش، روند داستاننویسی در دهههای اخیر را عموما حجیمنویسی، و بسیاری از بخشهای رمانها را لفّاظی نامیده که اگر از اثر جدا شود و حجم داستان کم شود، خواندنی میشود. او همچنین با اشاره به ریتم و ضرباهنگ [تند] زندگی امروز جهان، زبانآوریهای عجیب و داستانپردازیهای بدون کشش و محتوا را مردود دانسته و بر ادبیات و داستانهای بومی با زبان جهانی (مانند آثار مارکز) تاکید کرده؛ پراکندهکاری در ادبیات و تئاتر و روحیه بلندپروازانه جوانان را مورد نقد قرار داده و از انزوای تئاتریها یا رفتنشان به سوی سینما و کارهای پژوهشی، گلهگذاری کرده است. (گفتوگو با خبرگزاری ایسنا-آبان ۱۳۸۵)
درباره مفهوم رنگ در تابلوها و اشعارش، بر این باور بوده که «دنیای شعر، تعبیر دنیای واقعی و مادی است. در شعرهای من، رنگها همان بازی را میکنند که احیانا در نقاشی جلوه میکند و اگر آن شعر رفت و با خوانندهاش ارتباط برقرار کرد، آن وقت رنگها را زندهتر خواهد دید.» (گفتوگو با پرویز جاهد- اسفند۱۳۹۰)
درباره رنگ و کلمه و نقش عقیده دارد که فیگورهای نقاشی باید از طبیعتِ محض فاصله بگیرند و فرم پرورشیافتهای داشته باشند، و کلمات در کالیگرافی (نقاشیخط) باید از معنا دور باشند. (گفتوگو با کیانوش فرید، تیر ۱۳۹۵)
در آثار فرسی، ادبیات پوچی، فرمگرایی و مدرنیسم مشهود است و روایاتش ساختارشکنانه و با تصویرسازیهایی خلاق ارائه شده است. او در شخصیتپردازی داستانها و نمایشنامههایش به جنبههای خصوصی، عصیانگر، حقارتهای سرکوب شده و تمایلات جنسی پرداخته و در نقشهایش، پریشانی اجتماعی را بی آنکه خود پریشان و نومید باشد، به تصویر کشیده و هنر (نقاشی) را بهعنوان نوعی درمان اختیار کرده است.
از بهمن فرسی تاکنون بالغ بر ۱۵ نمایشنامه، یک رمان، پنج مجموعه داستان و پنج مجموعه شعر، دو داستان مصور برای کودکان، تعدادی فیلمنامه و سفرنامه و مقاله منتشر شده و صدها اثر تجسمی ازجمله تابلوی نقاشی، کالیگرافی، آثار حجمی و مجسمه، دستاورد زندگی هنری اوست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر