این گزارش درباره تلاش زنان ایرانی برای به دست آوردن حقوق خود در ۱۰۰ سال اخیر است و نقطه شروع آن از مقاله فروردین ۱۳۰۴ مجله نسوان است که بر لزوم فراگیری علوم مدرن برای زنان ایرانی نوشته بود.
***
صدسال پیش، در فروردین ۱۳۰۳ «مجله نسوان» متعلق به «جمعیت نسوان وطنخواه» در سومین شماره خود بر لزوم تربیت زنان تاکید کرده بود. این نشریه تساوی فریضه تحصیل علم در مورد زنومرد، آموختن حوزه علوم جدیده از جمله اسلحه ناریه، تحصیل تفنگهای تازه اختراع شده ماوزر، توپ کروپ و ماکسیم، کشتی بخار و اتومبیل زرهپوش را واجب دانسته و نوشته بود:
«تربیت و ترویج آیینِ قویتر، بهترین راه نزدیکی [به هدف] است. برای اصلاح سیاست ملک، پس مادران عالمه و فاضلهٔ تربیتشده میتوانند از ابتدا اولاد خود را در تحت نفوذ ملکات فاضلهٔ خود تربیت، و ذهن صاف و هوش پاک آنها را با تربیت و تمدن منقوش و محکوک، و چمنزار طبیعتاش را با خصائل ممدوحه آبیاری کنند.» (مجله نسوان، شماره ۳، ص۵)
این انجمن مخفی زنانه یکی از دهها تشکلی بود که در جریان جنبش مشروطهخواهی در دهه ۱۲۸۰ شمسی به همت شاهزادگان و تحصیلکردگان شکل گرفتند. زنان در این کانونها که از ترس مزاحمت و تهمت تکفیر به صورت سرّی و نیمهسرّی تشکیل میشدند، عموما خواستار ارتقای استقلال زنان، تحولات سیاسی-اجتماعی و احقاق حقوقی از جمله حق برخورداری از عدالتخانه، تشکیل مجلسشورایملی، رفع بحران اقتصادی و رسیدگی به وضعیت بهداشت و معیشت مردم بودند؛ همچنین با نوشتن نامه و اعلامیه، انتشار مقاله و روزنامه یا تاسیس مدارس دخترانه میکوشیدند تا دختران و زنان از تحصیل علم و هنر محروم نمانند و اهمیت این موارد را به مشروطهخواهان یادآوری میکردند.
نخستین تشکل زنان «اتحادیه غیبی نسوان» با رویکردی سیاسی بود که در مهرماه ۱۲۸۶ با انتشار «مقاله مخدرات» در مجله «ندای وطن» خواستار حقرایزنان و حضورشان در میان نمایندگان مجلس شد. ماجرای فروش دختران قوچان به ترکمانان شوروی را نیز همین اتحادیه مخفی به مجلس شورای ملی رساند و خواستار رسیدگی شد. از دیگر جمعیتهای زنان در آن دوران میتوان به «انجمن حریت نسوان» (۱۲۸۸) و «انجمن مخدرات وطن» (۱۲۸۹) اشارهکرد که برای بالابردن اعتمادبهنفس زنان و همچنین استقلال ایران تلاش میکردند.
«جمعیت نسوان وطنخواه» اما در سال ۱۳۰۱ و به همت «محترم اسکندری» و همراهی خواهرش «ملوک اسکندری» و همچنین «نورالهدیمنگنه»، «مستوره افشار» و «فخرآفاق پارسا» (از اعضای هیات مدیران) تشکیل شد.
حمایت از استقلال زنان، افتتاح مدارس نسوان، تاسیس شبانهروزی برای نگهداری از دختران یتیم بیبضاعت و تاسیس مریضخانه برای زنان فقیر از جمله اهداف این جمعیت بود. از فعالیتهای تاثیرگذار آنان می توان به آتشزدن جزوههای زنستیزانهای به نام «مکر زنان» در میدانهای اصلی تهران در اسفند ۱۳۰۱ در دفاع از آبروی زنان، و مخالفت با کروک چرمی درشکهها و دستور دیدهنشدن زنان در معابر اشاره کرد.
همچنین برپایی نمایش «آدموحوا» نوشتهٔ میرزاده عشقی، ترویج مصنوعات وطنی و حمایت از کالاهای داخلی در مکانهای مردانه مثل قهوهخانهها، برگزاری «نخستین کنگره بینالمللی زنان در ایران» در سال ۱۳۱۱ و حضور رهبران جنبشهای زنان (نورحماده از بیروت و سید فاطمه از عراق و حنیه خوری از مصر) از کنشهای به یادماندنی این انجمن زنان است. «جمعیت نسوان وطنخواه» با سرکوب و توقیف نشریات و انجمنهای مستقل در زمان پهلوی اول، در سال ۱۳۱۲ به کار خود خاتمه داد و اعضایش بعدها از موسسان «کانون بانوان» (۱۳۱۴) شدند.
فعالیت و مبارزات زنان در صدسال اخیر محدود به شهر تهران نبود. «جمعیت پیک نسوان سعادت» در رشت (۱۳۰۰) فعالیتی گسترده داشت و نخستین گروهی بود که هشتم مارس را به عنوان روز زن پذیرفت. «مجمع انقلابی نسوان» در شیراز (۱۳۰۶) نیز در آگاهسازی و برابریخواهی زنان میکوشید. این انجمن که بر اثر فشار گروههای مذهبی نامش را به «نهضت نسوان» تغییر داد، غیرقانونی اعلام شد و موسس آن، زندخت شیرازی پس از تکفیر شدن از سوی یکی از مذهبیون شیراز، به تهران آمد و به انتشار نشریه «دختران ایران» پرداخت.
با وجود نقش موثر نهادهای دولتی از جمله شهربانی و وزارت معارف در واقعه کشف حجاب، نمیتوان سهم سخنرانیها و بیانیههای زنان در پیشبرد سیاست تغییر پوشش زن ایرانی را نادیده گرفت. به طور مثال، صدیقه دولتآبادی با سابقه تاسیس چند مدرسه دخترانه و بنیانگذاری چند انجمن از جمله «انجمن مخدرات وطن»، همچنین تاسیس نشریاتی برای زنان («حقوقزنان»، «زبان زنان» و ...) همواره با صراحتی بینظیر در نقد حجاب مینوشت و به روشنگری میپرداخت و بارها تهدید جانی شده بود. او دهسال پیش از قانون برکناری حجاب، عملا حجاب را کنار گذاشته و از اولین زنانی بود که بعد از مشروطه بدون چادر از منزل خارج میشدند.
جنبش زنان که تا آن هنگام، دختران و زنان را از اندرونیها به مدرسه و دانشگاه و عرصههای اجتماعی رسانده بود و دستاورد مهمش رفع حجاب بود، در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ با نظارتهای دولت، به صورتی محدود و کنترلشده به حیات خود ادامه داد، اما فعالیتش به مرور از حالت جنبش اجتماعی خارج شد.
در ۱۳۳۴ «جمعیت راه نو» به همت «مهرانگیز دولتشاهی»، اولین زن سفیر ایرانی و نماینده مجلس تاسیس شد که به راهاندازی کمیسیونهای آموزشی، حقوقی، مطالعاتی و رفاهی پرداخت. «شورایعالیزنان» (۱۳۳۷) نیز به مرور به نهاد دولتی «سازمان زنان ایران» (۱۳۴۵) به ریاست اصلی «اشرف پهلوی» تبدیل شد که فعالیتهایش بیشتر جنبه خیریه داشت و کار اعضای آن عموما داوطلبانه بود و به ایجاد مهدکودک و مراکز رفاه خانواده برای زنان طبقه فرودست، آموزش های بهداشتی و حرفهای برای زنان خلاصه میشد. با روی کار آمدن مهناز افخمی، دومین زن وزیر (پس از «فرخرو پارسا»، وزیر آموزش و پرورش) در سمت وزارت مشاور در امور زنان، تلاشهایی برای تصویب قانون حمایت خانواده (۱۳۵۴) و قانون سقط جنین (۱۳۵۶) انجام شد.
با وقوع انقلاب ۵۷ اما شکل و مسیر جنبش زنان در ایران تغییر کرد. ۱۵ روز بعد از روی کار آمدن حکومت جدید، قانون حمایت از خانواده مخالف شرع و ملغی اعلام شد. چند روز بعد، دستور منع ورود زنان بیحجاب به ادارات و وزارتخانهها صادر شد. زنان در قیامی ششروزه در اسفند ۵۷ (همزمان با هشتم مارس ۱۹۷۹) به تظاهراتی دست زدند که بزرگترین تظاهرات زنان در تاریخ ایران بوده و نسبت به حجاب اجباری، لغو قانون حمایتخانواده، و رفع تبعیض جنسیتی اعتراض کردند.
با این حال، به خواستههای آنان اعتنایی نکردند و در مدت کوتاهی زنان از قضاوت کنار گذاشته شدند، سقط جنین ممنوع شد و سن ازدواج زنان به ۱۳سال کاهش یافت. تحصیل دختران در رشتههای فنی و برخی رشتههای دانشگاهی، حضورشان در استادیومهای ورزشی و شرکت آنان در برخی ورزشها ممنوع شد و به مرور قوانینی از جمله قصاص و سنگسار که زنان را نسبت به مردان در معرض خطر بیشتری قرار میداد، تصویب شد.
با این همه، زنان دست از اعتراض نمیکشیدند و با تظاهرات، تحصن و اعتراضات مدنی به مبارزه ادامه میدادند. در دهه ۱۳۶۰، سرکوبهای سیاسی تشدید شد و فعالیت زنان در غالب مجالس خانگی و کتابخوانی و برنامههای مطالعاتی، برگزاری مراسم قمرالملوک وزیری و فروغ فرخزاد بر سر مزارشان ادامه مییافت.
همکاری فعالان زن با انجمنهای حمایت از حقوق کودکان و کودکان کار یا مبارزه با آلودگی محیطزیست، تاسیس «انتشارات روشنگران و مطالعات زنان» (۱۳۶۲) توسط «شهلا لاهیجی» یا انتشار ماهنامههایی مانند «ماهنامه زنان» (۱۳۷۰) و «زنان امروز» (۱۳۹۳) به مدیریت «شهلا شرکت»، و انتشار «روزنامه زن» (۱۳۷۷) با مدیریت «فائزه هاشمی رفسنجانی» نیز شاهدی بر ادامه روند مقاومت زنان است.
«کمپین یک میلیون امضا» نیز پویشی مستقل و اجتماعی بود که در شهریور ۱۳۸۵ از سوی جمعی از فعالان زن، با هدف حمایت از رفع تبعیض جنسیتی علیه زنان به راه افتاد و در ادامه راه مبارزات زنان، حرکتی تاثیرگذار شد.
«مادران خاوران» نام گروهی از زنان بود که فرزندان یا اعضای خانوادهشان در میان اعدامهای سیاسی دهه ۶۰ و دفنشدگان در گورستان خاوران بودند. «مادران پارک لاله» هم فرزندان یا همسران خود را در اعتراضات به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ موسوم به جنبش سبز از دست داده بودند.
این گروهها که عموما خواستار برقراری حقوق بشر، لغو حکماعدام و محاکمه مسئولان و دستوردهندگان به قتل فرزندانشان بودند، بعدها به گروه بزرگ «مادران دادخواه» پیوستند که فرزندانشان به دلیلی در اعتراضات مختلف از جمله دی ۹۶، آبان ۹۸، شلیک پدافند هوایی سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری اوکراینی و خیزش ۱۴۰۱ (قیام ژینا یا انقلاب مهسا یا جنبش «زن، زندگی، آزادی») به دست ماموران حکومت جمهوری اسلامی جان خود را از دست داده بودند.
مقاومت زنان در قالب جنبش «زن، زندگی، آزادی» به نشان دختران و زنانی که بدون حجاب و شجاعانه در خیابانها، ادارات، بانکها، دادگاهها و دادسراها در رفتوآمدند یا با شکیبایی و هوشیاری در زندانها بهمبارزه برای زندگی مشغولند: «نرگس محمدی»، «نسرین ستوده»، «بهاره هدایت»، «سپیده قلیان» و.. تلاش زنان ایرانی همچنان ادامه دارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر