close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

در قاب عکس استراليایی؛ بگم بيايید درباره گل‌های داخل لباس زيرتون حرف بزنيم؟

۲۷ خرداد ۱۳۹۴
همایون خیری
خواندن در ۶ دقیقه
در قاب عکس استراليایی؛ بگم بيايید درباره گل‌های داخل لباس زيرتون حرف بزنيم؟
در قاب عکس استراليایی؛ بگم بيايید درباره گل‌های داخل لباس زيرتون حرف بزنيم؟

بلاخره با آموزش مسائل جنسی باید چه کار کرد؟ از چه وقت بايد آموزش جنسی را شروع کرد؟ و از همه پردردسرتر این که با واژه‌ها چه کار کنيم؟ حالا شما را خبر ندارم ولی خود من بارها و بارها به دليل کارهای رسانه‌ای و علمی‌ام سعی کرده‌ام جواب اين سوال‌ها را با توجه به شرايط اجتماعی و فرهنگی خودمان پيدا کنم. هر چند حرف زدن درباره‌اش موضوع چالش برانگيزی‌ست منتها به نظرم رسيده لاپوشانی‌اش نه تنها کمکی به رفع سوء تفاهم‌های اجتماعی و فرهنگی ما نمی‌کند بلکه مثل يک گلوله برفی که در سراشیبی حرکت می‌کند هر لحظه بزرگ‌تر می‌شود و خسارت بيشتری به بار می‌آورد. همين الان هم کم خسارت به بار نيامده. حساب کنيد چقدر همگی آموزش ناکارآمد از در و همسايه و آدم غيرمتخصص شنیده‌ايم؟ برای درک فاجعه‌ بار بودنش همين يکی کافی‌ست که بدانیم بسياری از بيماری‌های مقاربتی منجمله ايدز در اثر همين آموزش نديدن گسترش پيدا کرده. شرم از اين که بتوانيم درباره کاندوم حرف بزنيم يا به راحتی برويم توی خواروبار فروشی و کاندوم بخريم به گسترش پنهانی بيماری‌های مقاربتی منجر شده. فقط هم کاندوم نيست، نوار بهداشتی هم همين گرفتاری را دارد و خريدش تبديل شده به قبح اجتماعی. در حالی که هر دو موضوع مربوط به کارکردهای معمولی بدن آدم‌هاست. سال‌هاست فعالان پيشگيری از ايدز قادر نيستند پوستر و کتابچه‌های راهنما برای آموزش پيشگيری از ابتلا به ايدز منتشر کنند چون بخشی از روش‌های پيشگيری تبدیل به تابو شده. همین الان که به موضوع فکر می‌کنید متوجه می‌شويد که برای شروع گفتگو درباره اندام‌های جنسی هم واژه‌هایی نداریم که بار ناخوشايند نداشته باشند. بعضی از اين واژه‌ها تبدیل به ناسزا شده‌اند که در دعوا نثار طرفين می‌شوند. قوز بالای قوز هم اين است که برای بيان احساساتی که ربط دست دومی به مسائل جنسی دارند هم فقط برای اين که از محدوده مسائل جنسی خارج بشويم اسامی و افعال را چپ اندر قيچی مصرف می‌کنيم. سانسور هم که واويلا. فکر کنيد می‌خواهيد بگويید بوسيدن. در کتاب‌ها باید از کنارش رد بشويد و بنويسيد معانقه که بکلی يک چيز ديگری‌ست و در گفتگوهای معمولی می‌گويید ماچ در حالی که بوسیدن هيچکدام از اين‌ها نيست. رقصيدن هم در شکل مجوزدارش می‌شود حرکات موزون و معمولی‌اش تبديل شده به قر که باز با رقصيدن فرق دارند. در واقع مسائل جنسی تبدیل شده به تابويی که مدام قربانی می‌گيرد. نه فقط بيماری‌های جسمی بلکه بيماری‌های روحی هم به بار می‌آورد. راستش من به جایی مثل فرهنگستان زبان فارسی هم اميد ندارم که بتواند واژه سازی کند. تعارف هم نمی‌کنم. کارکرد اين نهاد و نهادهای مشابهش اگر لطيفه توليد نکنند آنقدر سياسی شده که آخرين انتظاری که می‌شود از آن‌ها داشت همين حرکت‌های مستمر فرهنگی‌ست. بنابراين شايد بشود از نهادهای مردمی چنين انتظاراتی داشت که بطور معمول مشارکت بيشتر مردمی ايجاد می‌کنند و می‌توانند گره‌های اجتماعی و فرهنگی ما را باز کنند. مثل هر کار مردمی ديگری هم اثر اين نهادها قطعی‌تر است. من با يک نهاد علمی- آموزشی همکاری می‌کنم که اسمش عبارت است از "دانشمندان در مدرسه". کسانی که در دانشگاه‌ها فعاليت تحقیقاتی دارند به معلم‌های دروس علمی در مقاطع دبستان و دبيرستان کمک می‌کنند تا راه‌های بهتری برای آموزش علوم به دانش آموزان پيدا کنند و درک دانش آموزان از علم بهتر بشود. معلم‌های دوره ابتدايی در سال ششم اولين جزوه‌های آموزش جنسی را به دانش آموزان ارائه می‌کنند و باز زبان ساده درباره اندام‌های جنسی برای‌شان توضيح می‌دهند. در يکی از جلسات گفتگو با معلم‌ها از معلمی که با او همکاری می‌کنم پرسيدم با واژه‌های چه کار می‌کنی؟

زن: خوب همون واژه‌هایی رو بهشون ميگم که تا دانشگاه هم همون‌ها رو توی کتاب‌های درسی می‌خونن.

من: خجالت نمی‌کشن؟

زن: یک کمی اولش که عکس‌ها رو می‌بينن و حرف می‌زنيم کمرویی می‌کنن ولی بعد که متوجه ميشن من جدی دارم درباره بهداشت و سلامتی حرف می‌زنم ديگه کمرویی رو کنار ميذارن. بعضی از بچه‌ها گاهی شوخی هم می‌کنن ولی شوخی‌ها از کمرويیه.

من: خودت هم در همين سنين در مدرسه آموزش ديدی؟

زن: آره. البته سی سال پيش شیوه آموزش شبیه امروز نبود ولی بنا بود آموزش بدن و با همون سبکی که متداول بود آموزش می‌دادن.

من: پدر و مادرها اعتراض می‌کنن که نبايد با بچه‌ها درباره مسائل جنسی حرف بزنيد؟

زن: بعضی‌ها که خيلی مذهبی هستن گاهی از اين اعتراض‌ها می‌کنن ولی بطور معمول قانع ميشن. بخصوص اگه بچه اول‌شون باشه که مدرسه مياد. اگر کسی خيلی معترض باشه برای بچه‌ش مرخصی می‌گيره توی ساعات‌های اين کلاس ولی من برخورد نکردم که چنين اتفاقی بيفته. به هر حال من بايد اين درس آموزش جنسی رو ارائه بدم چه اونا خوششون بياد چه نياد.

من: اول با تصوير آموزش ميدی يا اول حرف می‌زنی درباره مسائل جنسی؟

زن: اول توضيح ميدم که خودشون متوجه بشن چيزهايی توی بدن‌شون داره تغيیر می‌کنه. توی همين کلاس ششمی‌ها بعضی‌هاشون غده‌های عرقی‌شون شروع به فعاليت می‌کنه و بهشون ميگيم که بايد خوشبو کننده بدن استفاده کنن. گاهی دخترها هم فعاليت غده‌های جنسی‌شون شروع ميشه و متوجه هستند که یک چيزهایی داره رخ ميده. از همين موضوع شروع می‌کنيم به حرف زدن.

من: خود بچه‌ها در گسترش موضوع همراهی می‌کنن؟

زن: آره. تا ميگم بعضی‌هاتون ممکنه بوی عجيبی بدين هميشه چند نفر ميگن فلانی بوی عجيب ميده. معلوم ميشه که تغيیرات رو متوجه شدن. همين حرف زدن باعث ميشه گفتگوی دو طرفه و کلاسی ادامه پيدا کنه.

من: و بعد تصويری ميشه.

زن: آره. تصاوير دستگاه جنسی زن و مرد رو بصورت ساده داريم که همون کمک می‌کنه ساختمان کلی اندام‌ها رو بشناسن. به نظرم با گسترش اينترنت و کامپيوتر ممکنه قبل از کلاس هم چنين تصاويری ديده باشند ولی توضيحات پايه‌ای رو که ميگيم خيلی کمک می‌کنه که از هر جايی درس اشتباهی نگيرن. 

من: فکر می‌کنم خيلی قدم مفيديه که از همين سن و سال با مسائل جنسی آشنا بشن.

زن: خوب اين‌ها که با همين اندام‌های جنسی به دنيا ميان. چيزی بهشون اضافه نميشه. وقتی تغيیرات دوره بلوغ شروع ميشه اگه درباره‌ش اطلاع نداشته باشن ممکنه به خودشون صدمه بزنن. الان هم که ديگه نمی‌تونی چيزی رو پنهان کنی. مجله هست، اينترنت هست. بايد آموزش بدی.

من: ببينم هيچ پیش اومده برای اسامی اندام‌های جنسی ابتکار هم بخرج بدی؟

زن: يعنی چی؟

من: یعنی يک اسمی بذاری که استعاره باشه.

زن: نه. چرا اين کار رو بکنم؟

من: بخاطر اين که اسم اندام‌ها رو نبری.

زن: هاهاهاها ... يعنی بگم بيايید درباره گل‌های داخل لباس زيرتون حرف بزنيم؟

من: هاهاهاها ... آره. این روش خيلی توی کشور من شایعه.

زن: بعدش لابد يکی بشه گل قرمز يکی بشه گل شب‌بو ... هاهاهاها.

من: خوب آره الان از بس حرف زدنش توی فرهنگ ما سخت شده تبديلش کرديم به مثلا گل قرمز و شب‌بو.

زن: فکر کن يکی بياد توی گروه شما سخنرانی کنه بعد بگه زنبورهای نر گل‌های قرمز‌شون رو به گل شب‌بوی زنبور ملکه نزديک می‌کنند ... هاهاهاها. نه اين کار مسخره‌س. هرگز چنين کاری نمی‌کنم.

من: ولی خنده‌داره. ما اينجوری درباره‌شون حرف می‌زنيم.

زن: خوب يک روز دعوتم کن بيام توی آزمايشگاه‌تون درباره تجربياتم از آموزش گل‌های قرمز و شب‌بو حرف بزنم.

من: آره فکر خوبیه. همين روزها دعوتت می‌کنم. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

مرگ دوازدهمین پلنگ ایرانی

۲۷ خرداد ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۳ دقیقه
مرگ دوازدهمین پلنگ ایرانی