close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

رقص ایرانی و بابا کَرم‌های فراموش شده

۱۴ اسفند ۱۳۹۳
بلاگ میهمان
خواندن در ۶ دقیقه
رقص ایرانی و بابا کَرم‌های فراموش شده

مریم دهکردی

 »زندگی، صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست». از وقتی به خاطر دارم با شنیدن یا خواندن این جمله تصویری در برابرم شکل می‌گیرد. یک سن بزرگ و زوجهایی که دو به دو مقابل هم می‌ایستند و در پرتو روشنی که فقط روی آن‌ها می‌افتد، می‌رقصند. هر کدام یک جور. تانگو، والس، سالسا، لزگی...

در سرزمینی من گرچه رقص قدمتی دیرینه دارد اما هرگز جایگاه موجهی نداشته است. شاید این روز‌ها و به مدد پیشرفت‌های انفورماتیکی، حضور مردم در شبکه‌های مجازی، افزایش تعداد تحصیلکرده‌های جامعه و همچنین مهاجرت بسیاری از جوانان به خارج از کشور کمی این دیدگاه تعدیل یا اصلاح شده باشد. اما هنوز هم خانواده‌ها در برابر کودکی که در پاسخ به پرسش «وقتی بزرگ شدی می‌خواهی چکار کنی؟» می‌گوید: «می‌خواهم برقصم» واکنش‌های متعصبانه، تند و‌گاه ناشایستی همراه با خشونت کلامی نشان می‌دهند. هنوز هم به کسی که شغل رسمی‌اش رقصیدن باشد می‌گویند: «رقاص» یا «رقاصه» و نه «رقصنده».

خاطرم هست در شاهکار سینمایی «برباد رفته»، در دوران جنگ میان طرفداران برده داری و مخالفان آن، دخترکان در بازارچهٔ خیریه با لباسهای رنگی و پف دارشان در حرکت بودند و ناگهان با پیشنهاد غریبی روبرو شدند. به مردان پیشنهاد شد برای کمک به سربازان و خرید مایحتاج مبارزان جبههٔ جنگ، در ازای رقص با دختر مورد علاقه‌شان مبلغی را پیشنهاد کنند. یک نوع حراج کالا که با هدف خیریه صورت پذیرفت و همه از آن استقبال کردند.

این همه انعطاف در برابر رقص در جهان غرب از کجا می‌آید و اینهمه واکنش منفی در ایران از چه سرچشمه می‌گیرد؟

وقتی به فعالیت‌های انسان نخستین نگاه می‌کنیم می‌بینیم به واسطهٔ اثر فیزیکی که فعالیت‌های مختلف دارند می‌شود در مورد زمان ورودشان به زندگی بشر زمانی را مشخص کرد. پدیده‌هایی مثل شکار، نقاشی، ورود ابزارهای سنگی، کشف آتش و غیره. اما رقص هیچ اثر فیزیکی از خود به جا نمی‌گذارد. به درستی نمی‌شود دربارهٔ زمان ورود رقص و موسیقی به زندگی انسان‌ها اظهار نظر کرد اما بر اساس نقاشی‌های به جا مانده بر دیوارهٔ غار‌ها، می‌شود گفت رقص، بخش مهمی از مراسم و تشریفات جشن هاو سرگرمی‌های بشر بوده است. رد پای آن به دوران پیش از تاریخ و حدود ٣٣٠٠ سال قبل از میلاد مسیح بر می‌گردد.

یکی از اولین کاربردهای رقص، در آداب شفادهنده و مراسم آئینی بوده است و حتی مطابق افسانه‌های سریلانکایی، رقص‌های شیطانی به ٢۵٠٠ سال قبل باز می‌گردد که هدف از آن‌ها خروج ارواح خبیث از کالبد مردگان یا زندگان بوده است. آیین‌هایی که هنوز هم در برخی قبایل آفریقایی، یا آمریکایی به اجرا در می‌آید.

آئین‌ها و رقص‌ها در ایران

ایران سرزمین آیین هاست. سرزمینی که اقوام مختلف با فرهنگ‌های متفاوت و سبک زندگی منحصر به فرد در آن زندگی می‌کنند. موسیقی، آوا‌ها و رقص‌ها نیز به تناسب سبک زندگی در آن متفاوت است. چند سالی است که در جشنواره‌های مردم‌شناسی گروههای هنری به نمایش رقص در فضاهای باز می‌پردازند اما عنصری به نام «زن» از این نمایش‌ها حذف شده است. واقعیت اینجاست که بدون حضور زن، هنر رقص رکنی اساسی را از دست می‌دهد.

برخی از مراسم آیینی هست که رقص ویژه‌ای دارند و منحصرا به نقطه‌ای خاص از کشور متعلقند. ذکر خنجر ترکمن‌ها، یکی از آنهاست. آیینی که ریشه در اعتقادات ملی و مذهبی قوم ترکمن دارد. ریشه‌اش به پیش از میلاد و دوران شمن‌ها باز می‌گردد. آن‌ها برای اجرای این رقص به مکانهایی می‌رفته‌اند که بای هیچ انسانی به آن نرسیده باشد. ساعت‌ها کنار آتش می‌چرخیدند و با خواندن ذکرهایی به عالم ماورا متصل می‌شده‌اند. ذکر خنجر هفت مرحله داشته که در ‌‌نهایت با خواندن اوراد بر خنجر به پایان می‌رسیده است. این کار عموما در مواقع خاصی انجام می‌شده. وقوع بلایای طبیعی، شیوع بیماری‌های واگیردار، به هنگام شکر گذاری در برابر نعمت‌ها و پیروزی‌ها و هنگام لشکر کشی‌ها و جنگ.

رقص شمشیر عرب‌ها نیز برگرفته از طبیعت و جغرافیای منطقه است. باسم حمادی در خوزستان یک گروه هنری دارد به نام می‌سان. او در مورد این آیین می‌گوید: «این رقص در ایام عید فطر و قربان انجام می‌شود. در عروسی‌ها هم مرد‌ها به ردیف با شمشیرهای افراشته در کنار هم می‌ایستند که نماد سدی است در برابر دشمن. حرکات مواجی می‌کنند به چپ و راست که استعاره از دریاست. بعد گردن‌ها را به جلو و عقب حرکت می‌دهند. شبیه به حرکت سر عقاب در هنگام انتظار برای هجوم به شکار.... مراحل دیگری هم دارد و در ‌‌نهایت با پایین آوردن شمشیر‌ها می‌رسد به آتش بس و صلح و اتحاد.«

این گونه رقص‌ها مردانه‌اند. رقص محلی کردی که به هل پرکه موسوم است از ردیف زنان و مردان تشکیل می‌شود که با هم شانه تکان می‌دهند یا رقص‌های ترکی آذربایجانی، یا آن رقص مکش مرگ مای ایرانیان که پر است از حرکات ظریف دست و کمر و پا و گردن. این‌ها چرا باید فراموش شود؟ چرا نباید جدی و آکادمیک آموزش داده شود؟ این عناد و بی‌مهری صرفا بدلیل حضور زن در آنهاست؟

باید گفت که چنین نیست. اگر چه حضور زن یکی از موانع اجرای رقص‌های حتی آیینی در ایران بوده است اما در برخی از آن‌ها حتی یک یا گروهی از مردان نیز اجازه حضور و فعالیت ندارند. رقص موسوم به «بابا کرم» که از دیر باز در نمایش‌های رو حوضی و تئاتر‌ها و مجالس شادی و طرب اجرا می‌شده رقصی است مردانه، و یا رقص سنتی بندری‌ها موسوم به سرکنگی - به معنای سینه لرزان- نیز شامل این ممنوعیت می‌شود.

واقعیت اینجاست که در سبک و سیاق زندگی معاصر ایرانیان، شادی نیز عنصری مفقوده است. علاوه بر ممنوعیت‌های قانونی که دولت برای رقص و رقصیدن وضع کرده، شادمانی نیز در زندگی امروز مردم جای خالی‌اش به وضوح دیده می‌شود. اینکه در کشورهای اروپایی و آمریکایی یا حتی کشورهای آسیایی حتی مسلمان نشینان به بهانه‌های مختلف برای شادمانی گرد هم می‌ایند باعث می‌شود موسیقی‌ها و رقص‌های باستانی، آیینی و سنتی سینه به سینه منتقل شوند. برگزاری فستیوال‌های متعدد هنری و فرهنگی، استادیوم‌های ورزشی و افتتاحیه‌ها و اختتامیه‌های مسابقات بزرگ، جشنواره‌های فصلی و جشن‌های ملی در سراسر جهان بهانه‌ای برای زنده نگه داشتن شادمانی و رقص و پایکوبی در زندگی مردمی است که کار روزانه و گرفتاری‌های زندگی مدرن ممکن است طاقتشان را طاق کرده باشد. در کشور ترکیه ٣٠ آگوست مصادف است با جشن «ظفر بایرامی». روزی است که ارتش ترکیه موفق شد شهرهای جنوب غرب ترکیه را از ارتش یونان پس بگیرد. در این روز سراسر این کشور مملو است از موسیقی و گروههای آواز و رقص‌های سنتی. چنین مراسم‌هایی در لندن، اسکاتلند، آمریکا، برزیل، استرالیا، هند و اکثریت کشورهای جهان قابل مشاهده است.

دوست نویسنده‌ام، مهام می‌قانی دربارهٔ رقص اظهار نظر جالبی دارد. معتقد است که می‌شود هر کسی را بابت هر رفتاری نقد کرد. شیوه غذا خوردنش، لباس پوشیدنش، حرف زدنش، راه رفتنش اما در مورد رقصیدن نه! این عصیان تن است و هر کس به گونه‌ای عصیان می‌کند. بسته به شیوهٔ زندگی‌اش. بسته به رنج‌ها و درد‌هایش. در. صفحهٔ فیسبوکش نوشته: «عکس‌های قدیمی‌ام از مهمانی‌های گذشته را در جای امنی نگه می‌دارم. دیر نیست مجبور شوم برای توضیح دادن منظورم به جوان تر‌ها، آن‌ها را بیرون بیاورم و بگویم: حیف که دیگر نمی‌شود مثل خودمان برقصیم و الا نشانتان می‌دادم چه کسی رقص بلد است و چه کسی نیست! رقصی که ما با آن بار آمده‌ایم به آن پیچ و خم‌های لخت و شکیبا که لمبرهارا مرکز حیات می‌دانستند، آن رقصی که جهان را نه با خطوط خمیده، که با منحنی‌های نیمه تمام معنا می‌کرد از بین رفته است«

می‌نشینم به تماشای کلیپ رقص بانوی ایرانی که ترکیبی است از رقص سنتی ایرانیان و سماع. رقص ابداع اوست و در کمال شعور می‌رقصد. حرکاتی هماهنگ و ظریف که حتی اگر ناشنوایی به تماشا بنشیند شاید بفهمد خوانندهٔ ترانه چه می‌خواند. از دیدنش کیف می‌کنم. نمی‌دانم چه کم دارد از آن‌ها که در فستیوال‌های جهانی هیپ هاپ و تانگو می‌رقصند؟ چرا کسی به این مسئلهٔ مهم فکر نمی‌کند که رقص در ایران در حال نابود شدن است؟ رقص دارد به پدیده‌ای عجیب و غریب تبدیل می‌شود که نمی‌شود آن را شناخت.

منبع: Parpirar.org

ثبت نظر

تصویری

هند٬ کشوری متفاوت

۱۴ اسفند ۱۳۹۳
هند٬ کشوری متفاوت