close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

شعر سنتی، شعری بی‌زبان

۲۶ مرداد ۱۳۹۴
ادبیات و شما
خواندن در ۹ دقیقه
شعر سنتی، شعری بی‌زبان
شعر سنتی، شعری بی‌زبان

گفت‌وگو با لیلی گله‌داران
محمد تنگستانی 
بخش اول

«شعر اجرایی» و «پرفورمنس شعر»، در چند سال گذشته موضوع برخی از جلسات ادبی در ایران بوده است. عده‌ای آن را «جو گیری ادبی و لوس‌بازی‌های شاعران نسل جدید» وعده‌ای دیگر «این‌گونه ادبی را لازمه جامعه امروز و ادبیات امروز» می‌دانند. اما من به تجربه‌گرایی در ادبیات و بودن صداهای مختلف باور دارم. بعد از نیما موج‌های ادبی بی‌شماری در ایران شکل گرفتند، تعداد قابل‌توجهی از این موج‌ها و اتفاقات ادبی باگذشت زمان به‌دست فراموشی سپرده شدند و بخشی که دارای اندیشه و تفکرات ادبی و اجتماعی بودند مورد استقبال مخاطب واقع شد و در ادبیات طرفداران و مخاطبینی پیدا کردند. برخلاف برخی از  شاعران و منتقدین، من بر این باورم که باید به هر گونه‌ ادبی فرصت معرفی و نقد را داد. 
با این پیش فرض که ادبیات را یک وضعیت اجتماعی می‌دانم. یکی از مشکلات اجتماعی، فرهنگی ایران این است که اغلب فارسی‌زبانان خود را شاعر و نویسنده می‌دانند، درحالی‌که اکثراً هیچ‌گونه تخصص و یا شناختی از ابتدایی‌ترین مؤلفه‌های ادبیات امروز ندارند، شاید یکی از علت‌هایی که اکثراً به خودشان اجازه می‌دهند بدون هیچ مطالعه و شناختی نسبت به ادبیات، خود را شاعر بدانند، مثال معروفی است که در بین ایرانیان رایج است «آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند». سؤال اولی که مطرح می‌شود این است که «دل چیست»، ادبیات به‌عنوان یک وضعیت اجتماعی و بخشی از فرهنگ یک کشور با اندیشه ارتباط دارد یا دل، آیا شعر تنها به پشتوانه احساس و عاطفه‌ نوشته می‌شود؟  به باور من یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ادبیات ایران ازاین‌دست مثال‌هاست که سبب می‌شود شعر را فقط بادل ببینیم و با دل بنویسیم. درحالی‌که «ساختار»، «شناخت زبان»، «فضا و تصویرسازی»،«اندیشه» ، «مطالعه» و نگاهی تخصصی به ادبیات از مهم‌ترین مؤلفه‌های شعر امروز است. در چند ماه گذشته نسبت به‌نقدهای ادبی، که به «مرسی»، «زیبا بود شاعر»، «خاک‌برسرت این هم شد شعر» و «خسته نباشی لذت بردم» در یادداشت‌هایم، اشاره‌کرده‌ام. در مورد آسیب‌شناسی ادبیات و اینکه چرا تیراژ کتاب‌ها به دویست و سیصد نسخه رسیده است هم ویژه‌نامه‌ها و مصاحبه‌هایی را برای شما، تهیه و در «ایران وایر» منتشر کرده‌ایم. اما وقتی در شبکه‌های اجتماعی سرک می‌کشم، واقعاً  نمی‌توانم درک کنم،  چگونه می‌شود چند میلیون نفر شاعر در زبان فارسی وجود داشته باشد و ما با بحران مخاطب رودررو باشیم. چگونه می‌توان این‌همه شاعر وجود داشته‌ باشد و در ادبیات معاصر دنیا سهمی، از آن ما نباشد. بارها با دوستان متعددی رودررو شده‌ام که در برخورد اول گفته‌اند «من هم شعر می‌نویسم و شاعرم». در زبان و ادبیات ایران دقیقاً  اکثرا شاعرند. این شاعر‌ بودن‌ها مثل این است که منِ نوعی به دلیل اینکه جدول‌ضرب را در دوران دبستان آموخته‌ام و قدرت این رادارم، با کنار هم گذاشتن اعداد تک‌رقمی،  اعداد دو رقمی و سه رقمی بسازم، مدعی باشم و  بگویم ریاضیدانم.

«رفراندوم» و «جریانات ادبی» 
موضوعی دیگر که در این سال‌ها مرتب خوانده و شنیده‌ایم این است که «هر اتفاق ادبی که مردم  آن را بپذیرند و با آن ارتباط برقرار کنند به این دلیل که فارسی‌زبانان شعر دوست و شعرخوان هستند، اتفاقی درست است و مابقی خیر». از دهه هفتاد شمسی تاکنون وضعیت‌ها و جریانات ادبی، جریاناتی عقیم و ناتوان بودهاند، چرا، به این دلیل که مورد استقبال عموم مردم قرار نگرفته‌اند. سوالی که شاید در ذهن شما مطرح شود این است که آیا قرار است همه مردم مخاطب همه جریانات و نوشته‌ها و تفکرات ادبی باشند، آیا همه مخاطب کتاب «ساختار تاویل متن» هستند؟ به گمان من هر جریان  ادبی و شعری می‌تواند مخاطب خود را داشته باشد. کافیست مقایسه‌ای بین کتاب‌های منتشر شده توسط «فهمیه رحیمی» و «یدالله رویایی» داشته باشیم. از دهه هفتاد تا کنون  این جریانات چه مؤلفه‌هایی داشته‌اند؟ برای مثال جریان شعری «دهه هفتاد»، تکیه‌بر چندصدایی در شعر و زبان محوری و عمومی کردن من شخصی جهت همزادپنداری با مخاطب را  داشت. آیا مخاطب شعردوست زبان فارسی از این مولفه‌ها آگاهی داشته است و نتوانسته با آن شعر‌ها ارتباط برقرار کند؟ آیا نظریه‌پردازان و منتقدین ادبیات نسبت به آموزش مخاطب و فرهنگ‌سازی جهت نحوه آشنایی مخاطب با این جریانات ادبی همتی و تلاشی گسترده کرده‌اند؟ 
اگر سالانه مطالعات ادبی در ایران بالا است و نیازی به آموزش و تربیت ذهن مخاطب نداریم و مخاطب شعر فارسی‌زبان، ذهنی تأویل کننده دارد و از معنی کردن شعر عبور کرده است، پیشنهاد می‌کنم از این به بعد برای به رسمیت شناختن یک وضعیت ادبی در جامعه «رفراندوم» برگزار کنیم. برگزاری رفراندوم ادبی در یک جامعه  دقیقاً مانند این است که بگوییم، «اعدام عملی غیرانسانی است» و در ایران، امروزه حکم اعدام، بخشی از قانون قضاست، حالا که گرفتن جان آدمی غیرانسانی است،  برای اینکه این قانون برداشته شود باید در جامعه «رفراندوم» برگزار کرد. اینجاست که صدای اهل‌فن بالا می‌رود و می‌گویند مگر مردم عام نسبت به قضاوت آگاهی دارند و همه درس حقوق خوانده‌اند؟ ادبیات هم دقیقاً مانند حقوق و یا ریاضیات یک وضعیت تخصصی است و برای آگاه‌سازی باید دست به آموزش زد. ادبیات معاصر در سی‌ودو وزن عروضی خلاصه نمی‌شود.
ادبیات معاصر ایران ادبیاتی نوپاست که در حال حاضر نه در جامعه خود مخاطب دارد و نه در ادبیات جهان می‌تواند صدایی داشته باشد.
در دو دهه اخیر هرگاه  تعدادی از شاعران توانستند افکاری نزدیک به هم داشته باشند*،  از سوی نهاد‌های دولتی و سنتی،منتقدین متعصب به ادبیات کلاسیک و یاحتی شعر سپید این جریانات را یا نادیده گرفتند و یا قبل از معرفی آنها را در بستر خفه کردند. این را قبول دارم که برخی از جریاناتی که  در دو دهه اخیر مطرح شده‌اند تاکنون نتوانسته است مورد استقبال مخاطبین خودشان قرار بگیرند و جامعه‌ هم  مخاطب آنها نبوده است، حتی خود شاعران هم نتوانستند مخاطب شعرهای دوستان شاعرشان باشند. اما این فرصت را هم از یکدیگر دریغ کرده‌ایم که به گفت‌وگو بنشینیم.
 شعر اجرایی، یکی از جریانات مطرح‌شده  در سال‌های گذشته بوده است. به نظر من یکی از نکات مثبتی که «شعر اجرایی» در صورت آموزش درست و تربیت مخاطب  نسبت به مولفه‌های فکری‌اش می‌تواند داشته باشد، این است که سرایش شعر از وضعیتی سنتی و همه‌گیر کمی فاصله می‌گیرد و شعر هم همانند ریاضیات، سینما و موسیقی به هنری تخصصی تبدیل می‌شود.     
اما این که شعر اجرایی چه تعریفی دارد و چه مؤلفه‌هایی را  یک شعر باید داشته باشد، تا در چهار چوب این جریان تعریف شود، سوالی‌ست که  برای خود من هم  مطرح است. به همین دلیل گفت‌وگویی با «لیلی گله‌داران» داشته‌ام. لیلی سی‌وهشت سال پیش در بوشهر به دنیا آمده است. دارای مدرک دکترا در رشته تکنولوژی دیجیتال در هنرهای اجرایی از دانشگاه ساپینتزا  ایتالیا است و پیشنهاد دهنده این گونه ادبی  به شعر این روز‌های ایران معاصر است. 
 
تاریخچه شعر‌اجرایی
وقتی از شعر عملی حرف می‌زنم منظور پرفورمنس‌،شعر نیست . در دهه ی هشتاد آمریکا Performance Poetry با یک دهه تأخیر نسبت به Performance Art  و متأثر از آن مطرح شد و در بین‌ شاعرانی مثل «گورسکی»، «آنتین»، «روتنبرگ» و «گینزبرگ» و چند شاعر دیگر شایع شد. خود اصطلاح Performance Poetry توسط روزنامه‌نگار ستون ادبی مجله‌ی «آوستین کرونیکل» در مورد ضبط شعرخوانی «شرق عدن» گورسکی در برنامه رادیویی Spoken Word  به کار برده شد. آلن گینزبرگ شعرخوانی‌هایش را با موسیقی تلفیق می‌کرد یا شاعران مکتب لانگوج به شکل ساختارشکنی، متونی را از منابع و زبان‌ها و لهجه‌های ترکیبی می‌خواندند. اما شعر- پرفورمنس مثل یک جریان بزرگ، تحولات بنیادی ایجاد نکرد. چون به اعتقاد من شاعران به آن به عنوان یک فرم نگاه کردند، نه به عنوان یک استایل و البته شعرهایشان را اجرایی ننوشتند، آن‌ها بیش از آنکه درگیر دانستن شعر شوند به اجرا کردن شعر از پیش نوشته یا در بهترین حالت به بداهه سرایی و ارائه ی یک هپنینگ  (Happening) در برابر مخاطب دلخوش‌بودند.  من بیش از آنکه متأثر از این جنبش آمریکایی باشم در نظریه‌ی شعرعملی‌ام تحت تأثیر نظریه شعر فضایی «آنتونن آرتو» هستم.  بین شعر عملی و اجرا کردن شعر تفاوتی وجود دارد. اساسن هر شعر و نثری را می‌توان اجرا کرد از حافظ و سعدی گرفته تا شعر‌های خود شما.  اما نمی‌توان این اشعار یا متون را عملی یا اجرایی دانست؛ به هرحال اجرا کردن  هر شعری در این صورت یک امر متاخر است و نه ماهیتی. وقتی از شعرعملی حرف می‌زنم منظورم شعری است که شاعرش در لحظه‌ی سرایش، آن را اجرایی دیده و شنیده است پس یک کلیت تفکیک ناپذیر کلمات از پارامترهای اجرایی  است و نه یک فرم اجرایی الصاقی به یک نوشتار.

ادبیات و اجتماع
_ادبیات به خودی خود یک وضعیت اجتماعی نیست بلکه در برگیرنده‌ی آن است همانطور که در برگیرنده‌ی  وضعیت های مختلف فلسفی، روحی/روانی، سیاسی، تاریخی، جغرافیایی و غیره است.  تمام این‌ها به علاوه‌ی شمار دیگری از وضعیت‌هایی دیگر در شعر متجلی می شوند اما ذات شعر زبان است. در زبان است که تمام این پارامترها احضار می‌شوند، بنابراین شعر یک وضعیت زبانی است. 

ادبیات امروز علاوه بر محتوا و اندیشه نیاز به اجرا دارد.
ـ شعر ایران مثل هر هنری در نقطه‌ای از دنیا دوره‌های اوج و افول متواتر داشته است . در یکصد سال اخیر مهمترین نقاط گشتالت ادبی، نیما و نظریه‌ی شعر نو است که تحول بزرگ را نه تنها در فرم که در محتوا و اندیشه‌ی شاعران ایجاد کرد، بعد از نیما در دهه‌ هفتاد رضا براهنی با  رساله «خطاب به پروانه‌ها» شعر زبان و چند صدایی را در ادبیات ایران مطرح کرد که هم فرم و محتوا و هم اندیشه شاعران را متحول کرد. در حد فاصل این دو شاعر نظریه‌پرداز، شاعران بزرگ و مهمی درخشیدند اما هیچکدام منشأ تحولات بنیادی و ساختاری نبودند. در تمام این روند تاریخی، بحث فرم و محتوا و عدم تمایز  این دو از هم مطرح بوده است حالا اضافه شدن پارامتر اجرا به شعر به پیشنهاد من، عدم تمایز کلمات از شنیدار و فرم اجرایی‌اش است.  درست است که شعر عملی رویکردی تازه در ادبیات ایران است. اما ریشه در بازبینی و بازخوانی با علم و دیدگاه امروزی به گذشته‌های باستانی دارد. شعر هنری است که در حدفاصل میان موسیقی و تئاتر قرار دارد، پیش از ابداع خط و نوشتار بوجود آمده و اگر شاعران یونان باستان و خصوصن رساله‌ی ''ایون''  افلاطون را مطالعه کنیم، می‌بینیم که شاعر «خنیاگری» است که نه فقط  توانمند در سرودن که  توانایی و استعداد خواندن آن را برای مخاطب دارد، افلاطون  توصیفی که از شاعران دارد «شاعر – باکوس» است  و از شاعر به عنوان دکلماتور قدسی یاد می‌کند. فن بیان شاعران یونان باستان الگوی بازیگران تئاتر آن زمان بوده است. به اعتقاد من '' شعر عملی'' آینده‌ی شعر امروز ایران است و شاعران از طریق آن می توانند به سبک شخصی  برسند. 

بخش دوم گفت‌وگو را اینجا بخوانید

* : فرض را بر این می‌گذاریم که شتاب‌زده و بدون هیچ‌گونه تفکر و یا آسیب‌شناسی ادبی نیت به جریان سازی و سبک‌سازی در ادبیات داشته‌اند.


پی‌نوشت: اگر نسبت به این مصاحبه نقد و نظری دارید، بنوسید و برای همین بلاگ ارسال کنید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

انیمیشن

دلاوران ناجا؛ قسمت نهم: توهین به میزان ملت

۲۶ مرداد ۱۳۹۴
دلاوران ناجا؛ قسمت نهم: توهین به میزان ملت