close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

حریم تنانگی

۱۳ آذر ۱۳۹۳
مادران
خواندن در ۴ دقیقه
حریم تنانگی
حریم تنانگی

ماهرخ غلامحسین‌پور

تا سه سالگی اش با هم می رفتیم حمام. کنجکاوی می کرد، جوری نگاهم می کرد انگار یک اورانگوتان فراری از باغ وحشم، توجهش لابد به تفاوت ها بود. اما من ذهنش را با اسباب بازی های جذابی که با خودم می بردم زیر دوش، منحرف می کردم و برایش شعر و قصه می خواندم.

تازه بعد از سه سالگی بود که قرار گذاشتیم یا با پدرش دوش بگیرد یا  او را به تنهایی و با لباس کامل حمام کنم. دیگر خبری از کنجکاوی های بی انتهایش در مورد اندام من نبود. مدتی بود که متوجه جزییات و ظرایف بدن خودش شده بود. مدام می پرسید این چیست؟ چرا این جور یا آن جور است؟ چرا شبیه به آنجا یا اینجا نیست ؟ و من به آرامی به همه سوالاتش پاسخ می دادم. اما این توجه ، زیادی وقتش را می گرفت.

 این بار در حاشیه یک کارگاه آموزشی از خانم دکتر کتایون خوشابی که روانپزشک مجرب کودکان است در این باره پرسیدم، به من گفت به هیچ وجه نگران نباشم و اینکه کودکان در این سن دقیقا در پی کشف هویت جنسی خودند و حساسیت یا منع کودک می تواند این رفتارهایش را اگزجره و تشدید کند و بهتر است با توضیحات ساده و پرهیز از هر گونه خشونت کلامی توجهش را معطوف به جای دیگری کنم.

وقتی به سن هشت سالگی رسید یک روز بی آنکه منتظرش باشم اتفاق عجیبی افتاد. وان را پر از آن گرم کرده بودم.مرغابی های رنگی روزهای کودکی  چند سالی بود روی کاشی های آبی و فیروزه ای حاشیه حمام نقش تزئین  داشتند و او برای بازی کردن با آن ماسک ماسک ها به قدر کافی بزرگ شده بود. لباس های زیرش را که کندم دیدم دستش را می گیرد جلویش. مشتش انگار یک کاسه بود جوری که انگار من نباید اندام جنسی اش را ببینم. از همان لحظه برانگیخته شدم انگار کسی گفته باشد «هی مراقب باش! این مرز توست! نمی توانی یک قدم جلوتربیایی». و من حس کردم هنوز برای این دیوارکشی ها خیلی زود است او فقط کوچولوی دوست داشتنی من است. یک پسرک هشت ساله شیرین و دوست داشتنی که من فکر می کردم هنوز یک عالمه زمان دارم تا متوجهش کنم به این چیزها و برای خودم تاخیر می خریدم و سانت به سانت اضافه شدن قدش را نادیده می گرفتم مبادا بزرگ شود و از من فاصله بگیرد. آن روز را به خوبی به خاطر دارم. سعی کردم به بهانه لیف کشیدن دستش را پس بزنم اما او سماجت بیشتری از خودش نشان داد و این بار این  من بودم که پا پس کشیدم.

برایم جالب بود با اینکه من هنوز مفهوم خصوصی یا سری بودن بخشی هایی از «بدنش» را به او آموزش نداده بودم ولی او به زبانی ساده به من می گفت که برای خودش حد و مرزی دارد، حدی که فقط مال خودِ خود اوست و مایل نیست من به آن محدوده ورود کنم و آنجا بود که ترسیدم مبادا من نسبت به آموزش حریمش تعلل و غفلت  کرده باشم و او این آموزش را از جای دیگری گرفته که لابد مدرسه اش بوده است

همان شب برانگیخته و نگران، تمام منابع اینترنتی را در این مورد گشتم. می خواستم بدانم این که کودکی احساس استقلال هویت جنسی کند آنهم در سن هشت سالگی تا چه حد طبیعی است؟

منابع فارسی در این مورد بسیار محدود بودند اما درک کردم که پسرم یک کودک کاملا طبیعی با روند رشدی معقول و منظم است که فرآیند حریم و هویت شخصی را به خوبی بازشناخته است، وقتی مطمئن شدم که برای معاینه ی کامل سیزده سالگی اش به مطب دکتر «کولوشاوا» رفت و وقتی برگشت به شدت برافروخته، عصبانی و بهم ریخته بود و گفت هیچ وقت حاضر نیست دیگر آن پزشک نادان را ملاقات کند.

 وقتی بیش از حد کنجکاوی کردم ، فهمیدم خانم دکتر پیری که در دانشگاه های کمونی قدیمی دوران تحصیلش را گذرانده و ذهنش به شدت قدیمی اما تجربه ی علمی اش فوق العاده است، نابخردانه کودکم را بی محابا و جلوی منشی جوانش معاینه کرده است.

تصمیم گرفتم پزشک به روزتر و امروزی تری برای پسرم انتخاب کنم و اگر دکتر «کولوشاوا » از من جویای علت شد بی تعارف به او بگویم « خانم دکتر اولین چیزی که به عنوان یک پزشک باید می آموختی این اصل ساده است که تن آدم ها حریم خصوصی آنهاست و هیچ کس حق ندارد به این حریم به شکل ناوارد و نامهربانانه ای نزدیک شود».

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان ایلام

توقف نمایشگاه خیابانی سپاه علیه طریقت "نعمت اللهی" در آبدانان با اعتراض...

۱۳ آذر ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
توقف نمایشگاه خیابانی سپاه علیه طریقت "نعمت اللهی" در آبدانان با اعتراض درویشان