close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

سوتلانا الکسیویچ; نویسنده‌ای ناشناخته در ایران

۱۷ مهر ۱۳۹۴
ادبیات و شما
خواندن در ۹ دقیقه
سوتلانا الکسیویچ; نویسنده‌ای ناشناخته در ایران

محمد تنگستانی
گفت‌وگو با «محمود دولت‌آبادی»،«بهروز شیدا»، «احمد پوری»، «مرتضی ثقفیان»، «علی‌رضا آبیز»، «علی قنبری» 

نوبل ادبیات را امسال نویسنده‌ای از اروپای شرقی به نام «سوتلانا آلکسیویچ» از آن خود کرد. آکادمی نوبل در روز پنج شنبه، در بیانیه‌ای خانم «سوتلانا آلکسیویچ» را، از کشور بلاروس به خاطر انعکاس صداهای مختلف در آثارش و دیدگاه‌های سیاسی ـ اجتماعی‌اش و انتقاد‌اتی که به حکومت روسیه داشته است، مستحق این جایزه دانست. پیش از این نویسنده کتاب «صداهایی از چرنوبیل» برنده جایزه «صلح ناشران آلمان» شده است.   
این نویسنده شصت‌وپنج ساله بعد از نوشتن گزارش‌هایی درباره فاجعه اتمی نیروگاه چرنوبیل و جنگ شوروی در افغانستان به شهرت رسیده است.
جایزه نوبل صد‌و بیست‌سال پیش به وصیت کارخانه‌دار و شیمیدان سوئدی «آلفرد نوبل» پایه گذاری شد. این جایزه علاوه بر اهمیت و اعتبارش، گران‌بهاترین جایزه جهان است که مبلغی حدود یک و نیم میلیون دلار ارزش دارد. هیئت برگزار کننده این جایزه هر ساله در بخش‌های«ادبیات»، «صلح»، «فیزیک»، «شیمی»، «پزشکی» و «اقتصاد» افرادی را معرفی می‌کنند. جایزه نوبل در رشته ادبیات از  صد و ‌یازده سال پیش تا کنون به ۱۱۱ نویسنده اهدا شده است. سال گذشته، آکادمی نوبل «پاتریک مودیانو»، نویسنده فرانسوی را به عنوان  برنده این جایزه ادبی  معرفی کرد. در صد و یازده سال گذشته هیچ‌ یک از نویسندگان ایرانی موفق به دریافت این جایزه نشده‌اند، هفته گذشته خبرگزاری آسوسیتدپرس در خصوص برنده شدن جایزه نوبل پنج نکته را منتشر کرد، یکی از این نکته‌ها «صبر» بود. بنا به گزارش « آسوسیتدپرس» گرفتن جايزه ي نوبل نیاز به صبر دارد.

«اولين مورد برای گرفتن نوبل صبوري  شما در برابر زمان است. دانشمندان اغلب مجبور‌ند تا دهه‌هاي متمادي برای مورد تائيد واقع شدن نظريه‌های علمی‌شان توسط هيئت داوران صبور باشند. در واقع هيئت داوري بايد مطمئن شوند كه نظريه مورد نظر در طول زمان بي رقيب باقي مي‌ماند.  اين موضوع بر‌مي‌گردد به خواسته اوليه «آلفرد نوبل» كه اعتقاد داشت اين جايزه بايد به نظريه‌اي تعلق بگيرد كه سودمندي آن براي بشريت در طي سال‌ها اثبات شده باشد.»
در این گزارش با «محمود دولت‌آبادی»،«بهروز شیدا»، «احمد پوری»، «مرتضی ثقفیان»، «علی‌رضا آبیز» و «علی قنبری» این پرسش را مطرح کرده‌ام که چرا «سوتلانا آلکسیویچ» در ایران ناشناخته است.
محمود دولت آبادی یکی از مطرح‌ترین نویسندگان ایرانی در جواب به این سوال می‌گوید: 

ـ من خودم هم این خانم را نمی‌شناختم و دیروز برای اولین بار اسمش را در خبر‌ها شنیدم. چه برسد به مردم.

اما «مرتضی ثقفیان» مترجم ایرانی ساکن سوئد علت ناشناخته بودن برنده جایزه نوبل ادبی امسال را اینگونه بیان می‌کند:
ـ در ایران اغلب نویسندگانی که از ادبیات فرانسه، انگلیس و اسپانیا هستند ترجمه و معرفی می‌شوند و نویسندگان کشور‌هایی دیگر، شانس معرفی شدن ندارند مگر اینکه جایزه‌ای مانند نوبل به آنها اعطا شود. از طرفی ژانری که «سوتلانا الکسیویچ» به آن می‌پرازد ژانری نیست که در ایران مخاطب فارسی زبان دوست داشته باشد و آن را دنبال کند. رمان و رپورتاژ در ایران مخاطب و اقبالی برای معرفی ندارد. 

احمد پوری  مترجم شصت‌و دو ساله ساکن ایران هم از جمله مترجمان و نویسندگانی بود که نه کتابی از «سوتلانا الکسیویچ» خوانده بود و نه او را می‌شناخت: 
ـ اینکه چرا در ایران شناخته شده نیست را نمی‌دانم، اینکه چرا چیزی از این نویسنده ترجمه نشده است را باید آسیب شناسی کرد. من متاسفانه چیزی از ایشان نخوانده بودم. کاملا نامش تازه بود برایم. در ایران نویسنده‌ای اصولا معرفی و شناخته می‌شود که در غرب و کشور‌های انگلیسی زبان معروفیتی داشته باشد،  تا قبل از این جایزه خانم «سوتلانا الکسیویچ» در غرب هم  معروفیتی نداشته است. تا جایی که نظر‌ها را از دیروز خوانده‌ام معرفی «سوتلانا الکسیویچ»  به عنوان  برنده نوبل ادبی حیرت انگیز بوده است. 

علی‌رضا آبیز شاعر و نویسنده ساکن انگلیس در پاسخ به اینکه چرا این نویسنده بلاروسی  در ایران شناخته شده نیست، می‌گوید:
ـ پاسخ ساده این است که چون «سوتلانا الکسیویچ» در کمتر جایی از جهان شناخته شده است. پاسخ مشابه این است که خیلی از برندگان نوبل ادبی در سال های اخیر هم در ایران – و در بسیاری از بخش های جهان- ناشناخته بودند. در گذشته ی دورتر برندگان نوبل ادبی معمولا" شناخته شده‌ترین چهره های ادبی بودند. نویسندگان و شاعرانی بودند که آثار آنها به زبان‌های مختلف ترجمه شده و مورد اقبال قرار گرفته بود. در سالیان اخیر رویکرد کمیته نوبل گویا تغییر کرده است. اگر چه نویسندگان غربی و اروپایی همواره جزو محبوب‌ترین نامزدها نزد آکادمی سوئد بوده‌اند در سالیان اخیر و پس از تشکیل اتحادیه اروپا این محبوبیت افزایش یافته است. در این نقشه تازه جهان – نویسندگان انگلیسی زبان – حتی انگلیسی‌ها، آمریکای شمالی‌ها- در درجه دوم محبوبیت قرار دارند. لوکلزیو (۲۰۰۸)؛  مولر (۲۰۰۹) ؛ ترانسترومر (۲۰۱۱) و مودیانو (۲۰۱۴) هیچ یک شهرت خیلی زیادی در خارج از مرزهای زبان مادری شان نداشتند. به عبارت دیگر هیچ یک قبل از دریافت جایزه  نوبل نویسنده یا شاعر مشهور بین المللی نبودند و حتی آثار قابل توجهی از آنها به زبان‌های دیگر برگردانده نشده بود. در واقع کسب جایزه ی نوبل توجه جهانی را به آن افراد جذب کرده است. از یک نظر – این می تواند دستاورد مثبت و مهمی برای کمیته ی نوبل باشد. این که نویسنده یا شاعری را که اهمیت ادبی زیادی دارد اما از شهرتی متناسب با آن جایگاه برخوردار نیست به جهان معرفی کنند دستاورد مهم و قابل ستایشی است. از منظری دیگر – این نوع انتخاب‌ها شایبه نگاه سیاسی در انتخاب‌ها را افزایش می دهد. گویا آکادمی سوئد فقط به معیارهای صرف ادبی نظر ندارد بلکه  به تاثیر سیاسی انتخاب خود بیشتر اهمیت می دهد. «سوتلانا الکسیویچ» حتی در دنیای انگلیسی زبان هم چندان شناخته شده نیست. تا کنون فقط سه کتاب از وی به انگلیسی ترجمه شده است که شهرت محدودی برای او به همراه داشته است. در نتیجه جای شگفتی نیست که از وی به فارسی اثری ترجمه نشده باشد. پنهان نیست که مترجمان و ناشران ایران به ندرت فرصت و توان کشف صداهای تازه را دارند و معمولا" منتظر این هستند که کسی جایزه ای ببرد تا بتوانند جایزه را مثل چماقی بر سر ناشران بکوبند و آنان را به چاپ ترجمه تشویق کنند. در مورد «سوتلانا الکسیویچ» یک ناپرهیزی دیگر هم رخ داده است: جایزه ی نوبل ادبی معمولا" به شاعران و نویسندگان ادبیات داستانی تعلق می‌گیرد. اما الکسیویچ روزنامه نگار است و کتاب‌های وی رمان یا داستان به معنای متعارف نیستند. بنا به آنچه در بیانیه نوبل آمده وی تاریخی از عواطف انسانی را نوشته است و از طریق گفتگو و مصاحبه تاریخ شفاهی رنج در دوران شوروی و پساشوروی را ترسیم کرده است. رخدادهای سیاسی – اجتماعی نظیر فروپاشی شوروی , حادثه ی نیروگاه چرنوبیل و جنگ شوروی در افغانستان مضامین برخی از کتاب های او هستند. ژانر وی نوعی ژانر قصه گویی شفاهی است و نامبرده زندگی آدم‌های بسیار را با صداهای متفاوت بازتاب داده است. از این رو سبک وی چندصدایی و رویکرد وی نسبت به کارش – ادبیات؟- دموکراسی طلبانه است.
گفتم دموکراسی طلبانه؟ - بله و از همین جا به ویژگی دیگر انتخاب امسال نوبل می رسیم. در تاریخ نوبل شاید فقط چرچیل ( سیاسی نویس ) و راسل ( فیلسوف ) را بشود نام برد که برای آثار غیرادبی جایزه ی نوبل ادبی بردند. مبنای انتخاب آنها از دید آکادمی نوبل کیفیت ادبی بالای نوشته های آن دو بود. در مورد سوتلانا الکسیویچ نیز ادبیت تحسین انگیز نوشته‌های وی – که آثار ادبی محض محسوب نمی شوند- به عنوان یکی از دلایل اعطای جایزه ذکر شده است. اما وقتی مساله ی اعطای جایزه نوبل به یک نویسنده ی روس زبان و یا اهل اتحاد شوروی سابق! در میان است وجه سیاسی این عمل ناخودآگاه پررنگ می‌شود. استفاده از قدرت سیاسی و اجتماعی جایزه نوبل برای مقابله با قدرت شوروی و روسیه ی پساشوروی امر تازه‌ای نیست. از ۵ نویسنده و شاعر روس زبان که تا کنون نوبل ادبی گرفته‌اند به جز میخاییل شولوخف – همگی تبعیدی یا مخالف حکومت بودند ( ایوان بونین, بوریس پاسترناک, الکساندر سولژنیستین و جوزف برادسکی). «سوتلانا الکسیویچ» هم یک نویسنده مخالف شوروی و مخالف حکومت فعلی روسیه است. وی دوست نزدیک رهبر مخالفان دولت بلاروس و از منتقدان سیاست‌های پوتین است. کسی است که اقدامات روسیه در اوکراین را "اشغال اوکراین" خوانده است. در زمانی که تنش بین پوتین و قدرت های غربی بالا گرفته است و روسیه دارد در اوکراین و سوریه و جاهای دیگر قدرت نمایی می‌کند تاثیر سیاسی اعطای جایزه نوبل به یک نویسنده ی غیرادبی مخالف حکومت روسیه را می توان کمی تا قسمتی سیاسی هم دانست.

«بهروز شیدا» نویسنده و محقق ساکن سوئد نسبت به دغدغه‌های ادبی «سوتلانا الکسیویچ» در گفت‌وگویی که با ایران‌وایر داشت می‌گوید: 
ـ دغدغه‌ی نوشتاری سوتلانا آلکسیویچ را شاید بتوانیم در دو قلمرو بخوانیم؛ قلمرو فرم و قلمرو سخنی که در فورم ریخته می‌شود؛ هرچند که این دو قلمرو را جز در آمیخته‌گی با یک دیگر نمی‌توان خواند. در قلمرو فرم، رمان‌های او گزارش‌گونه‌ اند. در رمان گزارش‌گونه صدای کسانی شنیده می‌شود که نه قهرمانان خیالی‌ یک رمان‌اند و نه قهرمانان واقعی‌ یک حادثه‌ اجتماعی؛ فراموش ‌شده‌گانی‌اند که تا هنگامی که دوربین یا نویسنده‌ یا روزنامه‌نگاری به سراغ‌شان نرود، دیده نمی‌شوند. رمان‌ گزارش‌گونه تخیل و واقعیت را درهم می‌آمیزد تا صدای کسانی شنیده شود که بازی‌گران گمنام حادثه‌های تاریخی‌اند. 
در قلمرو سخنی که در فورم ریخته می‌شود، آن‌گونه که خود سوتلانا الکسیویچ  می‌گوید، او «صداهای ناکجاآباد» را روایت می‌کند؛ تاریخ «انسان سرخ» را. تاریخ «انسان سرخ» اما انگار تاریخ سیری و ترس توأمان است؛ و آرزوی «رهایی» شاید آرزویی است که روایتِ گرسنه‌گی و «رهایی» را توأمان می‌آفریند؛ در رمان‌هایی چون «صداهایی از چرنوبیل»، «چهره‌ی غیرزنانه‌ی جنگ»، «پسران زینک».

علی قنبری شاعر و مترجم ۴۵ ساله متولد دشتستان علت ناشناخته بودن «سوتلانا الکسیویچ» را اینگونه بیان می‌کند:
ـ در ایران خیلی از کتاب‌ها ترجمه نشده است، فاصله زمانی زیادی در ایران وجود دارد تا نویسنده‌ای معرفی و شناخته شود. ما از اوایل دهه پنجاه تا دهه هفتاد موج ترجمه و ارتباط ما با ادبیات غرب قطع بوده است و اگر کتاب‌هایی هم ترجمه شده است متعلق به اوایل قرن بیستم بوده است. الان هم اگر کتاب‌هایی مترجم‌های صاحب نام برای ترجمه دست می‌گیرند کتابی‌هایی از نویسندگان نیمه اول قرن بیستم است. از نیمه دوم دهه هفتاد بود که کتاب‌های زیادی در ایران ترجمه شد و موج ترجمه شدت گرفت. الان هم کتاب‌ها و نویسندگان بی‌شماری هستند که شناخته شده نیستند، این خانم هم از دیروز که جایزه نوبل را گرفت من به شخصه کنجکاو شدم و رفتم خواندم ببینم چه کتاب‌هایی نوشته است و چه کارهایی کرده است. این را هم باید اضافه کنم، نه تنها این خانم بلکه نویسندگان مطرح‌تری هم هستند که در ایران تا کنون مورد استقبال مترجمان و خوانندگان ایرانی نبوده‌اند. از طرفی دیگر اگر نگاهی به  نویسندگان زنی که تا کنون جایزه نوبل گرفته‌اند داشته باشیم، می‌بینیم که تا قبل از دریافت این جایزه شناختی نسبت به آثارشان در ایران نبوده است. 

 

 

 

 

 

 

ثبت نظر

بلاگ

نور خورشيد شدت ام اس را کاهش می‌دهد

۱۷ مهر ۱۳۹۴
همایون خیری
خواندن در ۳ دقیقه
نور خورشيد شدت ام اس را کاهش می‌دهد