close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

زن مرده هم از رسوایی می‌ترسد؛ درباره کتاب جدید سپیده قلیان

۲۷ فروردین ۱۴۰۳
مهرانگیز کار
خواندن در ۴ دقیقه
زن مرده هم از رسوایی می‌ترسد؛ درباره کتاب جدید سپیده قلیان
«سپیده قلیان» در این کتاب، خود را که خیلی زن است نقاشی می‌کند و نمادی می‌شود از زنان و زنانگی زیر سرکوب، در هر جا و هر سرزمین.

زن بودن در اقلیمی که ما زاده شده‌ایم، پر خطر است. زن مالک بر تن و بدن خودش نیست. ترس از این که بدن را به کام غریزه جنسی و عشقی بسپارد، هولناک است. وقتی می‌سپارد و عاشقی می‌کند، ترس می‌دود توی شبکه‌های حیاتی‌ او. اگر نتواند رسوایی را از چشم مردان خانواده و زنان خبرچین  و از نگاه حکومتی که مالکیت مردان بر بدن زنان را پاسداری می‌کند پنهان سازد، سرنوشتی هولناک انتظارش را می‌کشد. جان هم که از کف ندهد، اعتبار و احترام از دست می‌رود.

سپیده قلیان توانسته است در زندان‌های جمهوری اسلامی این سرنوشت را به همان هولناکی که هست، قلمی کند. خطرات زن بودن را تا مانند سپیده نزیسته باشیم، به این شفافیت نمی‌شناسیم. سپیده ترس و حرمان زنان از رسوایی را بدون خودسانسوری روایت کرده است. دوال‌پا همیشه در تاریخ بوده اما سپیده او را وارد صحنه‌ای از زیست زنانه در زندان کرده است تا بتواند به روایت تلخ خود جسم و جان ببخشد. زن از ترس رسوایی، محکوم است سنگینی او را به شانه بکشد. همین که‌ دور گردنش می‌پیچد، می‌فهمد دوال‌پا از راه رسیده تا رسوایی را علنی کند. 

حضور دوال‌پا به این معنا است که زن حامله جنین حرام در بدن دارد، هرچند خود از آن آگاه نیست. این که عق می‌زند، علامت رسوایی است. این که زن محکوم است به اعدام به جرم دیگری و به زودی اعدام می‌شود، ترس از رسوایی را فرو نمی‌کاهد. زن مرده هم از رسوایی می‌ترسد.

زن زندانی آن قدری که از رسوایی می‌ترسد، از اعدام نمی‌ترسد. نباید وقتی جسدش را از دار پایین می‌کشند و تحویل پزشکی قانونی و خانواده می‌دهند، حرام‌زاده‌ای که در بدن پنهان کرده است، نمایان بشود.

سپیده این درجه از هولناکی رسوایی را ماهرانه دیدنی می‌کند. درون سلول زنی که به دیوار از شدت درد چنگ می‌زند و در صدد است تا با مواد کشنده‌ای که وارد اندام زنانه‌اش کرده، رسوایی را از بدن بیرون بکشد، حضور دارد. سپیده در حمام زندان که رسوایی را زنانی با درد از دهانه رحم بیرون می‌کشند، حضور دارد. او زنی را  به تصویر می‌کشد که از درد مچاله شده و جنین مرده را با شادمانی توی دست گرفته است؛ بی پروا، بی پرهیز.  

زن در اوج درد، شادمان است. نمی‌داند جنین مرده را که هم اندازه کف دست است، کجا از چشم زندان‌بان‌ که او هم زن است و با زن ستیزه می‌ورزد، پنهان کند. 

رسوایی حالا از بدن جدا افتاده. اگر دیده شود، واویلاست. دوال‌پا دور گردن زن مثل یک اخطار پیچیده است. باید هرجوری شده، علامت رسوایی را از بین ببرد. چه‌گونه؟ کجا؟ گلوی مستراح برایش تنگ است. پنجره‌ای نیست تا علامت را از دریچه‌اش به خیابان پرت کند. 

جنین را زیر ضرب می‌گیرد تا تکه تکه شود. تا شکل عوض کند و شناسایی نشود. اگر نتواند رسوایی را مخفی کند، خانواده آبرو می‌بازد. بچه‌هایش را در مدرسه تحقیر می‌کنند و کتک می‌زنند. دیگر ملاقاتی نخواهد داشت. مردان خانواده اراده می‌کنند تا پیش از اعدام، خودشان سر از تن او جدا کنند و لکه ننگ را خود از دامان بزدایند. برای زن، ترس از اعدام در برابر ترس از رسوایی هیچ است.

این همه را سپیده قلیان در یک کتاب کوچک از درون زندان‌ها با فروتنی و زبردستی مثل غده‌ای قدیمی و چرکین باز کرده و ترس را از خود رانده است تا جراحت را علنی کند؛ به همان زشتی و هولناکی که شاهدی بر آن بوده یا خود درگیر با آن. 

سپیده در این کتاب با تاریخ حرف می‌زند. با خلقت حرف می‌زند. با سرکوب‌گران زنانگی حرف می‌زند. بدن زنانه را که به جرم کامیابی جنسی زیر بار دوال‌پا مچاله شده است،بی پروا باز می‌کند. پای سیب و تمرکز بر دستور پختن شیرینی، چاشنی امنیتی است که سپیده به زخم قصه‌اش می‌زند. 

سپیده در این کتاب خود را که خیلی زن است، نقاشی می‌کند و نمادی می‌شود از زنان و زنانگی زیر سرکوب؛ در هر جا و هر سرزمین.

انگار ستاره‌ای در زندان متولد شده است تا نور بر ظلمت ناموس‌خواهی مردانه با طعم خون بتاباند.

مطالعه این کتاب به مردان توصیه می‌شود. چرا؟ از آن جا که دوال‌پا کهن‌سال است به قدمت تاریخ و از جنس مرد. شیشه عمرش را سپیده و هم‌رزمان او پیدا کرده‌اند. 

کتاب هرچند ترس از رسوایی را فریاد می‌زند، از اراده‌ای  هم خبر می‌دهد که‌ به هر قیمت بر آن شده است تا بر ترس تاریخی چیره شود. 

پیش‌تر «فروغ فرخزاد» ترس از رسوایی را کوچک شمرده و دوال‌پا را تحقیر کرده بود. اینک نویسنده‌ای در بستر متعفن زندان ظهور کرده است که با همه زنان درگیر تمناهای طبیعی جنسی و عشقی می‌گرید و با آن‌ها حلوای دست‌پیچ می‌خورد و به ریش حرامی‌ها می‌خندد. 

از او و خلاقیت کم‌مانندش محافظت کنیم و به همه زنان زندانی که حتی در کنار چوبه دار، ترس از رسوایی رهای‌شان نمی‌کند، با احترام سلام بگوییم.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اخبار

شتر، کالای صادراتی طالبان به ایران

۲۷ فروردین ۱۴۰۳
خواندن در ۱ دقیقه
شتر، کالای صادراتی طالبان به ایران