close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

چرا رای دادن یا ندادن، به معنای کاهش یا افزایش مشروعیت نظام نیست؟

۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲
امید معماریان
خواندن در ۷ دقیقه
چرا رای دادن یا ندادن، به معنای کاهش یا افزایش مشروعیت نظام نیست؟
چرا رای دادن یا ندادن، به معنای کاهش یا افزایش مشروعیت نظام نیست؟

با هر انتخاباتی که در ایران فرا می‌رسد و کاندیداهای دست چین شده و از هزارفیلترگذشته وارد عرصه رقابت می شوند، موضوع شرکت و یا تحریم انتخابات از سوی بخشی از مخالفان سیاسی مطرح می شود و اینکه شرکت در انتخابات باعث مشروعیت نظام می‌شود و به همین جهت باید آن را تحریم کرد یا نکرد و هر چه بشود میزان مشروعیت نظام را چنین و چنان تغییر خواهد داد. ولی آيا میزان مشارکت بالا و یا پایین ربطی به مشروعیت نظام دارد؟

همیشه از خودم می پرسم  که چرا در کشورهای توسعه یافته مثلا آمریکا، شرکت در انتخابات پنجاه و چند درصدی است و در ایران مثلا ناگهان مواجه می شویم با مشارکت هفتاد و هشتاد درصدی؟ به خاطر اینکه ایران نهادهای دموکراتیک مستحکم تری دارد؟ به خاطر اینکه آزادی و جامعه مدنی و اقتصاد باز رقابتی دارد؟ به خاطر اینکه آقای خامنه ای خوش تیپ یا باسواد و دلرباتر از مثلا باراک اوباماست؟ یا اینکه نشان دهنده، میزان نارضایتی مردم از وضع موجود و تلاش برای تغییر آن - در هرمیزان ممکن - است؟ و نشانه اینکه بسیاری از مردم حداقل فعلا به یک نحوی فکر می کنند که باز هم در انتخابات می توانند به یک نحوی تاثیری هر چند محدود روی سرنوشت آینده و زندگی روزمره شان بگذارند؟‌

شرکت مردم در انتخابات به معنای این است که بخشی از جامعه ایران علیرغم تقلب متداول  و بی اعتمادی به سیستم انتخاباتی، علیرغم دست چین شدن کاندیداها، علیرغم اینکه کسانی که از فیلتر شورای نگهبان و دستگاه های امنیتی می گذرند، چکیده سلیقه و توان مغزی حکومت هستند نه عصاره داشته های ملت، باز هم شرکت می کنند تا در میان همان ها که خود حکومت بر می گزیند، یکی که به ارزش های آنها نزدیک تر است رای بیاورد یا در خیلی موارد، تلاشی برای این است که وضع موجود از آنچه هست بدتر نشود.

از این منظر این تنها مسیری است که می تواند اندکی تغییر به بار بیاورد و نمونه اش را در سال ۷۶ مشاهده کردیم که در چارچوب ساختارجمهوری اسلامی، تغییر وضعیت محسوس، ملموس و امیدوار کننده بود.

مساله این است که  حکومت ایران سالهاست که با ربط دادن موضوع مشروعیت و میزان رای، تعریف ارزش میزان شرکت در انتخابات را به نحوی مصادره به مطلوب کرده است. چرا که شرکت زیاد مردم در انتخابات نه به معنای راضی بودن آنها از وضع کنونی، بلکه به معنای علاقه و اشتیاق آنها برای تغییر وضعیت موجود است.

نگاهی به دو دهه گذشته و اینکه چطور برخی از منتقدان شور و اشتیاق انتخابات ریاست جمهوری را به نحوی به مشروعیت نظام وصل کرده اند، نشان می دهد که آنها عملا وارد بازی ایی شدند که برنده آن حکومت بوده است. چرا که صرف نظر از اینکه بخشی از منتقدان سیاسی چه فکری می کنند، تغییر - حال به هر میزان - از طریق انتخابات طرفدار زیادی در ایران دارد و تحریم کنندگان یا مشروعیت سنجان، عملا با چسباندن مشروعیت به میزان و درصد رای، هر بار روی اسب مرده شرط بندی می کنند. حتی اگر پنجاه و چنددرصد مردم هم در انتخابات شرکت کنند، باز هم زبان مسوولان حکومت دراز است که میزان مشارکت مثل خیلی از کشورهای دموکراتیک است و مردم آنچنان از نظام راضی هستند که نیازی نمی بینند که تغییری هم در آن ایجاد شود و برای همین هم اصلا زحمتی به خود نمی دهند که پای صندوق‌های رای بیایند.

درحالی که شرکت هشتاددرصدی مردم در انتخابات، وقتی رسانه‌ها، سازمان های جامعه مدنی، بازار رقابتی، طبقه متوسط اقتصادی و فرهنگی و نهادهای نظارتی و کنترل کننده ای که تضمین کننده حقوق مردم هستند، عملا درضعیف ترین شکل خود در جامعه استقرار دارند، نباید مایه مباهات مسوولین نظام باشد، بلکه باید توسط منتقدین به عنوان نشانه ای از میل شدید به تغییر در سیستم موجود از هر روزنه ممکن و هشداردهنده تلقی شود.

 برای بسیاری از کسانی که در ایران زندگی می کنند، موضوع کم وزیاد شدن مشروعیت نظام از طریق دادن یا ندادن رای عملا بی اعتبار است. مردم زندگی می کنند، شناسنامه می گیرند، پاسپورت می گیرند، به بانک می روند و پول خود را آنجا نگه می دارند، به حج می روند، بچه های خود را در اختیار نظام آموزشی قرار می دهند، دانشگاه می روند و هزار کار دیگر و در نهایت هر طرف سرشان را بچرخانند دولت و نهادهای حکومت را می بینند. حتی وقتی که پای اینترنت می نشینند و می خواهند یک ویدئو روی یوتوب ببینند -  که فیلتر شده و پیام سازمان ها و یا کمیته فلان و بهمان می آید که این سایت مسدود است. یعنی اینجا هم دولت است.

به همین جهت از نظر من، طرح کردن موضوع کم و زیاد شدن مشروعیت با کم و زیاد شدن مشارکت مردم در انتخابات،  بیشتر در خارج از ایران بازار دارد و درمیان کسانی  که منتقد شمشیراز رو بسته یا طالب براندازی جمهوری اسلامی هستند. اگر چه براندازی خیلی وسوسه انگیز است (و چه کسی است که مثلا از خدایش نباشد که مثلا فردی مانند علی جنتی یا محمدیزدی یا حسین شریعتمداری یا انسان متوهم و خودرایی مانند علی خامنه‌ای سرنوشتش را تعیین نکند)، اما این موضوع، بحث روزمره مردم ایران نیست. یعنی صبح از خواب بلند نمی شوند و سر صبحانه و ناهار و شام و در تاکسی و خیابان در مورد اینکه چطور باید براندازی کرد صحبت کنند و یا چطور باید حکومت را عوض کرد. حداقل در حال حاضر جامعه ایرانی در آن نقطه قرار ندارد و وصل کردن رای دادن به مشروعیت یا مقبولیت نظام، عملا افتادن در بازی حکومت است که تفسیر غلط از موضوع رای دادن توسط مخالفان نظام را به نفع خود مصادره می کند.

به علاوه، اگر سیدعلی خامنه ای دیکتاتور است و نظام جمهوری اسلامی یک نوع دیکتاتوری است - که درعین دیکتاتوری از نهادهای دموکراتیک مثل مجلس و دولت و … هم بهره مند است- آن وقت اصلا طرح سوال مشروعیت موضوعیت ندارد. حالا چه از طریق کم و زیاد شدن رای باشد، چه از هر میزان و محک دیگری. نظام دیکتاتوری، مستقل از وابستگی به متغیرهایی چون مقبولیت و مشروعیت است و هر چقدر مقبولیت و مشروعیت باشد کار خودش را می‌کند و به علاوه اگر مشروع بود که دیکتاتوری نبود.

تعداد زیاد رای دهندگان به معنای این است که بخش عمده ای از مردم راه دیگری را برای تغییر یا جدی نمی گیرند یا خود را آماده آن نمی یابند. کما اینکه شعارهایی مانند مرگ بر دیکتاتور در ایام انتخابات سال ۱۳۸۸، که سیدعلی خامنه ای رهبر ایران را هدف می گرفت، یک جریان حاشیه ای بود نه جریان غالب در تجعمات. هر جا هم که بخشی از تظاهرکنندگان شعار مرگ بر خامنه ای و یا مرگ بر دیکتاتور را مطرح می کرد، عملا اطرافیان - تلاش می کردند خود را از آنها جدا کنند. این نه به این معناست که علی خامنه ای دیکتاتور نیست یا هست و میلیون‌ها نفر شب و روز لعنت ونفرین به او وخاندانش نمی فرستند یا می فرستند برای کسانی که دلار هفت تومانی شان را به چهار هزار تومان رساندند، بلکه به این معنی است که علیرغم همه مشکلات و بحران های موجود در رابطه دولت-ملت، جمع قابل توجهی از مردم - که می توان حدود آن را در میزان شرکت در انتخابات دید - جانشان آنقدر به لب نرسیده که بخواهند جلوی حکومت بایستد و آن را به هر قیمتی کله پا کنند و باقی قضایا.

البته آنچه گفتم به این معنی نیست که حالا همه باید بروند رای بدهند. طبیعی است که بسیاری علاقه ای ندارند رای بدهند و هیچ کدام از کاندیداهای موجود را نزدیک به ارزش‌ها و باورهای خود نمی‌دانند. اما این رای ندادن را هم نمی شود گذاشت به حساب کم کردن مشروعیت نظام - حالا هر میزان که هست و نیست. انتخابات باید آزمونی باشد برای اینکه نشان دهد نظام سیاسی ایران تا چه حد مسائل و مشکلات عمده کشور را حل می کند و پاسخگوست نسبت به مطالبات مردم و چنین موضوعاتی معیار و محک دقیق تری است برای کارآمدی نظام سیاسی کشور.

بنابراین حتی اگر مخالفان نمی خواهند رای بدهند یا به تعبیر برخی شناسنامه های خود را آلوده کنند، می توانند مشروعیت نظام را هم با چسب و سریشم نچسبانند به میزان رای.  چرا که مساله اثبات مشروعیت داشتن یا نداشتن و یا کم و زیاد شدن آن از طریق میزان مشارکت در انتخابات، به نظرم حداقل در شرایط حاضر نامنطبق بر واقعیات جامعه است. و باز تاکید کنم که این به معنی مشروع و مقبول بودن حکومت نیست، فقط میزان رای شاخص مناسبی برای ارزیابی آن نیست. مشروعیت نظام به خاطر حکومت پلیسی و سرکوب و بسته بودن نظام سیاسی و حاکم نبودن قانون و.... هر روزبه سیر قهقرایی خود ادامه می دهد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

440 نفر از کاندیداهای داوطلب انتخابات شورای شهر تهران رد صلاحیت شدند

۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده