close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش هشتم )

۳ تیر ۱۳۹۳
عیسی سحرخیز
خواندن در ۶ دقیقه
هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش هشتم )

شنبه ۲۵/۲/۸۹ 

به توصيه دوستان صبح امروز نزد رئيس بند رفتم و ضمن طرح بحث علاقه به شركت در كلاس‌هاي آموزش پرورش قارچ فرم اداري را هم به او ارائه دادم. در ظاهر از اين كار استقبال كرد و گفت كه بهتر است به گونه‌اي روزها سرم را گرم كنم. اما او اين مسئله را نیز مطرح كرد كه فرد ديگري- نام او را نبرد- هم در خواست شركت در اين كلاس‌ها را دارد. وي با اشاره به اين نكته كه آقاي عبدي مسئول كلاس‌ها حضور ندارد و به دادگاه رفته است تاكيد كرد كه فرم درخواست اول صبح روز يكشنبه ارائه شود.

بعدازظهر، بعد از نماز و نهار اسم من و چند نفر ديگر كه تازه‌وارد هستند از بلندگو پيچ شد و از ما خواستند كه به حسينيه ی طبقه اول كه حسينيه اصلي بند 4 است مراجعه كنيم. علت امر را که پرسیدم گفتند مي‌خواهند شما را در كلاس قران سطح بندی و كلاس‌بندي كنند تا آموزش شروع شود. در زمان مراجعه ، حدود پانزده شانزده نفري مي‌شديم. مسئول كلاس‌ها يك تست مقدماتي به عمل آورد و معلومات مرا در سطح كلاس «چهار روخواني» ارزيابي كرده و به حلقه آموزشي مربوطه معرفي كرد. به نظر می رسد که در سطح بندی آموزشی پس از كلاس‌هاي مقدماتي براي افراد مبتدي، دوره ی روخواني قرار دارد كه در چهارده بخش تقسيم مي‌شود. در اين كلاس‌ها به افراد اصول قرائت به زبان عربي از جمله نحوه ی تلفظ لغاتي چون ق، خ، ص ، ظ و ع و... و اصول قرائت چون وقف و... را آموزش مي‌دهند تا افراد بتوانند در گروه‌هاي قرائت فردي، جمعي، حفظ و... شركت كنند.

بر اساس نتایج آزمون، من در حلقه ی روخواني چهار قرار گرفته‌ام كه حدود شانزده شاگرد دارد. در اينجا سن و سال مطرح نيست و پير و جوان کنار هم می نشینند. كلاس‌هاي روخواني سه، دو و يك در مراحل بعدي است. كلاس‌هاي حفظ قرآن هم براي «حفاظ» با همين رده‌بندي قرار دارد.

باستانی در این دوره ها شرکت می کند. اين روزها مسعود حال و احوال خوبي ندارد. تاييد حكم او در دادگاه تجديدنظر، در شرايطي كه انتظار داشت مانند اكثر افراد سياسي دستگیر شده در ایام انتخابات ریاست جمهوری حكمش شكسته شود، اوضاع روحی او را دگرگون كرده است. تمام تلاش من اين است تا بتوانم روح اميد و مقاومت را در او بدمم.

فردي به نام "مصطفی. ا" كه به همراه زنش در بهشت زهرا دستگير شده اين روزها دور و برمن زياد مي‌پلكد. او مي‌گويد كه همسرش اكنون ارتباط خود را با او قطع كرده است و تحت فشار بازجوها زندگي‌اش در حال از هم پاشيدن است. به گفته او ماموران وزارت اطلاعات زیر پای زنش نشسته و از او خواسته اند از همسرش طلاق بگیرد تا کیفرخواستش سبک شود و زودتر آزاد گردد. هر چند که زندانيان ديگر نظر خوبي نسبت به او ندارند و معتقدند كه فرد متعادلي نيست، اما ادعایی که مطرح می کند پر بی ربط نیست چون مواردی شبیه آن در ارتباط با بستگان دیگر زندانیان سیاسی، به ویژه فعالان دانشجویی ، چه سال ها قبل و چه در رویدادهای اخیر، وجود داشته است .

خانم مينا جعفري یکی از وکلایم را جهت حل این مشکل به عنوان وكيل به مصطفی معرفي كردم تا شايد از طريق او بتواند به وضعيت پرونده و شرایط خاص همسرش و فشارهای وارده بر او پي ببرد. بعد که پیگیر ماجرا شدم، تلفنی از طریق جعفری متوجه شدم که از سر اتفاق او وكيل پرونده زن مصطفی نیز هست.

تماس تلفني با او و اطلاع از موضوع باعث شد كه بدگويي و گله‌گذاري مصطفی از جعفري هم به ديگر گله‌گذاري‌هایش اضافه شود. در ضمن پيام آورد كه جعفري مي‌خواهد با من نیز تلفنی صحبت كند. تماس كه گرفتم جزئيات آخرين حضورش در دادگاه و وضعیت پرونده ام را اعلام كرد: "اجازه نمي‌دهند پرونده را مطالعه كنم". علت اين امر هم گويا اين است كه وكيل ديگر پرونده- فقيهي- قبلا پرونده را خوانده و يادداشت برداشته است. او هم تاكيد داشت كه پس از گذشت ده ماه و نیم از زمان بازداشت من هنوز هيچ تاريخ مشخصي را براي تشکیل دادگاه اعلام نکرده اند و پرونده همچنان در هوا معلق است.

رويا هم در ملاقات قبلی به نقل از یکی آشنايان خانم دكتر- خاله اش - گفته بود كه به نظر می رسد دادگاه در خردادماه هم تشكيل نشود و اگر قرار باشد تحركي در این زمینه صورت گیرد بعد از سالگرد انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود.

او مدعی شده است كه جعفري دولت‌آبادي دادستان تهران تصميم داشته است تا با قید وثیقه مرا تا زمان تشکیل دادگاه و صدور حکم آزاد کند، اما محسني اژه‌اي خود را وسط انداخته و جلوي اين كار را گرفته است!

تصور من این است که او اين حرف‌ها را براي دلخوشي خانم دكتر و... مطرح کرده است. شاید هم قصد وی ، اگر بدبینانه به ماجرا نگاه کنیم، مطرح كردن خود و مهم جلوه دادن خويش باشد تا از قبل آن منافعي را كسب كند. الله الاعلم.

این فرديك دو قبل از عيد، زماني كه در بند 209 اوین نگهداری می شدم دائم پیام می آورد كه به زودی مرا آزاد مي‌كنند يا به مرخصي مي‌فرستند و من هم مجبور بودم که واکنش نشان دهم و بگویم که تا کینه ورزی های سیاسی و حتی خصوصی وجود دارد امیدی به این حرف ها نباید بست. آن زمان هم هيچ تحول خاصی حاصل نشد و حتی در مراحلی سختگیری ها شدت یافت و به بهانه ای باز مرا به سلول انفرادی انداختند و اتاق 127 محل استقرارم شد که گویا محل اذیت و آزار زندانیان خاص بوده است.

کثافت و نکبت از این اطاق که زندانی راه خروجی از آن نداشت چون توالت، حمام و دستشویی هم در داخل سلول قرار داشت، می بارید. نمی دانم چه اتفاقی افتاده بود که در جا جای سقف، به ویژه چهار کنج آن مدفوع خشک شده زندانیان پیشین جسبیده بود. احتمال می دادم که عدم رسیدگی به درخواست زندانیان موجب عصبانیت و پرتاب کثافت به سقف باشد و بی خیالی مسوولان زندان به اعتراض های انجام شده و عدم سرکشی به داخل سلول و رسیدگی به وضعیت و نظافت آن. این در شرایطی بود که هر تازه واردی در اولین نگاه متوجه می شد پیشینیان سقف را چگونه گل کاری کرده اند!

این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که خودم با ارائه مرخصي و تهديد به اعتصاب غذا و دارو- هرچند كه دوستان اجازه ندادند طبق برنامه عمل شود و حتي نامه‌ام به دادستان در اين خصوص علني شود- دست به کار شدم. این اقدام باعث شد که دست كم بخشي از فشارها تخفيف یابد و با شروع اعتصاب غذا مرا به بند عمومی زندانیان سیاسی انتقال دهند. این وعده ای بود كه جعفري دولت‌آبادي يك هفته قبل از انتقالم به بند 350 به رويا داده بود، مشروط به این که به اعتصاب غدا دست نزنم.

افسر نگهبان جديد بند209 هم كه پيش از آن مسوولیت انتقال زندانیان به محل استقرار تلفن و مراقبت از آنان در زمان گفت و گو را به عهده داشت، پیش از جا به جا شدن یک رو نزد آمده – نمی دانم به ابتکار شخصی یا به توصیه مقام های مافوق قضایی و امنیتی- و به اشاره گفته بود كه زياد شلوغ بازی در نیاور چون خبردار شده ام که قرار است در مورد تو اقدام‌هايي صورت بگيرد! در شرایطی نبودم که بتوانم به این وعده ها و قول و قرارها اعتماد کنم یا آن ها را رد نمایم. از این رو کار خودم را پس از دادن هشدار و سرآمدن ضرب الاجل تعیین شده شروع کردم. این اقدام چند روز به عید مانده، بدون آن که دادگاهی برگزار شود و حکمی صادر شود، منحر شد به انتقالم به بند عمومی، محل نگهداری اغلب بازداشتی ها و زندانی های جنبش سبز؛ 350.

صبح سه‌شنبه 28/2/89 ساعت9:00 حسينيه طبقه سوم بند 4

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

فرهنگ

اهدای نشان شوالیه به استاد شجریان و متن سخنرانی ایشان

۳ تیر ۱۳۹۳
علاء محسنی
خواندن در ۴ دقیقه
اهدای نشان شوالیه به استاد شجریان و متن سخنرانی ایشان