close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مواجه ی ما و اسطوره، از رضا خان و مصدق تا مارادونا و احمدی نژاد

۱۰ تیر ۱۳۹۳
نیما قاسمی
خواندن در ۳ دقیقه
مواجه ی ما و اسطوره، از رضا خان و مصدق تا مارادونا و احمدی نژاد

چهار سال پیش که گروه فوتبال آرژانتین در مقابل تیم ملی فوتبال آلمان باخت، با حیرت واکنش‌های احساسی هم‌وطنان را برای آرژانتین و شخص مارادونا تعقیب کردم! مارادونا یک اسطوره‌ی مدرن است و بنابراین از جهتی او هرگز نمی‌بازد. دیدم که دوستی نوشته بود: «جنگندگی و ناسازگاری از آن ما... در جهان بی‌رویا... همین یک تصویر کافی‌ست برای آنکه دوستت بدارم مارادونای بی‌نظیر!... بگذار هر چه دلشان می‌خواهد بنویسند... تو ماندگاری!» آن زمان در این فکر بودم که میان این احساسات پرشور و رمانتیک با مواضع بنیادین سیاسی آدم‌ها باید ربطی وجود داشته باشد.

کاستوریکا (Kusturica) کارگردان اهل صربستان در فیلم خود «مارادونا »، تصویری درخشان از این بازیکن فوتبال ارایه داده بود. کاستوریکا یک چپ‌گراست. خود مارادونا هم که تصاویرش در فیلم کاستوریکا در حالی نشان داده می‌شود که از هوگو چاوز، مبارز علیه امپریالیسم آمریکا دفاع می‌کند٬ از حیث مشی سیاسی کاملا خنثی نبود! آن دوست بزرگوار ما هم با مواضع چپ رادیکال همدلی داشت.

 ملاحظاتی مشابه من را به سمت نوشتن متن بلند «طلسم تصویر» سوق داد؛ آنجا که سعی کردم در مورد شیوه‌های ساخت «تصویر» و طلسم مقاومت‌ناپذیر آن مجموعه تأملاتی را به شکلی روشمند ارائه کنم. این متن در پنج نوبت در سایت تهران‌ریویوو منتشر شد. از آن روز تا امروز٬ آرژانتین در ذهن هم‌وطنان من و بسیاری دیگر همچون یک اسطوره باقی مانده است. این بار ما خود به مصاف اسطوره رفتیم! آنچه که من در دوستان دور و بر خود دیدم٬ هواداری از گروه ملی در عین احترام به سوابق درخشان حریف بود. تعلق خاطر نسبت به گروه ملی هم محتوایی عاطفی دارد٬ اما قطعا معقول‌تر از شیفتگی نسبت به یک بازیکن جنجالی با سوابق حمله به خبرنگاران٬ فحاشی به دیگران و حمایت از پوپولیسم سیاسی‌ست؛ اما من جرأت نمی‌کنم بگویم که هم نسلان من که چهار سال بزرگ‌تر شده‌‌اند٬ کمی از شعاع سیطره‌ی طلسم تصویر فاصله گرفته‌اند. اینکه مردم در کسوت جمع چگونه رفتار می‌کنند٬ نیازمند پژوهش‌های میدانی جامعه‌شناختی‌ست. من در مورد مفهوم این مواجهه حرف می‌زنم: مواجهه‌ی «ما» و «اسطوره‌های ما»! حاصلش٬ از منظر «نقد قوه‌ی حکم» تلاش برای قضاوتی عادلانه و میانه‌روانه بود! در قلمرو عمومی هم٬ مواجهه با اسطوره‌ها٬ چه قهرمانان و چه ضدقهرمانان آغاز شده است.

تلاش برای نقد عادلانه و منصفانه‌ی کارنامه‌ی سیاسی شادروان دکتر محمد مصدق٬ بدون دخالت احساسات٬ درست از زمانی شروع شد که «ما» با یک اسطوره‌ی دیگر مواجه شدیم: محمود احمدی‌نژاد که دست در دست همان چاوز داشت و برای ما «آدم بده» (Bad Man) بود برای بخش‌های دیگر جامعه یک «قهرمان»! دعوت به بازخوانی دوباره‌ی نهضت ملی٬ تا آنجا که من می‌فهمم٬ در اثر مواجهه‌ی «ما» با یک اسطوره‌ی سیاسی معاصر طرح شد؛ کسانی خواستند اسطوره‌شناسی را به قلمرو سیاست تسری دهند. از راه جنگیدن با طلسم «تصویر»! با طلسم چیزی که از واقعیت بی‌بهره است اما احساسات ما را نشانه رفته است! موسی غنی‌نژاد از ما خواست که یک بار برای همیشه تکلیف مبارزه با امپریالیسم و قهرمانان آن را روشن کنیم! ایده‌ی درخشانی بود؛ اما کار هنر اسطوره‌سازی‌ست؛ نه اسطوره‌شناسی.

رضا شاه تا زمانی که با القابی مثل «خان»٬ «قلدر»٬ «تریاکی» و «لندهور» خوانده می‌شود معنایش جز این نیست: او برای ما هنوز اسطوره باقی مانده است! نقد پهلوی اول هنوز آغاز نشده است. اگر چنین شود او دیگر اسطوره نخواهد ماند؛ نه به شکل قهرمان و نه به شکل ضدقهرمان! من فکر می‌کنم که کدام مواجهه است که اسطوره‌ی «رضا شاه» را خواهد شکست؟! آیا این مواجهه هنوز رخ نداده است؟!

در یادداشتی به نام «در باب اخلاق سگی ما ادیپال ها» (منتشره شده در بلاگ‌های ایران‌وایر) سعی کردم که این مواجهه رخ داده را تشریح کنم و بگویم که از وقت آن هم گذشته است!

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

شهرداری کجاست/ سه کارگر در زیر آوار کشته و زخمی شدند

۱۰ تیر ۱۳۹۳
خواندن در ۲ دقیقه
شهرداری کجاست/ سه کارگر در زیر آوار کشته و زخمی شدند