روز اول. کمتر کسی باور میکند رهبر جمهوری اسلامی در ميانه دعوای جناحها ايستاده و خود را مقید میداند که همواره ميانهدار بماند. نقطه عطفی که اين عدم باور را مسجل کرده همان خطبههای نماز جمعهای بود که بزرگترین اشتباه سياسی آيتالله خامنهای محسوب میشود. از همان نماز جمعه، رهبر در واقع تبديل به رهبر یک جناح شد و اثر جانبداری او چنان عميق و پايدار باقی مانده که هيچ حرکت ديگری نخواهد توانست او را به میانه میدان بازگرداند. حالا در دیدار هيئت دولت روحانی با رهبر، موضوع حفظ فاصله اعضای دولت به عنوانی که او به اعتراضات مردمی سال 88 داده و آن را به اسم فتنه میشناسد تکرار شده. طبيعیست که وقتی رهبری یک طرف مرافعه با ايشان است و نيروی اسلحه هم پشتوانه موقعيت سياسی اوست تاکید بر حفظ فاصله يعنی دستور آدم مسلح به آدم غيرمسلح. منتها يک بخش داستان اين است که آدم غیرمسلح چطور میتواند طرف مقابل را خلع سلاح کند. تجربیات مشابه با همین چیزی که در ايران با آن روبرو هستيم در کشورهای دیکتاتورزده وجود داشته. بهترين نمونهاش برزيل است. راه عبور از حکومت ارتشیها در برزيل قدرت گرفتن نهادهای مردمی بوده. البته راه آسانی نيست و بخش مهم آسان نبودنش مربوط است به این که نهادهای مردمی بتوانند شبکه سازی کنند. چرا آسان نيست؟ چون جامعهای که عادت میکند در تمام جزئيات امور خودش وابسته به دولت و بودجههای دولتی بشود پيدا کردن مسير استقلال فکری و اجرایی برايش ساده نيست. به نظرم وضعیت جامعه ما همينطوریست. حالا البته فتنهای که رهبر جمهوری اسلامی از آن حرف میزند معنیاش اين است که جناح ايشان قدرت دارد و هر کسی به طرف معترضان گرايش پيدا کند میتواند در مضيقه و فشار قرار بگيرد. خوب بود یکی به ايشان مشورت میداد که در روستای احمدآباد هم يک آدمی بود که در مضيقه و فشار قرار گرفت ولی تبديل شد به سمبل مقاومت مردم.
روز دوم. توماس پيکتی اقتصاددان فرانسوی و نويسنده کتاب "سرمايه در قرن بيست و یکم" وضعيتی در جهان امروز را توصيف میکند که وقوع رکود اقتصادی جهان درستی آن را برای همه مسجل کرده بود. سرمايه جهانی در دست تعداد کوچکی از سرمايهداران انباشته شده و شکاف غنی و فقير به حد قابل ملاحظهای افزايش پيدا کرده. يکی از نمونههای وقوع اين شکاف در همين شلوغیهای خاورمیانه ديده میشود. پدر يکی از جنگجویان داعشی گفته بود که پسرش بعد از مدتها بيکاری در ازای حقوق و مزايا به داعش پيوست. میشود حدس زد که کيف دزدی و سرقتهای کوچک خيابانی نياز مالی گروه عظيمی از مردم را برطرف نمیکند و حالا برای کسب درآمد بايد قتل عام کرد. منتها موضوعی که پيکتی فرانسوی به آن اشاره میکند- يعنی ايجاد نابرابری طبقاتی توسط مراکز مالی جهان- دستکم برای کشوری که خود او شهروند آن است يک نمونه آشنا دارد. دومينیک استراس کان، رئيس سابق صندوق بينالمللی پول و البته اقتصاددان سوسیاليست فرانسوی. استراس کان از جولای سال گذشته به عضویت هيئت مديره يک "بانک توسعه منطقهای روسيه" درآمده. خود همين بانک هم متعلق به شرکت "روس نفت" است که بزرگترين سهامدار آن کسی نيست جز دولت روسيه. در واقع استراس کان، که يک وقتی وزير اقتصاد فرانسه بود، همين الان در يک نهاد مالی در يکی از مناقشهبرانگيزترين دولتهای جهان در زمينه فساد مالی- يعنی دولت روسيه- فعاليت میکند. توماس پيکتی میگويد مشکل اقتصاد جهانی از همينجا شروع میشود که آن کسانی که به نظر میرسد بايد در مقابل فساد و انباشت ثروت حساسیت داشته باشند خودشان عامل آن هستند. البته وضع خود ما با حضور انواعی از بنيادهای مالیات نده و فراقانونی از وضع فساد مالی روسيه بدتر است و آدم ياد کتاب "قلعه حيوانات" اورول میافند که دست آخر تشخيص اين که کدام کدام است ناممکن میشود.
روز سوم. اعتراض حميد ميرزاده، رئيس دانشگاه آزاد، درباره افزايش مراکز آموزش عالی در دوره احمدینژاد اعتراض بیموردیست. درست است که مراکز جديد آموزشی از بودجه دولتی استفاده میکنند منتها خود دانشگاه آزاد هم در تمام دوران فعاليتش از امکانات دولتی و بخصوص از بیرقيب بودن در حوزه آموزش عالی خصوصی استفاده کرده و توانسته اين همه شعبه در همه جای ايران داير کند. اگر حمايتهای دولتی از دانشگاه آزاد نبود اختصاص زمين و حمايت از پا گرفتن مراکز اين دانشگاه در شهرهای سنتی ايران ممکن نبود و طبيعیست که دانشگاه آزاد هم نمیتوانست چنين رشدی داشته باشد. طبيعیست که وقتی تعداد مراکز دانشگاهی در ايران زياد بشود آنوقت دو گروه دانشگاه خواهيم داشت. گروهی که فقط مدرک صادر میکنند و به هر حال به اشتياق کسانی پاسخ خواهند داد که ورود به حوزه آموزش عالی برایشان مهم است- که اتفاق بدی هم نيست. و گروه دوم مراکزی که برای توليد علم فعاليت میکنند و تبديل به مراکز تحقيقاتی خواهند شد. مراکز دانشگاهی در کشورهای توسعه يافته جهان هم از همين قاعده پيروی میکنند و اينطوری نيست که هر دانشگاهی که به راه میافتد لزوما محل تحقيق درجه يک بشود. ميرزاده در دورانی که رئيس سازمان برنامه و بودجه بود دو برنامه مهم يعنی "ايران 1400" و "اقتصاد بدون نفت" را ارائه کرد و بنیانگذاری موسسه توسعه فناوری نخبگان هم بود. حالا میتواند همينها را بعنوان زمينه تربيت نيروی متخصص در دانشگاه آزاد و تبديل اين دانشگاه بیبرنامه به قطب تحقيقاتی کشور دنبال کند. به نظرم آدمی مثل ميرزاده بايد از افزايش مراکز دانشگاهی استقبال کند چون همين افزايش دست دانشگاهها برای انتخاب دانشجوی خوب را باز کرده است.
روز چهارم. بيست و پنج سال پيش، در روزی مثل دوشنبه گذشته، فضاپيمای وويجر 2 از فاصله 5 هزار کيلومتری سياره نپتون گذشت. اين آخرين مواجهه وويجر با يک سياره در منظومه شمسی بود. البته تا رسيدن به همين نقطه هم 12 سال طول کشيده بود. خوب برای ما ساکنان زمین شنيدن چنين عددهایی آنقدرها هم عجيب نيست. يعنی انگار با يک نفر در کلاس پنجم دبستان همکلاسی بوديد و حالا که 48 سالتان شده دوباره او را يک جايی ببينيد. از جمله کشفيات وويجر درباره نپتون یکی هم اين بود که قویترين بادهايی که در سطح سيارات منظومه شمسی میوزد مربوط به همين سياره است. مسير باد هم شرقیست و سرعت آن به 2000 هزار کيلومتر در ساعت میرسد. فقط همين نيست. ترايتون بزرگترين قمر نپتون است و وويجر نشان داد که سردترين دمایی که در منظومه شمسی وجود دارد مربوط به ترايتون است که عبارت است از منهای 235 درجه سانتيگراد. همين الان که اين نوشته را میخوانيد و لابد مطلع هم هستيد وويجر 1 که با فاصله 16 روز زودتر از وويجر 2 به فضا پرتاب شد از منظومه شمسی خارج شده منتها ماموريت وويجر 2 متفاوت بود و هنوز درون منظومه شمسیست ولی اين فضاپيما هم از منظومه شمسی خارج خواهد شد. در حال حاضر در جايیست که فاصله آن از خورشيد از 105 ای يو (AU) است. این واحد اندازه گيری بر اساس فاصله خورشيد تا زمین است بنابراين 105 ای يو يعنی 105 برابر فاصله خورشيد تا زمين. سرعت وويجر 2 عبارت است از 3.3 ای يو در سال. چرا از بين موضوعات علمی هفته گذشته اين يکی را انتخاب کردم؟ خوب بخاطر مداومت در انجام يک کار. از سال 1977 که وويجرها به فضا پرتاب شدند تا امروز 7 رئيس جمهور در امريکا عوض شده و بعضیهایشان هم دو بار برای اين سمت انتخاب شدهاند اما در 37 سال گذشته کسی دست به اين برنامه فضايی نزده يا نگفته اين برنامه مربوط به قبلیها بود حالا ديگر نخواستيم. مردم هم از اين برنامه حمايت کردهاند و هر روز يک چيزی نگفتهاند. خوب حالا وضع خود ما مردم را ببينيد. در 37 سال گذشته يک برنامهای را توانستهايم بدون دخل و تصرف ادامه بدهيم؟
روز پنجم. فکر میکنم موضوع فرشی که احمدینژاد به بانکیمون اهدا کرد و به قول مهسا جزينی در روزنامه شرق "از کيسه خليفه بخشید" نمونه قابل توجهی از فقيرتر شدن فقرا در جريان روی کار بودن احمدینژاد بود. بخش بزرگی از رأی دهندگان دوره اول دولت احمدینژاد به اين اميد به او رأی داده بودند که تصوير رسانهای او شبيه به محمدعلی رجايی بود. يک آدمی از طبقه مستضعف که حالا آمده تا دستهای ناپاک را از سفره فقرا قطع کند و درآمد نفتی کشور را به طرف همين طبقه سرازير کند. واقعيتش اين است که اگر میشد زمان را به عقب برگرداند جای احمدینژاد درست بعد از پيروزی انقلاب بود، يعنی همان وقتی که خبر مهم انقلاب عبارت بود از مجانی شدن آب و برق. احمدینژاد و گروهش همانجا بايد اقتصاد را تجربه میکردند و مردم هم تحقق نيافتن خيالات اقتصادی را به چشم میديدند. در حالی که شعارهای احمدینژاد با درآمدهای نفتی گره خورد و خيالات اقتصادی با هزينه بيشتری تحقق پيدا نکرد. راستش بدون احمدینژاد نمیشد طبقات ضعيف جامعه را قانع کرد که اقتصاد خوب به شعار دادن نيست. دولت احمدینژاد برای جامعه ايرانی بسيار گران تمام شد ولی راه دومی هم نداشت. صاحب فرش و بطور طبيعی خيل عظيمی از صاحبان حرف کوچک که در طبقه مستضعف و متوسط قرار میگيرند از آسمان به زمین آمدند و میشود اطمينان داشت بار دوم از يک سوراخ گزيده نمیشوند. اگر گزارش مهسا جزينی را نخواندهايد حتما بخوانيد.
روز ششم. هفته گذشته خبری درباره آلودگی ويروسی گياه سير در استراليا منتشر شد که کشاورزان را عصبانی کرد. خبر اين بود که سيرهای وارداتی استراليا همگی آلوده هستند. چيزی حدود 85 درصد سیر موجود در بازارهای استراليا وارداتیست و طبق معمول از چين وارد میشود. محققان متوجه شدهاند که نزديک به 11 نوع ويروس مختلف همراه با اين سيرها وارد استراليا میشود. البته اين ويروسها مشکلی برای انسان ايجاد نمیکنند اما باعث دردسر کشاورزان و باغداران و پرورش دهندگان گل میشوند. بعنوان مثال، انتقال ويروس آلوده به سيرهای توليد استراليا باعث میشود حبه سير کوچک بشود و در نتيجه کشاورزی که سير میکارد درآمد کمتری داشته باشد. فقط هم سير نيست. معلوم شده که اين ويروسها باعث کوچک شدن گل ارکيده هم میشوند. تحقيقات بيشتر نشان داده که تجمع ويروسی در سير محصول کاشت آن است. لابد میدانيد که سير را با بذر پرورش نمیدهند بلکه حبه سير را میکارند و سیر تکثير میکنند. سيبزمينی هم همينطور است. چنين روش کاشتی باعث میشود سازوکار مقاومت بذر گياه در مقابل ويروسها از کار بيفتد و هر آلودگی که در حبه سير کاشته شده هست به حبههای ديگر هم سرايت کند. محققان دانشگاه مورداک استراليا که اين تحقيق را انجام دادهاند میگويند هر گياهی که از راه تکثير توليد میشود دچار همين آلودگیهاست و اگر وارداتی باشد منبع انتقال بيماری به گياهان توليد داخل است. راه چاره؟ خوب همانطوری که گفتم اين ویروسها برای انسان گرفتاری درست نمیکنند منتها اگر بشود محصول توليد داخل را بيشتر توليد کرد آنوقت واردات کم و آلودگی هم کم میشود. يادتان هست در انتخابات سال 88 به موضوع سير چينی در بازار همدان هم اشاره شد؟ الان فکر کنيد محصول سير داخلی ايران هم کلی آلودگی ويروسی پيدا کرده و کشاورزان درآمد کمتری پيدا کردهاند. اين چين چهها که نکرده.
روز هفتم. میشود گفت دم و دستگاه قضاوت در ايران برای خلق هزاران سريال خشن و مافيايی سوژه به دردبخور توليد کرده. کارمند نمونه سعيد مرتضوی مربوط به يک قسمت از سريال است. يک آقايی بيست سال پيش شریکش را با تبر کشته و دادگاه حکم داده که ايشان را قصاص کنند. طرف را دار زدهاند و بيست دقيقه هم آن بالا مانده و دست آخر پزشک گواهی کرده که ايشان حيات را بدرود گفته. بعد که میبرند برای ادامه مراسم که خاکسپاری باشد علائم حياتی در بدن آدم دار زده پيدا میشود و دست آخر زنده میشود. همان بيست سال پيش اوليای مقتول با دريافت 30 میليون تومان ديه رضایت میدهند و اين آقا هم آزاد میشود. پسر مقتول آن موقعی که پدربزرگش رضایت داده به سن قانونی نرسيده بوده و پنج ساله بوده. حالا بيست و پنج ساله شده و هفت سال هم از سن بلوغ رسمیاش گذشته. الان دوباره شکايت کرده که آن کسی که قصاص شد و زنده ماند بايد دوباره قصاص بشود و اگر رضايت میخواهند بايد 500 ميليون تومان بدهند. حضرات قوه قضاييه باز دوباره همان بابا را گرفتهاند و انداختهَاند زندان و منتظرند که لاريجانی قوه قضاييه حکم اعدام را امضاء کند و مراسم دوباره راه بيفتد. يا این که 500 ميليون تومان بدهند و رضايت بگيرند. آدم متعجب میشود که اين قوه قضاييه چطور نگفته که این پرونده بسته شده و مگر میشود يکی را دوباره گرفت و دار زد. يعنی همينطوریست که سعيد مرتضوی در آن دم و دستگاه میشود کارمند نمونه.
تا هفته آينده.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر