close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

روایت «اتحاد» پاریس

۲۲ دی ۱۳۹۳
اهالی ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس
روایت «اتحاد» پاریس

آیدا قجر

سوار مترو که شدم برعکس روزهای دیگر در متروهای پاریس٬ مردم در چشم هم نگاه می‌کردند٬ به هم لبخند می‌زدند و برای همدیگر جای باز می‌کردند. اگر هر روز کودکان و جوانان جای خود را به افراد مسن می‌دادند٬ امروز زنان و مردان موسپید بودند که با خوش‌رویی جای خود را به مادرانی می‌دادند که فرزندی در آغوش داشتند. پیرزن روبه‌رویی‌ام نگاهی به ازدحام جمعیت داخل مترو کرد و گفت: «انگار همه‌ی مردم پاریس می‌آیند». آن طرف‌تر پسری ۱۶ ساله یک بسته خودکار در دست داشت تا میان مردم پخش کند. یکشنبه قلم‌های بسیاری به نشانه‌ی دفاع از آزادی بیان در دستان مردم بالا رفت.

بعد از حمله به نشریه‌ی «شارلی ابدو» و درگیری با عاملان آن که سه روز عملیات و تیراندازی در سطح شهر به همراه داشت٬ قرار شد که یکشنبه یازدهم ژانویه راهپیمایی "اتحاد" ساعت ۳ بعدازظهر از میدان ریپابلیک ـ جمهوری ـ تا میدان ناسیون ـ ملت ـ برگزار شود. اما میدان جمهوری از ساعت ۱۲.۳۰ دقیقه بعدازظهر مملو از جمعیت شد به طوری‌که پلیس ایستگاه متروی واقع در این میدان را بست. تا ساعت ۳ بعدازظهر خیابان‌های منتهی به این میدان گنجایش مردم را نداشتند.

در میدان «ملت» که مقصد راهپیمایی بود نیز عده‌ای از ظهر حضور داشتند. مجسمه‌ی وسط میدان٬ درخت‌های دور تا دور «ملت»٬ پستی و بلند‌های اطراف آن و حتی سقف ایستگاه‌های اتوبوس نیز جمعیت را بر خود پذیرا شده بودند. پیرمردی یهودی میان جمعیت ایستاده بود و فریاد می‌زد که روزی می‌آید که «مهم نباشد من یهودی‌ام یا تو مسلمان٬ یا آن یکی بودایی». آن‌ طرف‌تر مرد جوانی پلاکاردی در دست داشت که روی آن نوشته شده بود: «من فرانسوی و مسلمان هستم. من شارلی هستم».

مردمی که در خیابان‌های منتهی به «ملت» بودند٬ زمانی که به میدان می‌رسیدند٬ کف می‌زدند. حاضران در میدان نیز با تشویق از آن‌ها استقبال می‌کردند. صدای تشویق و «شارلی شارلی» میدان ملت را پرهمهمه کرده بود. زنی در وسط میدان به مردی یهودی که با دوچرخه آمده بود و آب پخش می‌کرد٬ اعتراض کرد که امروز «نباید با نماد مذهبی می‌آمدی. همه آمده‌ایم که بگوییم شارلی هستیم و نه مذاهب‌مان»٬ پیرمرد در پاسخ٬ چند دقیقه با صدای بلند میان مردمی که اطرافش جمع شده بودند٬ صحبت کرد: «آزادی یعنی من با همین نمادها بیایم و شما هم بدون هیچ نمادی». این گفت‌وگو با لبخند و تکان دادن دست٬ پایان یافت.

بسیاری از ملیت‌های مختلف در این تظاهرات حضور داشتند. پرچم‌های کشورها نیز در میان جمعیت خودنمایی می‌کرد اما پرچم‌ اسراییل و لبنان بیش‌تر به چشم می‌خورد. کردها نیز حضور چشم‌گیری در میدان ملت داشتند٬ چترها٬ پرچم‌ها و پلاکاردهایی که می‌گفت: «ما همه شارلی هستیم». جو حاکم بر مردم پر از احساس و انرژی بود: کودکان روی شانه‌های پدران یا مادران خود نشسته بودند و با در دست داشتن یک مقوا می‌گفتند که «ما نمی‌ترسیم». غیر از پرچم و پوسترهای سیاه «من شارلی هستم»٬ اکثر مردم با وسایلی که در اختیار داشتند٬ پلاکاردهایی برای خود ساخته بودند. مقوای پیتزا٬ کفش٬ کاغذهای سفید و تکه‌های کارتن که لزوما به درستی و با دقت هم بریده نشده بود. دور تا دور میدان «ملت» را ساختمان‌های مسکونی احاطه کرده. بسیاری از ساکنان این منازل٬ از بالکن‌ها بیرون آمده و با در دست داشتن پرچم فرانسه٬ سرود ملی این کشور را می‌خواندند.

با تاریک شدن هوا٬ جمعیت به آرامی میدان «ملت» را ترک کرد اما جمعی از مردم همچنان در محل تجمع ماندند. عکس‌های کاریکاتوریست‌های شارلی ابدو اما در روشنایی شمع‌‌ها در گوشه و کنار این میدان به چشم می‌خورد. برخی از  مردمی که مقصد راهپیمایی را ترک می‌کردند٬ مقابل عکس‌ها مدتی مکث کرده و شمعی روشن می‌کردند. مردی در میان جمعیت٬ کاغذ سفید و خودکار به دست از تجمع‌کنندگان دعوت می‌کرد که در ارتباط با این راهپیمایی نقاشی کشیده و به چوبی که در دست داشت٬ بچسبانند. کودک و بزرگسال نقاشی کرده بودند که «ما همه شارلی هستیم».

شعارهایی که در این مسیر تا میدان «ملت» شنیدم و شعارها و پلاکارهایی که دیدم همه از شارلی و کاریکاتوریست‌های کشته‌شده در این درگیری‌ها حکایت داشت. البته این راهپیمایی در همدردی با «شارلی» به راه افتاد اما در پی این حمله٬ تعدادی دیگر از انسان‌ها نیز جان خود را از دست دادند. از چندین فرانسوی پرسیدم. کسی نام گروگان‌های کشته‌شده در گروگان‌گیری دوم روز جمعه را نمی‌دانست. در آن عملیات ۴ گروگان که امروز اعلام کردند یهودی بودند٬ کشته شدند. هنوز مشخص نیست گروگان‌ها قبل یا پس از ورود پلیس جان خود را از دست داده‌اند.. در این میدان تنها چند پلاکارد با نوشته‌ی «من احمد هستم» اشاره داشت. «احمد» پلیس مسلمانی بود که در فیلمی که چهارشنبه منتشر شد٬‌ در حالی کشته شد که روی زمین افتاده بود و از مهاجمان مسلح می‌خواست که او را نکشند. 

در این درگیری‌ها ۲۰ نفر جان خود را از دست دادند؛ ۱۲ نفر که اکثر روزنامه‌نگار بودند از «شارلی ابدو» و ۴ گروگان و یک پلیس که پنج‌شنبه صبح مورد تیراندازی قرار گرفته بود. سه پلیس هم جدای از شهروندان کشته شدند. سه عامل این درگیری‌ها نیز کشته شدند. در میان مردم تظاهرکننده و گپ‌های‌شان در کافه‌هایی که با پایان یافتن تجمع شلوغ شده بود٬ شنیدم که برای‌شان سوال است که یکی از گروگان‌ها چطور توانسته بین گروگان‌ها فرار کند. خبرها درباره‌ی دختری که به گفته‌ی پلیس با گروگان‌گیرها همکاری داشت٬ ضد و نقیض است و به تازگی گفته شده که این دختر در آن گروگان‌گیری شرکت نداشته. امشب اما شلوغی کافه‌ها لبخند رضایت داشت. شاید بیشتر از دیگر شب‌های پاریس. حسی که «همبستگی» را به تصویر می‌کشید. در تمام مسیر راهپیمایی و میدان‌ها٬ زمانی‌که ماشین‌های پلیس یا مقام‌های سیاسی به جمعیت می‌رسیدند٬ مردم راه را باز کرده و تشویق می‌کردند.

دولت٬ راهپیمایی امروز را بزرگ‌ترین گردهمایی تاریخ این کشور توصیف کرده. خانواده‌ی کشته‌شدگان این درگیری‌ها در یک مسیر صف اول راهپیمایی را شکل دادند. با چشمانی سرخ و قدم‌هایی آرام. سران ۴۴ کشور جهان هم در دست در دست یکدیگر صف اول راهپیمایی «جمهوری» تا «ملت» را در مسیری دیگر شکل دادند تا حمله به آزادی بیان را محکوم کنند. از میان این کشورها تعدادی به تعبیر سازمان گزارش‌گران بدون مرز «محدودکننده‌ی آزادی بیان» هستند. برای مثال هم به روسیه٬ ترکیه٬ مصر و امارات متحده عربی اشاره کرده. اما رییس این سازمان نکته‌ای اضافه کرده بدین مضمون که باید همبستگی خود را با شارلی ابدو نشان بدهیم بدون آن‌که هیچ شارلی دیگری را در جهان از یاد ببریم. در پایان شب پلاکاردها روی زمین افتاده بود. پلاکاردهایی که رهبران مذهبی را نشان می‌داد.

امروز تظاهرکنندگان در پاریس کفش راحتی به پا داشتند٬ کسی از میزهای کثیف شکایت نداشت٬ بعد از هر تنه خوردنی لبخند می‌زدند و دستی تکان می‌دادند. دوربین عکاسی خنده به لب همه می‌آورد٬ می‌ایستادند و مستقیم به دوربین نگاه می‌کردند. جای خود را روی درخت یا میله‌های چراغ‌های شهر به دوربین‌ به دست‌ها می‌دادند. پاریس امشب بعد از سه روز درگیری٬ بیست کشته و ثبت یک روز سیاه در تاریخ خود٬ در نور شب‌‌هایش٬ خندید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

کشف هفت هزار کیلو مواد مخدر

۲۲ دی ۱۳۹۳
کشف هفت هزار کیلو مواد مخدر