close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مغزهای حزب اللهی چرا فرار می کنند؟

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
بلاگ میهمان
خواندن در ۷ دقیقه
مغزهای حزب اللهی چرا فرار می کنند؟
مغزهای حزب اللهی چرا فرار می کنند؟

چندی پیش یکی از دوستان سوال می کرد: "به نظر تو چرا خیلی از بچه هایی که برای ادامه تحصیل به خارج از ایران می روند دیگر بر نمی گردند؟" شاید انتظار داشت که یک جواب کلیشه مثل "مسائل سیاسی" یا "نبودن آینده شغلی در ایران" یا "کمبود امکانات" و یا حتی "جو گیر شدن و آرزوهای پوشالی" از من بشنود. ولی گرچه هر کدام از این دلیل ها تا حدودی می تواند درست باشد، ولی نظر من چیز دیگری است.

در سال های اخیر صحبت های بسیاری در مورد مهاجرت به خارج از کشور و دلیل فرار نیروی کار متخصص از ایران شده است. فیلم هایی مثل میراث البرتا و نوشته های متفکرین و جامعه شناسان و نویسندگان هم به این موضوع معطوف بوده است. البته من هیچ یک از دلایل ذکر شده را نفی نمی کنم. همه ی دلیل ها می تواند تا حدی درست باشد. برای هر انسان هم ممکن است دلیل کمی فرق کند و با دیگران متفاوت باشد. این ها همه درست. ولی اگر از من بپرسند از میان تمام دلیل های متفاوت که مطرح است، کدام یک از همه مهم تر است، خواهم گفت: "استهلاک تدریجی انسان در ایران".

 

اجازه دهید توضیح دهم.

از وقتی که ایران آمده ام، یعنی در همین چهار ماه اخیر، به صورت روزانه اتفاقاتی افتاده است که هر کدام روح و ذهن من را ولو اندک مستهلک کرده است. مثل قطره قطره آبی که بر روی یک سنگ بریزد. درست است که هر کدام از این قطره ها به خودی خود تاثیر خاصی ندارد، ولی با گذر زمان، همین قطره ها می تواند حفره ی چشمگیری در سنگ ایجاد کند. این همان معنی استهلاک در ذهن من است. این لیست فقط مال 4 ماه است و بسیار مختصر نوشته شده است. موردهای ذکر نشده زیاد است.

از وقتی آمده ام:

- فروشنده جنس ناقص و معیوب فروخته است، وقتی عیب را به او نشان می دهی نه تنها عذرخواهی نمی کند، بلکه وقیحانه آسمان ریسمان می کند. آخرش بدهکار هم شدم!!!

- همسایه هر موقع که عشقش بکشد، هر کجا که عشقش بکشد پارک می کند. سه ماشین دارد و یک جای پارک. محاسبه اش با شما.

- کسی که می خواسته پرده ی خانه را وصل کند، دائم امروز و فردا کرده است، حداقل 3 بار به ما دروغ گفته است و سر قرار نیامده است. دفعه ی آخر هم بعد از این که ما را 5 ساعت کاشته است، ساعت 11 و نیم نصف شب آمده است. طلبکار هم هست که چرا در را نصف شب برای او باز نکرده ایم و هزینه ی ایاب ذهابش را می خواهد از ما بگیرد.

- وضعیت نظام وظیفه مشوش است. می خواهند دو سال از عمر آدم را به زور از آدم بگیرند، و تا نگیرند و آن کارت پایان خدمت کوفتی را نگیری، نمی توانی آزادانه از کشور خارج بشوی. در اداره ی نظام وظیفه هم کسی درست و حسابی جوابگو نیست.

- تا سال 93 که من پرونده تشکیل داده بودم مشمول قوانین "نخبگان" می شدم. حالا که سال 94 شده است قوانین تغییر کرده است و می بایست دوباره دنبالش دوید تا بفهمیم چه به چه است.

- رفته ام بانک. از کارمند سوال می کنم که چقدر کار افتتاح حساب طول خواهد کشید؟ می گوید گوید چیزی نیست و سریع تمام می شود. حداقل یک ساعت بیش از آنچه ادعا کرده است طول می کشد.

- برای خریدن ماشین قرارداد امضا کرده ام، فروشنده ماشین که بنگاه است، با تاخیر 300% درصدی ماشین را تحویل داده است. آخر هم درخواست مبلغی بیش از مبلغ قرارداد کرده است، چون در طی زمانی که تاخیر کرده است قیمت ماشین افزایش پیدا کرده!

- ماشین خریده ایم. مجبوریم ببریم برای ما قفل کامپیوتر و قفل باطری و قفل زاپاس نصب کنند که مبادا کسی به ماشین دستبرد نزند. یعنی در جامعه ای زندگی می کنیم که از همان اول همه جای زندگی را باید قفل زد که در امان باشد!

- می بایست مدرک دکتری خودم را ارزش گذاری کنم! یعنی وزارت علوم باید بگوید آن شب ها که من تا صبح سر آزمایش بودم، جایزه و افتخارتی که کسب کرده ام، و آن همه مقالات بین المللی که نوشته ام ارزش دارد یا ندارد!؟؟

- فرم هایی که برای ارزش گذاری مدرک پر شود غیر دقیق و گیج کننده است. سفارت ایران در کشور محل تحصیل می بایست همه ی این مدارک را تایید کند و مهر بزند.

- مبل خریده ایم. آن چه آورده اند در خانه تحویل داده اند، با آنچه در نمایشگاه پسندیده بودیم یکی نیست.

- در شرکتی که شروع به کار کرده ام، وارد بزرگترین مناقصه تاریخ صنعت شیرین سازی آب ایران شده ایم. نیمی از مدارک مناقصه به زبان انگیلسی است. مدارک اشتباهات تایپی دارد! و بعضی از جمله ها از لحاظ گرامری غلط است! شرکت پیمان کار حدود 2 میلیون دلار برای تنظیم این اسناد گرفته است! تا آخرین روز تحویل اسناد هم، مدارک کارفرما با هم مغایرت دارد و بعضی از درخواست های کارفرما هنوز نامعلوم است.

- خدا را شکر حقوق ما را به موقع می دهند. شنیده ام بعضی از شرکت ها هنوز حقوق فروردین را هم نداده اند.

- ماشین ظرف شویی خریده ام، در مغازه می گویند "نصب رایگان" خواهد شد. کارمند آن شرکت چند روز بعد آمده است و نصب کرده است، در آخر فاکتور به من می دهد و درخواست پول می کند. سوال می کنم این دیگر چیست مگر نصب رایگان نبود؟ می گوید نصب رایگان بود ولی شیرآلاتی که به کار بردم هزینه دارد. پولش را دادم و رفت. رفتم سر کوچه شیرها را قیمت کردم، متوجه شدم شیرها را حداقل دو برابر قیمت حساب کرده است. این هم از نصب رایگان!

- می خواهی در تهران تردد کنی. برای این که از خانه ی پدرم به خانه ی پدرزنم بروم، مجبورم بیش از یک ساعت در ترافیک باشم. به اگزوز ماشین ها نگاه می کنم که همه پشت هم ایستاده اند. گویی این عمر و زمان و زندگی من است که دارد دود می شود.

- دلم خوش است که کشور اسلامی است... ولی می روم درون خیابان و زنی می بینم که کلا حجاب بر سر ندارد. حالم به هم می خورد که چه وقیحانه قانون می شکند. برای من قانون مهم است.

- موقع رانندگی افراد همواره تلاش می کنند که جلو بزنند. همه در صف ایستاده اند که بروند داخل خروجی، ولی عده ای تمام صف را رد می کنند و با تقلب سر ماشینشان را می کنند داخل.

- کلاس کارشناسی ارشد دانشگاه درس می دهم. دانشجوها با این سن و سالشان تقلب می کنند. کسی شرم نمی کند؟ از خودشان خجالت نمی کشند؟

- طرف ورود ممنوع آمده است، از جلو چراغ می زند که من بروم کنار تا ایشان رد شود!

- دائم افراد در حال ریختن آشغال بر روی زمین هستند. یک خانم جلوی چشم خودم آشغال بر روی زمین ریخت. بدون گفتن هیچ حرفی به جلوی او رفتم، آشغال را از روی زمین برداشتم، و به درون سطل زباله انداختم. ایشان هم برآشفت و من را مسخره کرد.

- زنگ زده ام پلیس 110 که بگویم فلان ماشین در کوچه پارک است ولی درش قفل نیست و شیشه اش پایین است. لطفا رسیدگی بفرمایید نکند که حادثه ای رخ بدهد. پلیس آمده است ماشین بدون قفل را در آن وضعیت می بیند. من را سین جیم می کند، آخرش هم می گوید دیگر به پلیس زنگ نزن، ماشین را رها می کند و می رود!!!

 

من عاشق کشورم هستم. ولی اگر روزی بزنم به سیم آخر و بخواهم این مرز و بوم را ترک کنم، نه به خاطر مسائل سیاسی است، نه به خاطر مسائل مالی، نه به خاطر آینده شغلی و غیره و غیره. به خاطر این خواهد بود که اینجا انسان استهلاک می شود. روح و ذهن آدم رفته رفته پژمرده و کثیف می شود. این حمله ی همه جانبه به انسان چیزی نیست که مسئولش رئیس جمهور یا یک فرد به خصوص باشد. کل جامعه آشفته و بی سر و سامان است، و این آشفتگی دقیقا همان چیزی است که به نظر من ایران را یک کشور جهان سوم می کند. هر موقع از این نوع مشاهدات می کنم که من را آزرده می کند، به خودم یادآوری می کنم که اینجا جهان سوم است. نباید انتظار داشت که مثل آلمان قطار حتی دو دقیقه هم تاخیر نکند. متاسفانه از طرفی بسیاری از مردم ما به شدت خودباخته اند. می خواهند هر طور شده با مارک لباس و پز ماشین مدرن و حرف های بی ارزش و آهنگ و رقص های وارداتی خودشان را مدرن کنند. فکر می کنند با این مسخره بازی ها از جهان سوم بودن در می آیند!

خدا را شکر که هنوز مسائلی مثل اعتکاف، حال و هوای ماه رمضان و نماز عید فطر، دسته های اباعبدالله در محرم، آرزوی پیروی و خدمت به راه امام و شهدا، و روی گل پدر و مادرم هست که من را علی رغم این همه آشفتگی در این کشور نگه دارد. امیدوارم کماکان دوام بیاورم.

 

 

منبع

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

xerxes
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴

من متوجه نشدم. این یارو که نوشته مگه مغز هم داشته؟ در این متن اثری از آثار یک مغز مشاهده نمی شود.

nina@1
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴

برادر عزیز لطفا هرگز..... هرگز ....فراموش نکنید که ایران کنونی که شما را دچار" استهلاک "ذهنی می کند دستپخت تئوریسن های اسلامی و همفکران شماست . لطفا همونجا بمانید و آشی را که پختید را تا آخر سر بکشید و خواهشا فکر اومدن به غرب و آباد کردن اینجا به سبک خودتون را از سرتون خارج کنید. من هنوز هم بعد از سال ها زن دگی در اینجا از دیدن حزب الهی های ایرانی با اون ظاهر تابلوشون به رعشه می افتم و رومو برمیگردونم و زیر لب می گم خدایا با تو پناه میبرم از شر آدم هایی که ملیون ها نفر را از کشورشون فراری دادند تا اونجا را با سلیقه ی خودشون درست کنند و در تمام بوق های تبلیغاتشون از غرب و فساد اون و نهادهای سست اخلاقی و خانوادگی اش گفتند حالا خودشون و بچه ها شون را به دامن غرب می فرستند باشد که رستگار شوند. یک اشکال بزرگ در نوع تفکر شما ها و ائدولوژی زندگیتون وجود داره که اگر دست با طلا هم بزنید اونو تبدیل به کلوخ می کنه. امیدوارم "نبوغتون" کمکنون کنه تا چیزهایی را که بدون فکر و فقط چون آموخته ی مذهبی بوده قبول کردید را بازنگری کنید البته اگر این "نبوغ" سهمیه ای نبوده باشد. ... بیشتر

Sazy
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴

خدا را شکر که هنوز مسائلی مثل اعتکاف، حال و هوای ماه رمضان .......ی در این کشور نگه دارد؟ همین مشغولیت به اینچیزها هست که مردم رو از فرهنگ و ادب وهنر دور نگه داشته. اگه جای اینکه هفته ای 4 ساعت دینی درس بدن تو 12 سال تحصیل یه آدم، فرهنگ و ادب و برخورد اجتماعی یاد میدادن و جای اینکه حتک حرمت و فضولی و گیردادن به زندگ ی و نحوه پوشش دیگران رو گسترش میدادن ، به هرکسی یاد می دادن احترام بگذاره به خواسته های بقیه، وضع مملکت این نبود.
این چیزهایی که فرمودن کشور رو نگه داشته بله، منتها عقب نگه داشته! ایرانی اگر آدم مدرن، با احترام، با ادب و با اخلاقی نیست و پر از تنش هست به این خاطره که هیچ جای زندگیش اینو بهش یاد ندادن و این سیستم آموزشی و کنترلی بیمار جامعه مسبب این مساله هست.
... بیشتر

mehrpour
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴

ای بی‌خبر! بکوش تا که صاحب‌خبر شوی!
تا راهرو نباشی! کی راهبر شوی؟!

جناب! قصد توهین و جسارت ندارم. یادداشت شما به گونه‌ای طبیعی مرا یاد ضرب‌المثل معروف گاو نه من شیرده انداخت! به حقِ چیزهای ندیده! انصاف و فهمی ابتدایی و پایه‌ای یُختی بابا! باری، می‌گذشتم که اینجا به یادداشت شما برخوردم. در نگاه اول، غیر از ب ند مربوط به دلخوشی‌ات!، مانند این بود که روحی حساس و نکته‌سنج درد دل می‌کند. سخنانش بر جان می‌نشست چرا که به نظر می‌آمد که از جان برخاسته باشد. ولی زهی خیال باطل! تا اینکه به بند آخر یادداشت رسیدم. انگاری که سطلی از آب یخ بر سرم فروریختند! جناب نخبه! تو که هنوز اندر خم نیم‌کوچه هم نیستی؟! تمام دردهایی که از آنها ناله سرکرده‌ای از یک سو به درستی به مردم ایران و از سوی دیگر به دولتیان حکومت اسلامی دغل و حقه‌بازش، و در راس آنها به امام خدعه‌گرتان و میراث‌خواران دین‌فروش و اسلام‌بازش، بر‌می‌گردد! در ضمن جناب نخبه! در راس قانون‌شکنانِ همین قانون پوشالی و تبعیض‌آمیزِ اسلامیتان ولی فقیه‌تان و مگسان گرد شیرینی آقایت هستند! جناب نخبه! هرگز شنیده‌ای که می‌گویند؟!
خلق را تقلیدشان بر باد داد!
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد!
جان سخن اینکه: تا از خیال‌پردازی موهوم و "عادت‌پرستی (مرسوم) به در نیایی و دست به نداری، حقیقت‌ورز نشوی!" شیرفهم شد؟! پس، باش تا صبح دولتت بدمد!
... بیشتر

بیدار
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴

هم میهنی که شکوه از وضع کشور کرده ای و نگران استهلاک ذهنی مردم هستی و بشکلی میخواهی دلیل مشکلات را از گردن دولت مذهبی و زورگویی حزب الهی ها برداری و به گردن خود مردم بیندازی . ایکاش همه حزب الهی ها مانند شما فرصت زندگی کوتاهی در غرب را پیدا میکردند و فرق جوامع غیر مسلمان را میدیدند تا تمام فکر و ذکرشان ار بین رفتن و مرگ آمریکا و انگلیس و اسراییل و روسیه و جاهای دیگر نبود. این مردم از دست مغزهای مرتجع حزب الهی به این وضع و روز افتاده اند حزب الهی ها که اکثرا از طبقات پایین جامعه هستند و از آموزش کافی برخوردار نیستند با عقده هایی که در وجودشان نسبت به دیگران غلیان داردجامعه را به بی قانونی و جنگ روانی و عصبیت کشانده اند . هنگامیکه یک مرد یا زن تحصیل کرده و فهمیده در برخورد با هر حزب الهی حتا(حتی) در میان بستگان و دوستان خود بی احترامی و قلدری میبیند و حرفش را نمی فهمد چکار میتواند بگند جز عصبانی شدن و همرنگ شدن با آنها. اینجاست که شما میبینی جامعه بیمار است جامعه رو به قهقراست و چون زندگی آدمیزاد غربی را دیده ای در مقایسه ناراحت میشوی و صدایت در می آید .شما بجای اینکه برهم اندیشان حزب الهی ات انتقادکنی نگرانشان هستی که از کشور بگریزند ، اتفاقا هرچه تعداد این گروه از هم میهنان ما ایران را بیشتر ترک کنند سعادت مردم ایران بیشتر تامین میشود و البته به هرکجا بروند باید خود را عوض کنند و بصورت انسانهای متمدن بکار و زندگی انسانی بپردازند مگر اینکه سر پرشورشان آنها را راهی خدمت در گروههای ضدبشری داعش و حزب الله لبنان و غیره کند . نکته تاسف باری که در نامه شما حلب نظر میکند بهم خوردن حالتان بوده از یک زن بی حجاب !! من شک دارم شما در خارج از کشور زندگی کرده باشید ، حتا یک جوان حزب الهی تازه از روستا آمده هم در برخورد با یک خانم بدحجاب یا بی حجاب چنین حالتی پیدا نمی کند خود معلمین شما یعنی آخوندها هم به این اندازه منقلب و ناراحت نمی شوند ، شما زمانیکه در خارج بودید با آن همه زنان بی حجاب چکار میکردید وحالتان چطور بود!. سخن اصلی من اینها نیست ، سخن اصلی این است که شما تندروان مذهبی به همراه حزب الله نادان و بیسواد کشور را دویست سال عقب برده اید و مردم را به روز سیاه انداخته اید . باید فکر اصولی تری از نگرانی فرار مغزها آنهم از نوع حزب الهی اش بکنید وگرنه فرار مغزهای حزب الهی موهبتی است که نصیب ملت میشود . ... بیشتر

گزارش

توقیف ۴۷ خودروی لوکس در تهران

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
توقیف ۴۷ خودروی لوکس در تهران