close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

افغان‌های همیشه مهاجر

۲۴ بهمن ۱۳۹۲
مصطفی خسروی
خواندن در ۶ دقیقه
افغان‌های همیشه مهاجر
افغان‌های همیشه مهاجر
افغان‌های همیشه مهاجر
افغان‌های همیشه مهاجر
افغان‌های همیشه مهاجر
افغان‌های همیشه مهاجر
افغان‌های همیشه مهاجر

 پیش از ورود آمریکایی‌ها، تعمیرگاه موتور سیکلت داشت اما با آغاز جنگ میان طالبان و آمریکایی‌ها، کار و بارش از رونق افتاد. بعد از جنگ، جذب پلیس افغانستان شد و در عملیات‌های مختلفی که با هدف پاک‌سازی شهرهایی که در تصرف طالبان بود انجام می‌شد، شرکت کرد. اما در آخرین عملیات، در اثر انفجار مین، پای چپ خود را از دست داد.

«داوود» ۴۵ سال دارد و اهل «هرات» است. او حالا بیش از دو سال است که با همسر و سه پسرش به امید دریافت پناهندگی، آواره شهرهای ترکیه شده است. به «ایران‌وایر» می‌گوید:«سلامتی خود را برای دفاع از میهنم در مقابل طالبان از دست دادم. بعد از جنگ برای خدمت به کشورم وارد پلیس شدم تا امنیت در شهر‌ها برقرار شود اما نه تنها در مقابله با طالبان پای خود را از دست دادم بلکه خانواده‌ام نیز پس از آن حادثه، دیگر در افغانستان احساس امنیت نکردند. هرچه باشد، همه من را به عنوان کسی که با طلبان جنگیده بود، می‌شناختند.»

داوود در سال ۲۰۱۱ به ترکیه مهاجرت کرد تا از طریق پناهندگی، راهی اروپا شود و بتواند پایش را هم در آن‌ جا درمان کند. اما حالا بعد از حدود دو سال آوارگی و مشقت، با پاسخ منفی اداره پناهندگی روبه‌رو شده است و هر لحظه ممکن است به افغانستان برگردانده شود.

می‌گوید: «گاهی احساس می‌کنم کف پایم می‌خارد، دستم را که دراز می‌کنم، می‌بینم پایم نیست.»

آوارگان جنگ

از سال ۱۳۵۸ شمسی تا امروز افغانستان همواره محل جنگ‌ها و درگیری‌های داخلی و خارجی بوده است.

 چه آن زمان که ارتش شوروی سابق وارد خاک افغانستان شد، چه در زمان جنگ‌های داخلی طالبان و چه در دوران حضور نظامی آمریکا در این کشور، این مردم افغانستان بودند که بیش‌ترین آسیب‌ها و فشارها را متحمل شدند. آن‌ها به ناچار، خروج از کشور را به عنوان آخرین راه چاره برگزیدند.

تا چند سال پیش، پاکستان و ایران  از اولین مقاصد مهاجرت افغان‌ها به شمار می‌آمدند اما رویای افرادی که ایران و پاکستان را برای مهاجرت انتخاب کرده بودند، تنها فرار از سختی‌ها بود و زندگی در دنیای غرب چندان برای آن‌ها الویت نداشت.

در سال‌های اخیر و به ویژه در دوره ۸ ساله دولت احمدی نژاد، ایران هم به کشوری ناامن و پرخطر برای این ملت ستم‌دیده تبدیل شد و به‌ناچار ترکیه به سودای عبور از مرزهای آسیا و زندگی در کشورهای غربی، به سرعت جای خود را به مقاصد قبلی داد.

هم اکنون براساس آمار «کمیساریای عالی پناهندگان» سازمان ملل، حدود 60هزار افغان در ترکیه مراحل مختلف پناهندگی را می‌گذرانند که بیش‌تر آن‌ها از مرزهای غربی ایران وارد این کشور شده‌اند. این در حالی است که این آمار در  دسامبر سال ۲۰۰۵، تنها ۳۰۰ نفر بود؛ یعنی  ظرف مدت ۸ سال، جمعیت افغان‌ها در ترکیه ۲۰۰ برابر شده است.

داوود در مورد نحوه ورودش به خاک ترکیه به «ایران‌وایر» می‎گوید:«سه روز در راه بودیم. آمدیم ایران و از مرزهای غربی ایران با پرداخت نفری یک میلیون تومان به یک راه بلد محلی، وارد  ترکیه شدیم.»

آخرین اولویت 

تا پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه، میانگین زمان انتظار یک پناه‌جوی افغان برای دریافت پناهندگی و خروج از ترکیه، حدود ۶  سال بود. اما در ۸ ماه گذشته، با اوج گرفتن نزاع در سوریه و هجوم جنگ‌زدگان سوری به کشور‌های همسایه هم‌چون ترکیه، پرونده پناهندگان افغان از اولویت و زمان‌بندی کمیساریای عالی پناهندگان خارج شده و به حالت تعلیق در آمده است؛ اتفاقی که سبب وحشت و ناامیدی بسیاری میان افغان‌های منتظر در ترکیه شده است.

براساس آماری که یکی از پناهندگان افغان در اختیار «ایران‌وایر» قرار داد، در فاصله سال‌‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، دست‌کم ۲۱ مورد مرگ مشکوک، قتل یا خودکشی در بین افغان‌های ترکیه گزارش شده است و بیم آن وجود دارد که ادامه وضعیت تعلیق، این آمارها را افزایش دهد.

نزدیک به ۴۰ درصد از جمعیت افغان‌های مهاجر در ترکیه را افراد زیر ۱۸ سال تشکل می‌دهند و از آن‌جا که سیستم آموزشی ترکیه تدارکی برای آموزش این گروه در مدرسه‌ها ندیده است، بیش‌تر آن‌ها مجبور به ترک تحصیل و ورود به بازار کار سیاه شده‌اند. تنها درصد اندکی از آن‌ها که سن کم‌تری دارند، این شانس را پیدا می‌کنند تا وارد مدرسه‌های ترک زبان شوند.

«محمدرضا» بزرگ‌ترین پسر «داوود»، یکی از همان نوجوانانی است که با سن کم  و برای تامین مخارج خانواده، مشغول به کار شده است. او ۱۳ سال دارد و با توجه به شرایط جسمانی پدر، مجبور است برای تامین مخارج زندگی و تنها برای ۵۰ یورو در ماه،  در یک داروخانه به صورت تمام وقت کار کند.

محمدرضا در مورد شرایط کار و زندگی خود به «ایران‌وایر» می‌گوید: «چاره‌ای نیست، باید کار کنم. اما می‌خواهم از سال آینده درسم را هم بخوانم. حالا شاید به مدرسه شبانه بروم تا بتوانم روزها هم کار کنم. اما می‌خواهم به اروپا بروم و داروساز شوم تا یک روز به افغانستان برگردم و به مردمم کمک کنم.»

میانگین دستمزد کودکان در «قهرمان ماراش» روزی ۲ تا ۳ یورو است؛ رقمی ناچیز که در مقابل حداقل ۱۰ ساعت کار سیاه دریافت می‌کنند. در این شهر، حقوق ماهانه یک کودک پناه‎جو تنها می‎تواند اجاره‎خانه را تامین کنند.

یک مقام مسوول در پلیس «قهرمان ماراش» در مورد کودکان کار در این شهر می‎گوید: « بیش‌تر آن‌ها پناه‌جویان افغان یا سوری هستند و چون دولت در تامین مخارج آن‌ها ناتوان است، ما چشمان خود را بر بازار کارهای سیاه بسته‌ایم تا شاید این افراد بدین طریق بتوانند درآمدی کسب کنند.»

بروکراسی پرخطر 

پناه‌جویان در ترکیه براساس تصمیم کمیساریای عالی پناهندگان، در شهرهای مختلف توزیع می‌شوند. اما هر پناه‌جو اگر بخواهد از امکانات بهداشتی، بیمه‎های ضروری و کمک‎های دولتی بهره‎مند شود، ابتدا باید در شهر مورد نظر، خانه‌ای اجاره کرده و آدرس آن را به صورت رسمی به مقامات محلی ارایه کند، در غیر این صورت امکان استفاده از خدمات عمومی را نخواهد داشت. این در حالی است که  اجاره یک واحد مسکونی در ترکیه، آن هم برای پناه‌جویانی که بیش‌تر دارایی خود را برای عبور از مرز به  قاچاق‌چیان انسان پرداخته‌اند، کار ساده‌ای نیست.

«فهیمه» ۲۴ سال دارد و هشت ماه است که فرزند دومش را باردار است. سه هفته پیش با شوهر و دختر دو ساله‌اش و بنا به تشخیص کمیساریای عالی پناه‌جویان، وارد «قهرمان ماراش» شد. اما ناتوانی از اجاره منزل، آن‌ها را وادار می‌کند که دو هفته در یکی از پارک‎های شهر زندگی کنند تا این که خانواده محمدرضا آن‌ها را به خانه خود دعوت می‎کنند؛ خانه‎ای که در شرایط عادی، برای خانواده ۵ نفره محمدرضا کوچک است.

حالا فهیمه در هشتمین ماه حاملگی، تنها به دلیل نداشتن خانه‏ای مستقل و آدرس قانونی، از کلیه امکانات و خدمات بهداشتی و بیمارستانی محروم است مگر این که بخواهد هزینه بیمارستان‎های خصوصی را بپردازد.

فهیمه در گفت‎وگو با «ایران‎وایر»، با نگرانی از وضعیت سلامتی خود می‎گوید:« خاله من در شهر "آدانا" (نزدیک قهرمان ماراش) زندگی می‎کند. من تا یک ماه دیگر باید زایمان کنم اما نه بیمه‎ای دارم و نه امکاناتی. بارها از مسوولان کمیساریای عالی پناهندگان و مقامات پلیس ترکیه درخواست انتقال کردم تا با شرایط ویژه‎ای که دارم مرا به آدانا، نزد خاله‎ام بفرستند اما آن‎ها هیچ اهمیتی نمی‎دهند.»

در همین رابطه «محمداسحاق فیاضی»، نماینده افغان‌ها در قهرمان مارانش به «ایران‎وایر» گفت:‌«از طریق نماینده افغان‎ها در یکی از شهرهای ترکیه با خبر شده است که چند ماه پیش یک زن افغان به دلیلی مشابه، مجبور به زایمان در یکی از پارک‌های ترکیه شده و متاسفانه جان خود را از دست داده است.»

بازگشت اجباری

این روزها و بعد از تعلیق پرونده افغان‌ها در کمیساریای عالی پناهندگان، گفته می‌شود دولت افغانستان به دنبال موافقت با مقامات سازمان ملل و دولت ترکیه جهت بازگرداندن این پناه‌جویان به زادگاهشان است. هرچند این استراد ممکن است به این زودی‌ها محقق نشود اما ارایه نشدن خدمات به افغان‌ها و نگهداری آن‌ها در فضای تعلیق و بلاتکلیفی، از هم‌اکنون افغان‌های ساکن ترکیه را گرفتار رعب و وحشت و ناامیدی از آینده‌ای تیره و تار کرده است. بسیاری از آن‌ها سال‌ها سختی و مشقت زندگی در ترکیه را تحمل کرده‌اند به امید این که با پایان مراحل اداری پرونده‌، وارد کشور‌های غربی شوند. اما حالا کابوس بازگشت اجباری به وطنی که به سختی از آن دل کنده‌اند، رهایشان نمی‌کند.

محمداسحاق فیاضی با ابراز نگرانی از ادامه تعلیق پرونده افغان‌ها می‌گوید:‌«در صورت ادامه این وضع  و یا استرداد افغان‌ها، زندگی بسیاری از پناه‌جویان  نابود خواهد شد و این اتفاق آسیب‌های روحی بسیاری به همراه خواهد داشت.»

ثبت نظر

بلاگ

حمله موشها به یک روستا

۲۴ بهمن ۱۳۹۲
شما در ایران وایر
خواندن در ۲ دقیقه
حمله موشها به یک روستا