close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

مسيح على نژاد: صدا و سيما به دستگاه قضايى انگليس پناه آورده است

۱۱ مهر ۱۳۹۲
آسيه امينى
خواندن در ۱۳ دقیقه
مسيح على نژاد: صدا و سيما به دستگاه قضايى انگليس پناه آورده است
مسيح على نژاد: صدا و سيما به دستگاه قضايى انگليس پناه آورده است

كوزه گر در كوزه افتاد. «مسيح على نژاد» را مى‌گويم؛ خبرنگارى كه سوژه‌هايش درچند سال اخير بيش از هرچيز و هركس، قربانيان حقوق بشر، قربانيان نبود آزادى‎هاى سياسى و آزادى بيان بوده اند، اين روزها خودش سوژه است. خبرنگار صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران در لندن از طريق يك موسسه حقوقى براى مسيح به دليل آن‌چه به «رسوا شدن» تعبير شده و به خاطر ايجاد استرس در حال تهيه گزارش تلويزيونى خود، اخطارنامه فرستاده است. او در این اخطارنامه نوشته كه درصورت عذرخواهى رسمى نكردن، از او به دادگاه شكايت خواهد كرد.

مسيح صبح زود، پس از دوندگى صبح‌گاهى، جلوى اسكايپ مى‌نشيند؛ در میان مصاحبه‌ بارها از جايش مى‎پرد و براى هر پاسخی، يك داستان تعريف مى‌كند. مى‎خندد، بغض مى‎كند، دلخور مى‎شود، حرفى مى‌زند و بعد فورى مى‌گويد «برايش بد نشود!»

 اما همه اين‌ها رفتار زنى است كه در چهارسال گذشته، يكى از پى‌گيرترين خبرنگاران در طرح خواسته‌هاى خانواده‌هايى بوده است كه «حق» و حتا «خون» فرزندان‌شان به راحتى يك ليوان آب، بر زمين ريخته شد. صدا و سيما بارها از او و كارش و حتا زندگى خصوصى اش برنامه ساخت و انواع اتهام‌ها را به او نسبت داد. آخرين جمله مسيح اين است :«آن‌ها به ما تهمت مزدورى مى زنند ولى صدا و سيماى جمهورى اسلامى هم به دستگاه قضايى انگليس پناه آورده است.»

ماجرا را از زبان خودت بشنويم؟

- در غرب لندن كه محل زندگى من است، از در مترو بيرون آمدم. با دوستى همان حوالى قرار داشتم كه ديدم خبرنگار صداوسيما در حال گزارش گرفتن است. من هم خبرنگارم. خبرتهيه كردنِ صداوسيما از موضوع آزادى بيان در انگليس براى من هم خبر است. آن‌جا هم فضاى عمومى بود. بنابراين، به طرف آن‌ها رفتم و سلام كردم. البته خبرنگار صدا و سيما با كاغذ A4 كه در دست داشت، جلوى صورت خود را گرفت. از او پرسيدم چه ايرادى دارد كه من هم گزارشم را تهيه كنم؟ اين‌جا فضاى عمومى است و من هم مى‌خواهم از شما گزارشى تهيه كنم. گفت نه، من دوست ندارم. دليل را پرسيدم، گفت چون شما تحريف مى‌كنيد. گفتم من هرچه را كه شما بگویيد ضبط و همان را پخش مى كنم. گفت دوست ندارم. من هم دوربين را خاموش كردم. درواقع فيلمم را گرفته بودم. او هم صورت خود را پوشانده بود، اما وقتى گفت دوست ندارم اين پخش شود به او قول دادم پخش نكنم و نكردم. در حالى كه کار او براى من هم خبر بود. اين كه صدا و سيماى جمهورى اسلامى در انگليس نبود آزادى بيان در اين كشور را آزادانه از شهروندان انگليسى مى پرسد، براى من خبر بود. اما من اين فيلم ٤ دقيقه‌ای را که تمام آن خبرنگار صدا و سيماى جمهورى اسلامى با كاغذى صورت خود را پوشانده است، پخش نكردم.

 اين كه پخش نكردى انتخاب خودت بود، اما چرا منتظر نماندى كه مصاحبه خبرنگار صدا و سيما تمام شود، بعد از او بخواهى با تو حرف بزند؟

  • انتخاب من نبود! او از من خواهش كرد اين فيلم را كه او ٤ دقيقه با كاغذ جلوى صورت خود را گرفته، پخش نكنم. من هم به او گفتم اطمينان داشته باش با اين كه من در فضاى عمومى از تو فيلم گرفته‌ام و از نگاه قانونى به عنوان خبرنگار اجازه انتشار آن را دارم، اما بدون رضايت تو آن را منتشر نخواهم كرد. حتا توضيح دادم كه حدود يك ساعت و نيم مصاحبه ضبط شده با «مسعود ده‌نمكى» دارم كه چون خواسته آن را منتشرنكنم، منتشر نكرده‌ام در حالی که بقىه مصاحبه‌ها، حتا مصاحبه با «سعيد مرتضوى» يا «ابوالقاسم طالبى» با اطلاع خود آن‌ها منتشر شده است.

با اين وصف، مى توانستى اجازه دهى گزارش او تمام شود، بعد كارت را شروع كنى.

- فيلمى كه تلويزيون ايران آن را منتشر كرد و در يوتيوب گذاشته شد، همه واقعيت نيست. من وقتى ديدم خبرنگار صدا و سيما در حال مصاحبه با جوان‌هاى انگليسى در مورد اين است كه امريكا و انگليس آزادى بيان را رعايت نمى كنند، راستش اول تعجب كردم و البته لذت بردم. چون او اجازه دارد در قلب لندن و با شهروندان انگليسى درباره حق آزادى بيان روزنامه نگاران گاردين حرف بزند. من منتظر ماندم تا او پنج مصاحبه خود را انجام داد. بعد من فكر كردم چه خوب است كه من هم از خود او و فردى كه با او مصاحبه مى كرد، بپرسم كه آيا درباره حق آزادى بيان روزنامه نگاران ايرانى هم مى دانند و آيا درباره روزنامه نگاران زندانى ايران هم حرف مى زنند؟ براى همين با دوربين جلو رفتم، خودم را معرفى كردم و از شهروند انگليسى اجازه گرفتم كه من هم سوالى از او بكنم.

اگر خودت در حال مصاحبه باشى و كسى با دوربين بيايد وسط گزارشت، چه برداشتى از كار او مى كنى؟

  • اولا حرف‌هاى مصاحبه شونده تمام شده بود. او كاملا از حق آزادى بيان روزنامه گاردين دفاع و اقدام نيروهاى امنيتى انگليس را در از بين بردن فايل‌هاى «ويكى ليكس» كه در اختيار روزنامه گاردين بود، محكوم كرد. اما گزارش من از همين‌جا شروع مى شد! اين حق من است كه سوژه ام را دنبال كنم. نه حق كسى را پايمال كردم و نه از ابزار خشونت استفاده كردم.

كسى كه در خيابان مصاحبه تهيه مى كند در واقع از فضاى عمومى براى هدف خود استفاده كرده است. اين فضا در تملك خبرنگار صدا و سيما نيست. او همان‌ گونه كه خواست، صورت خود را پوشاند اما همان هم در واقع بخشى از گزارش من بود. او هم مى توانست به فيلم‌بردارى خود ادامه بدهد. اگر نداد انتخاب خودش بود و البته اين كه او يك گزارش شسته و رُفته اى بخواهد كه هيچ اتفاق خارج از دستورى در آن نيفتد، بحث ديگرى است و به خودش مربوط است، اما چنين خواسته اى در خيابان ممكن است برآورده نشود.كسى كه در خيابان گزارش مى گيرد، باید منتظرهراتفاقى باشد؛ از جمله اين كه ممكن است خودش سوژه گزارشى ديگر شود.

استنباط برخى از ديدن فيلم، اين است كه کار تو درواقع نوعى اعتراض به خبرنگار صدا و سيما بوده است.

  • من با دوربين، با روى باز و با لبخند جلو رفتم، سلام كردم و سپس از فرد انگليسى خواهش كردم اجازه دهد در همان موقعيتى كه قرار دارد، به پرسش من هم پاسخ دهد. خبرنگار صدا و سيما خوشش نيامد و دوربينش را پايين آورد. من به حرف زدنم ادامه دادم و خواهش كردم اجازه دهد از او سوالى بپرسم اما همان‌طور كه گفتم، او قبول نكرد. سوال خود را از شهروند انگليسى پرسيدم و درآخر حتا به خبرنگار گفتم كه يكى از مصاحبه‌هايش خراب شده است، البته او مصاحبه‌اش را گرفته بود.

بنابراين، اين كار اعتراض نيست، بلكه دقيقا مانند كار خبرنگار صدا و سيما، تهيه يك گزارش است. سوژه او فردى است كه عليه اقدام انگليس و امريكا حرف مى‌زند. سوژه من هم اقدام صدا و سيماى جمهورى اسلامى در تهيه خبرى درباره نقض حق آزادى بيان روزنامه نگاران انگليسى است و پى‌گيرى همين حق براى روزنامه نگاران زندانى ايران است. اين اعتراض نيست، اين يك گزارش است!

از شهروند...

- اجازه بده يك موضوع ديگر را هم بگویم! چون دلم مى خواهد خارج از بحث حرفه اى به عنوان يك خبرنگار، به پرسش قبلى به عنوان يك شهروند عادى هم  پاسخ دهم. من حتا اگر اعتراض كرده بودم هم از حق طبيعى يك شهروند براى اعتراض استفاده كرده بودم. شما اگر از ابزار خشونت استفاده نكنى و ايجاد درگيرى و اخلال نكنى، در همان خيابان هم حق اعتراض دارى. صدا و سيماى جمهورى اسلامى فراموش كرده كه اين جا لندن است و مردم مى توانند اعتراض كنند و بعد به خاطر اعتراض، تنبيه نشوند.

آيا شهروند انگليسى به پرسش تو پاسخ داد؟

  • بله، او ابتدا تعجب كرد كه من كه هستم و من هم خودم را معرفى كردم و گفتم يكى از قربانيان نبود آزادى بيان در كشورم هستم. نظرش را درباره روزنامه نگاران زندانى پرسيدم و او هم حق آزادى بيان را براى همه لازم دانست، چه انگليس و امريكا و چه ايران. اگر او هم مانند خبرنگار به من اجازه نمى داد، مصاحبه بى نتيجه مى ماند اما او پاسخ داد.

خبرنگار صدا و سيما به تو به خاطر پى گيرى حقوقى اخطار داده است، اگر كار اخلال در تهيه گزارش نبوده، شكايت حقوقى او چيست؟

- من در انگليس درس روزنامه نگارى خوانده ام و اين جا مدام به ما درباره قوانين انگليس آموزش مى دهند. كارى كه من كردم در اصطلاح خبرى "on the camera " است؛ يعنى تو با دوربين براى تهيه خبر وارد مى شوى و همه چيز درواقع در فضاى طبيعى رخ مى دهد. اين در غرب کار معمولى است و شما بسيار مى بينيد خبرنگارانى را كه با دوربين وارد فضايى مى شوند و از صحنه اى همان‌گونه كه هست فيلم مى گيرند. اين كه صدا و سيماى جمهورى اسلامى بخواهد همان فرمول لوكيشن‌هاى تهران را در لندن پياده كند، تقصير من نيست. با اين وصف، من آن جا ماندم تا مصاحبه آن‌ها تمام شود و خبرنگار صدا و سيما هم دست خالى برنگردد.

 با اين وصفى كه گفتى، خبرنگار صدا و سيما دقيقا به چه کارى اعتراض كرده است؟ به اين كه چرا آن‌ها را سوژه گزارش كرده‌اى؟

- مگر «سوژه كردن ديگران در خبر» جرم است؟ صدا و سيما در همين چند ماهه اخير دو برنامه پنج دقيقه اى از من ساخته است؛ برنامه‌هايى سراسر توهين و افترا؛ كارى كه تنها به من هم ختم نشده است. در چندسال اخير، صدا و سيماى جمهورى اسلامى نه تنها به طور دایم خبرنگاران و روزنامه نگاران ايرانى را در برنامه‌هاى مختلف سوژه قرار داده، كه برنامه‌هاى سراسر تهمت و توهين درباره آن ها پخش كرده است. آيا كسى از ما براى سوژه شدن اجازه گرفته است؟ يادمان باشد كه داريم از صدا و سيمايى حرف مى زنيم كه دوربين آن در كنار بازجو ايستاد و از روزنامه نگاران، در حالى كه آن ها در زندان و زير شديدترين فشارهاى امنيتى بودند، فيلم گرفت و به نام اعتراف در تلويزيون پخش كرد؟

من نمى خواهم کار صدا و سيما و همكارى با بازجويان امنيتى را به حساب همه خبرنگارانى بگذارم كه در اين سازمان كار مى كنند يا حتا حساب همين خبرنگارى كه براى من اخطارنامه فرستاده است را با فعاليت يك سازمان يكى نمى كنم، ولى خوب است خبرنگاران صدا و سيما هم كمى واقع نگر باشند. صدا و سيما هرگز به من يا روزنامه نگارانى كه درباره آن ها فيلم هاى غيرمنصفانه ساخته، فرصت دفاع از همان تريبون را نداده است. حتا كسانى كه با ما مصاحبه مى كنند بعد بايد پاسخ گوى اين باشند كه چرا با منِ خبرنگار حرف زده اند! حالا از ما شكايت شود كه چرا رفتار صدا و سيما را سوژه كرده ايم؟

 پس موضوع اخطارنامه اين است؟

- نه، اين پاسخ من به پرسش شما درباره سوژه كردن صدا و سيما بود. آن چه كه در اخطار نامه به آن اشاره شده، درواقع به بدنام كردن يا رسوا كردن تعبير مى شود. اصطلاح انگليسى آن كه در يك اخطارنامه ١٣ صفحه اى آمده، «defamation» است.

موضوعى كه حدس مى زنم به آن اشاره شده، ايجاد استرس درهنگام تهيه خبر است و من نمى دانم اگر خبرنگار به جاى خيابان به ميدان جنگ اعزام شده بود، از استرس چه تعبيرى داشت. چون يك زن ٤٥ كيلويى كه با خنده جلو مى رود، با او حرف مى زند و پس از تمام شدن حرف هم دستش را به نشانه احترام دراز مى كند ( البته ايشان از دست دادن هم خودداری كرد)، مى تواند در كار خبر استرس ايجاد كند، مانده ام كه صدا و سيما چگونه از مناطق جنگى گزارش تهيه مى كند.

اخطارنامه چگونه به دستت رسيد؟

- اخطارنامه به دفتر بی‌بی‌سی ارسال شده بود و آن‌ها با من تماس گرفتند و ٢٠ سپتامبر آن را دريافت كردم. البته نمى دانم چرا اين نامه به بى بى سى فرستاده شده بود. من نه خبرنگار بى بى سى هستم و نه در استخدام هيچ رسانه ديگرى. من خبرنگار آزادم و با راديو فردا و صداى امريكا هم به شکل آزاد همكارى مى كنم اما در استخدام آن‌ها نيستم. شايد موسسه حقوقى «داگلاس سیمون» كه براى من اخطار نامه فرستاده، لازم ديده نامه را از طريق يك بنگاه خبرى ثبت شده در انگليس به من برساند. دليل آن را نمى دانم. به هرحال من در استخدام هيچ رسانه اى نيستم.

- و اين به معناى آن است كه حمايت هيچ رسانه‌اى را هم پشت خود ندارى؟

- دقيقا همين‌طور است. تنها سازمانى كه از آن ها تقاضاى كمك كرده ام، گزارش‌گران بدون مرز بوده است كه به كمك و حمايت آن‌ها، هم از نظر صنفى و هم حقوقى اميد بسته‌ام.

- آيا تماس ديگرى هم از سوى شاكى يا شاكيان به جز اين اخطارنامه داشته‌اى؟

- بله، چند روز پيش آقاى «هژبر افشار»، همان خبرنگار صدا و سيما با من تماس گرفت و گفت كه شكايت را من شخصا انجام داده ام و ربطى به آقاى ضرغامى و صدا و سيما ندارد. من هم به او گفتم از طريق يك وكيل براى من اخطارنامه فرستاده ايد، به من ١٤ روز مهلت داده ايد كه اگر از شما عذرخواهى رسمى نكنم، از من شكايت مى كنيد. از همان طريق هم پى گيرى كنيد. آيا اين كار شما فشار و استرس نيست كه پس از ارسال يك اخطار ١٣ صفحه اى، زنگ مى زنيد؟

پاسخ آقاى افشار چه بود؟

- گفت كه من فقط مى خواستم به شما بگويم كه هركسى به شيوه خود اعتراض مى كند و من هم مى خواستم از نظر حقوقى ثابت كنم شما اشتباه كرديد. من هم گفتم شما از حق اعتراض حقوقى خود استفاده كنيد، پس چرا به من زنگ مى زنيد؟! اشاره او به اين بود كه اين ماجرا به آقاى ضرغامى ربطى ندارد و ممكن است گذشت كند.

 البته اين حرف خيلى باعث تعجب است چون او در استخدام صدا و سيماست و خبرنگار نمى تواند بدون اجازه كمپانى كه در استخدام آن است، شكايت حقوقى مرتبط با كارش كند.

 پى گيرى حقوقى يعنى در صورت عذرخواهى نكردن، شكايت مى كند؟

-به من نوشته اند که اقدامات جدی شان را دستور کار قرار می دهند.

 و عذرخواهى مى كنى؟

- نه.

 مى دانى هزينه‌هاى دفاع چقدر مى شود، آيا برآوردى دارى؟

- اوه! فقط مى دانم كه خيلى خيلى زياد است. براى من جالب است كه آقاى افشار مى گويد شخصا پي‌گيرى حقوقى كرده است. بنابراين، ايشان بايد درآمد خيلى خوبى از كارش داشته باشد كه بتواند بدون حمايت سازمان صدا و سيما از من شكايت كند. من به تنهايى چنين پول‎هايى ندارم، براى همين از گزارش‌گران بدون مرز خواهش كرده ام كه براى پى‌گيرى حقوقى به من كمك كنند و خوش‌بختانه آن‌ها ازهيچ كمكى دريغ نكرده اند.

مسيح با خنده مى گويد «دو روز ديگر دوباره يك برنامه مى سازند و مى گويند اين دختر بدبخت و بينوا پول ندارد از خودش دفاع كند!» و ادامه مى دهد:« اين اولين تجربه من نيست. حالا اين جا دست‌كم فرصت دفاع از خودم را دارم. فرصتى كه هرگز در صدا و سيما و دستگاه قضايى كشور خودم نداشتم. اين دستگاه قضايى انگليس كه صدا و سيماى جمهورى اسلامى امروز به آن پناه آورده، دست كم به من فرصت دفاع مى دهد. شايد در اين فرصت برابر، رسانه‌ها و افكار عمومى بتوانند قضاوت كنند كه چه كسانى حق آزادى بيان را براى ساير خبرنگاران محترم نمى شمارند. مى دانم كه صدا و سيما از دست من عصبانى است زيرا در همان روزى كه من از خانواده‌هاى كشته شدگان و قربانيان پس از انتخابات گزارش تهيه كرده ام، صدا و سيما آقاى احمدى نژاد را نشان مى داد كه از كشته سازى ها حرف مى زد. اما جالب است كه آن ها فكر كرده اند اين جا به عدالت نزديك‌ترند! »

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر