close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

دولت همراه با خبرنگاران به وین جاسوس می‌فرستاد

۳۱ تیر ۱۳۹۴
سانه واس
خواندن در ۶ دقیقه
آرش عزیزی در حال گفتگو با فدریکا موگرینی
آرش عزیزی در حال گفتگو با فدریکا موگرینی

این گفتگو ابتدا در وب سایت خبرنگاری جرم نیست منتشر شده است

چه‎گونه رویدادی تاریخی را در کشوری گزارش می کنید که در آن انتقاد از حکومت جرم است و آزادی بیان وجود ندارد؟

«سانه واس»‌ (Sanne Wass) با «آرش عزیزی»، خبرنگار ایرانی درباره پوشش آخرین دور از مذاکرات هسته ای در وین، محدودیت های خبرنگاران ایرانی و مسایل و مشکلات آن ها در خارج از کشور گفت و گو کرده است.

 آرش عزیزی که در زمان این مصاحبه، به تازگی از محل مذاکرات در وین به لندن، محل زندگی خود برگشته بود، می گوید: «من کلاً همیشه آزاد بودم که چیزی را که می خواهم گزارش کنم.»

ولی این وصف با واقعیتِ موجود درباره بسیاری از خبرنگارانِ مقیمِ‌ ایران فاصله زیادی دارد. از یاد نبریم تا جایی که به آزادی مطبوعات مربوط می شود، کارنامه ایران در میان بدترین کارنامه ها جای دارد.

پدر آرش، «مصطفی عزیزی»، تهیه کننده برنامه های تلویزیونی در ایران بود و اکنون برای تحمل محکومیت هشت سال حبس به دلیل اظهارات خود در شبکه های اجتماعی، در زندان به سر می برد.

آرش می گوید: «مطمئن هستم که اگر به ایران برگردم، من را هم مثل پدرم بازداشت می کنند.»

آرش عزیزی که تنها ۲۷ سال دارد، ۱۰ سال است به طور حرفه ای خبرنگاری می کند. او پنج دور آخر مذاکرات هسته ای ایران را در وین و لوزان پوشش داده است. عزیزی در تهران به دنیا آمد و در سال ۲۰۰۸ با خانواده اش به کانادا مهاجرت کرد. ولی در دو سال اخیر، در لندن زندگی می کرده و به عنوان گزارش‏گر تلویزیون «من و تو ۱»، یکی از محبوب ترین شبکه های تلویزیونی میان جوانان ایران، کار می کند.

او در کنار ۵۰۰ خبرنگار دیگر که بیش از ۱۰۰ تن از آن ها از ایران بودند، آخرین دور مذاکرات هسته ای را در وین که چند هفته به درازا کشید، پوشش داد؛ مذاکراتی که در روز ۱۵ ژوییه ۲۰۱۵ به اعلام توافق انجامید و بر بیش از دو سال مذاکره با ایران خاتمه داد.

پوشش خبرنگاران ایرانی از مذاکرات را به طور کلی چه گونه دیدید؟

  • خیلی به کاری که می کردند، افتخار می کردم. با توجه به شرایط و تمام فشارهایی که روی آن ها بود، هر چه از دست شان بر می آمد، انجام می دادند. آن ها از رسانه های اجتماعی به طور خیلی حرفه ای استفاده کردند. بیش ترِ خبرنگاران ایرانی که مذاکرات را پوشش می دادند، زن بودند. این برای من باعث افتخار است.

 

آیا خبری بود که پوشش ندهند؟

  • موضوع مذاکرات هسته ای آن قدرها مناقشه برانگیز نیست. بیش تر خبرنگاران مدافع حکومت و تیم مذاکره کننده بودند؛ درست مثل بیش تر ایرانی ها. ولی خب، بعضی چیزها را هم نمی شد مطرح کرد. من فکر نکنم از جانب آن ها بحث صریحی درباره نقش ایران در منطقه دیده باشم. شکی نیست که حتی اگر بخواهند هم نمی توانند. بسیاری از مسایل حقوق بشری هم مطرح نشد. بنابراین، شکی نیست که در گزارشِ موضوعاتِ مربوط به مذاکرات هم محدودیت هایی برای خبرنگاران وجود دارد. وقتی رسانه آزاد ندارید، نمی توانید مستقیماً رفتار حکومت و ساختارهای سیاسی را به بحث بگذارید.

 

سفر شما به وین قرار بود هفت روزه باشد، ولی شما سه هفته آن جا ماندنی شدید. وقت خود را چه طور می گذراندید؟

  • هر روز کارم این بود که می رفتم جلوی دوربین و به مردم می گفتم خبری نیست. ماهیت مذاکرات طوری بود که باید محرمانه می ماند. به جلسه های توجیهی و معارفه می رفتم و گاهی هم با دیپلمات ها صحبت می کردم. ولی خبرهای واقعی زمانی از راه رسیدند که توافق انجام شده بود. یک روز رفتم شنا، یک روز هم رفتم موزه. ولی بیش تر وقت ها با خبرنگارهای دیگر معاشرت می کردم. خیلی جالب بود. گفت و گوهای خیلی خوبی داشتم. بعضی از افرادی که با آن ها آشنا شدم، برای لایه های محافظه کار و مذهبیِ حکومت کار می کردند. یک فرصت استثنایی بود که با آن ها بیش تر معاشرت کنم و آشنا شوم. از این که دیدم چه قدر با امثالِ من خوش رو و صمیمی هستند، جا خوردم.

 

چه تفاوتی می دیدید بین خبرنگارانی که از ایران آمده بودند و خودتان که در بریتانیا کار می کنید؟

  • نگران بودند چون هر چیزی که می نوشتند یا می گفتند، می توانست در ایران علیه آن ها استفاده شود. نگران کارشان بودند؛ نگران این بودند که مبادا روزنامه شان توقیف شود. اگر چیزی در رسانه های اجتماعی می نوشتند، هیچ بعید نبود علیه شان استفاده شود؛ مثل پدر خودم. می توانند تنها به همین دلیل بازداشت شوند. من از این جهت نگران نبودم. 

 

گزارش های شما چه قدر با گزارش خبرنگارانی که از ایران آمده بودند، فرق می کرد؟

  • مثلاً من یک گزارش ویژه درباره گروهی از معترضان حقوق بشری در وین ساختم. این افراد خواستار آزادی زندانیان سیاسی، از جمله پدر من بودند. خب، خبرنگارانی که از ایران آمده بودند، نمی توانستند چنین گزارشی تهیه کنند. من با یک مقام امریکایی هم مصاحبه کردم و از او درباره موقعیت ایران از چشم امریکا سؤال کردم.
    خانواده «امیر حکمتی»، تفنگ‎دار سابق نیروی دریایی امریکا که اکنون در ایران زندانی است، آن جا بودند و مصاحبه ای مطبوعاتی داشتند. من مفصل آن را پوشش دادم و با آن ها صحبت کردم. شکی نیست خبرنگارانی که از ایران آمده بودند، نمی توانستند این مسایل را پوشش دهند. موضوعاتی هست که نمی توانند کار کنند. نمی توانید در رسانه های ایران پرونده زندانیان سیاسی مثل امیر حکمتی و یا «جیسون رضاییان» را آن طور که باید و شاید پوشش دهید.

 

به طور مشخص، خبرنگاران ایرانی با چه محدودیت هایی رو به رو بودند؟

  • باید به خصوص مراقب می بودند که با چه کسانی نشست و برخاست می کنند. می توانست به ضررشان تمام شود. مواردی بوده که خبرنگاران را به خاطر معاشرت با خارجی ها توبیخ و یا متهم  کرده اند. می تواند خیلی موضوع ساده ای باشد؛ مثلاً طرف و یک خبرنگار خارجی با هم رفته اند به یک جلسه توجیهی. بعد، خبرنگار ایرانی را به دادن اطلاعات به خارجی ها متهم کرده اند. من همین طور اتفاقی تهدیدهایی مثل این به گوشم خورد که «رفتی ایران، می گم بازداشتت کنن».
    یکی از موضوعاتی که از حساسیت خاصی برخوردار است، حرف زدن با اسراییلی ها است. هر جور مصاحبه با اسراییلی ها و یا هرگونه ارتباطی با خبرنگارانِ اسراییلی، رد کردن خطوط قرمز است.

 

مقامات ایرانی چه گونه این محدودیت ها را اعمال می کردند؟

  •  مأمورانی آن جا هستند که خبرنگاران ایرانی را زیر نظر دارند. ما حدس هایی می زدیم که چه کسانی مأمور هستند. آن ها مراقبند ببینند کی با کی حرف می زند. از خبرنگارها و عکاس ها و فیلم‎بردارها هم مدام عکس برداری می شد که این خودش افراد را معذب می کرد. همین آدم هایی که عکس می گرفتند، می توانستند جاسوس و خبرچین باشند.

 

آیا کار دیگری هم بود که شما، برخلاف خبرنگارانی که از ایران آمده بودند، می توانستید انجام دهید؟

  • بله، بود. من می توانستم بروم و در شهر وین بچرخم و زندگی در این شهر را تجربه کنم، حال آن که خیلی از همکارانم نمی توانستند این کار را بکنند؛ مثلاً نمی توانستند مشروب بخورند. ما رفتیم فستیوال موسیقی «دانوب ایسلند»، ولی خبرنگارانی که از ایران آمده بودند، نمی توانستند بیایند. نباید آن جا دیده می شدند. نمی توانستند غذای غیرحلال بخوردند و زنان هم که البته باید حجاب خود را حفظ می کردند و اجازه دست دادن نداشتند. اگر مثلاً یک خبرنگار زن ایرانی در حال مشروب خوردن با من دیده می شد، ممکن بود بعد بازداشت شود و کل کارش را از دست بدهد.

 

آیا درباره این فشارها و محدودیت ها با کسی هم از میان خبرنگاران ایرانی صحبت کردید؟

  • نه چندان. نگران بودند. چیزی نبود که اصلاً بخواهید درباره اش حرف بزنید. مدام جلوی چشم‏تان بود. اول پنهان است ولی بعد ظاهر می شود و در مواقع و شرایط مختلفی آن را می بینید. همین که نمی توانم با همکارانم بروم لبی تر کنم، خودش گویا است؛ یا مثلاً وقتی درباره بعضی چیزها بحث می کنید، ناگهان کمی سکوت می شود. ولی خب، وقتی در ایران کار خبرنگاری می کنید، خیلی از این جور مشکلات را از پیش پذیرفته اید. خیلی ها هم البته هیچ ترسی به دل راه نمی دهند. من آن ها را ستایش می کنم. واقعاً شجاع هستند. به نظر من، کار قهرمانانه ای می کنند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

عاشق حسین شدم، یک روحانی روحانی‌زاده

۳۱ تیر ۱۳۹۴
رنگین‌کمانی
خواندن در ۵ دقیقه
عاشق حسین شدم، یک روحانی روحانی‌زاده