شاید اگر قرار بود خودش سکانس پایانی زندگیاش را بنویسد و بسازد، آخرین گزینهاش اینگونه جان باختن بود. احتمالا ترجیح میداد هنگام نواختن یا گوش دادن به یک قطعه موسیقی، نشستن سر سفرهای که با آداب و ارکان تمام چیده شده، هنگام گفتن یک ورد زیر لب، یا چشم دوختن به یک مراسم عرفانی یا مذهبی، زندگی در این دنیا را به پایان برساند و فیلم را تمام کند.
داریوش مهرجویی استاد به رخ کشیدن لذتهای ناب بود. ژانر جنایی و نمایش عیان خشونت چندان مورد علاقه او نبود، اما سکانس پایانی را خودش انتخاب و کارگردانی نکرده بود.
روز یکشنبه ۲۳مهر۱۴۰۲، خبر به قتل رسیدن داریوش مهرجویی هشتاد و چهار ساله و همسر پنجاه و پنج سالهاش، «وحیده محمدیفر»، نویسنده، طراح صحنه و لباس، روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت. خبری تکاندهنده که افکار عمومی را در بهت و حیرت فرو برد.
مهرجویی که بود و در سینمای ایران چه کرد؟
***
داریوش مهرجویی یکی از مهمترین فیلمسازان موج نوی سینمای ایران بود. در نظرسنجیهای مختلف نشریههای سینمایی، بارها نام او بهعنوان مهمترین کارگردان سینمای ایران مطرح شد. عاشق ادبیات، فلسفه و موسیقی بود و تلاش میکرد همه آنها را به سینما پیوند بزند.
علاقه به موسیقی و سینما در نوجوانی در او شکل گرفت، ابتدا نواختن سنتور و بعد پیانو را فرا گرفت. زبان انگلیسی یاد گرفت تا بتواند فیلمهای روز دنیا را بفهمد و بعد راهی آمریکا شد تا سینما بخواند، اما عشق فلسفه او را رها نکرد. تحصیل در سینما را نصفهکاره رها کرد و در دانشگاه «یوسیالای»، فلسفه خواند. او پس از گرفتن لیسانس به ایران بازگشت و فیلمسازی را آغاز کرد.
ابتدا فیلم پرهزینه «الماس۳۳» را ساخت که گفته میشد در آن زمان دو میلیون تومان هزینه ساخت آن شده. فیلم یک هنرپیشه آمریکایی داشت، اما چندان مورد توجه قرار نگرفت.
انتخاب بازیگر پشت صحنه تئاتر
مهرجویی فیلم دومش را براساس یکی از داستانهای رفیق نویسندهاش، «غلامحسین ساعدی» ساخت. او هنرپیشههایش را از بازیگران روز سینمای آن زمان انتخاب نکرد و تصمیم گرفت سراغ بازیگران تئاتر بروند. «علی نصیریان»، «عزتالله انتظامی»، «پرویز فنیزاده» و «مهین شهابی»، مشغول بازی در تئاتر «آی با کلاه، آی بی کلاه» به کارگردانی «جعفر والی» بودند که او همراه ساعدی که نویسنده نمایش هم بود، به تماشای این تئاتر نشستند و او، بازیگران فیلم «گاو» را انتخاب کرد.
عزتالله انتظامی خاطره آن روز را بارها تعریف کرد: «یکی از شبها که تئاتر را اجرا میکردیم .دیدیم یک جوان خوشتیپ، فکل کراواتی از فرنگ برگشته همراه آقای ساعدی به پشت صحنه تئاتر ما آمدند. آقای ساعدی گفتند ایشون داریوش مهرجویی است و قرار است فیلم گاو را بسازد.»
«گاو» اولین تجربه سینمایی نصیریان بود و انتظامی هم تنها یکبار بیست سال قبل از بازی در فیلم گاو، در فیلم «واریته بهاری» ساخته «پرویز خطیبی» بازی کرده بود.
تجربه انتخاب بازیگر از روی صحنه تئاتر برای نقش حمید «هامون»، یکی از ماندگارترین شخصیتهای سینمای ایران هم استفاده شد. داریوش مهرجویی سال ۱۴۰۰ در گفتوگو با «فکتنامه» توضیح داده که شکیبایی را برای بازی در نقش هامون، پس از تماشای نمایش «بلیط تئاتر و ۴ نمایش همراه» که «هایده حائری» آن را در سال ۱۳۶۷ روی صحنه برده، انتخاب کرده است.
با اینکه شکیبایی پیش از بازی در هامون، در چند فیلم سینمایی دیگر ازجمله «صاعقه» ضیاءالدین دری، «دزد و نویسنده» کاظم معصومی و سریالهای «مدرس» و «دادشاه» هم بازی کرده بود، اما مهرجویی تاکید میکند تا پیش از دیدن تئاتر هایده حائری او را نمیشناخته و حمید هامون را پس از دیدن آن نمایش انتخاب کرده است: «من اصلا سریال "مدرس" را ندیدهام. مدت دو ماه دنبال بازیگری برای نقش حمید هامون بودم و کسی را پیدا نکرده بودم. یک روز به دیدن تئاتری از خانم هایده حائری رفتیم. خسرو شکیبایی با گریم که سراسر صورتش سفید بود نقش بازی میکرد. تن صدا و بازیاش مرا گرفت و بالاخره حمید هامون را پیدا کردم.»
هامون، نقطه عطف بازیگری کارنامه خسرو شکیبایی هم بود.
بهغیر از بازیگران تئاتری که با فیلمهای داریوش مهرجویی به سینما راه یافتند، برخی بازیگران مطرح سینما، کشف او بودند. مثل «گلشیفته فراهانی» که اولین تجربه بازیگریاش در سن نوجوانی، بازی در فیلم «درخت گلابی» مهرجویی بود، یا «بیتا فرهی» که در آمریکا هنر خوانده بود و پس از بازگشت، توسط «ناصر چشمآذر»، برای بازی در نقش مهشید فیلم هامون معرفی شد.
او تجربه همکاری با بازیگران مورد علاقهاش را، بارها تکرار کرده است. عزتالله انتظامی در ده فیلم با او همکاری کرده، خسرو شکیبایی، علی نصیریان و «علی مصفا» در شش فیلم با او همکاری کردهاند، «لیلا حاتمی» و بیتا فرهی نیز در ۴ فیلم مهرجویی بازی کرهاند. «نیکی کریمی» سه بار و گلشیفته فراهانی، دوبار مقابل دوربین مهرجویی رفتهاند.
از ساعدی و هدایت، تا سالینجر و ایبسن
مهرجویی در اغلب فیلمهای مطرحش از یک اثر ادبی وام گرفته است. فیلم «گاو» و «دایره مینا» را براساس دو داستان دوست نویسندهاش غلامحسین ساعدی ساخت، درخت گلابی را از روی داستانی از «گلی ترقی»، هامون را براساس «بوف کور» صادق هدایت، «مهمان مامان» را براساس داستانی از «هوشنگ مرادی کرمانی» به همین نام ساخت، «سارا»، برداشتی آزاد از نمایشنامه «خانه عروسک»، نوشته «هنریک ایبسن»، نمایشنامهنویس بزرگ نروژی بود و«پری» را از داستان «فرنی و زویی» سالینجر وام گرفت و «لیلا» را از روی یک رمان ایرانی به نام «لیلا»، نوشته «مهناز انصاریان» ساخت.
هر زمان شرایط برای ساختن فیلم مهیا نبود، مهرجویی رمان مینوشت و ترجمه میکرد. او دراینباره در سال ۱۳۹۵ و در نشست و نقد و بررسی کتابهایش گفته بود: «هریک از فیلمهایم چه قبل و چه بعد از انقلاب با سد عظیم سانسور مواجه شد. از فیلم گاو که دو سال توقیف شد تا پستچی و دایره مینا. بعد از انقلاب هم بسیار دیگری از فیلمهایم ازجمله آخرین آنها فیلم "سنتوری"، با سانسور و توقیف مواجه شد.
برای مثال شب افتتاح اکران فیلم سنتوری، آقای وزیر فیلم را توقیف کرد، بنابراین من ذله شدم که در سینما اینقدر با سد سانسور مواجه شدهام. ضمن اینکه کار سینما هم وقفههای زیادی دارد. بنابراین، آزاد کردن آن نیروی خلاقه، راه جدیدی میخواست که نوشتن رمان یکی از این راهها بود. البته من نقاشی هم میکشم و موسیقی هم مینوازم. بعضی وقتها شعر هم مینویسم. به همین خاطر در این وقفهها بهجای اینکه سناریوها بنویسم و توقیف شود، رو به رماننویسی آوردم، چون با ادبیات کاملا آشنا بودم و میتوانم کاری را که در سینما انجام میدهم را، با کلام هم بکنم».
«در خرابات مغان»، «عوج کلاب»، «بهخاطر آن رسید لعنتی»، «سفر به سرزمین فرشتگان» و «بهخاطر یک فیلم بلند لعنتی»، رمانهایی است که مهرجویی هر زمان پشت سد سانسور فیلم متوقف شده بود، نوشته است.
نوشتن مرهم رنج سانسور
مهرجویی یکی از کارگردانانی است که طعم توقیف و سانسور را، هم پیش، و هم پس از انقلاب چشیده است. او در مستند«موج نو»، ساخته «احمد طالبینژاد»، در گفتوگویی با «اصغر فرهادی»، به این سوال که چرا در هر زمان آثارش زیر تیغ سانسور رفته، میگوید: «همان ذهنیتها است، فرقی نکردهاند. شما وقتی کاری میکنی که میدانی ورای فهم نظارتکنندگان است، نتیجهاش همین میشود».
فیلمهای او بارها از سوی طرفداران حاکمیت، به جامعه و حاکمان و مردم تشبیه شدند. درباره «اجاره نشینها» گفته میشد که فیلم کنایه از ایران و جامعه وصله پینه شده پس از انقلاب است و ریختن خانه، کنایه به ویران شدن انقلاب است.«محسن مخملباف» که آن زمان از سینماگران تندرو بود، یکی از مخالفان نمایش این فیلم بود.
«علی سنتوری» شخصیت فیلم سنتوری نیز از سوی برخی از نظارتکنندگان بهعنوان کنایه به «علی خامنهای» تلقی شد. زمزمههایی مبنیبر این که او همنام رهبر است، عبا بر دوش میاندازد و ساز میزند، در بین سینماگران تندرو و نزدیک به حکومت مطرح بود. علی سنتوری هرگز به نمایش در نیامد و نسخه قاچاق فیلم در خیابانها به فروش رسید.
موسیقی، عرفان و غذا
مهرجویی برای ساخت این فیلم، خودش نواختن سنتور را به «بهرام رادان»، آموزش داده بود. او در انتخاب موسیقی تیتراژ و متن فیلمها نیز وسواس خاصی داشت.
عرفان نیز حضور چشمگیری در اغلب فیلمهای مهرجویی داشتند. از درخت گلابی و هامون، تا پری و حتی علی سنتوری؛ ما تماشاگر مراقبه آدمها بودیم. او ما را به تماشای امامزادهها، مولودیها و سفرههای مذهبی میبرد.
شخصیت اول رمان «در خرابات مغان» مهرجویی، یک شخصیت مذهبی است. او دراینباره گفته بود: «برای نوشتن رمان در خرابات مغان، یادم است که در حال خواندن کتابی از نجیب محفوظ بودم. در این داستان شخصیت داستانی در حال نماز خواندن و نیایش با خداوند بود. در آنجا جملهای گفت که خیلی روی من اثر گذاشت. البته این را هم بگویم که من از هفت سالگی تا پانزده سالگی نماز میخواندم و تحت تاثیر محیط خانواده قرار داشتم و به حسینیه میرفتم. بنابراین آن تجربههای عرفانی که در کتاب از آن صحبت میکنم، برای من بهصورتی رخ داده است و برای من در کتاب در خرابات مغان، این شخصیت دینی شکل گرفت».
سفرهها و غذاهای رنگارنگ، یکی دیگر از عناصر چشمنواز اغلب فیلمهای مهرجویی بود؛ شله زرد فیلم لیلا، سفره بلند و باریک و پر و پیمان مهمان مامان، آش رشته و کباب عباس آقا، سوپر گوشت اجاره نشینها، میز غذای خانه بانو، کبابیهای نزدیک امامزاده در «هامون» و… .
آقای مهرجویی! کاش سکانس پایانی زندگیتان را هم خودتان کارگردانی میکردید. هیچ کدام از فیلمهای مهرجویی آنقدر تلخ و خشن نبود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر