close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

سؤال درباره کیفیتِ چمنِ زمینِ فوتبال نیز مصداق مبارزه بود

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۸ دقیقه
اسکار برتونه حدود ۲۰ سال مجری برنامه تلویزیونی مانانا اکسپرس بوده
اسکار برتونه حدود ۲۰ سال مجری برنامه تلویزیونی مانانا اکسپرس بوده
به قدرت رسیدن دیکتاتور آرژانتین جرج ویدلا در کودتای ۱۹۷۶
به قدرت رسیدن دیکتاتور آرژانتین جرج ویدلا در کودتای ۱۹۷۶
احضار شدن مادران پلازادی مایو به دلیل ناپدید شدن بچه هایشان
احضار شدن مادران پلازادی مایو به دلیل ناپدید شدن بچه هایشان

سوم می‌، روز جهانی‌ آزادی مطبوعات است. به همین مناسبت پروژه « خبرنگاری جرم نیست» با چند روزنامه نگار از کشورهای مختلف که تحت سلطه حکومت های استبدادی بودند، روند گذار به دموکراسی را طی کردند و اکنون کشورهایی دموکراتیک به شمار می روند مصاحبه هایی اختصاصی انجام داده است.

این مصاحبه‌ها در چند روز آینده در «ایران وایر» منتشر خواهند شد.

----------------------------------------------------------------------

پائولا بونت

«اسکار برتونه» (Oscar Bertone) سال ها است که با سانسور آشنا است. او سال ها زیر سلطه دیکتاتوری های نظامی در آرژانتین خبرنگاری می‌کرده است.

روزگاری کلمه «آرژانتین» با تبعید اجباری، ناپدید شدن، نقض سیستماتیک حقوق بشر و سرکوب مترادف بود. امروز، کشوری است دموکراتیک با آزادی بیان و فضای رسانه ای به نسبت آزاد و سلامت. با این حال، هم چنان از ۲۵ سال حکومت دیکتاتوری و میراث آن در عذاب است.

در آرژانتین نیز مثل بسیاری از کشورهای دیگر، رسانه های آزاد و فضای باز سیاسی با چالش های جدیدی رو به رو شده‌اند، از جمله ادغام یا تجمیع رسانه‌ای (Media conglomeration) [وقتی چندین رسانه توسط گروه‌های صاحب قدرت خریداری و به صورت یک کل در هم ادغام شوند] و لاپوشانی های سیاسی.

اسکار برتونه حالا مدیرعامل ماهنامه «روساریو اکسپرس» است. دفتر این مجله نیز در شهر روساریو قرار دارد؛ سومین شهر پرجمعیت آرژانتین. حدود 20 سال نیز مجری برنامه تلویزیونی «مانانا اکسپرس» بوده است.  

«ایران‌وایر» با برتونه درباره خبرنگاری در عصر دیکتاتوری گفت و گو کرده است؛ زمانه ای که سؤال کردن درباره کیفیتِ چمنِ زمینِ فوتبال نیز می توانست مصداق مخالفت و مبارزه سیاسی محسوب شود.

برای خوانندگان ما کمی از سانسور در دوران حکومت دیکتاتوری در آرژانتین بگویید. چه نوع مطالب یا برنامه هایی سانسور می شدند؟ تجربه خود شما چه بود؟

  • خیلی از خبرنگارانی که تاکنون زیر سلطه دیکتاتوری کار نکرده اند، گمان می کنند در دوران دیکتاتوری، مجموعه قوانین و یا کدهایی وجود دارد که بایدها و نبایدها را در اختیار خبرنگار می گذارد. ولی تجربه من از آرژانتین این است که حکومت های دیکتاتوری به هیچ قانون، حکم و تبصره ای احتیاج ندارند.
    حضور سنگین و همه جانبه قدرت، قواعد و قوانینِ نانوشته ای را ایجاد می کند که به هیچ حرف انتقادی و گزنده ای درباره حکومت دیکتاتوری، عاملان و حامیانش و اندیشه های اصلی مانفیست آن اجازه ظهور نمی دهد. به همین معنا، دیکتاتوریِ نظامی که در سال های ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۲ بر آرژانتین حاکم بود، به دستگاه سانسور متوسل نمی شد چون عملاً ایستگاه های تلویزیون و رادیو بلافاصله به دست ژنرال ها و فرمانده ها افتاد؛ هم از ارتش نمایندگانی داشتند و هم از نیروی هوایی و دریایی. همین فرمول را در مورد استان ها و ایالت های کشور هم به کار بستند.
    لازم نبود روزنامه ها را تا این حد تحت کنترل سفت و سخت خود قرار دهند چون به هر حال، مطبوعات از همان روز اول، از کودتای سال ۱۹۷۶[که نیروی هوایی طرحِ سرنگونی «ایزابل پرون»، رییس جمهور وقت را پیاده کرد] دفاع و حمایت کرده بودند.
    از همان زمان، روابط دوجانبه ای بین اتاق های خبر و و گروه هایی از نظامیان شکل گرفت.

خبرنگاران چه طور سانسور را دور می زدند؟

  • بلافاصله پس از توطئه برای برانداختن حکومت، خیلی از روزنامه نگارهایی که فعالیت های چپی هم می کردند، یا باید دست از کار می کشیدند یا این که دیگر از چیزهایی نمی نوشتند که زندگی‌شان را به خطر می انداخت. در رسانه های رسمیِ آن دوره،‌ هیچ نشانه ای از آزادی بیان و آزادی اظهارعقیده نبود. از موضوعات و مسایل عادیِ روزانه هم صدایی به گوش نمی رسید. رسانه ها با امروز خیلی فرق می کردند. تنها سه روزنامه ملی بود و سه ایستگاه رادیو و تلویزیون. در شهرهای اصلی، هر ایستگاه رادیویی (آن دوره فقط شیوه پخش «ای ام» وجود داشت) تحت نظارت و دستورات ناظر نظامی کار می کرد.
    خبرنگارانی که خارج از چارچوب این رسانه ها مطالب خود را منتشر یا پخش می کردند، واقعاً کارشان «قهرمانانه» بود.
     ۹۹ درصد اطلاعاتی که به مردم می رسید، از صافی نظارتِ نظامی ها رد می شد.  عملاً هیچ رسانه جایگزینی نبود که به دست مردم برسد؛ به جز مجله «هومر رگیسترادو» و مجله «روساریو» که این دومی تلاش کوچک اما باوقاری بود.
    کارهای مجله هومر واقعاً تاریخ ساز بودند. ولی بگذارید صریح بگویم با این که این مجله در تاریک ترین سال های دیکتاتوری منتشر می شد، هیچ گاه حتی تلاش هم نکرد تا درباره ناپدید شدگان، اردوگاه های کار اجباری و شکنجه ها مقاله ای چاپ و یا درباره پیامدهای فاجعه بار سیاست های اقتصادی گزارشی تهیه کند. اگر به این حیطه وارد می شد، بلافاصله آن را می بستند. 
    هرچه به پایان دیکتاتوری نزدیک تر می شدیم، به ویژه پس از این که در «جنگ فالکلند» شکست خوردیم، ضوابط و قید و بندها سست تر می شدند.
    این را هم بگویم که تنها خبرنگاران آرژانتینی که گزارش هایی واقعی درباره نقض حقوق بشر و نابودی پایه های اقتصادی می نوشتند، خارج از کشور زندگی می کردند. وارد کردن آن اطلاعات به کشور ناممکن بود. چه گونه رسانه ها در برابر دیکتاتوری مقاومت می کردند و دوام می آوردند؟ از این طریق که درباره موضوعاتی جانبی مثل ورزش و مسایل فرهنگی مطلب چاپ و از این راه تماس خود را با خوانندگان فرهیخته و تحصیل کرده حفظ می کردند.

آیا با خبرنگاران رفتارهای ناشایستی مثل شکنجه های فیزیکی و روحی و زندان انفرادی نیز می شد؟ ابزار سرکوب رژیم چه بود؟

  • برایتان موردی را می گویم؛۳۰ روز پیش از برگزاری جام جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ که در آٰرژانتین برگزار شد، یک خبرنگار ورزشی تصمیم گرفت درباره کیفیت چمن در ورزشگاه روساریو تحقیق کند. این مقاله اگر نه توجه سردبیر که توجه اعضای نیروی دریایی آرژانتین را که کنترل ایالت «سانتا فه» را به دست داشتند، به خود جلب کرد. این بود که سردبیر سخت مؤاخذه و خبرنگار هم بازجویی شد تا حکومتی ها از مقاصد سیاسی او مطلع شوند.

شما در همین دوران بازداشت شدید. از تجربه خودتان بگویید. آیا خبرنگاری را می شناختید که زندانی شده باشد؟

  • من در سپتامبر سال ۱۹۷۲، یعنی در آخرین سال های دیکتاتوری قبلی بازداشت و شکنجه شده بودم، بعد رفتم خبرنگاری خواندم. در ۱۹۷۷، یعنی در اولین سالِ آخرین حکومت نظامی، در روزنامه ای شروع به کار کردم که امید داشت نوعی گفت و گو بین نیروی دریایی، «اپوس دئی» (opus dei) [یک سازمان محافظه‌کار کاتولیک] و حزب دست راستی «پرونیسمو» برقرار کند تا انتخابات عمومی برگزار شود.
    من تازه کار خبرنگاری خود را شروع کرده بودم. یک سردبیر حساس و باهوش داشتیم که من را در بخش روابط بین الملل قرار داد که به نسبت جای راحتی بود چون می توانستم درباره مسایل و موضوعات مختلفی بدون دغدغه های ایدئولوژیک مطالبم را بنویسم؛ مسایلی مثل تناقض ها و اختلاف هایِ میان حکومت نظامی آرژانتین و مواضع دولت جیمی کارتر درباره حقوق بشر، سیاست های نفرت انگیز اتحاد جماهیر شوروی که از کودتا حمایت می کرد، حضور آرژانتین در بازی های المپیک و کارشکنی امریکایی ها و نیز مذاکرات «انور سادات» و «مناخیم بگین».
    من در هر دو دیکتاتوری نظامی، ربوده و بازداشت شدم. در اواخر سال های دیکتاتوری ژنرال «انگانیا»، ژنرال «لوینگستون» و ژنرال «لانوسه»، یعنی سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۹، به مدت ۴۸ ساعت ربوده شدم. عجیب این که در دورانی که سردبیر یک روزنامه بودم، هیچ اتفاقی برایم نیفتاد.

بازدشت، زندان و بدرفتاری با گزارش گران چه تأثیری روی جامعه خبرنگاران می گذاشت؟

  • پاسخ به این سؤال آسان نیست. اولین پاسخ این است که هیچ. پر سروصداترین آدم ربایی، مورد «یاکوب تیمرمان» بود [خبرنگاری یهودی و از تباری لیتوانیایی که در مورد جنایت ها و خشونت های رژیم عیله مخالفان مردمی و گروه های چپ تحقیق می کرد. «جنگ کثیف»، اصطلاحی است که به این خشونت‌های شدید حکومتِ آرژانتین اطلاق می شود. تیمرمان در اواخر سال های دهه ۱۹۷۰ بازداشت و زندانی شد].
    حتی جامعه یهودی هم دستگیری و زندان او را موجه می دانست چون ادعا شده بود که او روابطی با گروه شبه نظامی «مونتونروس» دارد.
    بیش تر خبرنگارانی که در آن دوران کشته یا ربوده شدند، به این دلیل نبود که خبرنگار بودند؛ دلیلش این بود که فعال سیاسی و اجتماعی بودند. عقاید و نظرات از طریق کانال های اطلاعات سانسور می شدند. لزومی نداشت حکومت، خبرنگاران را به قتل برساند چون خبرنگاران [تا آن جا که فقط کار خبرنگاری می کردند] نمی توانستند ضربه مهم و مهلکی به حکومت وارد کنند.

می توانید از دورانی که آرژانتین از دیکتاتوری خارج می شد، تصویری به دست دهید؟ چه قدر طول کشید تا خبرنگاران اعتماد خود را به دست آوردند و آن گونه که همیشه می خواستند، شروع به کار کردند؟

  • وقتی‌ دیکتاتوری در سال ۱۹۸۳ به پایان رسید، در دولت‌های «آلفنسین»، «منم»، «دو‌ لا روا» و این دولت فعلی‌، آزادی بین همه فراگیر و گسترده بود و هست. از آن جا که دیکتاتوری در کنترل رسانه‌ها بسیار قوی بود، پنج سال اولِ پس از پایان دیکتاتوری شاهد انفجار عظیم آزادی بیان بودیم که پس از شکست نظامی در جنگ فالکلند بیش تر هم شد.
    در نخستین سال‌های پس از دیکتاتوری، خبرنگار‌ها در مورد حوادث دراماتیک، خونین و بی‌ رحمی که پس از سال ۱۹۷۶ رخ داده بود، بازنگری کردند ولی‌ هیچ توضیحی در مورد جنگ قدرت و کنترل اقتصادی در آن دوره به دست ندادند. دقیقاً همین عناصر بود که آرژانتین را از الگویی فرهنگی‌ در منطقه به سیاه‌ترین شبِ تاریخِ خود سوق داد.

حکومت چه گونه به سمت پاسخ گویی، مسوولیت پذیری و شفافیت پیش رفت؟ آیا تلاش هایش مؤثر بود؟

  • شاید بهتر باشد به این نکته توجه کنیم که آزادی بیان به اندازه آزادی عقیده مهم نیست. اولی خود را از طریق رسانه بیان می کند حال آن که دومی در نظام آموزشی و فرهنگی یک کشور شکل می گیرد. اگر به یک کودک از همان ابتدا تعصب و پیش‌داوری خورانده شود، در آینده نمی تواند اطلاعاتِ صرف را از دانش و معرفت تشخیص دهد. اگر هیچ راهی برای تشخیص حقیقت نداشته باشد، آزادی بیان مغلطه ای بیش نخواهد بود.
    در جامعه ای که شهروندان آن از کودکی با مفاهیم و تصورات خشک و غیرقابل انعطافی درباره دین، بازار آزاد، تفاوت های جنسیتی، نژادی، شکاف های اجتماعی و... بزرگ شده باشند، آزادی بیان چه ارزشی دارد؟ این سؤال به ویژه در کشورهایی مثل کشور ما اهمیت پیدا می کند که در آن رسانه ها فقط به ظاهر مستقل هستند، حال آن که در واقع، تک صدایی و تک بعدی هستند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

جمع آوری دو کتاب از نمایشگاه کتاب تهران توسط "پلیس امنیت"

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۲ دقیقه
جمع آوری دو کتاب از نمایشگاه کتاب تهران توسط "پلیس امنیت"