close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

«هنوز از دیدن عکس هایی که در سوریه گرفته ام واهمه دارم»

۲ آذر ۱۳۹۴
سانه واس
خواندن در ۸ دقیقه
«هنوز از دیدن عکس هایی که در سوریه گرفته ام واهمه دارم»

بخت با «باسل طویل» (Bassel Tawil)، فتوژورنالیست سوری، یار بود که پس از آن که به دلیل ثبت جنگ داخلی سوریه با دوربین خود، توسط رژیم مورد بازجویی، تهدید، و ضرب و شتم قرار گرفت، توانست از کشور خود بگریزد. اما زندگی در فرانسه نیز، با آن که هزاران کیلومتر از ترس ها و وحشت هایی که او از سر گذرانده فاصله دارد، بیم ها و دردها و نگرانی های او را از میان نبرده است.

باسل طویل جمعه ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵، وقتی هفت حمله تروریستیِ «حکومت اسلامی» پاریس را لرزند، در پاریس بود. او و دوستان سوری اش از هر کس دیگری با مردم فرانسه، قربانیان و خانواده هایشان احساس همدلی و همدردیِ بیشتری می کردند.

این فتوژورنالیستِ ۲۷ ساله که خود برادر کوچک ترش را در جریان بک بمب گذاری در سوریه از دست داد می گوید: «چنین اتفاقی هر روز در سوریه می افتد». از شب حملات پاریس، او هر روز در تمام تجمعات عمومی شرکت کرده تا تسلیت و همدردی خود را با مردم فرانسه ابراز کند. 

می گوید: «در سوریه، هر روزه با تروریسم «حکومت اسلامی»، بشار اسد، و «حزب الله» مواجه هستید. به همین دلیل، بیشتر شهروندان، فعالان، و خبرنگاران سوری با مردم فرانسه در مخالفت با تروریسم همراه و همدل اند. سوری ها بیش از هر کس دیگری تروریسم را درک می کنند».

باسل طویل که در شهر حمص به دنیا آمد، در ابتدا در سوریه مهندسی شبکه خواند و پس از آن که در سال ۲۰۰۹ فارغ التحصیل شد، در طراحی گرافیک مشغول به کار شد. ولی وقتی بهار عربی در سال ۲۰۱۱ به کشور او پا گذاشت، او نیز مثل بسیاری از سوری ها، دوربین خود را به شانه انداخت تا جنایات هولناک رژیم اسد را ثبت کند.

طویل در فیسبوک صفحه ای با عنوان «لنزهای یک جوان حمصی» راه اندازی کرد که در آن عکس های  فتوژورنالیست های سوریِ تازه کار و حرفه ای را از زندگی روزمره در حمص منتشر کند. به فاصله کمی، طویل به طور تمام وقت برای «خبرگزای فرانسه» و «رویترز» مشغول به کار شد و عکس های او در تمام رسانه های جهان منتشر گردید. برای سازمان های حقوق بشری هم کار می کرد تا جرائمی را که در شهر خودش می گذشت ثبت و گزارش کند.

طویل با نام واقعی خود کار می کرد، که به تصدیق خودش، کار اشتباهی بود. امضای او در بیشتر رسانه های جهان به چشم می خورد. به همین دلیل، به سرعت توسط مقامات سوری شناسایی شد. در سال ۲۰۱۲، یکی از دوستانش به او می گوید که رژیم به دنبال اوست، و این یعنی اگر در یکی از ایست بازرسی ها، توسط نیروهای امنیتی متوقف شد، می تواند بلافاصله دستگیر شود.

با تشدید اختلافات در سوریه، فشار بر خبرنگارانی که در کشور کار می کردند نیز شدت گرفت؛ خبرنگارانی که برای افشای حقایق تلخ جنگ، زندگی خود را به خطر می انداختند، و یکی پس از دیگری مجبور می شدند کشور را ترک کنند.

طویل می گوید: «به خاطر کارهایم، بارها از طرف رژیم تهدید شدم. می گفتند دو شاخه امنیتی در سوریه به دنبال من است. ولی بیشترین تهدید از جانب دوستانم می شد، نه دوستان نزدیکم، بلکه کسانی که از دوران دبیرستان یا دانشگاه می شناختم. تهدید می کردند که خودم و خانواده ام را می کشند».

 

 

شکنجه برای لو دادن دوستان

 

طویل در دوران محاصره حمص در آن جا زندگی کرد و توانست از آن شرایط سخت و جانفرسا جان سالم به در ببرد. محاصره حمص به سه سال مقابله نظامی گفته می شود که در می سال ۲۰۱۴ در پی توافقی میان نیروهای حکومت و مخالفان به پایان رسید و در نتیجه آن، منطقه در اختیار کامل نیروهای حکومتی قرار گرفت. یکی از مفاد توافق این بود که افرادی مثل طویل که تحت تعقیب رژیم بودند مورد بازداشت، شکنجه و آزار و اذیت واقع نشوند.

ولی آزار و اذیت به قوت خود ادامه یافت. وقتی طویل تلاش می کند تا از حمص فرار کند، به دست مقامات سوری می افتد، و ده روز بازجویی قرار می شود تا اطلاعات مربوط به دیگر خبرنگاران شهر را در اختیار آن ها قرار دهد.

طویل این طور ماجرا را تعریف می کند: «مقامات حکومتی اسم دوستان خبرنگارم را از من پرسیدند. بعد از دو روز، تاکتیک های جدیدی به کار گرفتند. تهدیدم می کردند و کتکم می زدند. خیلی می ترسیدم زندانی ام کنند. در دوران محاصره، هر لحظه آماده مرگ بودم ولی در زندان سوریه، شرایط به مراتب بدتر بود. شکنجه می کردند و هزار بلا سرتان در می آوردند. می خواهید بمیرید ولی زنده نگه تان می دارند».

پس از ده روز بازجوییِ سخت و طاقت فرسا، از طویل می خواهند در عرض یک هفته دوباره خود را معرفی کند. «می دانستم باید بلافاصله فرار کنم، چون در هر بازجویی شرایط بدتر می شد. تهدیدم کردند که اگر فرار کنم، بازداشتم می کنند و یا در همان ایست بازرسی می کشندم. ولی این را هم می دانستم که اگر بمانم، زندانی ام می کنند».

موقعیت بسیار خطرناکی بود. طویل تصمیم می گیرد به یک آدم پران پولی بدهد تا او را از کشور خارج کند و برود لبنان. طویل در مقایسه با دوستان خود خوش شانس تر بود. آن طور که خودش می گوید، «شانس آوردم که توانستم از حمص خارج شوم. ولی آن ها که ماندند هنوز نمی دانم چه بر سرشان آمده. سه دوست خبرنگار آن جا داشتم که هیچ خبری از آن ها ندارم».

با این که باسل به سلامت و موفقیت توانست فرار کند، مدام نگران خانواده اش است که هنوز در سوریه زندگی می کنند و هنوز از جانب حکومت تهدید می شوند. باسل خود می گوید: «خواهرم هر ماه به یکی از بیمارستان های سوریه، خارج از حمص، می رود تا برای بدنش دارو تهیه کند. در ایست بازرسی های رژیم، اغلب از من سؤال می کنند. به خواهرم می گویند از من خبر دارند و می دانند کجا هستم. می گویند پیدایم می کنند. خواهرم را هم تهدید می کنند که اگر باسل بر نگردد، او را می کشند».

 

 

تبعید زندگی آرمانی نیست

 

آزار و اذیت ها فتوژورنالیست جوان سوری را در لبنان نیز رها نکرد. وقتی داشت سعی می کرد لبنان را به مقصد ترکیه ترک کند، مقامات لبنانی پاسپورتش را در فرودگاه می گیرند. به کمک «خبرگزاری فرانسه» و «خبرنگاران بدون مرز» بالاخره به فرانسه می رود و تقاضای پناهندگی می کند که با موفقیت انجام می شود.

ولی از نظر او، زندگی در تبعید زندگی آرمانی نیست. خاطرات جنگ، تهدیدها، بازجویی ها و ضرب و شتم ها همچنان با طویل مانده اند.

آن طور که خود می گوید، «از دورانِ پیش از انقلاب رفقایی دارم که اکنون در فرانسه اند. مدام به من می گویند «تو باسلی نیستی که ما می شناختیم؛ عوض شده ای». فکر می کنم فهمیده اند که من دیگر آن قدرها که قبلاً حرف می زدم حرف نمی زنم. همه اش می خواهم تنها باشم. عوض شده ام. این چهار سال اخیر، شرایط واقعاً سخت بود. هنوز کابوس آن جا را می بینم و فلاش بک دارم. از تاریکی خوشم نمی آید. از صداهای بلند بیزارم. خوابم عادی نیست. وقتی هم می خوابم صداهای محاصره را می شنوم. به همین دلیل، چهار یا پنج ساعت بیشتر نمی خوابم». 

طویل با این که برای آرمان و آرزوی خود هزینه سنگینی پرداخت کرده، از هیچ چیز پشیمان نیست. ولی امروز، در این مقطع از زندگی اش، بسیاری از عکس هایی که پیش از این گرفته برایش معنای متفاوتی دارند؛ و با این که از آن زندگی ای که در دوربین خود ثبت کرده فاصله زیادی دارد، هنوز برایش سخت است که به عکس های آن دوران نگاه کند.

می گوید: «هنوز از دیدن عکس هایی که در سوریه گرفت ام واهمه دارم، چون هر کدام از آن ها برای خود داستانی دارد و من را دوباره به درون آن داستان ها و اتفاقات می برد. از خاطرات بیم دارم».

عکس ها او را به یاد گذشته و همه چیزهایی که پشت سر گذاشته می اندازند: خانوده اش را، که علی رغم همه خطرات تصمیم گرفتند در حمص بمانند؛ قتل ها، تخریب ها، قحطی ها و گرسنگی ها را، که همه بخشی از زندگیِ هر روزه در حمص بودند؛ و نیز روزی را که بمبِ ٰرژیم دو تن از بهترین دوستانش و برادر کوچکترش را از میان برد».

باسل بر آن است که «زندگی در تبعید خیلی سخت است؛ همه چیزم آن جا است: دوستانم، خانواده ام. مدام به کشورم فکر می کنم. این جا زندگی موقتی است؛ همه چیز موقتی است. شکی نیست که فرانسه خیلی با سوریه فرق می کند. می توانم راحت و آزاد به خیابان ها بروم و دوربینم را هم با خودم ببرم. این یعنی آزادی و دموکراسی. ولی همیشه با کشورم در ارتباط خواهم بود. مثل بیشتر سوری ها، همین فردا اگر می توانستم می رفتم سوریه».

فرانسوی ها به طویل از روزی که به فرانسه آمده خوش آمد گفته اند و از او استقبال کرده اند. ولی طویل حالا بیمِ آن را دارد که حملات پاریس زندگی را برای سوری هایی مثل او دشوارتر کند؛ سوری هایی که تنها آرزویشان زیستن در امنیت است.

باسل طویل می گوید: «خیلی از سوری ها نگران آینده اند. من هم نگرانم که سیاستمداران دست به اقداماتی علیه پناهجویان سوری بزنند. من پناهندگی ام را گرفتم، ولی هستند کسانی که مثل من به دلیل بحران سوریه به فرانسه می آیند. می آیند این جا تا در امنیت زندگی کنند».

 

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان آذربایجان شرقی

خودکشی یک دانشجو در دانشگاه تبریز

۲ آذر ۱۳۹۴
خواندن در ۱ دقیقه
خودکشی یک دانشجو در دانشگاه تبریز