close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

تفكر تخريبى داعشى در ايران

۸ اسفند ۱۳۹۳
پروانه معصومی
خواندن در ۶ دقیقه
حمله داعش به موزه موصل و تخریب مجسمه‌های این موزه
حمله داعش به موزه موصل و تخریب مجسمه‌های این موزه
بازدید آیت الله خامنه ای از تخت جمشید
بازدید آیت الله خامنه ای از تخت جمشید
بازدید آیت الله خامنه ای از تخت جمشید
بازدید آیت الله خامنه ای از تخت جمشید
سنگ قبر بجا مانده از مقبره ناصرالدین شاه در خلوت کریمخانی کاخ گلستان
سنگ قبر بجا مانده از مقبره ناصرالدین شاه در خلوت کریمخانی کاخ گلستان
مقبره رضا شاه پیش از تخریب
مقبره رضا شاه پیش از تخریب
به ترتیب از چپ به راست: آیت الله خمینی، یاسر عرفات، احمد خمینی و صادق خلخالی
به ترتیب از چپ به راست: آیت الله خمینی، یاسر عرفات، احمد خمینی و صادق خلخالی
عکس یادگاری بنی صدر، هاشمی رفسنجانی، بهشتی و طالقانی با مجسمه سقوط کرده محمد رضا شاه
عکس یادگاری بنی صدر، هاشمی رفسنجانی، بهشتی و طالقانی با مجسمه سقوط کرده محمد رضا شاه
صادق خلخالی در حال تخریب مقبره رضا شاه
صادق خلخالی در حال تخریب مقبره رضا شاه

اگر «محمدصادق خلخالی» زنده بود، اکنون چه واکنشی به مجسمه‌کشی «داعش» در موصل نشان می‌داد؟ ابراز تاسف می‌کرد یا تایید؟ یافتن پاسخ دشوار است. هشت سال پیش او در واکنش به این پرسش که آیا از اعدام های ابتدای انقلاب پشیمان هستید، گفت:«نه، تازه معتقدم که کم کُشتم؛ خیلی ها بودند که به چنگم نیفتادند.»

اما چرا در میان این همه چهره فعال در سال های انقلاب، وقت مجسمه‌کشی که می رسد، نام خلخالی به میان می آید؟ نه تنها اکنون، سال 2001 که طالبان دستور تخریب مجسمه های تاریخی «بودا» در بامیان افغانستان را صادر کرد، برخی گفتند:«خلخالی آسوده بخواب که طالبان بیدار است.»

بگذارید به 36 سال پیش بازگردیم؛ به کتاب خاطرات خلخالی درباره آن سال ها: «مردم از همان ساعت که شاه از ایران فرار کرد، شروع به پایین کشیدن مجسمه های محمدرضا و رضا کردند و تا ساعت 10 شب حتی یک مجسمه هم در سراسر ایران نماند و همه آن ها را مردم خرد کرده بودند.»

داستان اما محدود به شکستن مجسمه شاه که نمادی از ابراز خشم انقلابیون نسبت به رژیم پهلوی بود، نماند و گسترده تر شد. در صفحه‌های 342 تا 347 خاطرات خلخالی آمده است: «به دفتر امام رفتیم. گفته شد زمان آن فرا رسیده که مقبره پهلوی خراب شود... به سپاه رفتیم... حدود 200نفر؛ با هم جمع شدیم و با بیل و کلنگ به طرف حضرت عبدالعظیم به راه افتادیم... از طرف بنی صدر پیام آوردند مبنی بر این که از تخریب مقبره دست بردارید. اعتنا نکردم... شاید شما ندانید که این مقبره را تا چه حد محکم ساخته بودند. ما آن را مثقال مثقال می کندیم و بلدوزر و گریدر و وسایل عادی بدان کارگر نبود. مجبور شدیم که با دینامیت، مقبره را به تدریج خراب کنیم... 20 روز طول کشید تا آن دکور شیطانی فرو ریخت... امام امت در بیانات خود تخریب مقبره را تایید کرد و فرمود کار آقای خلخالی درست است... قبر علیرضا پهلوی و فضل الله خان زاهدی و منصور و دیگر سردمداران فساد را نیز نابود کردیم. هم‌چنین دستور دادیم که سنگ قبر ناصرالدین شاه را بکنند.»

صادق خلخالی رویای بزرگ تری در سر می پروراند. او از کوروش نفرت داشت. پیش از انقلاب، جزوه ای با عنوان «کوروش دروغین و جنایت‌کار» نوشته بود و تصویری که درآن از کوروش ترسیم می کرد، پادشاهی یهودی زاده، وحشی، سفاک، خون‌ریز و عیاش بود:« لوحه او را به دروغ به نام اولین لوحه حقوق بشر به مردم معرفی می‌کنند.»

خلخالی تفسیر طباطبایی درباره «ذوالقرنین» بودن کوروش را هم رد کرده بود: «مگر یک نفر انسان به تمام معنی جانی و منحط از نظر اخلاق عمومی و خصوصی می‌تواند ذوالقرنین باشد؛ فردی که زن خود را پس از باده‌گساری‌های بی‌حد به مردم عرضه می‌کند و در حالت مستی، فرمان قتل مردمانی را که ضد یهودند، صادر می‌کند.»

او حتی کوروش را متهم کرد:« از شدت احتیاج مجبور گردید راهِ زنی پیش گیرد و لواط بدهد.»

بعدها مشخص شد که او در جریان تحقیق درباره کوروش، در تاریخ ایران باستان به این عبارت برخورد کرده است که:«کوروش پسر چوپانی بود از ایل مرد‌ها که از شدت احتیاج مجبور شد راهزنی پیش گیرد.»

ولی به دلخواه خود، کلمه «راهزن» را به «راهِ زن» تبدیل و بقیه جمله را نتیجه گیری کرده است.

با چنین ذهنیتی، او پس از انقلاب در اندیشه اجرایی کردن نقشه های بزرگ تری بود. «نصرت الله امینی»، استاندار وقت فارس روایت می کند: ««خلخالی، قاضی بدنام صادرکننده حکم اعدام ها و اوباش هایش اعلام کردند برای ویران کردن تخت جمشید می آیند. من در عکس العمل به این گفته، در یک نطق رادیویی اعلام کردم برای چنین اقدام خائنانه ای باید از روی جنازه من عبور کنند. به نظامیان هم دستور دادم که برای ورود آن ها به شیراز آماده باشند. اما پیش از اجرای مأموریت کثیف‌شان، به آن ها دستور داده شد که به تهران باز گردند.»

«مسعود نقره‌کار» در مجموعه خاطرات «یک منبع ناشناس» که گفته شده سالیان طولانی در دستگاه قضایی ایران مسوولیت داشته، آورده است: «خلخالی مساله تخريب تخت جمشيد را مطرح کرد و يک روزه در سطح شهر پيچيد. مرودشتی ها پيغام دادند که خلخالی برای تخريب تخت جمشيد بايد از روی جنازه ما رد شود. عکس العمل مردم مرودشت و روحانيون، خلخالی را موقتا منصرف کرد.» 
این مجموعه خاطرات در سایت «گویا نیوز» منتشر شده است.

هوس تخریب محدود به این نبود؛ گزارش هایی درباره تلاش برای تخریب «آرامگاه فردوسی» نیز منتشر شده؛ شاعری که سخت مغضوب برخی روحانیون سنتی است. در شیراز برخی مجسمه ها و نمادهای تاریخی که در سطح شهر نصب شده بودند، از گزند حمله و تخریب مصون نمادند.

در اصفهان، مردم به محل نگه‎داری مجسمه های «علی اکبر صنعتی»، مجسمه ساز مشهور ایرانی رفتند و حاصل عمر او را شکستند. در نمونه ای دیگر، شیرهای سر در «ساختمان مشروطه» در میدان بهارستان که محل تشکیل جلسه های مجلس شورا بود، به زیر کشیده شدند. این شیرها، مرداد 87 با نظر مثبت مجلس، با حذف نشان «خورشید»، به جای پیشین بازگشتند.

از سوی دیگر، روحانیون تندرو در سال های اخیر هرگز روی خوشی به نمادهای تاریخی نشان نداده اند. سال 1380، آیت الله «احمدجنتی» عَلَم مخالفت با مجسمه «کاوه آهنگر» که در اصفهان ساخته شده بود را بلند کرد. از آن به بعد هم بسیاری از مجسمه ها در شهرهای مختلف ناپدید شده اند.

در مشهوترین ماجرا، سال 89، 12 مجسمه در شهر تهران مفقود شدند و در روزهای اخیر در شهر سلماس، جابه جایی مجسمه فردوسی بحث و واکنش های بسیار برانگیخت. گزارش تخریب مجسمه ها و نمادهای تاریخی در سال های اخیر نیز به اخبار روزمره خبرگزاری ها تبدیل شده است.

بدین سان، می توان گفت داستان مجسمه‌کشی در ایران و بی توجهی به نمادهای تاریخی، پس از عصر خلخالی پایان نیافت. استدلال خلخالی برای نابودی نمادهای باستانی، ساده بود. او می گفت این ها نماد باطل هستند و باید نابود شوند. مهرماه 74، علی خامنه ای در یکی از معدود ابرازنظرهای خویش، درباره تخت جمشید گفت که ویرانه های باقی مانده از این کاخ، یک «نمونه باطل» است.

اردیبهشت 87 هم تاکید کرد: «این آثار متعلق به جباران تاریخ ایران است و نفرت از استبداد و جباریت، ای نگونه آثار را در چشم و دل انسان ها از جمله متدینین، بی جاذبه می کند.»

با این حال، او دیدگاه دیگری هم درباره تخت جمشید داشت:«تخت جمشید محصول سرپنجه هنرمند، ذهن خلاق، روحیه بلندنظر و ذوق و ابتكار ایرانی است.» و از این نگاه، آن را مایه افتخار ملت ایران و جزو مفاخر تاریخی این كشور دانست.

این دیدگاه در طول این سال ها اگرچه در کاهش ریسک تخریب بناهایی چون تخت جمشید موثر بوده ولی سبب توجه جدی به این مجموعه نشده است. اگر هم تلاش هایی انجام شده که نامی از تخت جمشید شنیده شود، صدای اعتراض و مخالفت، نه تنها از جانب تندروها که از سوی رهبر انقلاب ایران شنیده شده است؛ همانند فروردین 78 که آیت الله خامنه ای به برخی تلاش ها برای برگزاری «جشن نوروز» در تخت جمشید چنین واکنش نشان داد:«یک نفر هم پیدا می شود که از سر اشتباه و ندانم کاری، به جای مرقد امام رضا و امام خمینی و حضرت معصومه و مراسم معنوی، می رود و تخت جمشید را زنده می کند. البته تخت جمشید یک اثر معماری است و انسان آن را تحسین می کند. در آن مکان خبری از معنویت نیست بلکه نشانه ای از طاغوت است. در همان ساختمان هایی که اکنون بعد از گذشت یکی دو هزار سال ویران شده اند، زمانی به مناسبت همین نوروز خدا می داند که چه قدر بی گناه در مقابل تخت طاغوت های زمان به قتل می رسیدند و چه قدر دل ها ناکام می شدند.»

بدین اعتبار، اکنون می توان به سوال نخست برگشت که چرا خاطرات ایرانیان در سه دهه گذشته در تخریب بناهای تاریخی به صادق خلخالی گره خورده است. ولی به نظر می رسد مخاطب پرسش نخست، تنها او نیست. روح خلخالی در بیت بسیاری از ایران جا خوش کرده است؛ از رهبران عالی مقام تا شهروندان عادی.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو روز

حضرت عزرائیل قایق سواری می کند

۸ اسفند ۱۳۹۳
خواندن در ۷ دقیقه
حضرت عزرائیل قایق سواری می کند