شایا گلدوست
در صدایش اضطراب و نگرانی حس میشد و شاید کمی ترس، اما صدای خسته و نگران خیلی عجیب نیست وقتی پناهنده باشی، رنگینکمانی باشی و در ترکیه با هزار و یک مشکل دستوپنجه نرم کنی. روایت اکثر پناهجویان و پناهندگان رنگینکمانی در ترکیه، درد مشترکی از تبعیض وخشونت و انتظار است، اما روایت «امین»، با آنچه پناهجویان و پناهندگان هر روز با آنها مواجه هستند کمی فرق میکند. روایت او، روایت تبعید در پناهندگی است.
***
گفت نامش «امین» است، بههمراه پارتنر خود که یک زن ترنس است بیشتر از پنج سال است که در ترکیه پناهنده هستند. میتوان فهمید که چرا ایران را ترک کردهاند. خیلی تفاوتی نمیکند زن ترنس باشی، یا فردی که عاشق یک زن ترنس است. خانواده، اطرافیان و جامعه تو را نمیپذیرند و حتی شاید جانت در خطر باشد.
جدا از این پنج سال و اندی پناهندگی و انتظار، این روزها برایشان اتفاق عجیبی افتاده است. اتفاقی که شاید همه آنچه تا به امروز ساختهاند را تباه کند. برایم تعریف کرد:
«بیشتر از پنج سال است که بههمراه پارتنرم در شهر اسکیشهیر ترکیه ساکن بودیم، منتظر برای اینکه تکلیف پروندهمان روشن شود و به این امید که به کشوری امن و آرام برسیم. چند روز پیش از اداره مهاجرت تماس گرفتند و ما را احضار کردند. وقتی به آنجا رسیدیم چند دقیقهای منتظر ماندیم و بعد وارد اتاق شدیم. در کمال ناباوری برگهای جلوی ما گذاشتند و گفتند امضا کنید. در برگه نوشته شده بود که ظرف مدت پانزده روز میبایست از اینجا برویم و خودمان را به شهر دیگری به نام «بولو» معرفی کنیم.
شوکه شده بودیم. از قبل هیچ اطلاعی به ما نداده بودند و فضای متشنج اداره مهاجرت و مامورانی که وارد اتاق میشدند و میرفتند، ما را بیشتر میترساند. از امضای برگه امتناع کردیم. دلیلش را میپرسیدیم، اما جواب درستی نمیدادند. فقط با تهدید و زور میگفتند که باید به شهر بولو بروید.
پارتنرم در گوشهای ایستاده بود و گریه میکرد و ماموران اداره مهاجرت بر سر ما ریخته بودند تا هرطور شده برگهها را امضا کنیم. برایشان توضیح دادم که ما نمیتوانیم از این شهر برویم، اینجا خانه و زندگی داریم. پارتنرم کارهای درمانیاش را اینجا دنبال میکند و هورمونتراپیاش را شروع کرده است، اما گوش هیچکس به حرفهای ما بدهکار نبود. آنقدر داد و فریاد زدند و ما را به دیپورت به ایران تهدید کردند، که از ترس ناچار شدیم برگهها را امضا کنیم.»
امین میگوید که تمام اینها در یکی دو دقیقه اتفاق افتاد و اصلا نمیدانم چه کردند که مجبور به امضا شدیم. او ادامه میدهد:
«به برگهها که نگاه کردم متوجه شدم که تابعیت ما را افغانستان نوشتهاند. وقتی گفتم ابتدا روی آن لاک گرفتند، اما بعد برگهها را بردند و از نو تایپ کردند و آوردند. همانطور در شوک به خانه برگشتیم و به هر سازمان و نهادی که در زمینه حقوق پناهندگان در ترکیه فعالیت میکند زنگ زدیم تا شاید بتوانیم کاری کنیم. حتی به خود سازمان ملل هم زنگ زدیم، اما هیچکس در جریان چنین موضوعی نبود. برای آنها هم این موضوع عجیب بود.
در خانه که به برگهها با دقت بیشتری نگاه کردم دیدم که حتی شماره هویت ما را هم اشتباه نوشتهاند. انگار که از قبل قرار بود کسان دیگری را به آن شهر بفرستند و بعد اسم ما را جایگزین آنها کردهاند. خیلی عجیب بود. سر در نمیآوردیم. یکی دو هفته پیش کارتهای اقامتمان را تمدید کرده بودیم و خبری از این چیزها و جابهجایی نبود.»
امین میگوید که با اداره مهاجرت مرکزی تماس گرفته و از اداره مهاجرت شهر اسکیشهیر شکایت کرده است. ماجرا را برایشان توضیح داده و خواستار پیگیری قانونی شده است، اما متاسفانه راه به جایی نبرده و پاسخی که دریافت کرده این است که باید به اداره مهاجرت شهر خود برای پیگیری مراجعه کنید. درصورتیکه او از اداره مهاجرت شهرش شکایت داشت.
امین میگوید: «اتفاقهای مشابه برای خیلی از پناهندگان میافتند و هیچوقت کسی خبردار نمیشود. ما تنها یک نمونه از افرادی هستیم که اینها را تجربه میکنیم؛ سازمان ملل هم که عملا هیچ کاری انجام نمیدهد. تنها پاسخی که میدهند این است که متاسفیم و شرایط را درک میکنیم. اما تاسف آنها که مشکلات هزاران پناهجو و پناهنده در ترکیه را رفع نمیکند.»
از سپتامبر سال ۲۰۱۸ و با تغییر سیاستهای سازمان ملل، ثبتنام و بررسی پرونده پناهجویان و پناهندگان به دست اداره مهاجرت ترکیه سپرده شد و سازمان ملل تنها نقش ناظر را ایفا میکند. با انتقال اختیارات به اداره مهاجرت ترکیه، شرایط برای پناهجویان سختتر و پروسهها طولانیتر شدند. پناهجویان جدیدی که برای ثبتنام به دفاتر اداره مهاجرت در شهرهای مختلف مراجعه میکنند، نهایتا برگههای اقامت موقتی را میگیرند و در انتظار مصاحبه بهسر میبرند. آن دسته از پروندههایی که پیشتر توسط سازمان ملل مصاحبه شدهاند نیز، میبایست مجدد توسط اداره مهاجرت ترکیه مصاحبه شوند و دلیل پناهندگی آنها تایید شود. این عوامل باعث میشوند تا پناهجویان و پناهندگان در خطر بازگردانده شدن به کشور مبدا قرار گیرند.
امین در ادامه حرفهایش میگوید: «بهناچار به شهر بلو آمدیم و پلیس اداره مهاجرت گفته است تا خانه پیدا نکنید، کیملیک یا همان کارت اقامت موقت را دریافت نمیکنید. اینجا شهری کوچک و مذهبی است، نگاه خوبی هم به خارجیها ندارند. چهار روز است که دنبال خانه میگردیم، اما پیدا نمیکنیم. اول اینکه به خارجی خانه نمیدهند. دوم اینکه باید حتما خانواده باشیم. سوم اینکه باید دانشجو یا مامور باشیم. دیگه فکرکنید که الجیبیتی بودن هم مزید بر علت میشود.»
او بسیار نگران است که به ایران دیپورت شوند. بیشتر از خودش نگران شرایط پارتنرش است. میگوید: «پارتنر من ظاهرش کاملا تغییر کرده و دخترانه است، بهخاطر هورمونتراپی که در این پنج سال انجام داده؛ اما مدارک و پاسپورتش با هویت مردانه است. اگر ما را دیپورت کنند، از همان فرودگاه برای پارتنرم مشکلات زیادی پیش میآید. بعد از آنجا هم نمیدانم چه سرنوشتی در انتظارش است.»
امین میگوید ای کاش که سازمان ملل و بقیه سازمانهای مربوطه یکم به خودشان بیایند و اینقدر جسم و روح و پوست و استخوان یک پناهنده الجیبیتی را لای کاغذها و پوشهها و کشوهای میزشان خرد نکنند.
مطلب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر