close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

فرهنگی‌کاران امنیتی، یک بحث شخصی نیست

۹ اسفند ۱۳۹۲
علی‌اصغر رمضان‌پور
خواندن در ۸ دقیقه
فرهنگی‌کاران امنیتی، یک بحث شخصی نیست

ماهرخ غلامحسین‌پور

بسته شدن روزنامه «آسمان» باعث مطرح شدن دوباره بحث بین روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب با فعالان سیاسی چپ شد. این بحث‌ها، زمانی از لایه‌ زیرین به پوسته رسیدند که در آذرماه سال جاری، «رضا خجسته رحیمی»، سردبیر نشریه «اندیشه پویا» یاداشتی به نام «فداییان جهل» منتشر کرد که با واکنش شدید فعالان چپ روبه‌رو شد.

پس از چندی، «فرج سرکوهی» از فعالان چپ ایران در یک یاداشت سلسله‌وار با عنوان «وقتی دروغ تاریخ استفراغ می‌کند»، دست اندرکاران اندیشه پویا، «مهرنامه» و اساسا اندیشه اصلاح طلبان دینی را مورد نقد قرار داد و آن‌ها را «فرهنگی‌کاران امنیتی» خواند.

پس از توقیف روزنامه آسمان از سوی سرپرست «دادسرای فرهنگ و رسانه»، این بحث و حاشیه‌های پیرامون آن به فضای مجازی کشیده شد. متن زیر گفت‌و‌گوی «ایران‌وایر» با «علی‌اصغر رمضان‌پور»، روزنامه‌نگار و معاون مطبوعاتی دوره وزارت «احمد مسجدجامعی» پیرامون این بحث و نیز موانع حقوقی مرتبط با توقیف روزنامهٔ آسمان است.

نظرتان درمورد اختلاف بین تیم «محمد قوچانی» و کانون نویسندگان و نیز فعالان چپ چیست؟

راستش، من با پرداختن به این بحث در عرصه عمومی و به شکل کنونی آن مخالفم. البته نه با مطرح کردن آن به شکل تحلیلی و نظری بلکه با شکل شخصی آن مخالفم. این دو گروه، این روز‌ها به طور مداوم هم‌دیگر را متهم می‌کنند. این گروه به دیگری می‌گوید «فرهنگی کاران امنیتی» و گروه دیگر هم طرف مقابل را به «غرض‌ورزی و دشمنی» متهم می‌کند. 

علت مخالفت من این است که‌‌ همان طور که پرداختن کسانی مثل قوچانی به افراد و نهاد‌هایی مانند کانون نویسندگان که نمی‌توانند در فضای رسانه‌ای ایران از خود دفاع کنند خطا است، حمله شخصی به قوچانی هم درست نیست به این دلیل روشن که او هم نمی‌تواند بدون سانسور از خود دفاع کند. میزان بهره‌ای که سانسورگران و دستگاه‌های امنیتی حکومت و مخالفان هر دو طرف می‌برند، بسیار بیش از بهره‌ای است که نصیب مخاطبان واقعی بحث می‌شود. 

من نمی‌توانم به طور شخصی درباره هرگونه ارتباطی میان بحث‌هایی که قوچانی مطرح می‌کند، با نهاد‌های امنیتی و اطلاعاتی اظهار نظری کنم زیرا شواهد متقنی برای آن ندارم. حتی معتقدم نظرات او و همراهان نظری او را نمی‌توان با انتساب به نهادهای امنیتی نقد کرد بلکه باید به نقد خود سخن پرداخت. به همین دلیل، فکر می‌کنم تعبیر «فرهنگی کاران امنیتی» که سرکوهی به کار می‌برد را بیش‌تر باید از دید تحلیل نوع نگاه کسانی مانند قوچانی دید تا به عنوان یک مساله شخصی. 

این یک واقعیت است که در جمهوری اسلامی همواره پیوندی نزدیک یا دست‌کم، نوعی هم‌زیستی مسالمت‌آمیز میان بخش‌هایی از دستگاه امنیتی و نیروهای فرهنگی مجاز به فعالیت در رسانه‌ها بوده و سرکوهی به خوبی از سابقه تلخ آن آگاه است؛ نمونه آشکار شده آن، استفاده سعید امامی از همکاری نیروهای فرهنگی بود. اما این رابطه به نظر من پیچیده‌تر از این است که آن را به یک رابطه سازمانی و متکی به فرمان این و آن تقلیل دهیم. الان نمی‌خواهم به سابقه این بحث بپردازم که خود بحث مستقلی است اما درباره مسایلی که قوچانی مطرح می‌کند، شواهد نظری و تحلیلی متعددی هست که نشان می‌دهد او دیدگاهی را بازتاب می‌دهد که حداقل از جانب بخشی از دستگاه امنیتی ایران که به آقای روحانی نزدیک‌تر است، حمایت می‌شود؛ نمونه آشکار آن، هم‌سویی تحلیل‌های قوچانی درباره نویسندگان و کانون نویسندگان با نظر رسمی وزارت ارشاد است که از ضرورت پوست‌اندازی کانون سخن می‌گوید. یا در مورد دیگر، نقد رسانه‌ای جریان‌های چپ در ایران است، در حالی که می‌دانیم سانسور و سرکوب موجود به این نیرو‌ها نه از نظر شخصی و نه جریانی و تحلیلی، اجازه دفاع از خود در ایران را نمی‌دهد. نمونه دیگر، مطرح کردن این حرف است که دوران اپوزسیون گذشته اگر از سوی کسی مطرح شده باشد که مورد حمایت یک دولت نیست، می‌توان یک بحث نظری دانست اما اگر همین بحث را کسی مطرح کند که از حمایت‌های یک دولت و یا حداقل، رانت‌های فرهنگی یک دولت بهره‌مند است، نمی‌توان آن را نوعی باج دادن به دستگاه‌های امنیتی تلقی نکرد.

با این اوصاف، آیا نامه شمس‌الواعظین اساسا وجاهت قانونی داشت؟

مساله درستی یا نادرستی، یک امر است و وجاهت قانونی، امری دیگر. شمس‌الواعظین حرف غیرقانونی نزده است اگرچه به یک رفتار غیرقانونی تن داده است که آن هم در حالتی که این رفتار غیرقانونی از سوی متولیان اجرای قانون سر زده، رفتاری قابل فهم است. می‌گویم قابل فهم، به این دلیل که به نظر من می‌شود حدس زد که برای شمس‌الواعظین، بازگشایی آسمان و از کار باز نماندن گروه مطبوعاتی بزرگی که درگیر آن بوده‌اند آن قدر اهمیت دارد که او حاضر باشد حرف‌هایی را خلاف میل خود به عنوان عذرخواهی بزند. خود شمس‌الواعظین می‌داند که انتشار گزارش مراسمی که «هرمیداس باوند» در آن سخن گفته است، حق طبیعی آسمان بوده و خلاف اسلام یا قانون نیست و جایی برای عذرخواهی ندارد. به همین دلیل است که عذرخواهی تلویحی  قوچانی هم در واقع، عذرخواهی از این است که خوب نتوانسته رسالت خودسانسوری مطبوعات را انجام دهد. 

اما مساله فقط به این جا ختم نمی‌شود؛ شمس‌الواعظین و قوچانی در فضایی سخن می‌گویند که بیش‌تر در سیطره کسانی است که معتقدند برای حفظ تداوم انتشار روزنامه‌های از این دست، باید چارچوب‌های سانسور را پذیرفت. آن‌ها از این نظر به شمس‌الواعظین و قوچانی انتقاد دارند که چرا مواظب نبوده‌اند و چنین گافی داده‌اند. من این گونه سخنان را مثل سخن زندانیان در زیر بازجویی، چندان از سر اختیار نمی‌دانم که بخواهم بر اساس آن، درباره افراد قضاوت کنم. این‌ها سخنانی هستند که یا از سر اجبار بیان می‌شوند و یا در چارچوب مجاز قابل بیان، که از خطا مصون نیستند.  

با این توضیحات شما، من باید این سوال ساده را دوباره تکرار کنم که واقعا چرا آسمان بسته شد؟ یعنی باید سطح علت را در حد به کار بردن یک لفظ تقلیل بدهیم؟

به نظر من، مساله اشاره به «غیرانسانی» بودن لایحه قصاص، چندان سطحی نیست. مسیر تحولات و اظهار نظرهای سران تندرو‌ها در مجلس و رسانه‌های وابسته به بسیج و سپاه نشان می‌دهد که آن‌ها از انتشار آسمان ناخشنود و به دنبال بهانه‌ای برای تعطیل کردن آن بودند و دیر یا زود این کار را می‌کردند. اما انتشار گزارش سخنرانی باوند و یادآوری او درباره لایحه قصاص که یک بحث قدیمی و پردامنه در جمهوری اسلامی است، اهمیت زیادی در توقیف آسمان داشته است. الان من در این موضع نیستم که مطرح کردن این مساله، خلاف اسلام یا تشیع است برای این که خود علما هم می‌دانند که چنین نیست. از اولین سال‌های حاکمیت جمهوری اسلامی، مهم‌ترین گروه مخالفان لایحه قصاص، برجسته‌ترین مراجع وقت شیعه بوده‌اند که این‌جا فرصت پرداختن به آن نیست. حتی قوه قضاییه که لایحه قصاص را عین اسلام می‌داند، بخش‌هایی از لایحه را به دلیل غیرقابل دفاع بودن، در عمل اجرا نمی‌کند. می‌خواهم بگویم این اشتباه باعث شد همه جناح‌های اصول‌گرا و تندرو درباره میزان شدت عمل و زمان برخورد با‌ آسمان به توافق فوری برسند و بتوانند دستگاه‌های امنیتی و مقام‌های ارشد نظام را برای برخورد سریع با آسمان قانع کنند.

اما مساله به برخورد شتاب‌زده جناح اصول‌گرا محدود نمی‌شود؛ حتی روزنامه‌های اصلاح طلب هم نسبت به این مساله واکنش مناسب و درخوری نشان نداند. چرا؟

این واکنش به تعبیر شما سرد و به تعبیر من خاموش و در عین حال، طبیعی است برای این که سانسور و سرکوب در ایران به رسانه‌ها اجازه برجسته‌تر کردن این خبر را نمی‌دهد. مگر این که در تایید توقیف سخن گفته شود. بنابراین، غیر از رسانه‌های وابسته به توقیف کنندگان، بقیه رسانه‌ها ترجیح می‌دهند بدون دردسر به این موضع بپردازند تا مجبور نباشند در حمایت از آن سخن بگویند. به ویژه وقتی سردبیر و مسوولان آسمان ناگزیر به عذرخواهی هستند، جایی برای مطرح کردن مخالفت با توقیف آسمان برای دیگر رسانه‌ها نمی‌ماند.

اگر مرجع رسیدگی کننده به تخلفات مطبوعاتی، دادسرای فرهنگ و رسانه است، پس نقش هیات منصفه و دادگاه مطبوعات چیست؟ این همه نهاد موازی برای برخورد با مطبوعات چه کارکردی دارند؟

براساس قانون مطبوعات، دادسرای فرهنگ و رسانه پس از ارجاع پرونده از سوی هیات نظارت بر مطبوعات، باید به تخلف رسیدگی کند. زیرا در قانون اساسی به دلیل حساسیت برای حفظ آزادی مطبوعات، نوشته شده که برای رسیدگی به تخلف مطبوعات، هیات نظارت بر مطبوعات و هیات منصفه بایستی تشکیل شود. برای این که تصمیم‌ در باره گناه‌کار بودن یا نبودن هر مطبوعه‌ای را نه قاضی که هیات منصفه باید بگیرد. از این نگاه، اقدام دادسرای فرهنگ و رسانه، مغایر قانون مطبوعات است. 

اما از سوی دیگر، براساس قوانین عام، دادستان در هر موردی می‌تواند هر فرد یا نهاد حقوقی را به دادگاه بخواند. در مورد مطبوعات اگر دادستان چنین کند، به معنای آن است که قانون مطبوعات را نادیده گرفته است. البته هم‌اکنون روال معمول این است که قانون مطبوعات نادیده گرفته شود و باز هم متاسفانه نه وزارت ارشاد به این رویه اعتراض کرده است و نه هیات منصفه.

اما به هر حال، شاید تفاوت چندانی در اصل ماجرا نکند چون در ترکیب هیات منصفه جدید دادگاه مطبوعات، اغلب اعضا از اصول‌گرایان یا افراد غیرمطبوعاتی هستند .

مهم نیست که اعضای هیات منصفه اصول‌گرا باشند یا اصلاح طلب، مهم این است که در درجه اول، حداقل صورت ظاهر قانون مطبوعات مورد بی‌اعتنایی قرار نگیرد. من نمی‌دانم اعضای هیات منصفه چرا به این رویه قوه قضاییه اعتراض نمی‌کنند چون این امر فقط حق آن‌ها نیست که بتوانند از آن صرف نظر کنند. این مسوولیتی است که قانون بر گردن آن‌ها نهاده است و در برابر قانون مسوول هستند. حتی هیات نظارت بر مطبوعات باید در این مورد به قوه قضاییه اعتراض کند و یا حداقل نماینده مطبوعات در هیات منصفه.

ثبت نظر

جامعه مدنی

آسمان را کشتند که امید بمیرد

۹ اسفند ۱۳۹۲
گفت‌و‌گو با عیسی سحرخیز
خواندن در ۷ دقیقه
آسمان را کشتند که امید بمیرد