close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

رابطه های ناتمام، مرگ های تایید نشده

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
بلاگ میهمان
خواندن در ۷ دقیقه
رابطه های ناتمام، مرگ های تایید نشده

مریم واحدی دهکردی 

الف. خ، شیفته ی دختری بوده و می گوید ارتباط شان با هجرت ناگهانی دختر از ایران تمام شده است. نه او حاضر بوده ایران را ترک کند نه دختر در تمام این سال ها از تصمیمش به مهاجرت یا حتی تمایلش برای رفتن از ایران برایش حرفی زده است. یک روز آمده نشسته روبرویش، نگاهش کرده و بعد از کلی کبری، صغری چیدن درآمده که داریم از ایران می رویم. هرچه این گفته آخر عزیز من! ما داشتیم طرح و نقشه  ازدواج می ریختیم. ده سال است می رویم و می آییم حالا آمده ای می گویی ما رفتیم؟! به همین سادگی؟ 

خوب البته که به همین سادگی نبوده و به یقین دختر مدت ها با خودش کلنجار رفته که بگویم یا نه و بعد خودش به شیوه همه انسان های نهان روش فکر کرده که خوب بگذار در عمل انجام شده قرارش بدهم. با شناختی که از پسر داشته – اینها را پسر از خودش شنیده- گفته که چون می دانستم تو به هجرت تن نمی دهی، گفتم بگذارم دم آخر بگویم تا بلکه فرصت فکر کردن و دو دوتا چهارتا پیدا نکنی و بعد از من راهی شوی. حتی برنامه ریزی کرده بودم اگر گفتی می آیم، رفتنم را به تعویق بیندازم، ازدواج کنیم بعد برویم.  

القصه دختر می رود و پسر می ماند با سوال های بیشمار بی جواب در ذهنش. او می گوید رابطه اش با دختر همان لحظه ای که رفت و همه قرارهایشان را فراموش کرد، تمام شده است. اما این تنها تصور اوست.  

الف.خ هر آدم تازه ای در زندگی اش را با دختری که رهایش کرده قیاس می کند. ترس از اینکه در رابطه اش موضوع پنهانی باشد و او سر بزنگاه و وقتی که دیر شده و به قول او کار از کار گذشته متوجه وقوعش شود، از او انسانی ساخته نگران، مضطرب و مشوش که همه اوقاتی که دور از پارتنر فعلی اش می گذرد، در شک و تردید بگذرد و وقتی که با اوست به جای لذت بردن از دوستی و مهر و محبتش او را کنکاش کند. تلاش کند به بخش ناپیدایی که خودش هم نمی داند چیست، دست پیدا کند، غافل از آنکه این رفتار پر از تردید بیشتر از هر چیز باعث می شود رابطه تازه اش دچار بحران شود. 

تاثیر و سلطه رابطه پیشین الف.خ بر زندگی امروزش نشان می دهد او پاسخ سوالهایش را نیافته. نمی داند با چراهای موجود در ذهنش چه کند. بی اینکه مشکلاتی که برایش بوجود آمده را حل کند وارد رابطه تازه ای شده و حالا با فلاش بک های گاه و بیگاه و اغلب بی مورد به آن رابطه ناکام و ناتمام، ارتباط امروزش را نیز دارد به بیراهه می کشاند. 

س.ب دختری است پر شور و شاد و با نشاط. جوان است و با انرژی. با پسری در ارتباط بوده اما که مدام تحقیرش کرده و توی ذوقش زده است که:«نه انگار که بیست و پنج سالته! یعنی چی که واسه یه عروسک اینطوری ذوق مرگ می شی» یا «تولدته؟ خوب باشه! روز تولد هم یه روزی مثل باقی روزها!». پارتنرش در هیچ یک از دورهمی های مورد علاقه ی او شرکت نمی کرده و البته اصراری هم به حضور او در کنار خودش نداشته است. به عبارتی ترجیح می داده رابطه عاطفی اش با وی از دیگران پنهان بماند و اطرافیان او را یک دوست از جمع هزاران دوست دیگرش بدانند. 

س. ب معتقد است هرگز نتوانسته با او بر سر این مسئله کنار بیاید و چهار سال زمان صرف کرده تا بلکه بتواند مسئله را حل کند. در نهایت هم با این پاسخ مواجه شده:«ببین من جز تو آدم های دیگه ای تو زندگیم دارم که نمی خوام به خاطر حضور تو به عنوان دوست دخترم از دستشون بدم. » 

س. ب بعد از شنیدن چنین پاسخی تصمیم می گیرد ارتباطش را قطع کند و خیلی زودتر از آنچه تصور می کرده، مجذوب فرد دیگری می شود که نقطه ی مقابل آدم قبلی است. او را برای شور و نشاطش دوست دارد. بالا و پایین پریدن های کودکانه اش به خاطر یک عروسک را می بیند و کیف می کند. با کمال علاقه او را به دوستانش معرفی می کند و از بودن در کنار او لذت می برد .   

س. ب اما مدام نگران است. نکند آدم تازه هم مثل آن دیگری خیانت کند. نکند جز من عشقش را با دیگری تقسیم کند. ترس از تکرار تجربه ای گذشته او را عصبی، خشمگین و مضطرب کرده است. حالا در ارتباط تازه اش مدام به دنبال نقطه ایست که شباهتی با گذشته داشته باشد.کافی است پارتنرش به خاطره ای از گذشته اشاره کند، یا مکانی او را به یاد کسی بیاندازد و قس علیهذا... 

ارتباط های ناتمام و ارتباط های بیمار می توانند شما و روان تان را به مخاطره بیاندازند. برای خلاصی از عواقب شوم گرفتار شدن در دام چنین روابطی باید چند نکته ی مهم را به خاطر داشته باشید. اول اینکه بدانید هر رابطه ای ممکن است روزی به پایان برسد. این بدین معناست که همیشه جایی برای چنین اتفاقی در ذهن تان داشته باشید. ممکن است عمر رابطه ای خیلی طولانی باشد و البته شاد، خوشحال، عاشقانه. با تپیدن های دل در هر بار گفت و گو یا دیدار. ولی اگر روزی به خودتان آمدید و دیدید چیزی میان شما و شریک عاطفی تان تغییر کرده، فکر نکنید که رسیده اید به آخر دنیا. لحظه هایتان را مرور کنید. بی اینکه خود را در نقش قربانی و او را ستمکار ببینید. بی اینکه رابطه برایتان قربانگاه باشد. سفرها را مرور کنید. لحظه های با او بودن را، حتی بدون او بودن را. یادتان می آید کی نگاه هایتان سرد شد. می فهمید چه شد که آن رابطه سرشار از شور رنگ باخت. این اتفاق ممکن است شما را که در کارتان متخصص هستید برای مدتی از فعالیت باز بدارد. شاید تمرکزتان را از دست بدهید. مضطرب و پریشان و غمگین شوید. اما به جای افتادن در دام این اندوه باید مشاوره بگیرید. به پزشک مراجعه کنید. ممکن است دچار عذاب وجدان شوید و بگویید اگر این رابطه را ترک کنم، طرف دیگر دچار مشکلات روحی خواهد شد یا اگر او را ترک کنم تنها خواهم ماند. ممکن است با فکر کردن به جدایی درگیر احساسات شوید و بخواهید رابطه را با چنگ و دندان حفظ کنید.  ممکن است او موجود منحصر به فردی باشد که با از دست دادنش دچار افسردگی شوید یا شما انسان ویژه ای باشید و ترک کردن طرف مقابل به زعم شما برای او حادثه آفرین باشد. تنها باید بپذیرید که عشق و علاقه با همان آسانی که می آید نمی رود. همه رابطه ها دو رو دارند و نمی شود تنها روی زیبای آنها را خواست. نیاز دارید که ریست شوید و به قول رضا مارمولک که می گفت:« به عدد آدم های دنیا راه هست برای رسیدن به خدا.» 

حالا باید بپذیرید که به تعداد همه آدم هایی که در روابط شان شکست خورده اند ریست  کردن های مختلفی وجود دارد. یک رابطه ناتمام درست مثل یک مرگ تایید نشده است. در مرگ های تایید نشده مثل گرفتار شدن در بهمن یا مفقود شدن آدمها جنازه ای وجود ندارد، پس چشم انتظاری ادامه خواهد یافت. برای یک رابطه ناتمام هم یک تردید، یک چرای بزرگ، یک هراس بی دلیل همیشه با شماست. اگر این رابطه را تمام نکنید بی شک رابطه ی تازه تان بیمار خواهد بود. 

توصیه ای هم برای آنها که در آغاز راه رابطه اند: آدم ها را نکاوید، چرا که ممکن است با نکاتی روبرو شوید که آشفته تان کند. پرسیدن بعضی سوال ها یا توضیح دادن درباره برخی اتفاق ها تنها شما را آزار نمی دهد، شریک عاطفی تان را نیز معذب می کند. درست مثل وقتی که بی اجازه وارد جایی می شوید. انگیزه کنکاش ها و تجسس ها عموما چیزی نیست جز ترس از تکرار تجربه ای ناخوشایند که افراد گمان می کنند به سبب غفلت در رابطه های پیشین شان رخ داده است. به جای ترس های بی دلیل، تردید های بیمارگونه و فکر های منفی، خودتان باشید.    

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

ابراهیم مرادی؛ فرش فروشی که سر نازی‌ها کلاه گذاشت

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
رولاند الیوت بران
خواندن در ۸ دقیقه
 ابراهیم مرادی؛ فرش فروشی که سر نازی‌ها کلاه گذاشت