close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

پناهنده شدم، بخاطر گلوله‌ای در شکمم٬ نه هم‌جنس‌گرایی‌ام

۳۱ خرداد ۱۳۹۴
رنگین‌کمانی
خواندن در ۶ دقیقه
پناهنده شدم، بخاطر گلوله‌ای در شکمم٬ نه هم‌جنس‌گرایی‌ام
پناهنده شدم، بخاطر گلوله‌ای در شکمم٬ نه هم‌جنس‌گرایی‌ام
پناهنده شدم، بخاطر گلوله‌ای در شکمم٬ نه هم‌جنس‌گرایی‌ام

گفتگو با رامین حق‌جو

 

«... دوستم گفتش بلند شو راه بیفت باید فرار کنیم، دارن می‌آن. دیدم نمی‌تونم، پام سفت شده بود؛ مثل سنگ شده بود. [...] یهو دیدم خاله دوستم داره جیغ می زنه: "خون". اون جا بود که فهمیدم گلوله به من خورده. نمی‌دونم [با چه نوع اسلحه‌ای به من تیراندازی کرد] ولی اسلحه اش بزرگ بود. اگر از جلو که عکس ها [زخم هایم] رو دیده باشین،  [تیر] از جلو وقتی وارد بدنم شده، یک بند انگشت سوراخ کرده ولی کمرم رو ده سانت شکافته...  یعنی از پشت، کمرم رو ترکونده، پاره کرده کاملا و یک حفره سه در سه توی بدن من به وجود آورده.»

این بخشی از روایت رامین حق‌جو در مصاحبه با «بنیاد عبدالرحمان برومند» است که در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۸۹ انجام شده و 30 خرداد دقیقاً شش سال از اصابت تیر به شکم رامین و تغییر مسیر زندگی‌ او می‌گذرد.

رامین اکنون ساکن امریکا و از پژوهش‌گران «بنیاد عبدالرحمان برومند برای پیشبرد حقوق بشر و دموکراسی در ایران» است. اگر شما هم از دنبال‌کننده‌های عکس‌های «مردم نیویورک» باشید،عکس رامین و پارتنرش را در یک روز سرد زمستانی نیویورک دیده‌اید. بر خلاف بیش تر عکس‌های این مجموعه، توضیح این عکس بسیار کوتاه است: « ما پناهنده‌های هم‌جنس‌گرا از ایران هستیم.» 
این دقیقاً چیزی بود که یک عکس عادی از مردم نیویورک را تبدیل به یکی از پرطرف‌دارترین عکس‌ها کرد. عکسی که امروز پس از نزدیک به یک سال و نیم از انتشارش، نزدیک به ۲۴۱هزار لایک دارد. ۲۰۰هزار لایک را تنها در شش روز اول گرفته و بیش از پنج هزار و ۳۰۰ بار هم‌رسان شده‌ است. گزیده‌ای از گفت وگوی «ایران‌وایر» با رامین حق‌جو را در ادامه می‌خوانید:

چه شد سر از «مردم نیویورک» درآوردید؟

· برای سفر با پارتنرم به نیویورک رفته بودیم و برف خیلی زیادی هم آمده بود. وقتی می‌خواستیم وارد «سنترال پارک» شویم، «براندن» [عکاس] به ما نزدیک شد و پرسید می‌توانم چند تا عکس از شما بگیرم؟ من بلافاصله او را شناختم چون عکس‌هایش از ایران را قبلاً دیده بودم. طرز لباس پوشیدن ما و این که دست هم را گرفته بودیم، توجه براندن را به ما جلب کرده بود و پرسید شما «گی» هستید؟ گفتیم ما پناهنده‌های هم‌جنس‌گرا از ایران هستیم. عکس‌هایی از ما گرفت و کمی با هم گپ زدیم و خداحافظی کردیم. یک هفته گذشت و هیچ خبری از عکس نبود. ما فکر می‌کردیم عکس ها دیگر منتشر نمی‌شوند تا این که یکی از دوستان تماس گرفت و گفت عکس‌تان روی «مردم نیویورک» است.  استقبال از این عکس خیلی زیاد بود ولی من فکر می‌کنم غیر از قیافه‌ها و طرز لباس پوشیدن ما، همان یک جمله در این استقبال بسیار تاثیر داشت. حمایت‌ها در کنار بی‌احترامی‌ها خیلی باارزش بودند. وقتی من کامنت‌های ایرانی‌ها را در جواب به ایرانی‌هایی که توهین می‌کردند می‌دیدم، خوشحال می‌شدم که جو این قدر تغییر کرده و تعداد کسانی که از حقوق برابر حمایت می‌کنند، بیش تر شده است. آن لحظات فکر می‌کردم این گلوله‌ای که تن مرا دریده و حالا مرا دچار نقص عضو کرده، آن «جنبش سبز» و فضای بعد آن، حاصلش این پذیرش حقوق برابر میان جامعه ایرانی هم هست. کامنت‌های هموفوب و توهین‌آمیز ایرانی‌ها را عده‌ای دیگر جواب می‌دادند و از حق برابر برایشان می‌گفتند.

تو در اعتراض های پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ مصدوم شده‌ای؛ آیا پیش از آن هم فعالیت سیاسی در ایران داشتی؟

· من پیش از انتخابات در ستاد مردمی میرحسین موسوی فعالیت می‌کردم. روزی هم که وارد ستاد «امیراتابک» شدم، به مسوول ستاد گفتم که من هم‌جنس‌گرا هستم و می‌خواهم با ستاد موسوی برای بهتر شدن اوضاع کشورم همکاری کنم. ماه‌ها آن جا بودم و هربار که بنا بود کاری در خیابان‌ها انجام شود، مثل زنجیره سبز یا برنامه مصلی تهران، از من خواسته می‌شد در ستاد بمانم و به «کارهای مهم» برسم. البته نمی‌دانم مسوول ستاد این را به‌خاطر حفظ جان و امنیت خودم می‌گفت یا برای این که من همیشه خیلی شیک و مرتب در ستاد می‌رفتم. آن چه برای من مهم بود و هست، حقوق برابر برای همه انسان‌ها است و با این‌که امیدی نداشتم با تغییر دولت، حقوق هم‌جنس‌گرایان تغییری کند، می‌خواستم برای بهتر شدن زندگی همه تلاش کنم. حالا هم به همین دلیل است که در بنیاد، تنها مشغول امور مربوط به «LGBT» نیستم و برای من حقوق انسان است که مهم است. یک مثال می‌زنم و آن هم موضوع قانون اعدام برای لواط است که فقط در میان هم‌جنس‌گراها قربانی نمی‌گیرد و تعداد افرادی که به بهانه لواط اعدام می‌شوند، زیاد است. خب، وقتی ما این قانون را لغو کنیم، فقط به جامعه هم‌جنس‌گرایان کمک نکرده‌ایم بلکه تعداد بیش‌تری از انسان‌ها را نجات داده‌ایم. پس این تفکر که یک هم‌جنس‌گرا فقط باید در حوزه حقوق هم‌جنس‌گرایان و LGBT تلاش کند، درست نیست.
امروز دقیقاً شش سال از روزی که جوانی و سلامتی‌ام از دست رفته است، می‌گذرد و هر سال هم روز۳۰ خرداد، برایم روز خیلی سختی است. تهران هم که بودم، وقتی از اطراف جایی که گلوله خوردم رد می‌شدم، حالم خیلی بد می‌شد. اما خیلی وقت‌ها به خودم یادآوری می‌کنم که برای آزادی و برابری به خیابان رفتم و الآن هم برای ترویج دموکراسی کار می‌کنم؛ آن وقت آرام‌تر می‌شوم. ولی این روز خاص در سال، روز خیلی سختی است.

اولین بار کی عاشق شدی و اصلاً چه طور متوجه شدی که هم‌جنس‌گرا هستی؟

· عشقم را یک روز در خانه یکی از دوستانم دیدم. وقتی داشت بند کفشش را باز می‌کرد و سرش را بالا گرفت، تمام وجود من لرزید. همان لحظه گفتم این عشق مال من است و تا همین امروز هم همان قدر عاشقش هستم. این اولین بار - و آخرین باری - است که من عاشق شده‌ام، برای همین هم می‌دانم آن رابطه‌های قبلی عشق نبوده‌اند. من از دوران نوجوانی و در مدرسه ارتباطم با پسرها شروع شد و خودم به خوبی متوجه شده بودم که با دیگر بچه‌ها از یک سری جهات فرق دارم و دنبال پسرها هستم و نه دخترها. یکی از این روابط که در ۱۷ سالگی شروع شد، برایم بویی از عشق داشت. بعد هم در یک عشق یک‌طرفه که تمام شدنش موجب شد احوالاتم به هم بریزد، در ۲۱ سالگی برای خانواده‌ام آشکارسازی کردم. البته خوب است همین‌جا بگویم که عکس‌العمل والدینم، آن هم پدر ارتشی آن قدر محبت‌آمیز بود که تعجب کردم.

به نظر تو الآن باید چه کنیم تا حقوق جامعه رنگین‌کمانی در ایران پیشرفت کند؟

· باید شرایطی بسازیم که هرکسی از حق و حقوقش آگاه باشد. جنبش باید از مسایل حاشیه‌ای عبور کند و به کارهای اصولی بپردازد؛ مثلاً من  با استفاده از ترکیب کلماتی مثل «اقلیت جنسی» یا «رنگین‌کمانی»‌و  یا «دگرباش» به جای LGBT مخالفم. با اقلیت و اکثریت کردن پدیده‌ها مخالفم چون معمولاً موجب بروز خشونت می‌شود. خودم اهل حق هستم و از نظر جامعه ایران، در اقلیت مذهبی به شمار می‌روم ولی به هیچ وجه نمی‌خواهم زیر این برچسب اقلیت باشم چون همه ما انسانیم و برابر. دگرباش هم همین‌طور است و به نظر من این «دگر» خواندن غیردگرجنس‌گرایان خودش نوعی هموفوبیا دارد. رنگین‌کمانی هم قشنگ است ولی به اندازه کافی روشن و دقیق نیست. در همین حال که ما درگیر این هستیم که کدام‌ یکی از این کلمه ها را استفاده کنیم، ابزار ترجمه گوگل معادل هموسکشوال را «هم‌جنس‌باز» قرار می‌دهد و این جا است که باید کاری کرد.  

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان اصفهان

یک منبع آگاه:مظنون اسیدپاشی اصفهان اعتراف کرد ولی هنوز قطعی نیست

۳۱ خرداد ۱۳۹۴
خواندن در ۲ دقیقه
یک منبع آگاه:مظنون اسیدپاشی اصفهان اعتراف کرد ولی هنوز قطعی نیست