close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

روشن شدن نقاط تاریک اعدام های دهه شصت، مطالبه ای که از خاطر نمی رود

۸ شهریور ۱۳۹۴
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۷ دقیقه
روشن شدن نقاط  تاریک اعدام های دهه شصت، مطالبه ای که از خاطر نمی رود
روشن شدن نقاط تاریک اعدام های دهه شصت، مطالبه ای که از خاطر نمی رود

از: ماهرخ غلامحسین پور 

همیشه صبح زود می دیدمش. حتی نامش را هم نمی دانستم . سبیل کم پشتی داشت با یک خرمن مو. می خندید .ضبط صوت کوچکی داشت روی چهارپایه ای که پایه هایش را زنگ آهن، جابه جا سوراخ کرده بود. من کودک شش ساله ای بودم ساکن انتهای کوچه ای در یک شهر دورِ دور و نگاه مهربانش برایم انگار کن که شعر می گفت، برای من و برای یاس هایی که سرریز شده بودند از دیوار خانه همسایه،لبخند و مهربانی سپیده دمانش دلخوشی کودکانه ی شب های بی ستاره ام شده بود. صبح به صبح مرا می کشاند گوشه ی دالان خانه ی خشتی  و یک سیب درشت سبز یا یک کف دست کشمش می چپاند ته کیفم و می گفت: «بدو دخترجان دیرت نشود»

 هیچ وقت خیال نکردم غریبه ای است که می خواهد به من آزار برساند. یک جور آشنای عجیب بود. انگار که از ازل می شناختمش. دور که می شدم از خانه ی خشتی سر کوچه صدای شورانگیزی می آمد و می پیچید تا دور دست پیچ و تاب آن کوچه های تنگ و تاریک ،..«لبش خنده نور/ دلش شعله شور/ صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور....» اما یک روز صبح، او، که صاحب همه ی سیب های سرخ جهان بود و حتی نامش را هم نمی دانستم سرجایش نبود. فردای آن روز هم نبود. جای او و آن میز آبی زنگ زده و ضبط صوت قدیمی و یک مشت مجله روی هم انباشته شده ، ته آن کوچه بن بست خالی بود. سالها گذشت تا فهمیدم بابت همان مجله هایی که روی آن میز زنگ خورده آهنی گذاشته بود، حالا ساکن خاوران کوچک حاشیه ی شهرمان شده.... من تا بزرگ شدم درک درستی از خاوران و گورهای گمنام بی نام و نشان نداشتم. بعدها هم هیچ کدام از دوستان و همراهان و آشنایانم میل زیادی به گفتن چیزی درباره خاوران های حاشیه شهرها نداشتند. قرارداد ناگفته ای می گفت از آن آدم های گمشده حرفی نزنیم.....

به جز کسانی که در جریان اعدام های دهه شصت یکی از عزیزانشان را از دست داده اند، تقریبا هیچ گروه  و گرایش سیاسی مذهبی و غیر مذهبی ، میل چندانی برای روشن شدن ابعاد تاریک این دهه نشان نمی دهد. سال های سیاه 1360 تا 1370 و البته نقطه اوج آن یعنی تابستان سال 1367 ، سال جان باختن هزاران هزار زندانی سیاسی مخالف حاکمیت ایران، بدون محاکمه وحقوق عادی یک زندانی و همراه  با شکنجه و خفقان و در نهایت به خاکسپاریشان در گورهای دسته جمعی است. کشته شدگانی که هنوز هم کیفیت مرگشان، محل دفن شان و حتی آمار واقعی، اسامی و کم و کیف اتهامات و پرونده شان با نقاط تاریک و مبهم بسیاری روبروست.

روشن شدن نقاط  تاریک اعدام های دهه شصت، مطالبه ای که از خاطر نمی رود

سازمان عفو بین الملل تا کنون فقط نام پنج هزار نفر از کشته شدگان را که در طول دو ماه مرداد و شهریور سال 1367 اعدام شده اند به ثبت رسانده و آیت الله «حسینعلی منتظری» در خاطراتش تعداد کشته شدگان این دو ماه را 2800 تا 3800 نفر برآورد می کند . این در حالی است که آمار دقیقی از تعداد کل کشته شدگان این دهه وجود ندارد.

 بنا به آمار غیر رسمی که توسط برخی از سازمان های فعال حقوق بشری به ثبت رسیده، در طول سال های 1360 تا 1364 قریب به یازده هزار نفر و در سال 1367 نیز از مردادماه تا آذرماه این سال، نزدیک به پنج هزار نفر، توسط حکومت ایران تیرباران یا اعدام شده یا زیر شکنجه جان باخته اند.

بنیاد عبدالرحمن برومند، سازمان عدالت برای ایران، تشکیلات ایران تریبیونال ، سایت بیداران و چندین و چند سازمان فعال غیر دولتی و همچنین تلاش های فردی زندانیان جان به دربرده ایی همچون «ایرج مصداقی»، «عفت ماهباز» ، «سودابه اردوان» ، «مهدی اصلانی» ، «منیره برادران»، «زهره تنکابنی» و افراد گمنام بسیاری که می شود در آثار و دست نوشته ها و خاطراتشان رد پای بسیاری از این جنایت های خاموش را پی گرفت و تشکیل سمینارها و نشست های سالانه، تا کنون باعث ماندگاری و تدوین اسامی پراکنده قربانیان خاموش دهه شصت شده است اما به خوبی می شود دریافت که با همه تلاشی که در این مسیر صرف شده، هنوز هم تعداد بسیاری از قلم افتاده اند و جایشان در لیست های تدوین شده خالی است، افرادی که نامشان در گمنامی مانده و کالبدشان در گورهای دسته جمعی یا گورهای گمنام به خاک سپرده شده اند.

 با نگاهی به آماری که سایت بنیاد برومند به زبان فارسی و انگلیسی منتشر کرده ، تا کنون اسامی و سرگذشت 16 هزار و 298 قربانی سیاسی این دهه ذکر شده که البته این عده فارغ از افراد بی نام و نشانی هستند که هیچ اثر و نام و مشخصاتی از آنان در جایی به ثبت نرسیده است.

رده سنی کشته شدگان این دهه از ده ساله تا هفتاد ساله است و بنا به آمار موجود، در سال 1360 نزدیک به سی نفر از کشته شدگان، در رده سنی زیر 15 سال قرار داشته اند.

جرم این افراد عضویت در سازمان هایی همچون مجاهدین خلق، حزب توده ایران، سازمان فدائیان خلق ایران شعبه اکثریت یا اقلیت، راه کارگر، یا چریک های فدایی خلق ایران،  حزب دمکرات کردستان و حزب کومله کردستان  و گروه هایی از این دست بوده و تعدادی از کشته شدگان بر اساس شواهد و مدارک باقی مانده در هیچ فعالیت مسلحانه یا حذفی مشارکت نداشته و صرفا در حد یک هوادار و مبلغ، فعالیت کرده یا بابت جا به جا کردن یک برگ اعلامیه و چند جلد مجله اعدام شده اند.

روشن شدن نقاط  تاریک اعدام های دهه شصت، مطالبه ای که از خاطر نمی رود

تندوری و اعمال خشونت بر علیه گروه های سیاسی فعال دهه شصت، خصوصا آنانی که به مشی مسلحانه اعتقاد نداشتند، همواره از سوی روح جمعی حقوق بشرجهانی به عنوان نقطه تاریک پس از انقلاب سال 1357 یاد می شود، نقطه تاریک و پرابهامی که تا کنون واکنش تایید یا تکذیبی هیچ کدام از مسئولان جمهوری اسلامی را در پی نداشته است.

روشن شدن وجوه تاریک حذف مخالفان، امروزه تبدیل به مطالبه جدی خانواده ی این درگذشتگان شده است. مادران دختران اعدام شده می خواهند بدانند کیفیت این قتل ها و تجاوزها چگونه بوده؟ آنان خواهان دانستن چیزی بیشتر از یک ساک نیمدار با دو دست لباس باقی مانده از زندانی و یک گواهی فوت با عنوان علت مرگ «به دارآویختگی» هستند، آنان می خواهند بدانند فرزندانشان به چه جرمی کشته شده اند؟ کیفیت مرگشان چگونه بوده و کالبدشان کجا مدفون شده است؟

در این میان خانواده هایی همچون «به کیش» هستند که شش نفر از فرزندانشان را در این سالهای تلخ از دست داده اند، زهرا سی و هفت ساله که با خوردن سیانور و زیر شکنجه جان داد، محمود که در زندان گوهردشت اعدام شد، محمدرضا که بدون اینکه مسلح باشد در خیابان به گلوله بسته شد، محسن که در اوین به دار آویخته شد، محمدعلی که در زندان گوهر دشت اعدام شد و سیامک که در درگیری مسلحانه در شمال کشور کشته شد و به گفته ی «جعفر بهکیش» در تمامی این موارد با گرفتن یک ساک کوچک وسایل شخصی و بدون هیچ توضیحی خبر مرگ اعضای این خانواده را به آنها اطلاع می داده اند. او در گفت و گو با اخبار روز می گوید :

« اوایل آذر ماه بود که از ما خواستند به کمیته انقلاب اسلامی تهران پارس برویم. آنان مدعی شدند که محمود، محمدعلی و مهرداد اعدام شده اند و تنها ساک هائی را به ما دادند که گویا وسایل آنان بود» 

در گزارش«رینالدو گالیندوپل»، فرستاده ویژه سازمان ملل به ایران به این نکته اشاره شده است که مدارک ازدواج دختران زندانی عضو  سازمان مجاهدین خلق را به خانواده‌هایشان ارائه می دادند که عملا این کار به معنای تجاوز جنسی به دختران زندانی، پیش از اعدام بوده است.

«گورستان خاوران» اما نام آشنایی برای خانواده ی از دست رفتگان دهه شصت است. گورستان خاوران که مسئولان جمهوری اسلامی به نام «لعنت آباد» می شناسند در ابتدای جاده تهران – مشهد، کیلومتر پانزده بلوار امام رضا واقع شده و جنب این زمین بایر و بی امکانات، گورستان هندوها ، مسیحیان و بهاییان قرار دارد.

خانواده کشته شدگان می گویند گورهای تکی و دسته جمعی بی نام و نشان و بدون سنگ قبرآنجا، بارها در طول این سالها با بولدزرهای دولتی تخریب و زیر و رو شده است و عکس هایی هم از خاوران موجود است که اندام های بیرون آمده از زیر خاک را نشان می دهد. آنان می گویند هرگز فرصت عزادری نیافته اند و ماموران امنیتی برای حضور آنان بر سر مزار بی نام عزیزانشان از هر گونه تلاشی فروگذار نکرده اند.

مادر «انوشیروان لطفی» که بین گروه های سیاسی به «مادرفروغ» شهرت دارد با ذکر خاطراتش به «عفت ماهباز » می گوید در روز ششتم خردادماه سال 1367 که خبر مرگ پسرش را از رادیو بی بی سی شنیده خودش را به خاک تفدیده و برهوت خاوران رسانده است: «راهی خاوران شدم، با دست خاکها را کنار زدم، خاک را شکافتم پیراهن چهارخانه تن پسرم بود دیگر نمی‌خواستم بیشتر از این ببینم ».

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان همدان

یک صد هزار نامه به روحانی در سفر 12 ساعته به همدان

۸ شهریور ۱۳۹۴
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
یک صد هزار نامه به روحانی در سفر 12 ساعته به همدان