close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

گزارشگری با موبایل از جهنم جزیره مانوس

۲۱ مهر ۱۳۹۴
همایون خیری
خواندن در ۹ دقیقه
گزارشگری با موبایل از جهنم جزیره مانوس

همه چيز اتفاقی رخ داد. يکشنبه گذشته (11 اکتبر، 21 مهر) عکسی از بهروز بوچانی به همراه متن کوتاهی درباره او در راهپیمايی برای دفاع از پناهجويان در شهر بريزبن استراليا دست به دست می‌شد. از او به عنوان روزنامه نگار ايرانی و فعال حقوق بشری کرد نام برده شده بود. عکس را برای دوستانم فرستادم که ببینم

گزارشگری با موبایل از جهنم جزیره مانوس
او را می‌شناسند یا نه. می‌شناختند. طولی نکشید که خود بهروز بوچانی از پرس و جوی من باخبر شد و در فيسبوک برايم پيام فرستاد. در جزيره مانوس بود و یک موبايل داشت. همين موبايل راهی بود که با او بتوانم حرف بزنم و برايم عکس بفرستد.

چه مدتی‌ست در جزيره مانوس هستيد؟

الان حدودا ۲۷ ماه است که در جزیره مانوس هستم. در واقع میتوانم بگويم که به اینجا تبعید شدم. وقتی به جزیره کریسمس رسیدم روز تولدم بود درست ۲۳ جولای. با پاهایی برهنه و زخم شده و شکمی گرسنه. اولین هدیه‌ای که از دولت استرالیا گرفتم یک جفت دمپایی دو انگشتی بود و هنوز هم که هنوز است بعد از بیست و هفت ماه یک جفت دمپایی دو انگشتی دارم.

سفر چطور شروع شد تا بعد به مانوس منتقل شدید؟

اردیبهشت ۹۲ از ایران خارج شدم و به مدت ۴ ماه در اندونزی ماندم و در این مدت چهار ماه دو بار با قایق به طرف استرالیا آمدم ولی خوب سفر اول متاسفانه قایق در فاصله صد کیلومتری ساحل اندونزی غرق شد و توسط یک کشتی ماهیگیری به همراه ۶۰ نفر دیگر نجات پیدا کردیم، هر چند یک نفر هم جانش را از دست داد. در سفر اول برای شاید سی دقیقه روی تکه چوبی وسط موج‌ها خودم را گیر دادم و به هر حال پلیس اندونزی زندانی‌ام کرد و وقتی موفق شدم از زندان فرار کنم تقریبا دو هفته بعد با یک قایق دیگر به طرف استرالیا رفتم که بعد از یک هفته که گم شده بودیم در حالت مرگ توسط یک کشتی فکر کنم بریتانیایی نجات پیداکردیم و تحویل ناو استرالیايی شدیم

بعد به خاک استرالیا آمدید یا بطور مستقيم به مانوس برده شدید؟

به محض رسیدن به استرالیا متوجه شدم که قانون استرالیا کاملا دگرگون شده است و با سدی به نام قانون ۱۹ جولای برخورد کردم. روزی که به استرالیا رسیدم ۲۳ جولای بود، در واقع ۴ روز دیرتر رسیدم. در اواخر اگوست به مانوس تبعید شدم به همراه ۱۴۰۰ نفر دیگر. ما قربانی یک بازی سیاسی از طرف حزب کارگر شدیم چون این حزب در فاصله دو ماه مانده به انتخابات این قانون بیرحمانه را تصویب کرد و در نهایت هم نتوانست کاری از پیش ببرد و در انتخابات شکست خورد. دولت جدید لیبرال هم که به سیاست‌های سختگیرانه معروف است و به قانون ۱۹ جولای جنبه‌ی عملی داد و ما را به جزیره مانوس تبعید کرد. در حالی که به مانند جنایتکارها دست‌های‌مان بسته بودند مقاومت بی‌معنا بود.

به اين ترتيب باید در جزيره مانوس تعداد بيشتری در اردوگاه باشند چون قايق‌های ديگری هم در راه استرالیا بودند که مسافرانش به خاک استرالیا منتقل نشدند.

درست است. بعد از اینکه قانون تصویب شد ما نخستین قربانیان این سیاست بودیم و تقریبا هر هفته هواپیمایی از جزیره کریسمس به سمت مانوس پرواز می‌کرد و فوج فوج جمعیت در اردوگاهی که

گزارشگری با موبایل از جهنم جزیره مانوس
بیشتر شبیه طویله است خالی می‌شدند. این روند ادامه داشت تا بالاخره شورشی بزرگ در فوریه ۲۰۱۳ اتفاق افتاد و یکی از پناهنده‌ها به اسم رضا براتی کشته شد و همین باعث شد که این روند متوقف شود و کسانی که در جزیره کریسمس مانده بودند و منتظر بودند تا به مانوس تبعید شوند بعد از ۱٨ ماه با تصویب قانون ویزای سه ساله در پارلمان استرالیا به استرالیا رفتند. در واقع بیشتر کسانی که آزاد شدند از قایق‌هایی بودند که بعد از ما آمده بودند و آن‌ها از وجود قانون ۱۹ جولای خبردار بودند. وقتی در اندونزی بودند  

شرايط در مانوس چطوری‌ست. يعنی از صبح تا شب چه کار می‌کنيد؟

کمپ مانوس از چهار کمپ تشکیل شده است، هر چند فکر می‌کنم کلمه کمپ کلمه مناسبی برای توصیف مانوس نیست. اینجا فراتر از یک کمپ و حتی یک زندان است و به نظرم کلمه شکنجه گاه خیلی کامل‌تر و دقیق‌تر است. چهار قفس بزرگ در حالت تو در تو با راهروهایی که هر کدام ۶ تا ٨ اتاقک فلزی تنگ دارند. در داخل این قفس‌های تنگ که از یک زمین فوتبال کوچک‌تر هستند هر کدام حدود ۲۵۰ نفر زندگی می‌کنند. در اینجا هیچ کاری نمی‌توان کرد جز اینکه در داخل اتاق خودت را حبس کنی تا از سر و صدای زندانی‌های دیگر در امان باشی. فکر می‌کنم وضعیت مانوس را باید در چند دوره تاریخی بررسی کرد. شش ماه جهنمی نخست که حتی شکم‌ها گرسنه بود و آبی هم برای خوردن پیدا نمی‌شد. بعد از شش ماه شورش بزرگی اتفاق افتاد و وضعیت کمی بهتر شد چون نزدیک به ۵۰۰ نفر مجبور شدند به کشورهای‌شان برگردند. وضعیت بهداشتی فوق العاده وحشتناک بود و انواع بیماری‌های قارچی در سراسر کمپ موج می‌زد و شلوغی کر کننده زندان و صف‌های طولانی یک شکنجه واقعی بود. بعد از شورش وضعیت بهتر شد اما فشارها به رنگ دیگری درآمد. الان هم نزدیک به ۳۰۰ نفر بنابر آمارهای موجود از بیماری‌های روانی رنج می برند و هنوز هم پناهنده‌ها مجبورند برای غذا خوردن ساعت‌ها در صف بایستند. در واقع سیاست اصلی اداره مهاجرت بازگرداندن پناهنده‌ها به هر قیمتی‌ست و آن‌ها از هر روشی استفاده می‌کنند تا جمعیت پناهنده‌ها را کم کنند.

پناهجویان در مانوس با جامعه محلی جزيره ارتباط دارند؟

بسیاری از محلی‌ها هم اکنون در سراسر کمپ به شکل نگهبان یا کارهای آشپزی کار می‌کنند و عمده ارتباط پناهنده‌ها با جامعه محلی از این طریق است. هر چند بعد از شورش فوریه ۲۰۱۳ محلی‌ها با شمشیر و لوله و تفنگ به کمپ حمله کردند و یک نفر را کشتند، بیش از صد نفر را زخمی کردند و چشم یک نفر را کاملا کور کردند. رابطه محلی‌ها با پناهنده‌ها خوب نیست. جمعیت جزیره نزدیک به چهل هزار نفر است که به شکل قبیله‌ای زندگی می‌کنند و آن‌ها به گونه عجیبی بیگانه هراس هستند و به پناهنده‌ها به عنوان کسانی که

گزارشگری با موبایل از جهنم جزیره مانوس
برای آن‌ها یک تهدید بزرگ هستند نگاه می‌کنند. شکل حمله آن ها به کمپ شبیه به حمله یک قبیله وحشی به قبیله مجاور بود چون در حین شورش نه تنها خشونتی عجیب به خرج دادند بلکه کل دارایی پناهنده‌ها را غارت کردند. آن‌ها حتی تنها کتاب شعری که به زبان فارسی بود با خودشان بردند. رابطه کلا آمیخته با ترس و کینه است و فکر می‌کنم کاملا متقابل است. مردم محلی هنوز در ابتدایی‌ترین حالت زندگی می‌کنند. روش زندگی آن‌ها مربوط به مرحله ماقبل کشاوزی ست و هیچ عنصر مدرنی در زندگی آن‌ها وجود ندارد. شکار و جمع آوری میوه عمده فعالیت آن‌هاست. 

شما بعنوان روزنامه نگار از ایران خارج شدید و حالا پناهجو در مانوس هستید. چه شد که از ايران آمدید بیرون؟

خوب در تهران در هفته نامه کسب و کار مطلب می‌نوشتم و گزارش منتشر می‌کردم. در روزنامه قانون مقالاتی در حوزه بین الملل منتشر می‌کردم و حتی در اعتماد هم فعالیتم را به شکل همکاری شروع کرده بودم و چندین مقاله منتشر کردم. در خبرگزاری ایپنا هم همزمان کار می کردم. در زمانی که در تهران بودم به همراه چند نفر از روزنامه نگاران در شهر ایلام ماهنامه دو زبانه کردی-فارسی به اسم وریا منتشر می‌کردیم. در واقع با وریا همکاری می‌کردم ولی متاسفانه اطلاعات سپاه ایلام به فعالان فرهنگی در ماهنامه وریا و دیگر نشریات حمله کرد و بیش از یازده نفر را دستگیر کرد. در آن شرایط خبر دستگیری روزنامه نگاران ایلامی را در تماس با خبرنگاران سایت خبرنگاران ایران منتشر کردم و چندین مصاحبه انجام دادم. روزنامه نگاران وریا بعدا بیشترشان به حبس‌های شش ماهه محکوم شدند. به علت فشارهایی که به خاطر فعالیت‌هایم در ایلام داشتم مجبور شدم ایران را ترک کنم. به دليل شرایط بسته شهر ایلام و فضای خفقان حاکم بر آنجا مطمئن بودم ، اگر در ایران می‌ماندم دستگیر می‌شدم و با توجه به دورافتادگی ایلام و اتفاقاتی که در انتظارم بود مجبور شدم ایران را ترک کنم.

با شرايطی که درباره مانوس گفتيد و با امکانات محدود مثل همين موبایلی که حالا با آن با هم حرف می‌زنیم می‌توانيد فعالیتی برای شناساندن وضعیت مانوس و پناهجويان انجام بدهيد؟

تقریبا تمام فعالیت‌هایی که در مدتی که در مانوس بوده‌ام انجام داده‌ام از طریق تلفن همراهی‌ست که به شکل قاچاقی و با پرداخت سیگار خریده‌ام بوده است. با همین گوشی عکس گرفته‌ام، مصاحبه کرده‌ام و نوشته‌هایم را به بیرون فرستادم. در این مدت سه فعالیت اصلی داشته‌ام کار با روزنامه‌های استرالیا و رسانه‌های این کشور، همکاری با سازمان‌های حقوق بشری چه در استرالیا و چه خارج از استرالیا، و همکاری با وکلا که هم اکنون سه پرونده اصلی در دادگاه عالی گینه و استرالیا باز است و منتظر هستیم تا رای آن‌ها صادر شود. تمام فعالیت‌هايم با موبایل بوده، هر چند که یک بار به اتاقم حمله کردند و گوشی‌ام را بردند اما بلافاصله یکی دیگر از طریق کسانی با آن‌ها کار می‌کنم به دستم رسید. در این مدت به اسم مستعار فعالیت داشته‌ام ولی الان نزدیک به دو هفته است که فعالیت‌هایم علنی شده. این را هم بگویم که کل جریان سفرم در یک فیلم انمیشن با یک کارگردان انگلیسی به اسم لوکاس کار کردم و ایشان فیلمی در اینباره ساختد به اسم صداهایی از مانوس و اطلاعات و عکس‌هایی که برای ایشان فرستادم پایه اصلی فیلم است. در تمام این فیلم انیمیشن لحظات غرق شدن و زندانی شدنم در اندونزی به تصویرکشیده شده است. این فیلم در چند جشنواره بین المللی در لندن، ملبورن و آمریکا نمایش داده شد. البته خوب به اسم مستعار است. اتفاقات جزیره مانوس هم در فیلم روایت می شود. بعد از اعتصاب غذای پارسال به مدت ٨ روز در زندان جزیره به همراه خیلی از پناهنده‌ها زندانی شدم. جرمم رهبری اعتصاب غذا و فعالیت رسانه‌ای بود.  

با شرايط سختی که دولت استراليا برای پناهجویان مانوس ایجاد کرده فکر می‌کنید با وضعیت موجود آيا کسانی نظرشان را برای ماندن در مانوس تغيير داده‌اند؟ 

ببینید سیاست دولت استرالیا بازگرداندن پناهنده‌های مانوس به کشورهای‌شان به هر قیمتی است. آن‌ها در این مدت طولانی از هیچ فعالیتی برای تحت فشار قرار دادن پناهنده‌ها و شکنجه آن‌ها فروگذار

گزارشگری با موبایل از جهنم جزیره مانوس
نکرده‌اند. هم اکنون دیگر تقریبا برای دولت این کشور مسجل شده که دیگر کسی حاضر نیست به کشورش برگردد. نظر کلی پناهنده‌ها این است که ۲۷ ماه شکنجه شدیم، تحقیر شدیم و تحمل کردیم پس ادامه می‌دهیم. فکر نمی‌کنم کسی پیدا شود که بخواهد تسلیم فشارها شود و برگردد. مضافا انسان موجودی‌ست که به همه چیزعادت می‌کند، حتی مریض‌ها و روانی‌های اینجا هم به رنج‌ها و دردهای‌شان عادت کرده‌اند. فکر می‌کنم با تغییر دولت استرالیا و وجود دادگاه‌هایی که تا چند ماه دیگر رای صادر خواهند کرد دیگر حتی یک نفر هم حاضر نیست برگردد. به هر حال دولت هم از ناحیه سازمان‌های حقوق بشری به شدت تحت فشار است و چاره‌ای ندارد جز اینکه مساله مانوس را تمام کند.

چند ايرانی و چند خانواده در مانوس هستند؟

در جزیره مانوس طبق آخرین آمار رسمی ۹۳۶ نفر مرد مجرد اسیر شده‌اند. در اینجا هیچ خانواده‌ای وجود ندارد. خانواده‌ها در جزیره ی نائورو اسکان داده شده‌اند. در این بین نزدیک به ۳۰۰ ایرانی در اینجا اسیر شده‌اند، هر چند قبلا آمار ایرانی‌ها بیشتر بود که به علت شرایط جهنمی اینجا به ایران برگشتند.

متوجهم که چه شرايط سختی‌ست. 

بگذاريد یک انتقاد از رسانه‌های فارسی زبان داشته باشم. در این جزیره جهنمی تاکنون دو نفر ایرانی کشته شده‌اند. یک نفر رضا براتی در جریان شورش و یک نفر هم حمید خزایی به علت عفونت در ناحیه پا و عدم انتقال به موقع به استرالیا. متاسفانه در این مدت جامعه مدنی ایران و فعالان حقوق بشر و رسانه‌ها هیچ توجهی به این موضوع نشان نداده‌اند. فکر می‌کنم حقوق بشر و حقوق هر ایرانی در هر نقطه‌ای از دنیا چه در ایران و چه در استرالیا یا در هر جای دنیا اگر نقض شود باید به قضیه ورود کرد. متاسفانه رسانه‌های فارسی زبان کاملا منفعلانه در موضوع مانوس عمل کردند و این در حالی‌ست که سازمان عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر، کنوانسیون منع شکنجه، کمیته تحقیق سنای استرالیا، یو ان اچ سی آر همگی استرالیا را در بیانیه‌ها و گزارش‌هایی مستند محکوم کردند. اتفاقی که در کنار مانوس افتاد و در حال افتادن است نمونه آشکار نقض حقوق بشر و شکنجه انسان‌هایی درمانده و از همه جا رانده است. فکر می‌کنم رسانه‌های فارسی زبان وقت آن است که به این موضوع ورود کنند. نکته دیگر این که حتی یک بار نامه‌ای نوشتم و با امضای پناهنده‌ها برای خانم شیرین عبادی فرستادم. ایشان جواب نامه را دادند ولی در عمل واکنش مناسبی از ناحیه ایشان دیده نشد. هر چند خودم در این مدت بیشتر تمرکزم روی رسانه‌های استرالیا بوده است و خیلی با رسانه‌های فارسی ارتباط نگرفتم. اینجا یک جزیره دورافتاده در قلب بزرگ‌ترین اقیانوس دنیاست. تنها با مرگ پناهنده‌ها شاید بتوان فریادی زد که شنیده شود. بزرگ‌ترین مشکل ما این است که با یک کشور با آبرو سر و کار داریم.

 

 

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

سیاست

ریشه های شکست سنگین دلواپسان در ماجرای برجام

۲۱ مهر ۱۳۹۴
رضا حقیقت‌نژاد
خواندن در ۷ دقیقه
ریشه های شکست سنگین دلواپسان در ماجرای برجام