close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

قهرمانان عاشورا در قرن بیست و یکم

۳۰ مهر ۱۳۹۴
بلاگ میهمان
خواندن در ۶ دقیقه
قهرمانان عاشورا در قرن بیست و یکم
قهرمانان عاشورا در قرن بیست و یکم

مریم واحدی دهکردی

 

تا پیش از دیدن سریال شب دهم، محرم برای من خلاصه می شد در نوحه های حسین فخری توی حسینیه ی ارشاد  اهواز و عزادارنی که با نوای سنج و دمام تلاش می کردند علم و کتل را روی دوش شان بالا ببرند. کودک بودم و آنها در نظرم زورمند ترین مردان زمین بودند. علم ها را می رقصاندند و دست به دست می کردند. بخش نمایشی ماجرا هم برای خودش جذبه ای داشت. می رفتیم به تماشای تئاتر خیابانی، تعزیه و آدم هایی که با لباس های رنگ، تراژدی را روایت می کردند. های های گریه زنان و مردان تماشاگر بلند بود اما بچه ها اغلب پی بازیگوشی بودند و سوال کردن و سوال بزرگ هر سالم از مادر این بود که: « اون که اسمش زینبه، پس چرا صداش مردونه اس؟» مادرم در میان اشک لبخند می زد که:«مثلا زیبنه. دارن نمایش بازی می کنن» اما ای دل غافل که این تازه آغاز پرسشگری بود. اگر نمایش است خوب چرا یک زن جای او بازی نمی کند؟ چرا همه سوار اسب هستند اما آن بینوا با پیراهن سرخش با الاغ می رود و می آید؟ چرا؟چرا؟چرا؟...

سریال شب دهم از ماجرای عاشورا یک عاشقانه تمام عیار برایم ساخت. عشق شورانگیز جوان داش مشتی داستان به شاهزاده قجر و شرط غریب شاهزاده برای اجرای ده شب تعزیه در دوران ممنوعیت عزاداری محرم در زمان پهلوی اول، باعث شد قهرمان روزهای عاشورا و تاسوعا برای من بشود شخصیت عاشق پیشه داستان که خطر کرد. آنهم برای عشق. حاضر شد دل یار را با اجرای آن شرط غریب به دست بیاورد. به عهدش وفا کرد. عهدی که با زن سیاه چشمی بسته بود. و این یکی از بزرگترین اهداف عاشورا بود به زعم همه ی آنها که حسین را باور داشتند.

بزرگ تر که شدم دانستم عاشورا جز آنچه ما می دانیم و برایمان گفته اند چیزهای دیگری برای شنیدن دارد و قهرمانان دیگری که در سکوت نقش خود را ایفا کرده اند مثل حربن ریاحی که در یک بزنگاه تاریخی و در هولناک ترین شرایط دانست که نقطه یکتا و بی نظیر زندگی اش فرا رسیده است.  در سرگذشت حر یک آگاهی و طمانینه غریب هست که انسان را فارغ از باور داشتن یا نداشتن این رویدادها شگفت زده می کند و او برای من به شخصیت جاودان عاشورا تبدیل شده است.

نگارنده هیچ موضعی نسبت به جریان عاشورا و محرم ندارد اما به نظر می رسد این رویداد شبیه به هرماجرای دیگر و هر جنگ دیگری در جهان است. رویاریی  دو طرف که کفه شان برابر نیست. عده ای در این تقابل حسین و یارانش را حق و یزید و اطرافیانش را باطل می دانند و عده ای یزید را محق می دانند و می گویند در جنگ یک طرف می برد یک طرف می بازد و آنکه می بازد لزوما مظلوم نیست. با احترام به عقاید همه آنها باید گفت: هر ماجرایی صورتی ظاهری دارد و لایه هایی پنهان. خواه افسانه رستم و سهراب باشد خواه مقابله ی حسین و یزید. در لایه های پنهان هر کدام به یقین ماجرایی برای آموختن، عبرت گرفتن هست.

مثلا آنها که حسین را سرمشق و سرلوحه خود قرار می دهند می گویند او برای آزادگی قیام کرده است.  آنها باور دارند حسین برای مقابله با باطل قیام کرده. از اهدافش این بوده که ایثار و فداکاری را به پیروان خود بیاموزد، وفای به عهد و اهمیتش را روشن کند. با تن ندادن به آنچه ذلت می خواند عزت نفس را حفظ کند و آن را به پیروانش بیاموزد.

خوب حالا پرسش اینجاست اگر به راستی آموزه های این واقعه این است پس این بی اخلاقی در روزهای محرم و بخصوص این ده شب نخست که با یاد حسین و مظلومیت او همراه است از کجا می آید؟ راه افتادن دسته های عزاداری و نوحه خوانی در خیابان های شهر، و کوبیدن مداوم بر چندین طبل بزرگ . آنهم با این شعار :«برود هر که دلش خواست شکایت بکند، شهر باید به من هیئتی عادت بکند!» باید؟ این قرار از کجا می آید؟ قمه زنی های بی رحمانه و سنتی که در عصر امروز تنها می تواند توحش را تداعی کند و دیگر هیچ و از آن بدتر این ماجرای شب هفتم محرم که بر تن کودکان و نوزادان لباس های مبدل می پوشانند و در فضایی سرآسر رعب و وحشت آنها را روی دست می گیرند. این اتفاق از کی باب شد؟ در گشت و گذار روی اینترنت گاه عکس ها و کلیپ هایی از این مراسم هولناک می شود دید که باورش برای کسی متصور نیست. ویدئویی که یک نفر بی محابا طفل بی نوا را با فریاد روی دو دست بالا می گیرد و پنکه سقفی محکم می خورد به قنداق کودک و صداهای شیون و فریادها اینبار برای بچه ی بیجان مجلس به هوا می رود.

ماجرا به همینجا ختم نمی شود. کافی است در این شبها کمی ماشین های عبوری از مقابل تان را با دقت بیشتری نگاه کنید تا عبارات و واژه های نوشته شده بر روی شیشه و در و پیکرشان شما را با خانواده یزید هم آشنا کند. انواع تهدید های عجیب و غریب به کسی که بیش از 1400 سال قبل زندگی کرده با چاشنی لودگی های مهوع و فحاشی هایی که بی محابا در شهر تکثیر می شوند و هیچ کس هم برای مقابله با آنها یا مخالفت با شیوعشان فکری نمی کند.

این بدعتها و بی اخلاقی ها تا جایی پیش رفته که حتی مدافعین سنت های شیعه نیز به انتقاد از آنها پرداخته اند. یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی ایران از خواندن ترانه های به گفته او «مبتذل» در مجالس عزای محرم انتقاد کرده و گفته است «شعر را بر می دارند با دستکاری نام معصومین را در آن می گنجانند و می خوانند» او مثال های عجیبی از مراسم عزاداری در میان شیعیان آورده که البته مستند است. از جمله اینکه« قلاده می بندند و صدای سگ در می آورند. همین امسال در مشهد این اتفاق افتاد. قلاده بستند و مداح می گفت:کنم عوعو دهم دست ولایت  (صدای جمعیت سگ)یا اینکه می گفتند:یک تکه استخوان بس است ما را » یا «جلسه راه انداختند و همه لخت و ادای مست ها را در می آورند. بچه های شیعه هم فکر می کنند اینها عزاداری است و باعث تقرب به اهل بیت (ع)در برخی از این مجالس همانند مست ها حرکت می کنند و داد می زنند:ما گر از سر بریده می ترسیدیم از محفل عشاق نمی رقصیدیم. یا می گویند: رقاصم و رقاصم رقاصه عباسم یا اینکه می گویند: والله صد قدح بشکست ... حضرت شراب حسین!»

کارناوال بدعت ها، بی اخلاقی ها و ترویج انواع خشونت در ماجرای محرم و عاشورا تنها ارمغانش این است: کسانی که قلبا و عمیقا به این مراسم و شخصیت ها ارادت و احترام داشتند هم عطایش را به لقایش ببخشند. به واقع هیچ انسان فکور، فهیم و اهل خردی چنین شیوه هایی را در بزرگداشت مقام یکی از اسطوره هایش پسندیده نمی داند. 

 

.embed-container { position: relative; padding-bottom: 56.25%; height: 0; overflow: hidden; max-width: 100%; } .embed-container iframe, .embed-container object, .embed-container embed { position: absolute; top: 0; left: 0; width: 100%; height: 100%; }

ثبت نظر

جامعه مدنی

وام خرید خودرو؛ رونق بازار یا کلاهبرداری جدید خودروسازان؟

۳۰ مهر ۱۳۹۴
ونوس امیدوار
خواندن در ۸ دقیقه
وام خرید خودرو؛ رونق بازار یا کلاهبرداری جدید خودروسازان؟