close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

عکاسی روی خط ایدز

۱۰ آذر ۱۳۹۴
علی رفیعی
خواندن در ۲ دقیقه
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز
عکاسی روی خط ایدز

شنیده بودم عکاسی از معتادان کار سختیست؛ به خصوص کار روی معتادان تزریقی که خطرناک هم هست. معتادان دودی سخت با دوربین کنار می آیند و دیر به عکاس اعتماد می کنند. گاهی هم اصلا اعتمادی درکار نیست؛ با خشونت برخورد می کنند. به خصوص شب ها و محیط های خلوت که حتی احتمال زورگیری و سرقت وسایل و تجهیزات گرانقیمت عکاس هم وجود دارد و اگر دنبال دردسر نباشی باید از خیر عکاسی از آنها بگذری. تزریقی ها که دیگر جای خود دارند. اگر هدف زورگیری از سوی دودی ها قرار بگیری و با آنها درگیر شوی، احتمالا با چاقو مجروح ات می کنند. اما درباره تزریقی ها وضع فرق دارد. آنجا با سرنگ آلوده مواجهی. کوچکترین تماس با یک سوزن استفاده شده که منجر به خونریزی شود، ریسک بسیار بالایی از ابتلا به ایدز وجود دارد.

روزهای اول کار با معتادان تزریقی، سخت می ترسیدم. این ترس تا آخرین لحظه ی کار با من بود. کمتر شد اما هیچگاه کاملا از میان نرفت. بعد از چند روز از شروع کار دریافتم آنها چندان خطرناک نیستند ولی جانب احتیاط را همیشه رعایت می کردم و همیشه درهنگام عکاسی، با چشم دیگرم که آزاد بود اطراف را می پائیدم و هرازچندگاه به پشت سرم نگاهی می انداختم که مبادا هدف حمله ای غافلگیرانه قرار گیرم. با دقت قدم برمی داشتم. چرا که فقط کافی بود اراده کنی تا سوزنی زیر پایت ببینی. هروقت که برای عکاسی به آنجا می رفتم ضخیم ترین کفش ام را می پوشیدم تا اگر لحظه ای حواسم پرت دوربین و سوژه ام شد و کفش ام روی سوزنی لغزید، به پایم فرو نرود. چاره ای نبود؛ حتی شنیدن نام ایدز لرزه به بندبند وجودم می انداخت.

اکنون که به عکس هایم نگاه می کنم، می توانم اثرات ترس آن روزهایم را به خوبی مشاهده کنم. آن ترس باعث می شد نتوانم هنگام عکاسی، تمام تمرکزم را به کار بگیرم. نیمی از حواسم به اطراف و امنیت جانی ام بود. حالا با نگاه به بعضی از عکس هایم، با خود می گویم کاش از آن یکی زاویه می گرفتم، کاش کادر دیگری را امتحان می کردم و حیف شد لحظه ای زودتر یا دیرتر شاتر را چکاندم... اما دیگر فایده ای ندارد. عکاسی، چه در شرایط جنگی و چه در هرگونه شرایط پر تنش دیگری که میزان آدرنالین خون افزایش یابد سخت تر می شود. بیم جان در خلال کار، حداقل نیمی از ذهن را به خود مشغول می کند. اگر فرصت دیگری دست دهد، قصد دارم باز هم روی معتادان تزریقی کار کنم و از آنها عکس بگیرم. دنیای آنها دنیای غریبی است.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

پنج زندانی سیاسی رجایی‌شهر:‌ تا امنیت تامین نشود، به اعتصاب ادامه می‌دهیم

۱۰ آذر ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۳ دقیقه
پنج زندانی سیاسی رجایی‌شهر:‌ تا امنیت تامین نشود، به اعتصاب ادامه می‌دهیم