close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

پوپر چونان فیلسوفی ندانم‌انگار

۱ مهر ۱۳۹۳
اندیشه
خواندن در ۷ دقیقه
پوپر چونان فیلسوفی ندانم‌انگار

 گفت‌وگو با کارل پوپر در باب دین و خدا- بخش اول

ترجمه‌ و مقدمه: یاسر میردامادی

مقدمه‌ی مترجم: آن‌چه پس از این بخش، در بخش دوم این نوشتار می‌خوانید، پارسی‌ گردانیدۀ گفت‌وگویی است که حاخام (ربّی) ادوارد زِرین (Edwaed Zerin) پژوهشگر تاریخ یهودیت و فلسفه‌ی علم، با کارل پوپر (Karl Popper) فیلسوف برجستۀ بریتانیایی-اتریشی (۱۹۰۲-۱۹۹۴) انجام داده است (۱). پوپر در طول حیات پربار فلسفی خود تقریباً هیچ گاه در باب خداوند و دین سخن نگفت. درست از این رو، این گفت‌وگوی کوتاه، که در سال ۱۹۶۹ میلادی صورت گرفته، یکی از معدود منابعی است که در باب نگاه دین‌شناختیِ پوپر، اطلاعاتی اندک را در اختیار خواننده می‌نهد. در این گفت‌وگو او توضیح می‌دهد که چرا در باب خداوند در طول حیات خود سکوت اختیار کرده و به همین خاطر تنها به شرطی حاضر شده بود در این باب سخن بگوید که این گفت‌وگو پس از مرگ او منتشر شود. این گفت‌وگو نخستین بار سال ۱۹۹۸ منتشر شد.

 خوانندۀ پیگیرِ فارسی زبان البته پیش از خوانندۀ انگلیسی زبان، چند کلمه‌ای از زبان پوپر در باب نگاه او به دین و خدا خوانده بود. دکتر حسین کمالی، که اکنون استاد مطالعات اسلامی و تاریخ خاورمیانه در دانشگاه کلمبیا است، در سال ۷۱ خورشیدی در گفت‌وگویی کوتاه با پوپر در خانۀ او در حومۀ لندن از او در باب خدا و دین می‌پرسد (۲). پوپر در همان ابتدا می‌گوید که «من را از فیلسوفان شکاک در وجود خدا می‌توان شمرد» (۳) و سپس می‌کوشد به نحوی گذرا دین را به اخلاق فروبکاهد.

 در ادامه، مقدمۀ ادوارد زِرین، گفت‌وکننده با پوپر، از نظرتان می‌گذرد و همان طور که اشاره کردم در بخش دوم این نوشتار، خود گفت‌وگو را می‌توانید بخوانید.

 مقدمۀ گفت‌وگو کننده (ادوارد زِرین):

کارل ریموند پوپر، یکی از پرمایه‌ترین فیلسوفان قرن بیستم بود. او در باب موضوع موسوم به «مسألۀ تمایز» میان علم و شبه علم، به طور عام، و تمایز میان علم و متافیزیک، به طور خاص، میراث فکری اصیل و جسورانه‌ای از خود به جای گذاشت. او نشان داد که خط فاصل میان علم و شبه علم، بر خلاف ادعای پوزیتیویست‌های منطقی، نه چندان دقیق است و نه چندان نفوذناپذیر. پوزیتیویست‌های منطقی بر این نظر بودند که از رهگذر تأییدپذیری تجربی می‌توان میان سخن معنادار و بی‌معنا تمایز نهاد. پوپر اما به سود ابطال‌پذیری، چونان معیار شایسته‌ای که تجربی و علمی بودن یک نظریه را نشان می‌دهد، و نه تأییدپذیری، استدلال ارائه کرد. شیوۀ تخمینی-قیاسی پوپر، صورت‌بندی جدیدی از فعالیت علمی به جهان عرضه کرد، به تعبیر پوپر "علم مجموعه‌ای از گزاره‌‌های قطعی و اثبات‌شده نیست. علم، معرفت (اپیستمه) نیست... علم هیچ‌گاه نمی‌تواند ادعای دست‌یابی به حقیقت کند، و یا جانشین حقیقت شود. ما نمی‌دانیم ما تنها می‌توانیم حدس بزنیم". (منطق اکتشاف علمی)

میراث پوپر، گرچه به چالش کشیده شده ، اما هم‌چنان درخشان است. در زمان حیات‌اش، او را چنین وصف کردند: "هیچ فیلسوف مدرنی نقدی فراگیرتر از نقد پوپر بر جستجوی یقین وارد نكرده است". (کوئین‌تن، دائره المعارف فلسفه، ج ۶)

کارل پوپر در سال ۱۹۰۲ در وین، اتریش، شهر و کشوری که آکنده از احساسات ضد یهودی بود، به دنیا آمد. پدر و مادر وی، که هر دو یهودی تبار بودند، تصمیم گرفته بودند که پیش از تشکیل خانواده در کلیسایی لوتری غسل تعمید یابند. سال‌ها بعد پوپر چنین نوشت، "بعد از اندیشۀ بسیار، پدر من تصمیم گرفت که در جامعۀ مسیحیِ فراگیری زندگی کند که لاجرم توهین کمتری ببیند، او در این جامعه ادغام شد زیرا این ادغام به کارش می‌آمد". (جامعۀ باز، جلد ۱)

پوپر، به معنای رسمیِ کلمه، فردی مذهبی نبود. او پیوندی با جهان یهودی آباء و اجدادی‌اش نداشت، لوتری مقیّدی هم نبود. با این حال، این پوپر بود که فهم عمیق‌تری از یهودیت به من عطا کرد و درهای معنویتی غنی را به روی منِ یهودی گشود.

در سال ۱۹۶۸، من که بورس بنیاد هیلل برای ادامۀ تدریس به روحانیان یهودی (حاخام‌ها) را دریافت کرده بودم، به عنوان پژوهشگر در فلسفۀ علم به دانشگاه بوستون دعوت شدم. در آن‌جا بود که به کلاس‌های درس دانشگاه‌های هاروارد و برندایس دسترسی یافتم. دپارتمان فلسفه، که ریاست آن برعهدۀ دکتر مارکس وارتوفسکی بود، با گرمی از من استقبال کرد، و دکتر یوزف آگاسی و دکتر روبرت کوهن، مرا به ماجراهای فکری جدیدی رهنمون ساختند. تقریبا هر روز در مقابل اساتید بزرگی برای کسب علم زانو می‌زدم و با وجود آن‌که برنامۀ درسی روحانیانِ یهودی برنامۀ شلوغی بود، درس پشت درس از آن اساتید فرامی‌گرفتم. این‌گونه بود که کارل پوپر را ملاقات کردم. او در آن هنگام استاد مدعوّ در دانشگاه برندایس بود.

در نوامبر ۱۹۶۹، من دو مصاحبۀ خصوصی با پوپر انجام دادم. او شرط کرد که این گفتگوها پیش از مرگ‌اش منتشر نشود. او در سال ۱۹۹۴ درگذشت. آن‌چه در پی می‌آید بریده‌هایی از آن گفتگوهاست. این مصاحبه برای نخستین بار منتشر می‌شود.

پوپر جهان اندیشگی جدیدی را به روی من گشود. من که پروردۀ پوزیتیویسم بودم، سال‌های بسیاری از اوایل کار علمی خود را صرف جستجوی حقیقت از طریق فعالیت تجربی نمودم. اما پژوهش‌هایم به زودی نشان داد که تجربه‌گرایی آن‌چنانی که ادعا می‌شود، عینی نیست. بلکه به عکس، تجربه‌گرایی نیز گران‌بار از نظریه است و رها از نظریه نیست و اغلب بازتابی از جامعه‌شناسی یا فرهنگ جامعۀ علمی و نیز بازتابی از مفروضات نظری است. برای من، حدسِ پوپری قانع‌کننده‌تر می‌آمد که می‌گوید پارادایم‌های علمی اغلب پوشیده از چیزهایی هستند که او "لاف‌های اثبات" نام نهاد یا [مفروضات ارزشی‌ای که چه بسا] " انتظاراتِ عجولانه و بی‌موقعی هستند ... و یا تعصباتی که صادق و قطعی انگاشته می‌شوند". (حدس‌ها و ابطال‌ها)

وانگهی، دریافتم که پشت منطق عقلانیت و ادعاهای شهودی، لاف‌های اثبات یا مفروضات اثبات‌نشده قرار دارد. اندک-اندک برای خودم، چارچوب مرجع فکری دوگانه‌ای برگزیدم مبنی بر این‌که من نمی‌توانم به قطعیت چیزی بدانم و سهم من از دانش تنها حدس زدن است، "خطا کنیم، خطا کنیم و خطا /  کم‌تر اما، کم‌تر و کم‌تر". با گذشت زمان، همان‌طور که شباهت به حقیقت‌ و نه حقیقت، چارچوب مرجع‌ِ فکری‌ام گشت، هم‌چنین دریافتم پیش از آن‌که قادر باشم شورمندانه خدا را به زندگی‌ام راه دهم، من دیگر نیازی به اثبات وجود خدا ندارم. این ایده تبدیل شد به لاف دینی/معنوی اثبات در فکر جدید من.

سال ۱۹۷۳، من نگرش جدیدم را با پوپر در میان گذاشتم. پاسخی که او از انگلستان فرستاد این بود: «شعری که با من در میان گذاشتید -شعر یا شاید هم سرودی مذهبی؟- بسیار زیبا بود.»

تقدیم به سِر کارل پوپر

نه چنان است کآریم سر به این باور

 نه خدایی است مر جهان را

و نه چنان کاو به سرا پردۀ غیبت

.گشته پنهان

ما بر آن ایم که خدایی است در میان

لیکن او را هین نتوانیم شناخت.

آری نه چنان.

مؤمنانگی آورد

بر سر این مخمصه

ما را

 نی کفرِ عیان

 

نزد فانی‌شدگان، سخن از حضرت حق

نبُود هیچ مگر، سخن معترفی

 کرده حق را حق

نبُود هیچ مرا خبری از هستیِ حق

نبُود هیچ مرا اثری از فرمان‌اش

بهره‌ی ما جمله زین بحث و فغان

فرضِ صرفی است

گشته به تأیید نشان

 

ما ندانیم جهان

هدفی بربسته است

یا که صدفه است تمام

 

جهت هستی ما

حسن باشد و خیر

توشۀ باور ما این‌قدر هست که هست.

کنه این باور و این اخگر را

پر درنگی باید

 

چه بسا هستی را

هین بلی ما هستیم

که همی معنا بخشیم

 

می‌دهیم‌اش شکل

 .یا که صورت‌ بخشیم

نیت و ذهن و زبان

و بدن‌هامان است

که شکل بخشد و فرم،

 آری، به جهان

 

بر خدای حیّ، هان گواهی داد

این وجود ما.

خود گواهی بود

این دوام ما

بر دگرگونی‌ در جهان ما.

این‌که کیهان را

وجودی هست یا که صیرورت

دست ما نبْود حکم و تقریرش

 

در تناقض زیستن همی باشد

وضع و حال ما، چون در این گیتی

امرِ واقع،

کاو نیاید-

 هان همی در

 -چنگِ فهم ما

سر رسد، آزماید 

بافته‌های ما

 از حقیقت را

اکنون پس از سی سال که با پوپر و معرفت‌شناسی‌اش آشنا شده‌ام، پیش از همیشه جستجوگری اندیشه‌ورزم تا اندیشه‌ورزی جستجوگر. پیش از آن‌که پوپر را ملاقات کنم، من اندیشه‌ورزی بودم که به صدق فرضیات خود معتاد بودم، کسی که می‌کوشید با تحمیل مرجعیتِ خودسرانۀ خود، بر دیگران اثر بگذارد. اکنون اما مایل‌ام جستجوگری باشم که با برداشت وسیع‌تری که از خودآیینی دارد، می‌زید و برداشت وسیع‌تری از مسؤولیت‌اش نسبت به خودآیینی دیگران دارد. من، چونان جستجوگری، بیشتر متمایل‌ام تا اندیشه‌ورزانه خطر کنم. پس «خطا کنیم، خطا کنیم و خطا /  کم‌تر اما، کم‌تر و کم‌تر».

-----------------------------------------------

پانوشت‌های مقدمۀ مترجم:

۱- مشخصات این مصاحبه به این قرار است:

Zerin, Edward. “Karl Popper on God: The Lost Interview.” Skeptic 6, no. 2 (1998): 46–49.

۲- «گفتگوی کیان با کارل پوپر»، گفت‌وگو کننده: حسین کمالی، ماهنامۀ کیان، ۱۳۷۱، شماره‌ی ۱۰، صص. ۷-۴. لینک مصاحبه

۳- همان، ص. ۶.

 

ثبت نظر

تصویری

کودکان کار محروم از تحصیل

۱ مهر ۱۳۹۳
کودکان کار محروم از تحصیل