close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

فضای همدلانه در زندان

۲۱ آبان ۱۳۹۲
گفت­وگوی رضا حقیقت نژاد با عیسی سحرخیز
خواندن در ۹ دقیقه
فضای همدلانه در زندان

در میان انبوه روایت­ها و خاطره­های منتشرشده از زبان زندانیان سال­های اخیر، توصیف فضای همکاری و رواداری میان زندانیان در «اوین»، «رجایی­شهر» و یا زندان­های دیگر، یک روایت مشترک و جالب توجه است.

«مصطفی تاج­زاده» در جایی به درستی از برداشته شدن بسیاری از مرزها پس از وقوع انتخابات 88 در ایران سخن گفته بود؛ رویدادی که روایت­ها و خاطره­های زندانیان سیاسی، امنیتی و عقیدتی، جلوه­ای تمام عیار از آن است.

«ایران­وایر»درباره این موقعیت، پیامدها و بازتاب عمومی آن با «عیسی سحرخیز»، یکی از برجسته­ترین فعالان رسانه­ای– سیاسی که به تازگی با پایان دوران محکومیتش، از زندان آزاد شده، گفت­وگو کرده است:  

آقای سحرخیز، در سال­های اخیر کم نبوده­اند زندانیانی که بیرون از محیط زندان درباره فضای همدلانه و توام با رواداری که زندانیان ایجاد کرده­اند، سخن گفته­اند؛ برای نمونه، نوشته­های فائزه¬هاشمی. خود شما هم پس از آزادی، به این فضا اشاره داشته­اید. در آغاز، درباره این فضا برایمان بگویید.

  • به طور طبیعی وقتی یک گروه از انسان­ها در وضعیتی قرار می­گیرند که احساس می­کنند حکومتی به آن­ها ظلم روا داشته و این موقعیت خاص را به آن­ها تحمیل کرده، دارای یک سری منافع مشترک و خواسته­های صنفی هم­سو می­شوند و تن به حسن هم­جواری می­دهند. البته استثنائاتی هم وجود دارد ولی قاعده کلی این بود که فضای زیست در زندان، توام با مسالمت باشد. این وضعیت به ویژه در ایران امروز از آن جهت مهم است که ما با انبوه و کثرت زندانیان روبه­رو هستیم؛ از فعالان عقیدتی مانند بهاییان، نوکیشان مسیحی، اهل سنت و یا دراویش گرفته تا کارمندان دولت که متهم به جاسوسی بوده­اند، افرادی که اقدام به فعالیت­های مسلحانه علیه حکومت کرده­اند و چهره­هایی که در مسیر آزادی­خواهی و حقوق بشر فعالیت­های سیاسی و مدنی انجام داده­اند. همه این­ها با افکار و اندیشه­های مختلف در زندان، در یک مجموعه قرار گرفته بودند ولی در مقابل همه این­ها یک گزاره وجود دارد؛ ظلم حاکمیت و شرایطی که سبب شده بود این افراد به ناحق در زندان باشند و یا حقوق­شان تضییع شود. این مبنای مشترک شکل­گیری زیست جمعی همدلانه در فضای زندان بود.

شما اشاره داشتید که این زیست همدلانه در فضای خاصی شکل گرفته بود که افراد حاضر در آن حس می­کردند مورد ظلم قرار گرفته­اند. در این­جا به نوعی سخن از یک زیست اجباری یا موقت به میان آوردید که تا اندازه­ای با زیست آگاهانه و انتخابی فاصله دارد.

  • این­طور نیست! من به پایه­های شکل­گیری زیست همدلانه در زندان اشاره کردم؛ به شرایطی که سبب می­شود این نوع همکاری شکل بگیرد. وقتی مسایل صنفی و زیست روزمره مبنای این نزدیکی می­شود، در گام بعدی، گفت­وگوها شکل می­گیرند. در خلال این گفت­وگوها، گروه­های مختلف به خوبی متوجه می­شوند که بسیاری از اختلاف­ها و رقابت­ها در جامعه، آن قدر جدی نیست که مانع از حرف زدن و کار کردن آن­ها با هم شود. هم­چنین یاد می­گیرند که در هر صورت و با هر عقیده و سلیقه، باید از حقوق یکدیگر دفاع کنند و به حقوق هم احترام بگذارند. در واقع، به این واقعیت می­رسند که مکمل همدیگر هستند؛ این که کنار هم زندگی می­کنند، غذا می­خورند، درباره حقوق صنفی یکدیگر سخن می­گویند و بعد با هم همکاری می­کنند؛ در کنار هم درس می­خوانند، کلاس­های مشترک برگزار می­کنند، استاد و شاگرد هم می­شوند و از یکدیگر می­آموزند، جدا از این که چه اندیشه­ای دارند، چه مذهبی و چه نگرشی.

در واقع، شما از یک سیر تحول سخن می­گویید؛ یعنی اگر شرایط کنونی زندان­ها را با دهه 60 و تلاش­های جمهوری اسلامی را برای مسلمان کردن زندانیان مارکسیست، تائب­سازی و مرزبندی­ها مقایسه کنیم، تحولات مهمی رخ داده است.

  • شرایط آن دوران را باید با توجه به تحولات پیشین سنجید. آن شرایط محصول وضعیت پیش از انقلاب بود و ریشه در اختلاف­هایی داشت که بین نیروهای سیاسی جان گرفته بود و در زندان هم خود را نشان داد و سبب شد که گروه­ها از هم جدا شوند. یا برای نمونه، بحث­های سازمان مجاهدین خلق در سال 54 که نوعی تلاش برای تثبیت سلطه گروهی بود، بعدها نتایج خود را نشان داد. بازتاب همه این­ها سبب شد که در زندان، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، مرزبندی­هایی داشته باشیم. مسلمان – مارکسیست، اسلامی – غیراسلامی و حتی دوگانه نجس – پاک. حتما در خاطرات آن­ها خوانده­اید که مثلا اگر یک فرد مارکسیست در حیاط زندان لباس­های خود را پهن می­کرد که خشک شود، مسلمان­ها از آن مکان استفاده نمی­کردند چون نجس بود و یا از مکان­های بسیار خاصی برای خشک کردن لباس­های خود استفاده می­کردند که مطمئن شوند نجس نشده است. در واقع، آن مرزبندی­های درون سازمان­ها و چهره­های سیاسی در زندان خود را نشان می­داد و حتی در جامعه هم جلوه داشت به گونه­ای که خون در مقابل خون و چشم در مقابل چشم قرار می­گرفت. حالا شرایط اجتماعی-سیاسی مانند درگیری­هایی که در چهارگوشه ایران بود هم آن وضعیت را تشدید می­کرد. اما به ویژه پس از انتخابات 88، ما شاهد یک اجماع بودیم؛ یک نوع دگرگونی که سبب شکل­گیری یک حس مشترک شده بود. من مایل هستم به جای «رواداری»، بگویم فرهنگ نوعی همکاری و هم­گامی در آن دوران برای دفاع از حقوق یکدیگر شکل گرفت. این البته مختص به درون زندان هم نبوده است؛ همین امروز(یک­شنبه) که داریم گفت­وگو می­کنیم، خبر دارم که یکی از زندانیان بهایی بیرون از زندان در بیمارستان «سلمان» بستری شده و یکی از زندانیانی که از نظر نگرشی، درون­حاکمیتی قلمداد می­شود و برانداز نیست، به دیدار او رفته است. این مختص به دیدار این دو نفر هم نیست؛ در این فضا، در جریان ملاقات­ها و رویدادها، افراد خانواده­ها هم با آشنا می­شوند، دیدار می­کنند و یک کلونی­هایی ابتدایی شکل می­گیرد.

این می­تواند یک نمونه یا الگو برای تمرین این فرهنگ در سطح وسیع­تر و تعمیم آن به فرهنگ عمومی باشد. اما پرسش مهم این است که چگونه؟

  • این فرهنگ هم­اکنون در حال شکل­گیری است؛ برای نمونه از خانواده­های زندانیان گفتم. شما در فضای رسانه­ای هم می­بینید در شرایطی که مطبوعات درگیر مسایل سانسور هستند، در فضای مجازی شاهد یک کنش همدلانه قوی و فراگیر در دفاع از زندانیان و خانواده­های آن­ها هستیم. مرزها در این فضا، جدا از اندیشه­های سیاسی و عقیدتی رنگ باخته­اند و در دفاع از حقوق زندانیان شاهد یک فرهنگ مشترک هستیم. البته حاکمیت هیچ از این وضعیت خشنود نیست، ولی من اطمینان دارم که این فرهنگ­سازی رشد می­کند. در یک فضای مطلوب­تر، ما شاهد رشد و شکوفه دادن درخت این بذری هستیم که اکنون کاشته­ایم و این الگو به جامعه هم تعمیم پیدا می­کند.

نمی­شود این فعالیت­ها را قاعده­مند، در قالب یک نهاد پی­گیری کرد؟ برای نمونه، نهادهایی مانند «کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب» را داریم؛ بهتر نیست زندانیان پس از انتخابات 88 هم نهادهایی مشابه تشکیل بدهند که بشود این مسایل را قوی­تر و قاعده­مندتر پی­گیری کرد؟

  • این نیازمند یک بستر مناسب است. باید ابزارها و فضای آن مهیا باشد. در شرایطی که از فعالیت آزاد مطبوعات جلوگیری می­کنند و حتی احزاب سابقه­دار را به حاشیه رانده­اند، می­گویند باید تحت شرایطی حزب جدید تشکیل بدهید. طبعا شکل­گیری نهادهای صنفی با این اهداف، با واکنش­های منفی بسیاری روبه­رو می­شود. من امیدوارم که دولت آقای روحانی در مسیر شکل­گیری این فضاها حرکت کند تا شرایط برای تشکیل این گونه نهادها فراهم شود. هر چند اعتقاد دارم که این نهادها هم­اکنون هم به صورت غیررسمی­شکل گرفته­اند.

 آیا علایمی دیده­اید که نشان دهد دولت جدید در این مسیر حرکت می­کند؟

الان که دوباره شاهد شکل­گیری حاکمیت دوگانه هستیم. البته نشانه­های خوش­بینانه­ای داریم؛ برای نمونه، آقای جنتی از تلاش برای حل مشکل روزنامه «نشاط» یا «هم­میهن» می­گویند یا رای ایشان به تعطیلی روزنامه «بهار» منفی بوده است که این­ واکنش­ها امیدواری ایجاد می­کنند. ولی واقعیت این است که در این حوزه­ها، جریان موازی هم وجود دارد و کار خودش را می­کند؛ برای نمونه، در دانشگاه­ها، ما شاهد حرکت­های مثبتی از سوی مدیریت جدید بودیم ولی در مقابل دیدیدم که نهادهای مخالف دست به اقدامات خنثی کننده زدند. البته فعالیت آن­ها مختص حوزه فرهنگ هم نیست، در حوزه سیاست خارجی نیز مشغول هستند.

 این­جا یک نکته­ای وجود دارد؛ برای نمونه، در بحث اعدام زندانیان کُرد، آقای یونسی گفته­اند ما مخالف بوده­ایم و جریان­های تندرو این کار را کرده­اند. این حرف را یک شهروند عادی هم می­داند و می­تواند بگوید. این جریان­های تندرو را هم همه می­شناسیم و می­دانیم که فعال هستند. اما دولت چه اقدام عملی در این مورد کرده است. دولت که شهروند یا روزنامه­نگار نیست که ابراز عقیده کند، باید به مسوولیت  خود عمل کند.

  • حرف من این بود که یک اراده و نگرش مثبت برای تغییر رویکرد در دولت وجود دارد. اما ­جاهایی که شرایط بدترشده، خارج از نظارت دولت بوده است و گروه­های تندرو تلاش می­کنند وضعیت را به سود خودشان تغییر دهند. البته این حرف حقی است که بین دولت و من روزنامه­نگار، یک حقوق­دان و یا شهروند تفاوت وجود دارد و دولت باید در قبال این نوع مسایل، کنشی مسوولانه از خود نشان دهد. درست است که برخی نهادها مانند قوه قضاییه که باعث تشدید فشارها و مسایل مشابه هستند، خارج از اراده دولت عمل می­کنند ولی دولت باید به وظیفه خودش عمل کند. من درباره وضعیت زندانیان سیاسی هم باید بگویم که آقای روحانی نباید شرمنده باشد از این که به روشنی بگوید درباره تغییر وضعیت این زندانیان تلاش می­کند. نباید در این زمینه دوپهلو سخن بگوید. حتی اگر لازم شد، به نظر من باید به دیدار و ملاقات برخی از زندانیان هم برود. وزارت ارشاد نیز باید در حوزه مطبوعات مانند وزارت ارشاد دولت اصلاحات که شفاف بیانیه می­داد و از حقوق مطبوعات دفاع می­کرد، وارد عمل شود. این­ها در واقع، همان شعارهای انتخاباتی آقای روحانی هم هست و باید به شکل رسمی و مسوولانه به آن عمل شود.

به عنوان کسی که مدت­ها در زندان بوده و به تازگی آزاد شده­اید و با وضعیت زندانیان و مشکلات خانواده­های آن­ها به خوبی آشنا هستید، اگر بخواهید یک ارزیابی از کارکرد 100 روز استقرار دولت آقای روحانی داشته باشید، آیا در رابطه با وضعیت زندانیان، می­توانید تایید کنید که شرایط بهتر شده است؟

  • البته آزاد شدن من ربطی به استقرار دولت روحانی نداشت و اگر این دولت هم نبود، من آزاد می­شدم. برخی از کسانی که آزاد شدند، احکام زندان­شان تمام شده بود و برخی مرخصی استعلاجی گرفتند. پیش از استقرار دولت هم این اتفاق رخ داده بود. اما در هفته­های اخیر، هسته سخت حاکمیت تلاش کرده برای این که نشان دهد شرایط عوض نشده، فشارها را تشدید و سخت­تر کند. حالا چون فکر می­کند اگر شرایط زندانیان بهتر شود، زندانیان آزاد شوند یا مثلا رفع حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد رخ دهد، وضعیت برایشان مشکل­ساز خواهد شد، تلاش می­کنند جلوی این حرکت­ها را بگیرند. شاید اگر دولت روحانی پیروز نشده بود، آن­ها این قدر جدی وارد عمل نمی­شدند و رفع حصر زودتر اتفاق می­افتاد.

البته شما باز هم توپ را در زمین قوه قضاییه و هسته سخت انداختید. وقتی دولت فردی مانند «مصطفی پورمحمدی» را مسوول این کارها می­کند، آیا می­توان به نتیجه امیدوار بود ؟

  • آقای پورمحمدی فکر نمی­کنم  ماموریتی از جانب دولت در زمینه رفع حصر داشته باشد.

منظورم گشایش در زمینه وضعیت زندانیان سیاسی است.

  • نه. آقای پورمحمدی نه دخالت موثری در این زمینه داشته، نه از زندان­ها بازدید کرده و نه با توجه به سابقه­اش، می­تواند این کارها را انجام دهد. اتفاقا دولت روحانی نباید اجازه دهد اظهارنظر این افراد به نام دولت تمام شود. وقتی این فرد چنین سخنانی را می­گوید، سخن­گوی دولت یا شخص آقای روحانی باید وارد میدان شود و نگذارد این حرف­ها نماد دولتش باشند. اگر این روند ادامه پیدا کند، ما شاهد نمادهای بی­تدبیری از دولتی خواهیم بود که شعار اصلی آن تدبیر است و باید مایه امید باشد و این امید را هر روز در جامعه بگستراند.

 

ثبت نظر

استان فارس

عضو شورای دياليز استان فارس: هر 2 روز 3 نفر به تعداد...

۲۱ آبان ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۲ دقیقه