close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

به ایران برگشتم؛ همه آدمهایی که دوست داشتم اینجا بودند

۳ دی ۱۳۹۲
نیلوفر رستمی در گفتگو با: امیررضا کوهستانی، کارگردان تئاتر «سالگشتگی»
خواندن در ۱۰ دقیقه
به ایران برگشتم؛ همه آدمهایی که دوست داشتم اینجا بودند
به ایران برگشتم؛ همه آدمهایی که دوست داشتم اینجا بودند
به ایران برگشتم؛ همه آدمهایی که دوست داشتم اینجا بودند
به ایران برگشتم؛ همه آدمهایی که دوست داشتم اینجا بودند
به ایران برگشتم؛ همه آدمهایی که دوست داشتم اینجا بودند

بخش اول

امیر رضا کوهستانی، نویسنده و کارگردان تئاتر ۱۲ سال پیش با یک گروه گمنام و کوچک از شیراز به تهران آمد تا نمایش «رقص روی لیوان ها» را در جشنواره تئاتر فجر اجرا کند. در آن روزهای شلوغ جشنواره صف های طولانی خرید بلیط فقط برای تئاترهایی بود که در سالن اصلی و دیگر سالن های مجموعه تئاتر شهر اجرا می شد و کمتر کسی توجهی به تئاترهای بخش شهرستان داشت. امیررضا کوهستانی اجرای اولش را با کمتر از ده نفر تماشاگر اجرا کرد و اگر دقایقی قبل از اجرای دومین نمایش اش برق سالن اصلی قطع نمی شد و اگر سرپرست گروه های بین اللملی برای اینکه بتواند مهمانان خارجی را سرگرم کند نمایش امیر رضا کوهستانی را که دقیقا در همان ساعت در سالن دیگری اجرا می شد، انتخاب نمی کرد شاید هیچ وقت این کارگردان در مسیر کنونی اش نبود.

 مهمانان خارجی  پس از دیدن رقص روی لیوان ها آنقدر به هیجان آمدند که با امیررضا برای اجرای آن نمایش در فستیوال های خارجی صحبت کردند و پس از آن رقص روی لیوان ها فقط یک تئاتر از شهرستان نبود بلکه پدیده تئاتری آن جشنواره بود. تئاتری های زیادی تحت تاثیر حرف های گروه های بین اللملی به تماشای سومین اجرای او رفتند و به این شکل امیر رضا که نه تئاتر خوانده بود و نه به قول خودش به تعداد انگشتان یک دست در شیراز تئاتر دیده بود تبدیل به ستاره جشنواره شد.

امیررضا کوهستانی اکنون از معدود کارگردان های تئاتر ایرانی است که تهیه کننده های خارجی برای اجرایش دارد و مستقل از مرکز هنرهای نمایشی نمایش هایش را در فستیوال های تئاتری اروپا به روی صحنه می برد. او همچنین تجربه دو کار مشترک با بازیگران اروپایی و ژاپنی داشته است. نمایش اخیر این کارگردان «سالگشتگی» مرتبط با نمایش رقص روی لیوان ها اولین اثر اوست. در این نمایش قرار است فیلم رقص روی لیوان ها منتشر شود اما صدای آن خراب است به همین دلیل بازیگران را خبر می کند تا فیلم را دوبله کنند. اما اکنون ۱۲ سال از اجرای نمایش گذشته و بازیگران با متن و اجرا مشکل دارند. در این نمایش حسن معجونی، مهین صدری، عبد آبست و بهدخت ولیان بازی می کند.

 سالگشتگی در ابتدا در جشنواره ی «لا باتی» ژنو، جشنواره ی «کیوز» روتردام و جشنواره ی «اکتورال» مارسی به اجرا در آمد  و از تاریخ ۲۸ آبان ماه اجرایش در ایران و در تالار شمس آغاز شده و تا ۷ دی ماه ادامه خواهد داشت.

امیر رضا چطور شد که پس از ده سال دوباره خواستی به نمایش رقص روی لیوان ها برگردی؟  آیا این تلاشی برای زنده نگه داشتن تئاتر است که مانند سینما امکان ضبط شدن و تکرار تماشای آن وجود ندارد یا فقط تداعی خاطره ات با نمایشی بود که باعت مطرح شدن ات شد؟

امیرضا کوهستانی: این مهمترین نکته هایی است که اشاره کردی. در سال هایی که گذشت من همیشه احساس دوگانه ای نسبت به رقص روی لیوان ها داشتم. نمایشی بود که با آن شناخته شدم و اولین اجراهای خارج از ایرانم نیز به واسطه این نمایش بود. همیشه عشقی به این نمایش داشتم اما از طرف دیگر به دلیل مسائل آرتیستیک و هنری فکر می کردم باید خودم را از این نمایش جدا کنم. می خواستم زودتر فراموش اش کنم و آن را پشت سر بگذارم تا تجربه های بعدی ام کاملا متفاوت باشد. اما به قولی که می گویند هر چقدر چیزی را بیشتر نفی کنی یعنی بیشتر داری به آن فکر می کنی، من هم هر چقدر تلاش می کردم تا آن را فراموش کنم اما انگار بیشتر داشتم بهش فکر می کردم تا اینکه به این فکر افتادم که اگر بخواهم الان این نمایش را دوباره اجرا کنم چطور خواهد شد. در سالهای اخیر اجرای دوباره نمایش های موفق در ایران خیلی مطرح شده است و محمد یعقوبی، کوروش نریمانی و کارگردان های دیگری نمایش های موفق شان را دوباره اجرا کردند. در سال های اخیر بحثی وجود دارد در میان کارگردان های ایرانی که ايا باید نمایش موفق دوباره اجرا شود یا نه. در همین گیر و دار فکری، خانم رخشان بنی اعتماد در یک مراسم خیریه نمایش رقص روی لیوان ها را روخوانی کرد و من بعد از گوش دادن به آن- علیرغم اینکه با استقبال فراوانی هم روبه رو شد-  مطمئن شدم رقص روی لیوان ها به لحاظ مضمونی با جامعه امروز و همین طور دغدغه های امروز من متفاوت است. من دیگر دغدغه داستان دختر بی پناه فراری را ندارم. دنیای ذهنی ام فرق کرده است. همین ها بود که فکر کردم این احساسات دوگانه و زمان های گذشته از اجرای رقص روی لیوان ها  را به شکل یک نمایش مستقل نشان دهم و ماحصلش شد سالگشتگی.

سالگشتگی چه تفاوت های اجرایی با رقص روی لیوان ها دارد؟

نمایش سالگشتگی ساختار و داستان سرراست رقص روی لیوان ها را ندارد و تبدیل به یک اثر پرسشگر شده است. برزخی که خالقش و بازیگرانش در آن هستند را نشان می دهد. سالگشتگی از نظر شیوه اجرایی نزدیک است به پرفورمنس تا تئاتر. این نمایش بیشتر دغدغه گذشت سالهایی که بر احساسات ما رفته را نشان می دهد. سالگشتگی مخاطب را با پرسش های بی پاسخی تنها می گذارد. خیلی ها معتقد بودند که این اثر خیلی شخصی است و شاید در مواجهه با مخاطب با شکست مواجه شود اما سالن هایی که هر شب پر از تماشاگر است خلاف آن را نشان داد چون تماشاگرانم هم احساسات شان از ده سال پیش تغییر کرده و می فهمند من چه می گویم.

اگر در جشنواره تئاتر فجر سال ۱۳۸۰ برق سالن اصلی تئاتر شهر نمی رفت و اگر کارگردان های خارجی به دیدن نمایش تو نمی آمدند و نمایش تو بر سر زبان ها نمی افتاد فکر می کنی الان کجای جهان بودی؟در یک گفتگو خواندم که خودت را محصول یک تصادف می دانستی، آیا هنوز هم به آن معتقدی؟

من تقریبا این سوال را هر روز از خودم می پرسم و بله هنوز هم فکر می کنم که محصول یک تصادف هستم و نه محصول برنامه و مدیریت مشخصی. در آن سالها پذیرش اینکه یک گروه شهرستانی کار غیر سنتی و غیر از مراسم آیینی اجرا کند سخت بود و راستش به نظرم ایرانی ها به دلیل اینکه گروه های خارجی از آن تعریف کردند به تماشای کارم آمدند و البته بعد از آن مدیریت وقت تئاتر شهر یعنی آقای مجید شریف خدایی هم خیلی از ما حمایت کرد. ایشان بعد از اتمام جشنواره هزینه من و گروه ام را برای اقامت دو ماهه در تهران پذیرفت تا ما اجرای عمومی داشته باشیم. در آن زمان ایشان ریسک بزرگی کرد. اجرای عمومی این نمایش باعث شد که تماشاچیان بیشتری به دیدن کارم بیایند، گروه بیشتر شناخته شود و بتوانم کار دوم را شروع کنم. من هر روز از خود می پرسم که اگر آن روز برق نمی رفت و خارجی ها مجبور نمی شدند که بیایند تئاتر من را ببینند چه اتفاقی برایم می افتاد. نمی توانم بگویم هیچ اتفاق نمی افتد. شاید باز هم شریف خدایی متقاعد می شد که این نمایش باید برای اجرای عمومی به تهران بیاید. بالاخره اول و آخرش این اتفاق می افتاد. راستش این سوالی است که جواب قطعی ندارد. اما از آن اتفاق یک درس گرفتم که به کسانی که مانند خودم دیده نمی شوند و منزوی هستند کمک کنم تا در مواجهه با مخاطب قرار بگیرند. در این مدت سعی کرده ام از بازیگرانی که امکان روی صحنه رفتن را نداشتند استفاده کنم و سعی کردم چهره های جدیدی را به تئاتر معرفی کنم.

ولی در کارهایت بیشتر چهره های سینمایی و بازیگران شناخته شده تئاتر بازی کردند کسانی مانند حسن معجونی که بازیگر مطرحی در تئاتر است و یا نگار جواهریان، باران کوثری و رامبد جوان که بازیگران سینما هستند.

فقط چند بازیگر چهره در کارهایم بازی کردند اما متاسفانه این ذهنیت پیش آمده که من همیشه از بازیگران چهره استفاده می کنم در حالیکه واقعا اینطور نیست. برای من هر کاری شرایط خاص خودش را دارد. در نمایش «ایوانف» بازیگران اصلی، حسن معجونی و نگار جواهریان بودند ولی در همان نمایش، محمدرضا نجفی و فاطمه فخرایی، دانشجویانی بودند که برای اولین بار حضور حرفه ای خود را روی صحنه تجربه کردند؛ یا مهین صدری اولین تجربه حرفه ای اش در نمایش «کوارتت» بود که در کنار آتیلا پسیانی و حسن معجونی بازی کرد.

نمایش رقص روی لیوان ها را با دو بازیگر شیرازی به نام علی معینی و شراره منصور آبادی اجرا کردی و با کار همان بازیگران شناخته شدی. چطور شد که دیگر تجربه بازی با آنها را ادامه ندادی و بازیگران ات تغییر کردند؟

در نمایش بعدی ام یعنی «تجربه های اخیر»  آنها بازی کردند اما در کار سوم «در میان ابرها» دیگر حضور نداشتند. بعد از نمایش رقص روی لیوان ها من به تهران آمدم و می خواستم در تهران کار کنم و بچه های دیگر در شیراز زندگی می کردند و کار کردن با آنها مشکل بود. از سوی دیگر علی معینی و محمد عباسی بیشتر تمایل به پرفورمنس آرت و رقص معاصر داشتند و به همین دلیل هم از ایران رفتند و کلا رشته کاریشان را تغییر دادند.

 چطور شد بعد از  اینکه یکسال از دوره دکتری ات در دانشگاه منچستر انگلستان گذشته بود درس خواندن را رها کردی و به ایران برگشتی؟  

 من برای مقطع فوق لیسانس بورس تحصیلی از دانشگاه منچستر لندن گرفته بودم و بعد از آن دوره وارد مقطع دکتری شدم و بورسیه هم همچنان ادامه داشت اما یکسال بعد از سوی دانشگاه به من اعلام شد که شرایط مالی دانشگاه خوب نیست و آنها نمی توانند مخارج تحصیلی ام را دیگر بپردازند. گفتند شاید سال دیگر اوضاع بهتر شود و اگر می خواهم می توانم تا یکسال صبر کنم. دانشگاه می توانست یکسال دکتری من را حفظ کند چون پنل های اصلی ام را گذرانده بودم اما در ان زمان به دلایل مختلف ترجیح دادم به ایران برگردم. جهان آنطرف برای من خیلی غریب بود. من خیلی سعی کردم در آنجا تئاتر کار کنم اما تئاتر انگلیس سالهاست شکل گرفته و از من هم می خواستند دقیقا به روش آنها کار کنم یعنی اجرای همان تئاترهای رئالیستی. تئاتر انگلیس مثل تئاتر آلمان و فرانسه نیست که هنوز امکان اجرای تئاتر معاصر در آن وجود داشته باشد. در کنار اینها من خودم را بیشتر نویسنده می دانم تا کارگردان و نوشتن در آن محیط خیلی برایم سخت بود چون فرهنگش برایم غریب بود و در ضمن نمی خواستم مثل بقیه تئاتری های مهاجر آنجا، فقط درباره موضوعاتی مثل مهاجرت و دغدغه هایش بنویسم. مضامین محدودی بود که می توانستم در آنجا درباره شان حرف بزنم. غیر از همه این عوامل دلایل شخصی هم بود، ادم هایی که دوست داشتم همه در ایران بودند و بالاخره همه این دلایل باعث شد که برگردم و  خیلی هم از تصمیم ام راضی ام.

شما تقریبا سه سال در دانشگاه منچستر درس خواندی و در خیلی از کشورهای اروپایی هم اجرا داشتی. این حس غریبگی از کشورهای دیگر از کجا می آید؟

من به این نتیجه رسیدم که جهان تئاتری من جهانی است که نیاز به شناخت کامل از جامعه اطرافش دارد. نمایشنامه های من هر کدام دغدغه های شخصی ام در مواجه با جامعه اطراف ام است. من در انگلیس خیلی الکن بودم و خودم را ناتوان می دیدم. اگرچه من همزمان با اقامتم در لندن در سالن های مهم آنجا هم تئاترهایم را روی صحنه بردم. یعنی می خواهم بگویم که امکان اجراهای خوبی در لندن برایم پیش آمد ولی همیشه یک جور بی اعتنایی از سوی تماشاگر آنطرف می دیدم. این بی اعتنایی را فقط در مواجهه با تئاتر خودم نمی دیدم بلکه یک بی اعتنایی عمومی در مواجه با تئاتر در غرب وجود دارد.

 

بخش دوم: شیوه کار با فستیوال ها و تهیه کنندگان اروپایی (کلیک کنید)

ثبت نظر

استان خراسان رضوی

حسین سبحانی نیا عضو هیات رئیسه مجلس: نباید راه بازگشت برخی از...

۳ دی ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۲ دقیقه
حسین سبحانی نیا عضو هیات رئیسه مجلس: نباید راه بازگشت برخی از دانشجویان ستاره دار به دانشگاه ها باز شود