close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
زنان

دنیا با رهبری زنان جای بهتری می‌شود

۲۵ خرداد ۱۳۹۴
بهار بامیان
خواندن در ۱۰ دقیقه
از راست به چپ: ماریسا مه‌‌یر، مدیر عامل  یاهو؛ جینی رومتی، مدیرعامل آی‌ بی ام؛ مری بارا، مدیر عامل ج
از راست به چپ: ماریسا مه‌‌یر، مدیر عامل یاهو؛ جینی رومتی، مدیرعامل آی‌ بی ام؛ مری بارا، مدیر عامل ج
 ۶۸ کرسی  از ۲۴۶ کرسی پارلمان افغانستان به زنان اختصاص داده شده است
۶۸ کرسی از ۲۴۶ کرسی پارلمان افغانستان به زنان اختصاص داده شده است
از راست به چپ: سامیه بلوچ‌زهی، زهرا اربابی، حمیرا ریگی
از راست به چپ: سامیه بلوچ‌زهی، زهرا اربابی، حمیرا ریگی

انتصاب دو زن،‌ معصومه پرندوار و حمیرا ریگی به عنوان فرمانداران شهرستان‌های هامون و قصر قند در استان سیستان و بلوچستان، و پیش از آن، انتخاب سامیه بلوچ‌زهی، دختر مجرد ۲۶ ساله به عنوان شهردار شهر کلات (مرکز شهرستان سرباز) و انتصاب زهرا اربابی، به عنوان معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی استانداری، این استان را در موقعیتی ویژه قرار داد. البته رسیدن این زنان به این رده‌های مدیریتی میانی نیز اعتراض هایی را به دنبال داشت؛ به قول یکی از نمایندگان استان «با استفاده از بانوان در مسئولیت‌های اجتماعی ...مخالفتی نداریم. اما درباره فرمانداری یک شهرستان مسئله فرق می‌کند و به خاطر مسائل مرتبط با این حوزه و شرایط حاکم بر یک زن، دچار استرس و فشار خواهد شد.» 

اما تنها در ایران نیست که زنان در رسیدن به رده‌های بالای مدیریتی یا رهبری سیاسی با مشکل روبرو هستند؛ اکثریت غالب رهبران سیاسی جهان و مدیران شرکت‌های بزرگ جهان مرد هستند و در عین حال «ناکارآمدی» و «فساد» نیز اموری رایج در این دنیای مردانه رهبری است. آیا اگر این نسبت معکوس شود و اکثریت رهبران و مدیران ارشد زن باشند،‌ دنیا به جای بهتری تبدیل می‌شود؟ و آیا راه برای آنان هموار است؟

سقف شیشه‌ای استعاره ای ناکارامد

زنان برای رسیدن به موقعیتهای بالای مدیریتی باید بر موانع متعددی غلبه کنند که مردان با آنها مواجه نیست. استعاره‌ای که معمولا برای توصیف این موانع به کار می‌رود، «سقف شیشه‌ای» یا «صخره شیشه‌ای» است؛ مانعی نادیدنی و درعین حال غیرقابل‌نفوذ که زنان را با وجود دستاوردها و توانایی‌های‌شان از رسیدن به مقامات بالا باز می‌دارد.

دکتر آلیس ای ایگلی (Alice E. Eagly) - پژوهشگر برجسته حوزه جنیست و رهبری – و لیندا کارلی(Linda Carley) در کتاب‌شان به نام «از میان هزارتو: حقیقت درباره چگونگی به رهبری رسیدن زنان» استعاره جدید "لابیرنت" یا "هزارتو" را برای توصیف این موانع به کار می‌گیرند.

این دو معتقدند استعاره سقف شیشه‌ای که سدی در یک سطح ارتقای معین در سازمان را مجسم می‌کند، دیگر برای توصیف این موانع رسا نیست. با وجود زنانی  هرچند معدود در مقام مدیرعامل شرکت‌ها، روسای دانشگاه‌ها، یا ریاست کشورها این سد دیگر آنچنان رخنه ناپذیر نیست. بعلاوه، این استعاره این برداشت را ایجاد می‌کند که زنان و مردان در رسیدن به رده‌های پایین و میانی فرصت‌هایی برابر دارند؛ در حالی که این تصور نادرست است. استعاره سقف شیشه‌ای همچنین مانعی شفاف را به تصور در می‌آورد و تداعی کننده این است که زنان درباره فرصت‌های‌ در دسترس‌شان گمراه می‌شوند، زیرا دیدن این به اصطلاح مانع شیشه‌ای از دوردست به سادگی امکان ندارد؛ اما برخی از موانعی که زنان با آن روبرو هستند، اصلا پنهانی یا نادیدنی نیست.

استعاره سقف شیشه‌ای با تصویر "یک" مانع منفرد و ثابت نمی‌تواند پیچیدگی و گوناگونی چالش‌هایی را مجسم سازد که زنان برای در مسیرشان به رده‌های رهبری با آن مواجه اند. زنان فقط هنگام رسیدن به بالاترین رده در مسیر شغلی‌شان طرد نمی‌شوند، بلکه چه بسا در این مسیر به سوی بالاترین رده‌ها کنار گذاشته می‌شوند.

ایگلی و کارلی راه رسیدن زنان به موقعیتهای بالای مدیریتی را هزارتویی با پیچ و خمها و بنبستهای بسیار توصیف میکنند که مردان از آن فارغ اند. به نظر آنها نوع استعاره‌‌ای که برای توصیف این موقعیت به کار می‌بریم، مهم است زیرا این استعاره اساس روایتی قرار می‌گیرد که می‌تواند تغییر را برانگیزد و اقدامات عملی برای رفع تبعیض بر مبنای آن شکل بگیرد.

هزارتوی زنان برای رسیدن به رهبری

اما پیچ و خم‌های این هزارتو در برابر زنانی که می‌خواهند به رده‌های بالای مدیریتی برسند، چیست؟

ایگلی و کارلی موانع بر سر راه رهبری زنان را در این پنج نکته می‌یابند:

۱- سرنمون ها و تصور ذهنی ما از رهبر یا مدیر؛ این تصورات بیشتر مردانه است (فردی که قاطعیت به خرج می‌دهد و بر عملی شدن تصمیم‌ها متمرکز است) تا زنانه (فردی که بر برقراری ارتباط و  حمایت از دیگران متمرکز است)؛ به این ترتیب تعجبی ندارد که افرادی که برای پست‌های مدیریتی انتخاب می‌شوند مردان باشند تا زنان.

۲- نقش دوگانه زن-مرد؛ بسیاری مدیران زن برای اینکه مقام خود را حفظ کنند، مجبورند خود را هم با کلیشه‌های مردانه (سرسخت بودن) و هم با کلیشه‌های زنانه (مهربان بودن) تطبیق دهند - و این وضعیت چالشی بزرگ در برابر آنان قرار می‌دهد.

۳- انتخاب میان خانه و کار؛ مدیریت در سطوح بالا کاری طاقت‌فرسا و زمان‌بر است و مردان (که خیلی کمتر  به انجام کارهای خانه و بزرگ کردن بچه‌ها تن در می دهند) نسبت به زنان راحت‌تر می‌توان خود را با این شرایط سازگار کنند. در نتیجه زنان یا مجبور می‌‌شوند مسیر حرکت‌شان به سمت رده‌های بالای شغلی را رها کنند تا بتوانند خانواده و فرزند داشته  باشند، یا به خاطر رسیدن به رده‌های بالای مدیریتی از خیر زندگی خانوادگی بگذرند.

۴- تبعیض و پیشداوری؛ پیشداوری تمام‌عیاری از جانب افرادی که در مناصب قدرت هستند (و عمدتا مرد اند) نسبت به زنان وجود دارد و مانع از رسیدن زنان به موقعیت‌های رهبری می‌شود.

۵- باور نداشتن به خود و بی‌انگیزگی؛ پیشرفت برخی از زنان به سوی رده‌های بالا به علت باور نداشتن به توانایی های‌‌ خودشان یا از دست دادن انگیزه‌های‌شان برای رسیدن به این مقام‌ها مختل می‌شود. بسیاری از زنان احساس می‌کنند که تلاش برای ادامه دادن این مسیر پرپیچ و خم  ارزشش را ندارد و به دنبال حرفه‌های کمتر رقابتی می‌روند. 

کلیشه رایج و پذیرفته شده درباره یک مدیر یا رهبر این است که قاطعیت به خرج می‌دهد و بر عملی کردن تصمیم خود اصرار دارد. زنان کمتر از مردان قاطعیت‌شان را به نمایش می‌گذارند، ‌و اگر هم این کار را بکنند، ممکن است به قضاوت منفی در باره آنها ختم شود. پیشنهاد ایگلی و کارلی به زنانی که می‌خواهند به رده‌های بالاتر برسند این است که رفتارهایی را که بیشتر با کلیشه‌های مردانه همخوان هستند (قاطع و مصر بودن) را با رفتارهای زنانه مانند صمیمیت و دید مثبت داشتن در هم بیامیزند. آنان همچنین پیشنهاد می‌کنند بر اساس  تجربه برخی کشورها سهم معینی از موقعیت‌های مدیریتی دولتی برای زنان در نظر گرفته شود تا تغییر سریعتر در این زمینه امکان‌پذیر شود. برای مثال در میان ۲۰ کشوری که از لحاظ نمایندگی سیاسی زنان در صدر سایر کشورها قرار دارند، در ۱۷ کشور نوعی نظام سهمیه‌بندی جنسیتی درباره کرسی‌های پارلمان در انتخابات اعمال می‌شود.

تفاوت‌های شیوه مدیریت زنان و مردان

یک پرسش مهم این است که آیا تفاوتی میان شیوه مدیریت زنان و مردان وجود دارد؟ پاسخ به این پرسش ساده نیست.

بررسی درباره زنانی که در موقعیت‌های مدیریت سطح بالا مانند مدیران عامل شرکت‌ها قرار دارند، به ظاهر نشان می‌دهد که رفتارهای آنان شبیه رفتارهای رهبری مردان همردیف‌شان است. این برداشت احتمالا به این خاطر است که قرار گرفتن در موقعیت رهبری رفتارها و اعمال معینی را برای موفقیت ضروری می‌کند. بنابراین ممکن است فقط زنانی به موقعیت‌های مدیریتی برسند که همان سبک‌ها و رفتارهای رهبری مردان را از خود نشان دهند. به این ترتیب بررسی رهبران در رده‌های بالا ممکن است این برداشت را ایجاد کند که تفاوتی میان شیوه رهبری مردان و زنان وجود ندارد.

اما اگر از زیردستان درباره تفاوت  مدیران مرد و زن پرسش کنید به تصویری تا حدی متفاوت خواهید رسید. این افراد تفاوت‌هایی را میان  مدیران زن و مرد ذکر می‌کنند که هماهنگ با کلیشه‌های رایج درباره مردان و زنان است؛ آنان رهبران زن را پرور‌ش‌دهنده‌تر، همدل‌تر و پاسخگوتر نسبت به رهبران مرد توصیف می‌کنند، اما در عین حال آنان جنبه‌‌های منفی را هم به مدیران زنان نسبت می‌دهند (برای مثال دمدمی بودن). از طرف دیگر مدیران مرد به عنوانی افرادی عملگرا و متمرکز بر وظایف شغلی توصیف می‌کننند. اما این توصیفات در واقع برداشت‌های افراد است که از کلیشه‌ها و انتظارات‌شان از زنان و مردان رنگ گرفته است.

جدا از این نظرات، شماری فزاینده از پژوهش‌ها درباره توان مدیریتی زنان و مردان، که از نظریه «رهبری دگرگون‌ساز» به عنوان شاخصی از مدیریت موفق استفاده می‌کنند، نشان می‌دهند که زنان می‌توانند مدیران کارآمدتری از مردان باشند؛ زیرا خصوصیات این نوع رهبری را بیشتر از خود بروز می‌دهند. اما رهبری دگرگون‌ساز چیست؟

 رهبری دگرگون‌ساز و مدیریت کارآمدتر

دکتر برنارد ام. باس (‌Bernard M. Bass) در دهه ۱۹۸۰ نظریه رهبری دگرگون‌ساز (transformational leadership) را که قبلا هم مطرح بود، بسط داد و به شکل کنونی‌اش درآورد.

به گفته باس رهبران دگرگون‌‌ساز بر پیروان‌شان متمرکزند، انگیزه‌ آنان برای کارکرد بیشتر را تقویت می‌کنند و در این فرآیند به پیروان‌شان یاری می‌رسانند تا خودشان نیز توانایی‌های بالقوه‌ رهبری‌شان را رشد دهند. چهار مشخصه رهبری دگرگون‌ساز از دیدگاه باس از این قرار است:

۱- سرمشق قرار گرفتن: رهبر مثل سرمشقی مثبت و آرمانی برای پیروانش عمل می‌کند.

۲- الهام‌بخشی: رهبران دگرگون‌کننده توانایی الهام‌بخشی و برانگیختن پیروان‌شان را دارند.

این دو خصلت نخستین «کاریزمای» رهبر دگرگون‌‌ساز را ایجاد می‌کنند.

۳- توجه به نیازهای زیردستان: رهبران دگرگون‌‌ساز توجهی خاص به نیازها و احساسات پیروان‌شان دارند. یک سوءتفاهم رایج این است که رهبران دگرگون‌‌ساز بیش از حد «نرم» هستند و قاطعیت لازم را ندارند، اما حقیقت این است که آنان مداوما پیروان‌شان را برای رسیدن سطح بالاتری از کارکرد به چالش می‌کشند.

۴- رشد دادن پیروان: رهبر دگرگون‌ساز ابداع و خلاقیت را در پیروانش برمی‌انگیزد و آنان را به استفاده از فرصت‌ها تشویق می‌کند. 

یک نکته مهم دیگر اهمیت یافتن توانایی «کار گروهی» در محیط‌های کاری امروز است و کار در چنین محیط‌هایی نیاز به مهارت‌های قوی عاطفی و اجتماعی دارد،  زنان از لحاظ این خصوصیت بر مردان برتری دارند، و می‌توانند گروه‌های کاری خلاق‌تر و راضی‌تری را ایجاد کنند.

برنارد باس پیش‌بینی می‌کند که در دنیای آینده رهبران زن غلبه پیدا کنند. او می‌گوید زنان نسبت به مردان که  شیوه مدیریتی آمرانه «فرماندهی و کنترل» را به کار می‌بندند، بهتر می‌توانند از پس چالش‌های مدیریت و رهبری در قرن بیست یکم برآیند. به گفته او سبک رهبری و مدیریت از شیوه‌ای "آمرانه" به شیوه‌ای "همیارانه"‌تر در حال دگرگونی است و زنان با این نیازهای مدرن سازگارترند. 

آیا مدیران زن اخلاقی‌ترند؟

با وجود اخبار روزمره از رسوایی‌های مربوط به فساد در دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ در بسیاری کشورهای جهان، این پرسش به میان می‌آید که اگر رهبران زن بیشتری وجود داشته باشند، از این  فسادها کاسته می‌شود؟ درست است که نام زنان کمتر در موارد فسادهای دولتی یا شرکت‌ها به میان می‌آید، اما این مسئله را می‌توان با شمار کمتر زنان در رده‌های بالا در سازمان‌ها توجیه کرد.

اما رشته‌ای از پژوهش‌ها نشان می‌دهند که زنان نسبت به مردان حساسیت بیشتری نسبت به موضوعات اخلاق حرفه‌ای نشان می‌دهند (هر چند برخی از پژوهش‌ها هم بیانگر آن است که در مدیریت‌های شرکت‌های تجاری تفاوتی از لحاظ این حساسیت اخلاقی میان زنان و مردان وجود ندارد). همچنین نشان داده شده است که زنان با احتمال بیشتر به کدهای اخلاق حرفه‌ای شرکت ‌‌شان باور دارند. گرچه به نظر می‌رسد این تفاوت مزیتی برای زنان باشد، برخی از پژوهشگران می‌گویند ممکن است زنان به طور ذاتی اخلاقی‌تر نباشند و صرفا دلبستگی بیشتری به رفتارهای مطلوب یا مناسب از نظر اجتماع نشان دهند.

جدا از این اختلاف نظر در تفسیرها، شرط اول برای یک رهبر اخلاقی حساسیت داشتن به مسائل و تنگناهای اخلاق حرفه‌ای است و به نظر می‌رسد که زنان از این لحاظ مزیت دارند، هر چند که احتمال دارد زنان این حساسیت را آموخته و در خود پرورش داده باشند.

چرا به رهبران زن نیازمندیم؟

حال شاید بتوانیم به سوال ابتدایی‌مان پاسخ دهیم که با وجود رهبران زن بیشتر چه بهبودی‌هایی را در دنیای‌مان شاهد خواهیم بود و چرا به وجود زنان در موقعیت بالای مدیریتی نیازمندیم. در دنیایی با رهبران زن بیشتر احتمالا شاهد چنین تغییراتی خواهیم بود:

- تاکید بیشتری بر سیاست‌هایی خواهد شد که به مراقبت از کودکان، مراقبت‌های بهداشتی و آموزش توجه دارند؛ یعنی حوزه‌هایی که زنان (که به مراقبت و مهرورزی اجتماعی اهمیت بیشتری می‌دهند) در آنها بر مردان برتری دارند.

- میزان فساد کمتر خواهد شد؛ زنان نسبت به مردان ذهن اخلاقی‌تری دارند.

- تمرکز بیشتری بر برابری و رفع فقر به وجود خواهد آمد؛ مردان به بازار آزاد و فردگرایی توجه بیشتری دارند.

- زورگویی و سوءرفتار کمتری در محل کار رخ خواهد داد؛ زنان رهبران دگرگون‌‌ساز و کارآمدتری هستند.

- بازارها احتمالا پایداری بیشتری خواهند یافت؛ زنان کمتر از مردان اهل خطر کردن هستند.

- از بن‌بست‌های سیاسی جلوگیری می‌شود؛ زنان در احزاب معمول نقش عمده‌ای در به مصالحه رسیدن رقبای سیاسی دارند.

و بالاخره احتمالا دنیای صلح‌آمیزتری خواهیم داشت.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

اینترنت و تکنولوژی

موفق‌ترین بازی‌های رایانه‌ای ساخت ایران

۲۵ خرداد ۱۳۹۴
سعید جعفری
خواندن در ۴ دقیقه
موفق‌ترین بازی‌های رایانه‌ای ساخت ایران