close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

رسانه ها و اعدام در ایران؛ گفت و گو با محمد مصطفایی

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
سحر بیاتی
خواندن در ۷ دقیقه
رسانه ها و اعدام در ایران؛ گفت و گو با محمد مصطفایی
رسانه ها و اعدام در ایران؛ گفت و گو با محمد مصطفایی

کم نبوده اند فعالان حقوق بشری و رسانه ای که از برجسته شدن برخی پرونده ها در رسانه ها خشنود نبوده و اعتقاد دارند تمرکز رسانه ها گاه به افزایش حساسیت خانواده ها و پیچیده شدن پرونده ها شده است.

محمد مصطفایی، وکیل پایه یک دادگستری که وکالت پرونده های جنجالی چون پرونده دلارا دارابی، بهنود شجاعی، سکینه آشتیانی را بر عهده داشت، با این گروه منتقدان همراه نیست. او کارشناس باتجربه ای برای بررسی ابعاد این موضوع است، قبل از خروج از ایران وکالت پرونده ریحانه جباری را بر عهده داشت. با مصطفایی که اکنون در نروژ مسئولیت سازمان حقوق بشری «مدارا» را بر عهده دارد، در محل کارش گفت و گو کرده ام.

در سال های اخیر، خبری شدن برخی از پرونده های حقوق بشری در نهایت باعث عدم رضایت خانواده مقتول شده است. به نظر شما علت این واکنش های منفی چیست؟

البته اینطور نیست که پرونده هایی که خبری نمی شود نتیجه خوبی هم به دست می آورد، در سال بیش از هزار نفر در ایران اعدام می شوند، بدون اینکه خبری از پرونده درج شود، این نشان می دهد  موضوع ربطی به خبری شدن یا نشدن پرونده ندارد. خبری کردن پرونده ها دو مزیت دارد، باعث آگاهی جامعه می شود و وجدان عمومی را نسبت به واقعه حساس می شوند و جامعه به دنبال این می گردد که نقض های پرونده را بتواند برطرف کند.

منظورتان از برطرف کردن نقص های پرونده چیست؟ نمونه خاصی سراغ دارید؟

در همین پرونده ریحانه جباری، مطبوعات آمدند و مسئله را عنوان کردند و موضوع دفاع مشروع مطرح شد و از همه مهم تر باعث شد که افراد جامعه آگاه بشوند که مجازات اعدام نمی تواند مجازات خوبی باشد حتی اگر بگوییم ریحانه مجرم و قاتل است و اصلا دفاع از خود نکرده. یا درباره "دلارا دارابی"، پرونده مطرح شد حساسیت جامعه را هم برانگیخت و حکومت به جای پاسخ دادن به حساسیت جامعه دلارا دارابی را در یک روز تعطیل اعدام کرد. بعد از مدت کوتاهی، امیرحسین قبل از خودکشی، به هم بندی خودش اعلام کرد که دلارا اصلا قاتل نبوده. دادستان اجازه این را نمی داد که دلارا بخواهد از خودش دفاع کند. اما خیلی از پرونده ها هم بود که وقتی مطرح شد نتیجه مثبت داشت. مثلا حسین ترنج، وقتی پرونده مطرح شد، به جای خوبی رسید و او آزاد شد. علی مهین ترابی وقتی پرونده اش مطرح شد دادگاه با حساسیت بیشتری مجدد به پرونده رسیدگی کرد و حکم قتل غیرعمد داد. نازنین فاتحی هم پرونده اش مثل پرونده ریحانه جباری دفاع از خود بود و در نتیجه مطرح شدن پرونده دقت بیشتری انجام شد و نتیجه مثبتی حاصل شد.

اما حساسیت خانواده مقتول هم مطرح است، در جریان خبری شدن پرونده ها از قاتل قهرمانی ساخته می شود که باعث خشم بیشتر خانواده مقتول می شود.

کاملا موافقم اما این اتفاق نه به خاطر حضور وکیل و مصاحبه و مطرح کردن موضوع پرونده است و نه به خاطر موضوع قتل یا پرونده، به نظر من امکانات یکسان از طرف مطبوعات و رسانه ها باید به هر دو طرف ماجرا داده شود تا هر دو حرف هایشان را مطرح کنند. این امکانات تا حدودی در این پرونده ها وجود ندارد. دلیلش هم به علت نقض قانونی ما است. اگر قوانین ما قوانینی باشد که در آن حقوق متهم رعایت بشود و حقوق زیان دیده از جرم هم رعایت بشود هیچ مشکلی پیش نمی آید. ما در قوانینی که داریم یا حقوق متهم رعایت نمی شود و بر اساس موازین حقوق بشر نیست یا اینکه آن دسته از قوانینی که بر اساس موازین حقوق بشر است اجرایی نمی شود. به همین دلیل هم بحث بر سر متهم بیشتر شکل می گیرد.

نمونه بارز صحبت من موضوع پرونده شهلا جاهد است، تقریبا شهلا به یک قهرمان تبدیل شد و شاید همین باعث خشم بیشتر خانواده سحرخیزان شده باشد.

به دلیل این است که ما نقص داریم در قوانین، وقتی ما موازین حقوق بشر را رعایت کنیم هیچ وقت این اتفاقات رخ نمی دهد. حتی اگر یک درصد یک نفر به اتهام قتل یا هر جرم دیگری به محاکمه کشیده شده اما آن شخص قاتل نبوده آن وقت چه اتفاقی رخ می دهد؟ دادرسی عادلانه ای اگر وجود داشته باشد که ما با این وضع رو به رو نمی شویم جامعه نسبت به اتفاقی که رخ داده حساس می شود و نقض های پرونده را می بیند و موضع گیری می کند.

الان ما به جز رسانه های رسمی فعالیت شبکه های اجتماعی را هم در زمینه پرونده های حقوق بشری شاهد هستیم که برخی مواقع فعالیت شان موجب خشم خانواده مقتول شده

پرونده هایی که در این شبکه ها یا رسانه ها مطرح می شوند و به اعدام منجر می شود به خاطر خشم خانواده ها نیست، من معتقدم  این خشم حکومت است که فوران می کند. در پرونده بهنود شجاعی بیشتر حکومت عطش این را داشت که بهنود را اعدام کند تا اولیای دم. در پرونده بهنود اولیای دم در جلسه ای که آقای عزت الله انتظامی بود، آقای پرویز پرستویی بود و چند نفر دیگر بودند صراحتا اعلام کردند که ما گذشتیم. به خاطر شما ما گذشت کردیم. چون گذشت کرده بودند حکم می بایست متوقف می شد.  من یک لایحه هم نوشتم روی پرونده گذاشتم، قاضی اجرای احکام پرونده را می برد به دادگاه، آقای تردست همین کسی که حکم ریحانه را هم صادر کرده، می نویسد این رضایت قابل قبول نیست و چند روز بعد هم بهنود را اعدام کردند.

چرا به نظر شما این اتفاق رخ می دهد؟ دلیل این تمایل به اعدام حتی با رضایت اولیای دم چیست؟

گاه گروه های اپوزیسیون از این پرونده ها استفاده ابزاری می کنند و پرونده های حقوق بشری را برای رسیدن به مقاصد خودشان استفاده می کنند. همین باعث بر انگیختن خشم حکومت می شود. در کشورهای دموکرات فعال سیاسی، فعال سیاسی است می تواند وارد حیطه های حقوق بشری هم بشود. اما هیچ وقت یک فعال سیاسی از یک پرونده حقوق بشری برای منافع سیاسی سو استفاده نمی کند. خودم هم از این سو استفاده ها لطمه دیدم. من هیچ مشکلی نداشتم وارد حوزه های سیاسی نمی شدم و مشغول کار و زندگی خودم بودم اما وقتی افراد مختلف از پرونده های من شروع  به سو استفاده های سیاسی کردند کار من به اینجا رسید که مجبور به ترک ایران بشوم.

شما بارها متهم شدید که خودتان برای گرفتن پناهندگی از پرونده ها سو استفاده کردید دقیقا موقع خروج شما از ایران پرونده سکینه آشتیانی بحث داغ روز بود. یا حتی همین الان قاضی پرونده ریحانه شما را به همین سو استفاده متهم می کند.

من نیازی به این کار نداشتم و ندارم. همان زمان که ایران بودم  هم راحت می توانستم به همین نروژ، سوئیس یا آلمان سفر کنم، وضع مالی خوبی با توجه به شغلم داشتم من درست است که وکیل حقوق بشری بودم اما در کنار این با کارخانجات بسیاری به عنوان مشاور حقوقی کار می کردم و درآمد خوبی هم داشتم. مشکل خروج، سفر یا حتی اقامت کاری هم در اروپا نداشتم. اینها را برای منحرف کردن جریان پرونده ها مطرح می کنند. اگر دادرسی عادلانه ای در ایران انجام بشود من همین الان هم دوست دارم به ایران برگردم موضوع اینجاست که چیزی به اسم دادرسی عادلانه وجود ندارد.

به نظر می رسد بعد از آمدن آقای لاریجانی این روند بدتر هم شده، مثلا موضوع اعدام ها.

بزرگترین مشکل ما همین موضوع رئیس قوه قضایه است، رئیس دستگاه قضایی باید توسط گروهی از قضات انتخاب شود باید بزرگ شده قوه قضاییه باشد باید درد این قوه را لمس کرده باشد. باید بداند کجاها ایراد داریم. آقای شاهرودی که بعد از آقای یزدی رئیس قوه قضاییه شدند اوایل کارشون سخت گیری های زیادی می کردند بعد از آمدن آقای خاتمی و باز شدن فضا ایشون هم بخش نامه های خوبی صادر کردند در خصوص سنگسار و اعدام کودکان زیر 18 سال و کارهای خوبی را شروع کردند نمی گویم عالی بود ولی  بد هم نبود، اما دوره آقای لاریجانی وضعیت خیلی فرق کرد. ابتدا سخنرانی های خوبی کرد اما در عمل آدم خطرناکی است، یک روز سابقه قضاوت ندارد، سابقه یک روز کار در قوه قضاییه نداشتند از یک محیط خشک و سنتی آمدند و شروع کردند به کارهای عجیب مثل قطع دست ما اصلا سابقه ای نداشتیم از این مجازات مثل مجازات کور کردن، قطع کردن دست حتی دوره آقای یزدی هم که اختناق کامل بود این احکام وجود نداشت. الان هم وزارت اطلاعات، سپاه در دست آنهاست و شروع کردند به اجرای احکام ضد بشری. اگر ما یک رئیس قوه قضایه بی طرفی داشتیم حتی مشکلات دیگرمان هم حل می شد. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان سیستان و بلوچستان

"بنزين فروشی" یک مربی تیم ملی کریکت ایران برای گذران زندگی

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۲ دقیقه
 "بنزين فروشی" یک مربی تیم ملی کریکت ایران برای گذران زندگی