close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

سوفیا لورن در کن: از دختری که نان برای خوردن نداشت تا برنده خجالتی جایزه اسکار

۱ خرداد ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۶ دقیقه
سوفیا لورن در کن: از دختری که نان برای خوردن نداشت تا برنده خجالتی جایزه اسکار
سوفیا لورن در کن: از دختری که نان برای خوردن نداشت تا برنده خجالتی جایزه اسکار
سوفیا لورن در کن: از دختری که نان برای خوردن نداشت تا برنده خجالتی جایزه اسکار
سوفیا لورن در کن: از دختری که نان برای خوردن نداشت تا برنده خجالتی جایزه اسکار
سوفیا لورن در کن: از دختری که نان برای خوردن نداشت تا برنده خجالتی جایزه اسکار

جشنواره امسال کن بزرگداشت ویژه ای را برای سوفیا لورن برپا کرد؛ ستایش از یکی از چهره های به یادماندنی سینمای کلاسیک ایتالیا که اتفاقاً در ایران دهه چهل هم هواداران بسیار زیادی را برای خود دست و پا کرد.

در Masterclass این بازیگر مشهور که روز پنج شنبه عصر برگزار شد و به شدت مورد استقبال قرار گرفت، تیری فرمو دبیر اجرایی جشنواره کن گفت که او خجالتی است و تاکید کرد که شوخی نمی کند و او برای حضور در این جلسه دچار اضطراب شده است!

ورود به سینما

در ابتدا از لورن درباره ورودش به سینما و بازی در پنج شش فیلم در سال های نیمه دهه پنجاه در نقش های خیلی کوتاه پرسیده شد:« می خواستم کار بگیرم. کار سختی بود. من و خواهر و مادرم پول نداشتیم غذا بخوریم. من خوش شانس بودم که کسی در کمپانی های تولید به من کمک کرد تا در نقش های کوتاه بازی کنم و ما حالا به اندازه کافی غذا داشتیم که بخوریم. این تلخ ترین روزهای زندگی من بود. هیچ کس را در رم نمی شناختیم. فقط پدرم بود که از او خواستیم به ما کمک کند، اما خیلی او را ندیدیم. می خواستم یک بازیگر شوم و این را می دانستم اما وقتی غذا نداری بخوری نمی توانی هیچ کاری بکنی.»

ملاقات با ویتوریو دسیکا

مجری جلسه اشاره کرد که او هشت فیلم با دسیکا کار کرده، اما لورن تصحیح کرد که آنها چهارده فیلم با هم کار کرده اند! پس از آن صحنه کوتاهی از اولین بازی او با دسیکا به نمایش درآمد و لورن گفت:« دسیکا پس از این بازی با هم، درباره طلای ناپل با من حرف زد و درباره تست گرفتن. بعد گفت که بعد از تست هیچ کس تو را استخدام نخواهد نکرد چون تو خجالتی هستی، دهن ات بزرگ است و دماغت نوک تیز! برای همین دیگر تست نمی گیرم و باور دارم که تو می توانی در این فیلم باز کنی. گفت سه روز دیگر بیا به ناپل و ما فیلمبرداری را شروع می کنیم! من داشتم غش می کردم  باورم نمی شد. اما او روی حرفش ایستاد. فیلمبرداری شروع شد. من هیچ نقش مهمی قبل از آن نداشتم، هیچ وقت کلاس بازیگری نرفته بودم، اما کار را شروع کردیم و طی بیست سال چهارده فیلم با هم کار کردیم که همه موفق بودند. ما هر دو از نپال می آمدیم و کافی بود که به هم نگاه کنیم و بفهمیم که از هم چه می خواهیم. کار کردن با دسیکا شگفت انگیز بود. ما سال ها با هم کار کردیم و همه چیز ممکن بود. هیج مشکلی نداشتیم.»

رقص فلامنکو

لورن درباره کار با استنلی کرامر در "غرور و شهوت" گفت: «آن زمان آمریکایی ها به ایتالیا می آمدند و آنجا کار می کردند چون ارزان تر تمام می شد. کرامر مرا دید و گفت "بد نیست! استخدامت می کنیم و با کری گرانت همبازی می شوی و در یک صحنه باید فلامنکو برقصی."»

صحنه رقص فلامنکو به نمایش درآمد و لورن گفت:«چه شرم آور! جلوی بهترین رقاصان فلامنکو در اسپانیا که از بالکن مرا تماشا می کردند، باید فلامنکو می رقصیدم!»

نقطه مهم در دوران بازیگری

لورن بازی در فیلم دو زن ساخته ویتوریو دسیکا  را نقطه مهمی در دوران بازیگری اش خواند و گفت:« داستان بسیار زیبایی داشت. شخصیت من حدود پنجاه سالش بود و من خیلی جوان تر بودم. به دسیکا گفتم آنیا مانیانی باید این نقش را بازی کند. دسیکا سراغش رفت و او رد کرد. مانیانی پرسید که چرا نقش را به سوفیا نمی دهی و دسیکا جواب داده بود که ایده خوبیه و خداحافظ! من خیلی خوش شانس بودم و نقش خیلی بزرگی بود. »

دختر خجالتی و مراسم اسکار

سوفیا لورن در سال 1960 اولین بازیگر خارجی ای بود که اسکار برد، اما در این مراسم شرکت نکرد: «من از بردن جایزه ترسیدم و فکر می کردم که اگر ببرم روی صحنه غش می کنم. به همین دلیل نرفتم. ما در خانه تصمیم گرفتیم بخوابیم. فکر کرده بودم همین که جزو نامزدها هستم خیلی خوب است و بعید است ببرم. بعد تلفن زنگ زد و کری گرانت بود که گفت تو بردی! فکر کردم الان غش می کنم اما به خودم گفتم تو بازیگر بزرگی هستی و اسکار بردی! بعد پریدم هوا و روزنامه نگارها سر رسیدند و دیدم ستاره بزرگی شده ام! با این حال من خجالتی هستم و نمی توانم از دست این خجالت راحت شوم.»

سال بعد اما لورن در مراسم اسکار شرکت کرد و جایزه گریگوری پک را به او داد. در سال 1991 هم گریگوری پک جایزه یک عمر فعالیت سینمایی لورن را به او اهدا کرد.

کار با مارچلو ماسترویانی

لورن درباره ستاره بزرگ سینمای ایتالیا، مارچلو ماسترویانی گفت:«مارچلو در قلب من است. وقتی پوستر بزرگ او را بر روی فرش های قرمز کن دیدم، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم ، فکر کردم او هیچ وقت من را در این جلسه و تمام این روزها در کن تنها نخواهد گذاشت و با من خواهد بود. دوازده فیلم با هم بازی کردیم.» بغض سوفیا لورن ترکید و برای دقیقه ای گریست.

کار با چارلی چاپلین

لورن درباره کار در فیلم کنتسی از هنگ کنگ، آخرین فیلم چارلی چاپلین گفت:«من وقتی با گریگوری پک کار می کردم چاپلین به لندن آمد و می خواست مرا ببیند. فکر می کردم چرا می خواهد مرا ببیند؟ بعد به استودیو آمد و گفت که می خواهد این فیلم را بسازد. گفت که مارلون براندو هم قبول کرده و من داشتم غش می کردم. در اولین روز براندو دیر کرد و چاپلین نگران بود و خیلی ناراحت به نظر می رسید. براندو 45 دقیقه دیر آمد. جاپلین گفت واقعا می خواهی هر روز دیر کنی؟ اگه می خواهی هر روز دیر کنی من بازیگر دیگری بیاورم! مارلون براندو گفت نه. و بعد ساکت شد و دیگر حرفی نزد. این طوری شروع شد اما بعد اوضاع بهتر شد. براندو بازیگر خیلی بزرگی بود و فقط بستنی می خورد و تا آخر فیلم چاق شد! در هفته اول چاپلین با تکنیسین ها مشکل داشت. برای سالهای زیادی کار نکرده بود و می ترسید از پشت دوربین نگاه کند. هفتاد و شش سالش بود و این آخرین فیلمش شد. در آخرین صحنه فیلمبرداری به من گفت تو شبیه ویولن هستی و باید خوب نواخته شوی. این حرف از جایزه اسکار هم ارزش اش برایم بیشتر بود.»

نگاه به زندگی

«من هیچ وقت درست و حسابی مدرسه نرفتم و پدرم با ما نبود و ما همیشه مشکل داشتیم. چیز ساده ای نبود و همیشه با من ماند. هیچ وقت فکر نمی کردم که کاری که می کنم کامل است، اما خیلی خوش شانس بودم و آدم های خیلی خوبی روبرویم قرار گرفتند. حالا من هشتاد سالم است و به آن مفتخرم. حالا شروع کردم به شمردن ساعت ها و دقیقه ها. من آدم خوشبختی هستم، آن طور که دوست داشتم زندگی کردم، خانواده درست کردم و بچه آوردم و مادر بزرگ هستم و زیباترین نوه های دنیا را دارم! آمدنم به کن یک پیروزی است و من دوست دارم بجنگم و این یک شروع دیگر است برایم. دوست دارم کاری انجام بدهم. فیلمی که با پسرم کار کردم من را راغب کرده که کارهای دیگری هم انجام بدهم. زندگی زیباست و هر کسی نیاز دارد تلاش کند کاری را که دوست دارد انجام دهد.»

ثبت نظر

بلاگ

مسابقه عکس ایران وایر ،فوتبال در خط مرزی

۱ خرداد ۱۳۹۳
شما در ایران وایر
خواندن در ۱ دقیقه
مسابقه عکس ایران وایر ،فوتبال در خط مرزی