close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

فرزند بیش‌تر، سفره‌ها کوچک‌تر

۱۴ آذر ۱۳۹۲
سحر بیاتی و بهروز مینا
خواندن در ۸ دقیقه
فرزند بیش‌تر، سفره‌ها کوچک‌تر
فرزند بیش‌تر، سفره‌ها کوچک‌تر

کم‌تر کسی است که شعار «دو بچه کافی» روی بسته‌های دستمال کاغذی و اجناس خانگی دهه 60 را به یاد نیاورد اما حالا با حرف‌های اخیر آیت‌الله خامنه‌ای منبی بر این که ایران ظرفیت بیش از150میلیون جمعیت را دارد، چه کسی دیگر جرات می‌کند شعاری را که یک زمان به کنترل جمعیت در ایران بسیار کمک کرد دوباره از نو بیان کند.

سیاست کنترل جمعیت در ایران که با شعار «دو بچه کافی است» و «فرزند کم‌تر، زندگی بهتر» تبلیغ می‌شد، پس از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و هم‌زمان با آغاز ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سال 1368 از سرگرفته شد.

سیاست کنترل جمعیت و تنظیم خانواده که از سال 1337 از سوی حکومت محمدرضا پهلوی آغاز شده و اجرا می‌شد، در نخستین سال‌های پس از انقلاب متوقف شد.

با استقرار جمهوری اسلامی تمامی برنامه‌ها و سیاست‌های مربوط به تنظیم خانواده و کنترل جمعیت تعطیل شدند و حتی تشویق به افزایش جمعیت برای افزایش تعداد «سربازان اسلام» از تریبون‌های مذهبی و رسمی شنیده می‌شد.

در سال پایانی جنگ و با شرایط نابسامان اقتصادی کشور، نرخ رشد جمعیت به 9/3 درصد رسیده بود. «علیرضا مرندی»، وزیر وقت بهداشت، هیات دولت را مجاب ‌کرد تا مصوبه‌ای برای کنترل جمعیت و تنظیم خانواده داشته باشد، اما از ترس مخالفت‌های مذهبی، دولت این مصوبه را به طور محرمانه ابلاغ کرد و طرح تصویب شد.

بر اساس این قانون، امتیازاتی چون بیمه، مرخصی زایمان مادر، پرداخت هزینه نگهداری و حق اولاد به فرزندان چهارم و بعد از آن تعلق نمی‌گرفت.

اما نزدیک به دو دهه بعد از اجرای این سیاست‌ها، دولت وقت ایران در زمستان سال 1390 لایحه‌ای به مجلس ارایه کرد که در صورت تصویب آن، محدودیت‌های مربوط به تعداد فرزندان برای والدین لغو ‌شود.

در سال جاری نیز آیت الله خامنه‌ای در یکی از سخنرانی‌های خود بار دیگر برافزایش جمعیت تاکید کرد و سیاست‌های گذشته را غلط خواند و حتی خود را در تایید آن مقصراعلام کرد.

دو نکته در سخنان رهبر جمهوری اسلامی قابل توجه است: اول آن که ایران منابع کافی و لازم را برای تامین رفاه اجتماعی 150 میلیون جمعیت را دارا است و دوم آن که  کنترل نرخ رشد جمعیت در انتهای دهه 60و 70هجری شمسی اشتباه بوده است. در این سخنرانی، رهبر انقلاب این برنامه را نتیجه «یک نگاه مقلدانه به زندگی غربی» عنوان کرد.

خانم «نورمحمدی»، جامعه شناس ساکن ایران در این‌باره به «ایران وایر» می‌گوید:«در ایران مردم در حوزه‌های خصوصی  منتظر نظر یا فرمان مسوولان نیستند و کاملا مستقل تصمیم‌گیری می‌کنند. درست زمانی که تبلیغات گسترده در مورد استفاده نکردن از ماهوراه در سراسر کشور انجام می‌شود، حتی سنتی‌ترین و مذهبی‌ترین خانواده‌ها هم به صلاح‌دید شخصی، از آن استفاده می‌کنند. حال در مورد تعداد فرزندان، مساله فراتر از این است؛ یعنی مساله اقتصاد، هزینه‌های زندگی و نسبت آن با درآمد خانواده. قطعا خانواده‌های ایرانی در این شرایط حتی در صورت سنتی یا مذهبی بودن هم به فتوا و به فرمان از بالا توجه نخواهند کرد. فرزند بیش‌تر یعنی هزینه بیش‌تر و رفاه کم‌تر، آن هم در شرایط کنونی اقتصادی.»

واقعیتی که از دید بعضی از اعضای هیات حاکمه پنهان مانده است این است که تصمیم به فرزند داشتن یک تصمیم خصوصی خانوارهاست و در این تصمیم شرایط اقتصادی و اجتماعی و باورهای فرهنگی نقش بیش‌تری دارند تا باورهای سیاستمداران.

 افزایش جمعیت ایران در دهه 60 پیش از آن که به خاطر لغو برنامه تنظیم خانواده روی داده باشد، پاسخ خانوارهای ایرانی به شرایط اقتصادی، یارانه‌های پنهان و آشکار و باور به یک افق اقتصادی روشن بود.

 یارانه های دولتی از زمان حکومت پهلوی هزینه واقعی فرزند داشتن در ایران را کاهش می‌دادند. زمانی که تورم دهه 60 و ویرانی زیرساخت‌های اقتصادی در اثر جنگ، توانایی دولت در پرداخت این یارانه‌ها را کاهش داد و خانوارها مسوول مستقیم هزینه‌های تربیت و نگهداری فرزندانشان شدند کاهش تعداد فرزندان یک رویداد درون‌زا شد. آن شرایط اقتصادی تا به امروز ادامه داشته است.

هزینه‌های زندگی، آموزش و پرورش فرزندان و خدمات پزشکی مورد نیاز در گذر زمان سرسام آورتر شده‌اند. نرخ تورم اقتصاد ایران این روزها یک رتبه جهانی‌است که باعث می شود بسیاری از کارشناسان و اقتصاددانان از خود بپرسند در این شرایط ناپایدار، بقای یک خانواده متوسط ایرانی چگونه ممکن است.

از سوی دیگر، افق اقتصادی را به سختی می توان روشن دانست. برپایه گزارش‌های مرکز آمار ایران، نرخ بی‌کاری جوانان شهری دوبرابر متوسط نرخ بی‌کاری کشور است و دانش‌آموختگان دانشگاه‌های کشور و زنان جزو آسیب‌پذیرترین گروه‌ها در بازار اشتغال کشور هستند. نابرابری دستمزدها بین مناطق شهری و روستایی ادامه دارد و سبب افزایش شکاف طبقاتی در ایران و تشدید مهاجرت از روستاها به شهرها شده است.

واقعیت این‌جاست که این روزها شرایط اقتصادی برای افزایش نرخ رشد جمعیت وجود ندارد و خانوار ایرانی مستقل از اعتقادات خود، درباره شرایط اقتصادی، دیگر دچار خودفریبی نیست.

«علی» متولد 1361 است. دو سال از ازدواج او و همسرش می‌گذرد و هر دو نفر آن‌ها شاغل هستند. او نیز درباره فرزندآوری می‌گوید: « خود من دوست دارم سه تا بچه داشته باشم اما در این شرایط مطلقا بچه‌دار نمی‌شوم. موانع سر راه، یکی دو تا نیستند؛ مشکلات اقتصادی، خانه‌های کوچک و گرفتاری‌های مالی زیاد از یک سو، وضعیت فرهنگی و دغدغه مهدکودک‌های غیراستاندارد، مدرسه‌ها و شیوه‌های آموزشی صرفا ایدئولوژیک از سوی دیگر و نبود اطمینان به آینده، همه سبب می‌شوند من از بچه‌دار شدن صرف نظر کنم.»

 برای او نبود اطمینان به آینده در این تصمیم، مهم است:«چه تضمینی است دوباره مذاکرات ایران و غرب به توافق برسد و تحریم‌ها سنگین‌تر نشوند یا جنگ درنگیرد؟»

این روزها بچه‌های دهه 60 حالا به سن ازدواج و باروری رسیده‌اند با انبوهی از خاطرات نه چندان دلچسب روزهای مدرسه که تنها بخشی از آن ازدیاد جمعیت و کمبود امکانات آموزشی بود.

اعتراض «علی» به مدرسه‌ها و مهدکودک‌های ایران هم حاوی نکات قابل تاملی است:«مهدکودک‌ها به بچه‌های دو سه ساله مرگ بر آمریکا، آداب دینی و ترس از روز قیامت و آتش جهنم آموزش می‌دهند بدون این که به مسایل کیفی دیگر توجه چندانی داشته باشند. منظورم این نیست که این آموزش‌ها بد است‌، ولی این‌ها برای بچه مهدکودکی نیست و ربطی به این محیط ندارد. در مدرسه هم همین گونه است. من دوست ندارم فرزندم در چنین محیط هایی آموزش ببیند، اما این به خواست من نیست و سیستم آموزشی کشور همین روال را دارد، پس خود این موضوع هم می تواند دلیل محکمی باشد برای صرف نظر از بچه‎دار شدن؛ حداقل برای من.»

 با انتخابات ریاست جمهوری اخیر، هر چند میزان زیادی از امیدهای برباد رفته مردم ایران به آن‌ها بازگردانده شد اما آن‌ها معتقدند این میزان امید برای تولد فرزندان بیش‌تر کافی نیست. «علی» یکی از رای دهندگان به حسن روحانی است که از انتخاب او نیز راضی و خرسند است اما به نظر او، فرمان سال جاری رهبری و فرمان سال پیش او فرق زیادی با هم ندارند و مورد استقبال عمومی قرار نخواهد گرفت:« کلا این موضوع نسبت به افق سه یا چهارساله پس از انتخابات موضوع خیلی کلان‌تری است. به همین خاطر، به نظرم حتی اگر خوش‌بینی ناشی از انتخابات اخیر خیلی بالا باشد، تاثیر معناداری روی بچه‌دار شدن مردم ندارد چون افق بچه‌دار شدن خیلی بلندتر از دوره چهارساله یا هشت ساله ریاست جمهوری است.»

برای موافقان طرح، این تغییر شرایط چندان مهم نیست زیرا باورهایی که آن‌ها را به بهتر دانستن افزایش جمعیت سوق می دهند، اقتصادی نیستند؛  برای نمونه، در وبلاگ یک روحانی، پس از ابراز خرسندی از پیام رهبر ایران، موضوع علاقه‌اش به فرزند چهارم مطرح شده است. این روحانی توضیح داده است که به فرزند چهارمش بیش از سایر فرزندان خود علاقه‌مند است چون او از همه امکانات دولتی محروم است و مستقیم وصل به «خزائن رازقیّت الهی» است.

خانم «نورمحمدی» درباره موافقان این طرح می‌گوید:« به هر حال، قطعا این طرح موافقانی نیز دارد اما من با شرایط اقتصادی کنونی کشور بعید می‌دانم موافقان ریسک بالا بردن هزینه‌ها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی حاصل از آن را تحمل کنند و بیش‌تر نقش مشوق و حامی را بازی می‌کنند. گاهی اوقات مرگ برای همسایه چیز خوبی است نه برای خود ما.»

از دید بسیاری از موافقان این طرح، افزایش جمعیت به عنوان یک ابزار بقای اجتماعی مهم است. ایران یک کشور شیعی در میان همسایگان سنی مذهب است و شیعیان در جهان اسلام در اقلیت هستند. از سوی دیگر، تحولات جمعیتی در کشورهای جهان در حال تغییر بافت اجتماعی است. از سخنان رهبر جمهوری اسلامی پیداست که اوتحولات جمعیتی را در اروپا و آمریکای شمالی دنبال می‌کند. او قطعا می‌داند که میزان بالای زاد و ولد مهاجران مسلمان در کشورهای اروپایی سبب شده است تا در بسیاری از این کشورها جمعیت مسلمان رشد فزاینده‌ای داشته باشد.

این تحولات جمعیتی آغازگر تغییرات گسترده سیاسی – اجتماعی در این جوامع هستند و به نظر برخی کارشناسان و روشن‌فکران، ادامه حیات آن‌ها را دچار خطر کرده‌اند. برای رهبری جمهوری اسلامی ایران یک جمعیت 150 میلیونی هدف نیست بلکه یک راه برای ادامه بقای ایران به عنوان یک کشور شیعی مذهب و حفظ ثبات در جهان اسلام است.

شاید ایران پتانسیل یک جمعیت 150 میلیونی را داشته باشد ولی پتانسیل معمولا درباره امکانی است که می‌تواند باشد ولی نیست.  با توجه به شرایط اقتصادی جامعه، این پرسش مطرح می شود که چرا با وجود منابع طبیعی و پتانسیل بالا در جامعه، نمی‌توان زندگی جمعیت 75میلیونی فعلی را مرفه دانست؟

به نظر می‌رسد رویدادهای سیاسی سه دهه گذشته همواره از کارآیی دولت‌ها در گسترش زیرساخت‌های اقتصادی لازم برای تامین رفاه اجتماعی کاسته‌اند. زخم‌های جنگ با عراق را هنوز نمی‌توان مرهم یافته دانست و اولویت‌های اقتصادی در رده اول اولویت‌های سیاست‌گذاری قرار ندارند. نگاهی به شهرهای بزرگ کشور نشان می‌دهد که ایران حتی در ثروتمندترین شهرهای خود، ظرفیت‌ها و ساختارهای لازم برای جمعیت بیش‎تر را دارا نیست. جاده‌ها، مدرسه‌ها، بیمارستان‌ها و کارخانه‌های لازم برای جمعیت فعلی هنوز ایجاد نشده‌اند و افزایش جمعیت تنها از توانایی دولت برای مقابله با چالش‌های فعلی اقتصاد می‌کاهد؛ چالش‌هایی که به نظر افرادی مانند علی بسیارند.

در نبود منابع اقتصادی لازم و افق اقتصادی روشن، به نظر می‌رسد هرگونه برنامه‌ای برای افزایش جمعیت محکوم به سرنوشت برنامه‌های مشابه در اروپای شرقی در دوران جنگ سرد است؛ زمانی که مردم خسته از فشارهای اقتصادی، دیگر واکنشی به وعده‌های رهبران خود نشان نمی‌دادند. در ایران امروز، در شرایطی که الگوی باروری در مناطق شهری و روستایی هم‌گرا شده و مدت‌هاست که هم‌گرا مانده، به نظر می‌رسد تغییر ناگهانی این الگو ناممکن باشد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

تجاوز جنسی در روابط زناشویی؛ «تن» می‌دهیم

۱۴ آذر ۱۳۹۲
آیدا قجر
خواندن در ۱۲ دقیقه
تجاوز جنسی در روابط زناشویی؛ «تن» می‌دهیم