close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

آخرین تیرانداز

۴ آذر ۱۳۹۲
پرویز جاهد به یاد هوشنگ کاوه
خواندن در ۱۴ دقیقه
آخرین تیرانداز
آخرین تیرانداز

هوشنگ کاوه، تهیه کننده، مدیر دوبله و مالک سینما عصر جدید تهران، و از مردانی که در پایه ریزی صنعت سینما در ایران نقش مهمی داشت، هفته گذشته در سان فرانسیسکوی آمریکا درگذشت. مسعود کیمیایی، در سوگ او نوشت: " كاش نسل هايي كه باهم مي آيند، باهم بروند يكي جا بماند، تيراندازی از اسب افتاده است كه اگر نجاتش ندهي آپاچي هاي نسل بعد پوست سرش را مي كنند."

آخرین تیرانداز

 کاوه را بسیاری از شیفتگان سینمای هنری و روشنفکرانه با سینما عصر جدید او می شناسند. سینمایی که در دوره ای از تاریخ معاصر ایران، تنها امکان موجود برای تماشای فیلم های متفاوت و خوب هنری سینمای جهان بود. اما هوشنگ کاوه تنها یک سینمادار معمولی نبود. او مردی باشعور و کاربلد در عرصه سینما بود و سابقه ای طولانی در زمینه تولید فیلم، دوبله فیلم های سینمایی و توسعه تجهیزات سینمایی در ایران داشت.

پایه گذار استودیو برای دوبله

هوشنگ کاوه در سال 1305 در بابل متولد شد. او پس از فارغ التحصیل شدن در رشته ریاضی در دبیرستان دارالفنون تهران، از 16 سالگی وارد کار سینما شد و حرفه‌های مختلفی را تجربه کرد. او به کارهای فنی سینما علاقه داشت و در سال 1322 نخستین‌بار به ساخت آپارات و انواع دستگاه‌های فنی نمایش فیلم پرداخت.

آخرین تیرانداز

سینمای ایران در این دوران از نظر صنعتی بسیار عقب مانده بود و در حالی که تولید فیلم در کشورهای همسایه ایران مثل روسیه و ترکیه، رونق بسیاری داشت، سینمای ایران دچار فقر شدید تجهیزاتی و فنی بود. به گفته جمال امید در تاریخ سینمای ایران، در چنین شرایطی در ایران، همه چیز جنبه جستجو، ابداع و اختراع داشت و سینماگران ایرانی مجبور بودند، به جای تلاش برای ارتقای کیفی سینمای ایران، به فکر تولید بسیاری از ابزار و لوازم سینمایی اولیه باشند. به نوشته جمال امید، در اواخر تابستان 1325 در تهران استودیویی برای تولید و دوبله فیلم، اعلام موجودیت کرد که بانیان اولیه آن چهار جوانی بودند که دوره دبیرستان را با علاقه به کارهای فنی گذرانده بودند و جاذبه سینما در آنان جاه طلبی ایجاد استودیو را پدید آورده بود و هوشنگ کاوه، یکی از این چهار نفر بود.

به این ترتیب کاوه به همراه افرادی چون دکتر میرسپاسی و امیرحسین دهلوی، شرکت "ایران نو فیلم" را تأسیس کرد که در زمینه تولید و فروش تجهیزات سینمایی، ضبط و پخش فیلم و صدا فعال بود. در همین شرکت بود که او با جذب تعدادی از علاقمندان به کار دوبله از جمله اسدالله پیمان، ایرج دوستدار، مهری ودادیان، مهین دیهیم و عطاالله زاهد، استودیوی دوبلاژ خود را راه انداخت و به دوبله و صداگذاری فیلم های ایرانی و خارجی پرداخت. فیلم فرانسوی "مرا ببخش" (با نام اصلی برف روی پاها محصول 1940)، نخستین فیلمی بود که در ایران و در این استودیو، دوبله و صداگذاری شد. پیش از آن کارهای دوبله فیلم های خارجی به زبان فارسی در کشورهای دیگر مثل ترکیه، مصر و فرانسه انجام می گرفت.

آخرین تیرانداز

هوشنگ کاوه در مورد دوبله فیلم "مرا ببخش" گفته است: "صدابرداری ما در اواسط 1326 شروع شد و عطاالله زاهد ضمن مدیریت، گوینده چند نقش هم بود. اسدالله پیمان هم گوینده نقش کشیش و چند نقش فرعی بود. مهری عقیلی، مهین دیهیم، مهری ودادیان و ایرج دوستدار از جمله کسانی بودند که در این فیلم صحبت کردند. گوینده نقش کودک خردسال فیلم، که خیلی بعدا گل کرد، خواهر پنج ساله امیرحسین دهلوی بود که کارش بسیار خوب بود."(تاریخ سینمای ایران، جمال امید)

جهان پهلوان و شکوه جوانمردی

کاوه و همکارانش در طی سال های 1327 تا 1330، در استودیو "ایران نو فیلم"، لابراتوار ظهور و چاپ با تکنیک روز، دستگاه موویلای چهار دیسک و آپارات دست ساز را تولید و عرضه کردند. آنها در عین حال، مقدمات تولید فیلم را هم فراهم کرده و فیلم "اشتباه" ساخته مهندس مبینی را به عنوان نخستین محصول "ایران نو فیلم"، بیرون دادند.

هوشنگ کاوه در دهه چهل همزمان با کار دوبله، به تهیه کنندگی فیلم روی آورد و در سال  1346 فیلم هایی مثل "جهان پهلوان" و "شکوه جوانمردی" را در سینا فیلم تولید کرد.

آخرین تیرانداز

برای فیلمبرداری صحنه‌هایی از "شکوه جوانمردی" به ایتالیا سفر کرد و تحت تاثیر فیلم های وسترن اسپاگتی که آن زمان در ایران نیز محبوبیت داشت، به فکر تهیه فیلمی با حال و هوای این نوع وسترن در ایتالیا افتاد. دموفیلو فیدانی( Demofilo Fidani)، کارگردان ایتالیایی، متخصص ژانر فیلم های وسترن اسپاگتی در آن زمان بود که با نام های مستعار مختلفی از جمله مایلز دیم(Miles Deem) فیلم می ساخت. او بیش از بیست فیلم را کارگردانی کرد که از میان آنها 13 فیلم، وسترن اسپاگتی بود و بقیه نیز تریلرهای جنایی یا کمدی های سکسی بودند.

وسترن ایتالیایی

هوشنگ کاوه در سال 1969 با همکاری شرکت میلا سینماتوگرافیکا (Mila Cinematografika) با مایلز دیم (دموفیلو فیدانی) برای کارگردانی فیلم وسترن "و اکنون با خدا صلح کن" قرارداد بست. فیلمی که بازیگرانی مثل فردین، فابیو تستی، جف کامرون و همایون در آن بازی می کردند و با نام "مردانه بکش" در ایران به نمایش درآمد.

"مردانه بکش"، داستان كلانتر شهر دنورسيتي است که عده ای از اوباش، او را غافلگير کرده و مضروب می سازند و همسرش را به قتل مي رسانند. كلانتر، پس از بهبودی درصدد انتقام جوئی برمي آيد و پس از درگيری ها و ماجراهایی، يكایک اوباش را شناسايي كرده و آن ها را به قتل مي رساند. اما این فیلم برخلاف فیلم های دیگر ژانر وسترن اسپاگتی، کشش و جذابیت لازم را برای جلب تماشاگر در ایران نداشت و در گیشه شکست خورد.

با این حال این شکست تجاری باعث نشد که هوشنگ کاوه، از تولید فیلم های مشترک در ایتالیا دست بردارد. به همین دلیل او باز به سراغ مایلز دیم رفت و فیلم "صندلی الکتریکی" را به کارگردانی این فیلمساز ایتالیایی ساخت.

"صندلی الکتریکی"، فیلمی جنایی و گانگستری بود که با بودجه ای بسیار اندک تهیه شد و در آن رضا بیک ایمانوردی (در نقش فرد بوستون)، اپسلا روزین، و دینو استرانو بازی می کردند.

امروزه در مطالعات سینمایی، بیشتر فیلم های مایلز دیم از جمله فیلم های "مردانه بکش" و "صندلی الکتریکی" را به دلیل تولید ارزان، خشونت و سکس نهفته در آنها و کیفیت پایین و ساختار سطحی شان، در ژانر «فیلم آشغال / ترش مووی» طبقه بندی می کنند.

داش آکل و رستم و سهراب

کاوه در سال 1350 امتیاز تهیه فیلم "داش آکل" از روی داستان کوتاه صادق هدایت را از خانواده هدایت خرید. او می خواست این فیلم را با شرکت آنتونی کوئین در نقش داش آکل بسازد. ایده ای جاه طلبانه که عملی نشد و او این فیلم را با شرکت بهروز وثوقی و به کارگردانی مسعود کیمیایی ساخت که به رغم ضعف های ساختاری اش، یکی از اقتباس های سینمایی مهم از ادبیات معاصر ایران به شمار می رود.

هوشنگ کاوه نیز به خاطر همین فیلم، جایزه چهارمین دوره جشنواره "سپاس" را به عنوان تهیه‌کننده این فیلم دریافت کرد.

آخرین تیرانداز

مسعود کیمیایی در سوگنامه اش، در مورد همکاری اش با هوشنگ کاوه در فیلم داش آکل و فیلم های دیگر می نویسد: " اگر در مجموعه استوديو مولن روژ نسيمی، شاخه ای را موج مي داد آقای كاوه بايد مي خواست كه اين اتفاق بيفتد. در مولن روژ، فيلم ده دقيقه ای كاملي را با صدا و موسيقي و دوبله ساختم و قبول شد و در ادامه فيلم «بيگانه بيا» را ساختم. رفتم و برای «قيصر» تهيه كننده مي خواستم كه ديگر اخوان های عزيز فيلم نمي ساختند و من با شباويز ساختم. اما هوشنگ كاوه برايم ماند تا « داش آكل» صادق هدايت را پيشنهاد كردم. پسنديد و دوست داشت و رفت سراغ خانواده های هدايت و اجازه فيلم شدن «داش آكل» را گرفت. در ايتاليا فيلم های توليد مشترك مي ساخت. «مردانه بكش» و «صندلي الكتريكي» با مشاركت حميد شركت. قرار شد كه بعد از «داش آكل» يك وسترن بسازم. آقای هوشنگ كاوه تجربه فيلم ساختن در ايتاليا را داشت و همه چيز آماده بود. «رستم و سهراب» را وسترن نوشته بودم. قرار شد آنتوني كوئين رستم را بازي كند و بهروز سهراب را. كار آماده شد. آنتوني كوئين با آقای كاوه برای نقش داش آكل قرارداد بست. «قيصر» و «رضا موتوری» را نشانش داده بود و قبول كرده بود. وزارت فرهنگ اما مخالفت كرد كه بعدا فهميديم از كجا آب خورد. آقای هوشنگ كاوه 15 سال از من بزرگ تر بود اما دوست من بود، هميشه آقای كاوه بود."

آخرین تیرانداز

سینماداری

اما "داش آکل" آخرین فیلم هوشنگ کاوه در مقام تهیه کننده بود. پس از آن او علاوه بر فعالیت هایش در استودیو "راما فیلم"، همزمان، به مدیریت برخی سالن های سینمایی شهر تهران مثل سینما شهر فرنگ و سینما عصر جدید پرداخت. او کار مدیریت سینما را از اواخر دهه 30 به عنوان مدیر برنامه های سینما "دنیا" شروع کرده بود، سینمایی که در آن زمان با هزار صندلی، یکی از بهترین سینماهای تهران محسوب می‌شد. کاوه از سال1340 تا 1345 مدیریت گروه سینماهای "مولن روژ" را نیز به عهده داشت.

آخرین تیرانداز

کاوه در دهه پنجاه استودیوی دوبله و صداگذاری "راما فیلم" را در خیابان ارباب جمشید تهران تاسیس کرد. استودیویی که در آن سال ها بسیار فعال بود و فیلم های خارجی زیادی را دوبله کرد. یکی از مهارت های فنی هوشنگ کاوه، تخصص او در ساختن آنونس ها و تدوین و تغییر داستان فیلم های ممیزی شده بود.

عباس بهارلو، پژوهش گر و مورخ سینما در مورد نقش تاریخی کاوه در سینمای ایران می گوید: "هوشنگ کاوه از سال‌های جوانی‌اش به سینما علاقه‌مند بود، از روزهایی که می‌خواست با گروهی از دوستانش جزو پیشگامان دوبلۀ فیلم باشد؛ اما ظاهراً این کار ارضایش نمی‌کرد، حتی وقتی در مقامِ تهیه‌کننده فیلم‌هایی مثل «مردانه بکش» (به کارگردانی میلز دیم، محصول ایتالیا و با نقش‌آفرینی فردین) و "داش آکل" را تهیه کرد، احساس می‌کرد جایگاهش را در سینما نیافته است، تا این‌که به ‌کار سینماداری رو آورد و شد یک مدیر لایق، و از لایق‌ترین مدیران سالن‌های سینماهای ایران. در آخرین مصاحبه‌ای که با او انجام دادم می‌گفت: می‌خواهد تا زنده است مدیر سینما عصر جدید باقی بماند؛ اگر چه می‌دانست دیگر نمی‌تواند آن نقشِ تاریخی را که برای نسل ما ایفا کرد، همچنان به‌عهده داشته باشد."

تخت جمشید یا عصر جدید

خرید سینما تخت جمشید در خیابان تخت جمشید تهران در سال 1355، آغاز دوره جدیدی در زندگی حرفه ای هوشنگ کاوه بود. او شغلی را انتخاب کرد که بیش از هر شغل دیگری با روحیه و علائق او عجین بود و تا سال های آخر عمرش در همین کار باقی ماند. بخت با هوشنگ کاوه یار بود که سینما تخت جمشید او از شعله های آتش و انفجار دوران انقلاب که سینماها را همراه با عرق فروشی ها و کافه ها هدف گرفته بود، در امان بماند. در دوران بلاتکلیفی سینما و زمانی که بودن یا نبودن آن از سوی متشرعین زیر سوال بود، تلاش برای حفظ سینما تخت جمشید و بازسازی آن و افتتاح آن با نام تازه عصر جدید (وام گرفته از نام فیلم چارلی چاپلین) ریسک بزرگی بود که تنها یک عاشق سینما مثل هوشنگ کاوه می توانست آن را بپذیرد.

آخرین تیرانداز

یوریک کریم مسیحی، روزنامه نگار و منتقد فیلم درباره این دوران می گوید: "از آن سال‌ها دو دهه بیشتر نمی‌گذرد اما انگار به تاریخ پیوسته است. آن سال‌ها رد و نشانی از آنچه امروزه امکانات فرهنگی و حتی اجتماعی به شمار می‌آید و بسیاری، بویژه جوانان، از آن بهره‌مندند، اثری نبود و سینما عصرجدید شاید تنها پناهگاه و میعادگاه هنردوستان و فرهنگ‌دوستان و دوستداران آثار نخبه فرهنگی و حتی عشاق بود. لایه‌های خدمات فرهنگی آقای کاوه چندین و چندگانه بود."

سینما عصر جدید، سینمایی بود که در دل محدودیت های تحمیل شده بر سینمای ایران و در غیاب نهادهایی مثل کانون فیلم، سینما تک و مکان های فرهنگی رسمی برای تماشای فیلم، سر برآورد و تا اندازه ای این خلاء فرهنگی را جبران می کرد و به نیازهای نسلی که شیفته تماشای فیلم های خوب هنری روز دنیا بر پرده سینماها بود، تا حد زیادی پاسخ می داد.

آخرین تیرانداز

سعید حنایی کاشانی، نویسنده و مترجم آثار فلسفی، از سینما عصر جدید به عنوان سینما پارادیزوی ایرانی نام می برد. وی در مورد اهمیت این سینما در زندگی سینه فیل های ایرانی می نویسد: "از همین سالهای قحطی بود که سینما عصر جدید سر برآورد. نزدیکی‌اش به دانشگاه تهران، قرار داشتنش در خیابانی کم رفت و آمد، کیفیت بالای سالن ها و تجهیزات، تمیزی و آرامشش، و پخش فیلم های برگزیده نشان می‌داد که این سینما دست کم می‌خواهد یا می‌تواند سینمایی عمومی با فیلم های مُجاز اما خاص‌پسند باشد. دیگر در تمام سال فرقی نمی‌کرد جشنواره باشد یا نمایش عادی، این بهترین سینمایی بود که می‌شد در آن فیلمی از شوروی، "عروج" (لاریسا شپیتکو) یا فیلمی از مجارستان، از مارتا مساروش، یا فیلمی ایتالیایی، "فونتامارا"، یا گزیده‌ترین فیلم های جشنواره‌های جهان را در جشنوارۀ فجر هر سال دید. این سینمایی بود که می‌توانستی در آن همۀ کسانی را ببینی که برای فیلم و سینما احترامی آیینی قائل بودند و در این میان کسی که بی‌گمان در فراهم شدن چنین فضایی نقش مؤثر داشت، کسی نبود جز مردی که از سینما زیاد می‌دانست."

هوشنگ کاوه، حساسیت خاصی در انتخاب فیلم ها داشت و برخلاف سینماداران دیگر، هر فیلمی را که از طرف وزارت ارشاد به او پیشنهاد می شد نمی پذیرفت. ظاهرا مسئولان ارشاد نیز با همه سخت گیری هایی که داشتند، به سلیقه خاص و حساسیت های او احترام می گذاشتند و با او کنار می آمدند.

مسعود بهنود، نویسنده و روزنامه نگار که از دوستان نزدیک هوشنگ کاوه بود، درباره این ویژگی او می گوید: "هوشنگ کاوه به ما یاد داد کسی که کار بلد است، می تواند هم کار خود را انجام دهد و هم به وظیفه شهروندی خود عمل کند. او سینمادار بود اما هر فیلمی را نمایش نداد، سینمادار بود اما به ریش دیگر سینماداران که می گفتند برای خرج و دخل باید فیلم مبتذل پخش کرد خندید. به پاس همه لذت ها که در سال های سخت با دیدن فیلم های خوف در عصرجدید بردیم ، یادش را گرامی می داریم."

طعم فیلم خارجی در عصر پیش از دیجیتال

تفاوت کاوه با مالکان دیگر سینماهای ایران در این بود که او با فرهنگ سالن های سینما و سینماداری در غرب آشنا بود و طرز رفتار درست با مشتریان سینما را می دانست. او مدیری بود که همیشه در دفتر کوچکش در انتهای سالن عصرجدید می نشست و مشتریان سینما را به حضور می پذیرفت و به خواست های آنها توجه می کرد. در آن سال ها کمتر مدیر سینما را می دیدی که هنگام نمایش فیبم در روزهای عادی یا در ایام جشنواره در سالن سینمایش حضور داشته و با تماشاگران فیلم ها تعامل داشته باشد.

محمد آقازاده روزنامه نگار و منتقد فیلم در مورد سینماداری کاوه و عشق او به سینما می گوید: "کاوه عاشق سینما بود ، سینما داری بخشی از این عشق بود. او از صف های کنار گیشه لذت می برد، نه اینکه در آمدش زیاد می شد بلکه دوست داشت سینما پر رونق شود. در جشنواره ها فیلم های خارجی را اکران می کرد چرا که می دانست عاشق ترین ها به دیدن این فیلم ها می آیند. آن روزها نه ویدیو بود و نه دانلود کردن فیلم رسم بود. تنها در سینما می شد با فیلم های آنسوی مرزها دیدار کرد. شاید جوان ترها نفهمند که در آن حال و هوا، دیدن فیلم های خارجی چه طعمی داشت."

نقد فیلم حرفه ای و خودمانی

کاوه، از معدود سینما دارانی بود که رابطه خوب و صمیمانه ای با منتقدان سینما داشت. بسیاری از منتقدان را از نزدیک می شناخت و با نقدها و نوشته هایشان آشنا بود. سینمای او تنها سینمایی بود که می شد، نقدها و بریده های جراید در مورد فیلم ها را بر روی دیوار آن دید و خواند. او حتی نوشته ها و یادداشت های کوتاه مشتریان علاقمند سینمای خود را نیز به دیوار سینما می چسباند و این سنتی کاملا بدیع در آن روزگار بود.

آخرین تیرانداز

صفی یزدانیان، منتقد فیلم که در آن سال ها از مشترین پرو پاقرص این سینما بود، درباره رابطه صمیمانه کاوه با منتقدان و نویسندگان سینما می گوید: " از ایشان به یاد می‌‌آورم که برای راه دادنت وقت شلوغی جشنواره ازت کارت شناسایی نمی‌خواست. برایش مهم نبود که چه کاره‌ای. حتا پیش از آن که مجله‌ی فیلم به ما کارت عکس‌داری بدهد که داشتنش گویی تمایزی می‌ساخت، آقای کاوه بیرون از آن پیش‌خوانِ سنگی، و معمولا در پیاده‌رو سرگرم جا پیدا کردن در سالن و راه دادنِ ما بود، با کارت‌ها و بی‌کارت‌ها. هر وقت هم توی اکران عمومی فیلم‌های "سنگین" نشون می‌داد برای این که جماعت نق نزنن بالای گیشه می‌نوشت "این یک فیلم فلسفی است"!

اولین‌های کاوه در تجهیز سالن نمایش

مرحوم هوشنگ کاوه هیچ‌گاه از تجهیز مداوم سالن‌های عصر جدید یک، دو و سه و ایجاد فضایی مناسب و سالم برای تماشای فیلم غافل نبود. نصب سیستم صوتی دالبی دیجیتال، ایجاد سیستم تلفن گویا و رزرو تلفنی و این اواخر، راه‌اندازی وب‌سایت و سیستم آنلاین فروش بلیت، همگی برای نخستین بار در ایران، به ابتکار هوشنگ کاوه و تلاش‌های او عملی شد.

کاوه در سال 1373 دوره مدیریت سینما ( که از قوانین جدید وزارت ارشاد بود ) را طی کرد و در سال 1374 به عنوان پیشکسوت سینما در اولین دوره خانه سینما انتخاب شد. انجمن منتقدان سینمایی ایران نیز در مراسم ویژه ای، از هوشنگ کاوه تقدیر کرده و تندیس ویژه خود را به او اهدا کرد.

هوشنگ کاوه تا سال 1388 در ایران فعالیت داشت. پس از آن از سینماداری خسته شد و با واگذار کردن آن به دولت، از این کار کناره گرفت. او برای معالجه بیماری خود به  آمریکا رفت و سال‌های آخر عمر خود را در آنجا گذراند و در همان جا دور از ایران و سینمایی که برای آن زحمت بسیار کشید، درگذشت. روحش شاد.

 -------------------------

٭ با سپاس از محمد آقازاده، عباس بهارلو، مسعود بهنود، یوریک کریم مسیحی و صفی یزدانیان که نظراتشان را در مورد مرحوم هوشنگ کاوه در اختیار من گذاشتند.

 

ثبت نظر

بلاگ

وحشتناک‌ترین جای دنیا تونل غفلت ماست!

۴ آذر ۱۳۹۲
بهترین های شهروند خبرنگاری
خواندن در ۴ دقیقه
وحشتناک‌ترین جای دنیا تونل غفلت ماست!