close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

ویژه نامه عمران صلاحی

۱۷ مهر ۱۳۹۲
هشت مقاله درباره عمران صلاحی
خواندن در ۴ دقیقه
ویژه نامه عمران صلاحی

یک دوجین سئوال از عمران صلاحی در هفتین سالگرد پروازش

دوازدهم مهر ماه هفتمین سالگرد پرواز عمران صلاحی است، عمرانی که با طنزش مرگ را هم به سخره می گرفت. برای گفت و گو با یک شاعر، طنزنویس، پژوهشگر هفت سال پس از رسیدنش چه کار می شود کرد، آنهم حالا که فعلا دستمان به عمران نمی رسد؟ نمی شد که جای گفت و گو با عمران خالی باشد در این ویژه نامه که با نام و به نام اوست. برای همین است که به این گفت و گو را از میان برخی از گفت و گوهای عمران در فاصله سال های 80 تا 85 تدوین کردیم.

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

سوء پیشینه - زندگی نامه خود نوشت عمران صلاحی

اینجانب چندتا سرگذشت دارم. یکی سرگذشت زندگی خصوصی من است که چندان جالب و پرماجرا نیست. البته می توانم آن را هیجان انگیز کنم. مثلا از مبارزاتی حرف بزنم که نکرده ام و از کسانی شاهد بیاورم که در قید حیات نیستند و از عشق هایی بگویم که هیچ موردی ندارد.اما چه کاری است. پس بدانید و آگاه باشید که در ایران کمتر کسی حرف راست می زند. قابل توجه کسانی که می خواهند تاریخ شفاهی این مرز و بوم را بنویسند. اما بعضی چیزها هست که کمتر می توان آنها را پنهان کرد. مثل مشخصات شناسنامه ای. البته بعضی بانوان محترمه در استتار تاریخ تولد مهارتی خاص دارند. بهتر است وارد معقولات نشویم.

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

ویژه نامه عمران صلاحی

چهره های فرهنگی به روایت عمران صلاحی

از پرويز شاپور هم ماجرايى در ذهنم هست كه بد نيست بگويم. همان سالهاى دهه چهل يك بار توى دفتر «توفيق» بوديم. باران شديدى هم مى آمد. آن موقع جواديه مى نشستم و اتوبوس ها هم تا ساعت ۸شب كار مى كردند. من عجله داشتم كه سريع تر بزنم بيرون؛ چون در غير اين صورت بايد از چهارراه استانبول تا جواديه پياده مى رفتم. پرويز شاپور گفت: «كجا؟ باش! مى رسانمت.» گفتم: «وسيله دارى؟» گفت: «بله! چتر دارم!»

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

بخشی از رساله‌ی آب ِ سرد عمران صلاحی

آنچه داریم می‌نویسیم ، مثل همان سیب است. نمی‌دانیم چند تا چرخ خواهد زد و چه جوری پایین خواهد آمد. ممکن است بخورد توی ملاجمان و از جای آن میوه دیگری به عمل بیاید. تاریخ ، سه سیب معروف را توی بشقاب ما گذاشته است. یکی سیبی که ننه حوا با آن بابا آدم را گول زد و باعث شد هم خودش از بهشت رانده شود و هم آدم. یکی سیبی است که از روی شاخه افتاد جلوی پای اسحاق نیوتون و باعث شد او قوه‌ی جاذبه را کشف کند. یکی هم سیبی است که روی سر پسر ویلهلم تل قرار دادند و به او گفتند با تیر آن را بزند و او هم درست زد توی خال.

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

ویژه نامه عمران صلاحی

حواس پرتی عمران صلاحی

كم حواسى من اغلب باعث توليد حوادث طنزآلود مى شود. همين يك هفته قبل، دوستى دعوتم كرده بود گوهردشت كرج. من هم هر وقت كرج مى روم، گم مى شوم. اين بار هم گم شدم. بعد خانه اى را پيدا كردم به خيال اينكه خانه دوست ماست! زنگ زدم. در باز شد و رفتم تو. رفتم طبقه دوم، ديدم در باز است. شما بوديد چه كار مى كرديد؟ رفتم داخل آپارتمان. يك دفعه يكى گفت: «ببخشيد شما؟» گفتم: «ببخشيد شما؟» گفت: آقا! شما وارد خانه من شده ايد، سؤال هم مى كنيد!» معلوم شد كه بيچاره، همان موقع منتظر كسى بوده، زنگ كه زده ام بدون پرس و جو در را باز كرده!

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

وجودش معمایی بود

هیوا مسیح

آخرین دیدار با او کمتر از یک ماه قبل از سفرش در یک میهمانی کوچک دوستانه بود. در آن میهمانی انکه بزرگتر از همه می نمود عمران بود.مثل همیشه ساکت آرام اما پر از شور زندگی. واکنش ها و حرف هایش همچون بمب خنده ای بود که جمع را به شگفتی وا می‎داشت. در عین حال که تو گویی خودش نمی خندید. بیشتر دلش می خواست دیگران را شاد کند حتا به قیمت پنهان کردن رنج هایش. عمران همیشه اینطوری بود. لب هایش می خندید/ چشم هایش می‎خندید/ اما در درونش کسی بود که مدام در اندیشه و رنج است. او به قول سهراب: بزرگ بود و از اهالی امروز بود. با این تراژدی که امروز با او نبود.

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

ویژه نامه عمران صلاحی

بزرگ بود وُ از اهالی امروز

مهرداد فلاح

ناگزیرم بگویم که شعرهای عمران را چندان دوست ندارشتم . یک جورهایی مضمون پردازانه و زیادی کلاسیک است . با این همه و غیر از آن شعر مشهور "من بچه ی جوادیه ام" که به دلیل نگاه عینی و جزء پردازانه و نیز زبان نرم و نزدیک به محاوره دوستش دارم ، دیگر چیز چندانی از شعرهایش در حافظه ام نمانده . اما و اما منش و کنش ادبی اش را بسیار می پسندیدم. ریب و ریا نداشت ؛ گیرم که "اهل ملاحظه" بود . . . یک بار سر فراگوشم آورد و به نجوا گفت : از جرات و جسارت تو و از شعرهایت خوشم می آید.آن موقع که اغلب هم نسل های عمران شعر نسل ما را انکار می کردند و یا دست بالا نادیده می گرفتند، او در تک و توک مصاحبه ای که انجام داد...

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

عمران مرگ را هم قلقلک می‌داد

مزدک علی  نظری

کاش صلاحیتش را داشتم تا درباره آن عزیز بزرگ چیزی بنویسم؛ عمران را می‌گویم، «عمران صلاحی.» کاش می‌توانستم مثل جملات بالا، که «هوشنگ گلشیری» با آن قلم جادویی نوشت و ناباوری‌اش را از مرگ «بهرام صادقی» ابراز کرد؛ من هم بنویسم که چه‌قدر از آن مرگ ناگهان، از این رفتن بی‌صدای صلاحی غافلگیر شدم. بنویسم که باور نمی‌کنم، و به دیگران هم بگویم که: «و هوالحی؛ با کمال شعف به اطلاع دوستان و آشنایان می‌رساند که عمران صلاحی زنده است!» عمران از آن دسته آدم‌ها بود که برخورد اتفاقی با او و دیدنش، همیشه امکان داشت...

برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

به یاد عمران صلاحی

۱۷ مهر ۱۳۹۲
توکا نیستانی
به یاد عمران صلاحی