close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

اصلاحات وسیله‌ای برای تقویت مشروعیت حکومت

۱ اسفند ۱۳۹۲
گفت‌وگو با استیون دیتو
خواندن در ۹ دقیقه
اصلاحات وسیله‌ای برای تقویت مشروعیت حکومت

در اکتبر سال ۲۰۱۳، «موسسه سیاست خاورمیانه واشنگتن»، رسالهٔ بلندی با عنوان «روحانی‌خوانی: وعده‌ها و خطرهای رییس جمهور جدید ایران» منتشر کرد. این رساله، پروندهٔ سیاسی جامعی است دربارهٔ حسن روحانی، به قلم «استیون دیتو» (Steven Ditto)، پژوهش‌گر مستقل در امور خاورمیانه که فارسی‌ را روان و سلیس حرف می‌زند.

دیتو با خواندن منابع فارسی‌ و بر‌رسی‌ روزنامه‌ها و مدارک قدیمی‌، مسیر تکامل روحانی را دنبال می‌‌کند؛ از «حسن فریدونِ» جوان در روستای محرومِ «سخره» در سال‌های دههٔ ۱۹۶۰ تا زمانی که‌ در دههٔ ۱۹۷۰ در لباس هوادارِ پرشور خمینی برای خود اسم مستعار می‌‌گذارد و نیز سابقهٔ طولانی وی در کسوت یکی‌ از مقامات نظام با نقش‌هایی‌ گوناگون، از جمله دبیر شورای عالی‌ امنیت ملی‌، نمایندهٔ مجلس، رییس مرکز تحقیقات استراتژیکمجمع تشخیص مصلحت نظام، مذاکره کنندهٔ هسته‌ای و از ژوئن ۲۰۱۳، رییس جمهوری اسلامی.

در زندگی‌نامه‌ای که دیتو از روحانی به دست می‌‌دهد، جزییاتِ هشدار دهنده‌ای می‌‌بینیم؛ از نقش او در سانسور و نظارت و مراقبت، سرکوب مخالفان، همراهی او با فتوای خمینی در مورد قتل سلمان رشدی  و نیز داشتن برخی‌ نظریه‌های توطئه‌محورانه.  قابل توجه‌ترین آن‌ها، این ادعای اوست که «در روز ۱۱ سپتامبر، پرواز شمارهٔ ۹۳ به دست یک موشک آمریکایی منهدم شد».

دیتو در گزیده‌هایی‌ که از نوشته‌ها و سخنان روحانی نقل کرده - از جمله در مورد مسایل هسته‌ای- تناقض‌های حیرت‎انگیزی را برملا می‌‌کند. با این حال، درمواضع روحانی در مورد  رشد اقتصادی، دیپلماسی و وحدت ملی‌، به عنوان وسایلی جهت حفظ جمهوری اسلامی، یکپارچگی و هماهنگی می‌‌یابد.

«ایران‌وایر» در پی انتشار این رساله، با استیون دیتو گفت‌وگویی انجام داده است:

 شما اکنون روحانی را در کجای منشور سیاسی ایران قرار می‌دهید؟

از نظر رسمی، نزدیکان روحانی او را «مستقل، اصول‌گرا و اطلاح طلبِ میانه‌رو» توصیف می‌کنند و این دقیقاً با همان تصویری که روحانی از خود ترسیم کرده، مطابق است؛ نامزدی مورد اجماع که به هیچ گروه خاصی‌ تعلق ندارد و در همین حال، نمایندهٔ منافع حکومت ایران و بخش‎های بزرگ‎تری از آن است. دیگر این که، به اصلاحات به عنوان وسیله‌ای برای تقویت مشروعیت داخلی و بین‌ المللی حکومت، اعتقاد دارد.

ولی از نظر غیررسمی، روحانی خود را فراتر از تمام این عنوان‌ها و لقب‌ها معرفی می‎کند. او خود را شخصیتی‌ مستقل و روشن‌فکر می‌‌داند که مواضع سیاسی‌اش محصول تحقیقات و مطالعات شخصی او است؛ مواضعی که اگر به کار بسته شوند، به شدت در جهت مصالح و منافع ایران خواهند بود. چسبی که این دو تصویر را به هم می‌‌چسباند، بیعت او با «ولایت فقیه» است. 

روحانی را با محمد خاتمی از نظر محبوبیت و نگاه آن‌ها به آزادی‌های اجتماعی، چه گونه مقایسه می‌‌کنید؟ 

 خاتمی البته تا حدی اعتقاد خود را به اصلاحات، به عنوان فضیلت و هدفی فی‌ نفسه نشان داد. روحانی در سطحی فراتر از خاتمی، برداشتی جامع‌تر و همگانی‌تر از سیاست، اقتصاد و فرهنگ به دست می‌‌دهد. بنابراین، آزادی‌های اجتماعی‌ از نظر او، اهدافی‌ فی‌‌نفسه و قائم به ذات نیستند بلکه ابزاری هستند که اگر در چارچوب قانون به کار بسته شوند، می‌‌توانند در خدمت مشروعیت‌بخشی به نظام در آیند؛ از این طریق که در میان مردم، پیمان و وحدتِ بیش‌تر و خصومت کم‌تری ایجاد می‌‌کنند.

این که روحانی چه گونه وعده‌های خود را  در مورد آزادی‌های اجتماعی‌  اجرا می‌‌کند، باید منتظر ماند و دید. ولی‌ این یک واقعیت است که او اصلاحات و تلاش‌های اصلاح طلبانه را وسیله می‌‌داند و نه اهدافی‌ در خود و برای خود. همین است که او را از خاتمی متمایز می‌‌کند.

در آوریل سال ۲۰۱۳، روحانی به روزنامهٔ اصلاح‌طلب «اعتماد» می‌‌گوید که اگر پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری تضمین نشود، نامزد نخواهد شد. شما در «روحانیخوانی» می‌‌نویسید که او از ابتدا، نامزدی خود را با خامنه‌ای و رفسنجانی مطرح کرده بود. آیا این شیوه به نوعی در میان همهٔ کاندیداها مرسوم است یا این که فکر می‌‌کنید نخبگان حکومت، روحانی را با نقشه و هدفی خاص به روی صحنه بردند؟

مشورت با چهره‌های دیگر سیاسی قطعاً مرسوم است و در مورد روحانی کاملاً قابل تصور است که حتی با خود خامنه‎ای هم مشورت کرده باشد. زیرا او نمایندهٔ خامنه‌ای در شورای عالی‌ امنیت ملی‌ بوده و با او روابطی‌ شخصی‌ و دوستانه داشته که به ۱۹۶۸ بر می‌‌گردد. اولین گزارش‌ها حاکی از آن است که روحانی برای آمادگی‌ در انتخابات، از ژانویهٔ ۲۰۱۳- اگر نه زودتر- به مشورت با مقامات ارشد پرداخته است. احتمال دارد که خامنه‌ای با توجه به نگاه و تجربهٔ منحصر به فردِ روحانی و همین طور سخنوری و وفاداری‌اش به حکومت، او را مناسب پستِ ریاست جمهوری یافته است. این که آیا ترتیبات خاصی‌ بوده تا روحانی را کاندید کنند، مشخص نیست. 

آیا روحانی توانسته مشروعیت نظام را بالا ببرد؟ آیا نظام از بحران ژوئن ۲۰۰۹ بیرون آمده است؟

نظرسنجی‌ها از مردم عادی نشان می‎دهند که مردم چندان به روحانی به چشم کسی نگاه نمی‌کنند که پای خود را روی ترمز گذاشته تا [کشور] را از سقوط به دره‌ای که در دورهٔ احمدی‌نژاد به سوی آن می‌رفت، نجات دهد. 
حتی آن‌هایی‌ که مشروعیت حکومت کنونی‌ ایران را قبول ندارند، هنوز امیدوارند که روحانی تغییری در شرایط کشور ایجاد و رابطهٔ کشور را با جامعهٔ جهانی‌ بهتر کند. ولی‌ پاسخ کوتاه این است که «نه»، در این مرحله، روحانی نتوانسته است مشروعیت نظام را بالا ببرد. او برای این کار، به ایجاد ترکیبی‌ عظیم در سیاست، اقتصاد و فرهنگ نیاز دارد که هنوز موفق به انجام آن نشده است.

با این که وفاداری روحانی به خامنه‌ای و نظام، از مضامین منسجم-هر چند کمیابِ- نوشته‌ها و گفته‌های اوست، در بسیاری موارد دیگر به گونه‌ای چشم‌گیر تناقض‌گویی دارد. آیا به این دلیل است که او باید توقع‌ گروه‌های مختلف سیاسی را برآورده کند یا مسأله به نظام فکری او بر می‌‌گردد ؟ آیا روی هم رفته، شما  او را آدم با هوش و آگاهی می‌‌دانید؟

روحانی یکی‌ از افراد آگاه در درون نظام سیاسی و عقیدتی‌ اسلام شیعه انقلابی‌ است؛ از سنت دینی خود درک بالایی‌ دارد و از نوعی عمل‌گرایی برخوردار است که نه او را از اهمیت خوانش‌های سنتی‌ از دین، روابط بین‌الملل و حکومت‌داری غافل می‌‌گذارد و نه از محدودیت‌های آن‌ها. در سلسله مراتب سیاسی ایران، روحانی از دانش و آگاهی‌ بالایی‌ برخوردار است. 

با این حال، روحانی در مواردی کج اندیشی‌‌هایی از خود نشان داده است؛ برای نمونه، می‌‌توان به همراهی او با فتوای خمینی در مورد سلمان رشدی اشاره کرد یا ادعاهای خیال پردازانهٔ او دربارهٔ حمله‌های تروریستی ۱۱ سپتامبر به آمریکا و همین‌طور، ناآگاهی یا ناباوری عمومی او به برخی‌ از دیگر مسایل جهانی‌. 
روحانی در مدتِ بیش از 30 سال، وفاداری خود را به نخبگان حاکم در ایران ثابت کرده  و در این مدت، ایران دستخوشِ تغییرات بسیاری بوده است. روحانی برای این که این همه سال در جمهوری اسلامی دوام بیاورد و چه بسا تحمل شود، حتماً  بسیار عمل‌گرا و حتی فرصت‌طلب بوده چون به یک معنا، چشمان خود را از نظر اخلاقی‌ به بسیاری از اعمال و رفتارهای زشت و زنندهٔ حکومت بسته است.

آن گونه که شما توصیف کردید، دل‌مشغولی روحانی به حفظ نظام و در عین حال، مدرنیزه کردنِ ایران، من را تا حدی به یاد چین انداخت. آیا او تا به حال علاقه‌ای به دولت‌های پساانقلابی‌ به عنوان الگوهای خود نشان داده است؟

روشن‌فکرانِ چینی‌ هم مانند همتاهای ایرانی‌ خود، سیاست خارجی‌ دولت‌شان را «توسعه‌محور» نامیده‌اند. بنابراین، حتماً شباهت‌هایی‌ هست بین همهٔ رژیم‌هایی‌ که تلاش می‌‌کنند ملاحظه‌های ایدئولوژیک را با محدودیت‌هایی که رشد اقتصادی و تعاملات جهانی‌ بر آن‌ها تحمیل می‌کند، متناسب و هم‌خوان کنند. 

روحانی به همراه دیگر دست‌اندرکاران سیاست خارجی‌ در ایران، به هند، مالزی، اندونزی و کرهٔ جنوبی به عنوان کشور‌هایی‌ اشاره کرده که به توسعه تکنولوژیک دست یافته‌اند و ایران نیز با آن‌ها در حالِ رقابت است. ولی‌ این‌ها کشورهای در حالِ توسعه هستند (و برخی‌‌شان هم مسلمان) و نه دولت‌هایی پساانقلابی‌.

از رسالهٔ شما این گونه برداشت می‌شود که روحانی یک ایدئولوگ دو رو است. آیا در واقع دارید به نوعی دربارهٔ قابلیت اعتماد به او به سیاستمدارن هشدار می‌‌دهید؟ برداشت شما از توافق هسته‌ای ژنو در نوامبر گذشته چیست؟

وقتی‌ به سابقهٔ روحانی نگاه می‌‌کنیم، با مسالهٔ قابلیت اعتماد به او روبه‌رو نمی‌شویم بلکه مساله بیش‌تر در مورد صداقت او در برهه‌‌ای طولانی از زمان است؛ برای نمونه، در سال‌های دهه ۱۹۹۰، تنها در یک فاصلهٔ کوتاه در ارتباط  با اروپا، تغییرات حیرت‌انگیزی را هم در لحن کلام  و هم در مواضع او می‌‌بینیم. یک سال به آلمان می‌‌رود و از همکار‌های بیش‌تر دادِ سخن می‌‌دهد و سال بعد، به دلیلی حکومت آلمان را متهم می‌‌کند و خواسته‌های مالی‌ و سیاسیِ گزافی را پیش می‌‌کشد.

روحانی از برقراری رابطه و گفت‌وگو باکی ندارد ولی‌ نشان داده که نمی‌‌تواند برای مدتی‌ طولانی‌ آن را حفظ کند. از این گذشته، او از خود نوعی قدرناشناسی نسبت به کشورهایی نشان داده که برای ایران حاضر به مصالحه و سازش بوده‌اند. این نکته بیش از هر جای دیگری در سخنان او در مورد کشورهای همسایه مانند عربستان سعودی آشکار است. 
در تمایل روحانی به ایجاد رابطه و گفت‌وگو شکی نیست، آن چه محل تردید است، تداوم تعهدات او به پیمان‌های سیاسی یا تجدید دوستی‌‌های‌ به دست آمده است.

در مورد توافق هسته‌ای، هنوز مسایل دیگری هستند که باید تکلیف آن‌ها معلوم شود؛ برای نمونه، مجلس ایران باید پروتکل الحاقی آژانس را تصویب کند که این در مراحل پایانی مذاکرات، گامی‌ حیاتی‌ خواهد بود. از طرفی‌، این واقعیت که توافق باید در نهایت به تأیید بخشی از مقامات حکومت برسد که خارج از محدودهٔ تیم مذاکره کننده است، به طور بالقوه می‌‌تواند مشکل‌ساز باشد. در حال حاضر هم آن بخش از حکومت چندان به مذاکره با آمریکا روی خوش نشان نمی‌‌دهد.
این امکان وجود دارد که کشورهای 1+5 با موقعیتی روبه‌رو شوند شبیه زمانی‌ که ایران «پیمان جامع منع آزمایش سلاح‌های هسته‌ای» را پذیرفت ولی‌ هرگز مجلس آن را امضا نکرد. حمایت رهبر هم از تیم هسته‌ای در ماه‌‌های آینده نقش بسیار مهمی بازی خواهد کرد.

گذشته از تمام این ملاحظات ساختاری، روحانی در دههٔ گذشته علاقهٔ خاصی‌ نشان داده تا از راه استراتژی‌های دیپلماتیک بتواند آمریکا را از نظر ژئوپلتیک، منزوی و دستش را از مسألهٔ ایران کوتاه کند. هم‌یاری روحانی با کشورهای اروپایی فقط نشانهٔ نیت خیر نیست بلکه راهی‌ است برای بالا بردنِ مشروعیت بین‌المللی ایران و نیز به حاشیه راندنِ برنامهٔ ژئوپلتیکِ آمریکا در قبال ایران.

روحانی نام این استراتژی را «ایجاد شکاف در جبههٔ غرب» گذاشته است. بنابراین، کشورهای 1+5 این دغدغه را دارند که روحانی چگونه می‌‌خواهد رابطهٔ نزدیک خود با اروپا را تا آخر ادامه دهد. شاید مهم‌تر از این‌ها، این نکته باشد که اگر توافق هسته‌ای به سرانجامی نرسد، در آن صورت نگرانی‌‌های جدی‌ در مورد شکاف‌هایی‌ که بین اروپا و آمریکا در مورد ادامهٔ تحریم‌ها ایجاد خواهد شد، وجود خواهد داشت؛ هم‌چنین پرسش‌های بزرگ‌تری در این مورد که چه گونه باید در نهایت با برنامهٔ هسته‌ای ایران برخورد کرد.

 

ثبت نظر

تصویری

کارگران تهیه ذغال چوب در آمل

۱ اسفند ۱۳۹۲
بلاگ تصویری
کارگران تهیه ذغال چوب در آمل