close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

گفت و گوی اختصاصی با جری شاتزبرگ؛ از آل پاچینو تا حضور در جشنواره تهران

۲۱ فروردین ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۸ دقیقه
گفت و گوی اختصاصی با جری شاتزبرگ؛ از آل پاچینو تا حضور در جشنواره تهران

جری شاتزبرگ در سال 1927 در نیویورک به دنیا آمد و برای همیشه یک "منهتنی" باقی ماند. کارش را با عکاسی مد شروع کرد؛ کاری که برای همیشه ادامه داد و از آن لذت برد.

اولین فیلم اش، "معمای یک بچه سقوط کرده"(1970) با بازی فی داناوی توجه ها را به او جلب کرد و "مترسک"(1973)، با بازی آل پاچینو و جین هاکمن، نخل طلای جشنواره کن را برایش به ارمغان آورد و تصویری شد از نسل بی هدف و گمگشته دهه هفتاد.

شاتزبرگ به عنوان رئیس هیات داوران در بیست و هشتمین دوره جشنواره فریبورگ حضور داشت. فرصتی پیش آمد برای یک گفت و گو درباره آثار و دنیایش.

شما با عکاسی شروع کردید؛ علاقه ای که تا به امروز با شما ماند. چطور این علاقه شما را به سینما کشاند؟

من خیلی خوش شانس بودم که با عکاسی آشنا شدم. ممکن بود هر کار دیگری بکنم، مثلاً از این محله به آن محله بروم و بستنی بفروشم. کار خانوادگی مان را دوست نداشتم . از عکاسی خیلی خوشم آمد و شروع کردم. یک عکاس دستیار می خواست. نمی دانستم اساساً یک دستیار عکاسی چه می کند اما به دیدن او رفتم. اولین جایی که مرا فرستاد، یک استودیو بود که برای من مثل آلیس در سرزمین عجایب بود؛ یک دنیای کاملاً تازه. خیلی جذبم کرد. خانمی آنجا بود که خیلی دوستانه رفتار می کرد و بعداً در استودیوی من کار کرد و حالا شصت سال است که دوست هستیم. بعد دوستی برای کار در یک فیلم دنبال یک دستیار می گشت، چون نفر اول کار را ترک کرده بود. بعد همان خانم کمک کرد که وارد دنیای فیلمسازی شوم. اما فکر نمی کردم فیلمساز شوم. فرصتی پیش آمده بود که یک فیلم بسازم، اما فکر نمی کردم ادامه بدهم. بعد که آن فیلم تمام شد، فیلم دوم را شروع کردم.

چه شباهت هایی بین عکاسی و سینما برای شما شخصاً جذاب است؟

طبیعتاً شباهت آنها در بصری بودنشان است، اما همیشه گفته ام که برای من فیلمنامه اهمیت دارد. موضوع فیلمبرداری است که اهمیت دارد. سینما دو ساعت تصویر است که به فیلمنامه بستگی دارد.

 شما در فیلم اولتان، به نوعی فیلم تجربی روی آوردید که این نوع سینما بعداً در آثار شما دیده نشد. موافق هستید؟

می توانم نظر شما را بفهمم. من نمی خواستم فیلم تجربی بسازم، آن داستان این گونه می طلبید برای این که همه چیز به مغز و درون شخصیت اصلی برمی گشت. ما فقط می خواستیم این داستان را بیان کنیم و آن داستان این شیوه را می طلبید و فیلم بعدی شیوه دیگری را. من همیشه امیدوار بودم که خودم را تکرار نکنم و همیشه یک فیلم را نسازم.

 راجع به سینمای مولف چه فکر می کنید؟

برای من سینمای مولف باور داشتن به کارگردان است اما معنی اش این نیست که همه فیلم هایش باید شبیه به هم باشد. اگر شما یک فیلمنامه را به دونفر بدهید دو نتیجه متفاوت خواهد داشت. این من هستم که تصمیم می گیرم قیافه شخصیت چه شکلی باشد، از کجا به کجا برود و پنجره و در و دیوار چه شکل باشند. همه این ها برای یک نفر دیگر شکل دیگری خواهد داشت.

 شما اولین فیلم تان، "معمای یک بچه سقوط کرده" را بعد از "بانی و کلاید" ساختید. یعنی فی داناوی همان موقع یک ستاره سینما بود...

بله بانی و کلاید سومین فیلمش بود و همان موقع یک ستاره بود. من او را برای پروژه عکاسی ملاقات کرده بودم. بعد از بانی و کلاید برگشته بود به نیویورک و مسئول روابط عمومی اش با من تماس گرفت که بروم عکس های تازه ای بگیرم. در یکی از ملاقات ها به هنگام شام، از من پرسید که این مدت چه کار کرده ام. من هم گفتم مقدمات فیلم ام را فراهم می کردم و داستان فیلم را برایش گفتم. خیلی برایش هیجان انگیز بود. من به فکر بازی او در این فیلم نبودم. ایده من این بود جوان وودوارد یا آن بنکرافت در آن بازی کنند. اما وقتی دیدم او خیلی هیجان زده شده، به این فکر افتادم که فی داناوی بازی کند.

 شما نسلی هستید که اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد کارش را در آمریکا شروع کرد. خیلی حرکت ها و موج های سینمایی در آن دوره آغاز شد. خود را متعلق به این جریان ها می دانید؟

شما فکر می کنید تعلق دارم؟

همین سوال من است...

سوال شما در واقع جوابش هم هست... من فقط می خواستم فیلم بسازم و فکر نمی کردم به یک جریان یا موج. من فقط خوش شانس بودم که آن موقع شروع کردم. حتی دیگر فیلمسازان این نسل را که همزمان شروع کردند نمی شناختم. من می خواستم فقط فیلم های صمیمی ای بسازم یا آن طور که شما می گوئید سینمای مولف. کاپولا و لوکاس و برخی دیگر از سینماگران آن نسل با هم به مدرسه می رفتند ، با این حال فکر نمی کنم آنها قصد داشتند یک جریان بسازند، تنها می خواستند فیلم خوب بسازند. اگر بخواهم اعتباری به کسی در آن دوران بدهم، آن را به استودیو می دهم که این فرصت ها را فراهم کردند. مثلاً آنها پول زیادی گذاشتند برای ساخت "ایزی رایدر". فقط باید بگویم زمان درستی بود.

 نقطه عطف کار شما را مترسک می دانند. فیلم را تازگی دیده اید؟ چه حسی نسبت به آن دارید؟

فیلم را خیلی دوست دارم. اول که فیلم تمام شد خیلی درباره اش شک داشتم. اولین بار که فیلم را برای پاچینو و مدیر برنامه اش نشان دادم، مدیر برنامه گفت که این فیلم برای پاچینو خوب نیست و من اولین نظر منفی را دریافت کردم. جین هاکمن هم درباره چنین فیلمی زیاد مطمئن نبود، اما حالا آن را بهترین نقش اش می داند و می گوید که فیلم شگفت انگیزی است. آن موقع نظرها چیز دیگری بود. به تازگی در یک جشنواره با پنج هزار تماشاگر دیدم اش. عادت کرده بودم که فیلم را در تلویزیون با ابعاد کوچک ببینم. تفاوت زیادی هست که فیلم را روی تلویزیون ببینی یا پرده سینما. روی پرده شوک دهنده بود. این فیلم برای پرده بزرگ فیلمبرداری شده. جوان ها هم در این نمایش خیلی دوست اش داشتند.

 این ایده دو مرد و دوستی و رابطه ای اینچنین از کجا می آمد؟

فیلمنامه را گری مایکل وایت نوشته. این داستان برای کسی اتفاق افتاده بود و بعد برای گری تعریف کرده بود. استودیو می خواست هاکمن و پاچینو در این فیلم بازی کنند. کارگردان دیگری قرار بود فیلم را بسازد، اما این دو بازیگر با آن کارگردان راحت نبودند و تصمیم گرفتند که بازی نکنند. آنها می خواستند که این فیلم را بازی کنند اما نه با آن کارگردان. آل پاچینو فیلمنامه را برایم فرستاد و من فکر کردم که فرستاده تا فقط بخوانم و درباره کاراکترش با هم حرف بزنیم. گفتم که فیلمنامه را خیلی دوست داشتم و بعد مدیر برنامه من گفت که آل می خواهد تو کارگردانی کنی و حالا باید نظر هاکمن را بپرسیم که نظر او هم مثبت بود و ما هم کار را شروع کردیم. بعد گری به من گفت که کسی که داستان را بازی کرده دوست دارد نقش را خودش بازی کند. من گفتم آن نقش را آل پاچینو بازی می کند اما یک نقش کوچک در کافه به آن مرد دادم و امیدوارم که از این فیلم نهایی راضی باشد.

اما ساختار فیلم به شدت صمیمی است، آنقدر که من فکر می کردم ماجرایی است خیلی شخصی و نزدیک به شما...

نمی شود که فیلمی ساخت و خودت در آن نباشی. همان طور که گفتم تو وقتی پنجره را هم انتخاب می کنی، خودت را در فیلم می گذاری. من با آل درباره این فیلم خیلی صحبت می کردیم و این بحث ها از درون من می آمد. او و هاکمن استعداد بازیگری خارق العاده ای دارند و من می دانستم که از آنها چه می خواهم.

شما بعد از مترسک کارهای مختلفی کردید و سینما هم در این دهه ها بسیار تغییر کرد و از سی و پنج میلی تری به دیجیتال رسید. نوستالژی ای نسبت به آن زمان دارید؟

باید نوستالژی در جایی باشد، اما من فقط به امروز و فردا فکر می کنم. تازگی فیلمنامه ای خواندم که خیلی دوست داشتم. دوست دارم بسازمش. برایم مهم نیست که سی و پنج میلی متری بسازمش یا دیجیتال. چیزی که برایم اهمیت دارد این است که چه می گویم  و این که چیزی که می گویم خوب است و جواب می دهد.

اگر اشتباه نکنم شما ایران هم بوده اید. فیلم مترسک را در جشنواره جهانی فیلم تهران در زمان شاه نمایش دادند. تجربه حضور در ایران چطور بود؟

تجربه حضور در ایران در انتها خوب بود. عکس های زیادی در آنجا گرفتم و مشکلی هم نداشتم، اما اول ورودم اتفاق عجیبی را تجربه کردم. وقتی که به ایران رفتم، آنها گذرنامه ام را گرفتند که ظاهراً همه چیز را کنترل کنند و گفتند که بعدازظهر برمی گردانند. بعدازظهر برگشتم، که گفتند کارشان تمام نشده، فردا بیایم. این مدت نمی توانستم فیلمی هم ببینم چون کارتم را به من نداده بودند. صبح بعد باز گذرنامه و کارتم را ندادند و گفتند بعدازظهر بیا. بعدازظهر باز همین اتفاق افتاد و من دیدم که دو روزم تلف شده. صبح روز سوم برگشتم و باز خبری نبود. فکر می کنم کار کاغذبازی زیادی داشتند و این باعث تاخیر شده بود. من شروع کردم به فریاد زدن. یک خانمی آن پشت بود که با سر و صدای من بیرون آمد و گفت چه خبر شده؟ وقتی قضیه را فهمید، گفت که حق با من است. آن خانم گذرنامه را درآورد و داد و معذرت خواهی کرد و در روزهای بعد در شهر و جشنواره راهنمایم شد و دوست شدیم. بعد در خیابان دیدم که مردم وقتی با هم حرف می زنند، بلند حرف می زنند و حتی داد می زنند و این بخشی از فرهنگ است.

فیلم هایی از سینمای ایران دیده اید؟ درباره آنها چه فکر می کنید؟

فیلم های کیارستمی را خیلی دوست دارم. "جدایی نادر از سیمین" و "گذشته" را دیده ام و کار این کارگردان را خیلی دوست دارم. دو تا فیلم ایرانی اینجا در جشنواره فریبورگ دیدم که چون جزو داوران هستم نمی توانم درباره شان حرف بزنم. البته اینجا فقط سه تا جایزه هست و هر کدام بخاطر یک موضوعی تعلق می گیرد و قوانین خاصی دارد، در نتیجه نمی شود به هر فیلمی که دوست داری جایزه بدهی.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

حاشیه های یک مراسم ختم؛ گمشده ها پیدا شدند

۲۱ فروردین ۱۳۹۳
حاشیه های یک مراسم ختم؛ گمشده ها پیدا شدند