close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

روزنوشت های یک دختر پوشیه پوش: با حجاب اجباری مخالفم

۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
هانیه محمدی
خواندن در ۸ دقیقه
راوی اصلی این گزارش نوشته است که از چنین حجابی استفاده می کند
راوی اصلی این گزارش نوشته است که از چنین حجابی استفاده می کند

من هانی هستم، متولد سال 1372 و 2 ساله که ازدواج کردم. با همسرم 14 سال اختلاف سنی دارم. بعد از ازدواج به درخواست همسرم از پوشیه استفاده می کنم .خیلی سخت بوده و هست ولی چون همسرم رو خیلی دوست دارم به درخواستش احترام می گذارم.

همسرم فوق العاده مرد خوبیه و از لحاظ کلی حواسش بهم هست، تنها جایی که کاملا متفاوت میشه و عصبی، در مورد قضیه حجاب و پوشش و کلا مسایل اخلاقی هست که کوچکترین گذشتی در این زمینه نداره ولی در بقیه موارد واقعا کامل و تمام عیاره .

اگر بدون اجازه و بدون پوشیه برم بیرون، تنبیه می کنه، خیلی هم سخت تنبیه می کنه، چون از قبلش بهم گفته و  می دونم، ولی از این قضیه خوشحالم که یه عاملی تو این دنیا وجود داره که اجازه نمی ده دست از پا خطا کنم و طبیعتا تو اون دنیا خیلی راحت ترم. ممکنه این جا لحظه ایی ناراحت بشم ولی می دونم واقعا به  صلاحم هست، حتی اگه به زور باشه که الان دیگه به زور نیست و خودم هم دوست دارم.

سال آخر دبیرستان ازدواج کردم، هنوز مدرسه ام تموم نشده بود و خیلی دوران سختی بود ولی بالاخره به خیر و خوشی تموم شد. من خودم ١٦ سالگي عقد كردم، يعني زماني كه هنوز مدرسه مي رفتم، به نظر خودم خيلي زود بود چون تو هيچ زمينه ايي مستقل نشده بودم اصلا نمي دوستم از زندگي چي مي خوام. خواهر همسرم متولد ٦٦ هست، ١٥ سالش بود كه ازدواج كرد و ١٧ سالگي اولين كوچولوشو اورد. خودش ميگه سن پايين اصلا خوب نيست و دوست داشت ديرتر ازدواج مي كرد.

همسرم از آشنایان پدرم بودم و سال ها خانواده شون رو می شناختن، به همین دلیل وقتی از من خواستگاری کردند، خیلی زود جواب مثبت دادن، چون پدرم معتقدن که دختر باید زود ازدواج کنه. اولش قبول کردنش برام سخت بود ولی وقتی یکم بیشتر آشنا شدیم خودم هم تمایل پیدا کردم والان اصلا از کارم پشیمون نیستم و عاشق  همسرم هستم. من همیشه پوشیه دارم، هر جایی که نامحرم باشه یا احتمال حضورش باشه.

خانواده من یک خانواده کاملا مذهبی هستن و همین طور خانواده همسرم به همین خاطر به حجاب خیلی اهمیت میدن. از وقتی که تونستم راه بیفتم چادری شدم ولی خانواده همسرم خیلی بیشتر مذهبی هستن و به پوشاندن صورت اعتقاد دارن، البته مادر همسرم این طور نیست و مثل مامان خودم فقط چادری هستن.

اوایل استفاده ازش خیلی خیلی برام سخت بود، چون درست نمی تونستم نفس بکشم و جایی رو ببینم ولی الان عادت کردم و پوشیه رو دوست دارم. الان پشت پنجره هم كه بخوام برم بدون پوشيه نمي تونم. وقتی پوشیه دارید، چشم ها معلوم نیست ولی در حدیه که می شه بیرون رو دید، به این میگن کلک مرغابی. توی شهری مثل تهران دقیقا نفس کشیدن - مخصوصا اوایلش-  خیلی سخته ولی بعدش دیگه عادی می شه. معمولا تابستونا زیاد بیرون نمی رم، یعنی یا تو ماشینم یا جایی که کولر باشه، زیاد پیاده جایی نمی رم.

اوايلش ناخودآگاه يهو جلو همه پوشيه رو مي زدم بالا و يا يهو يادم مي رفت جلوي پنجره يا تراس مي رفتم يا در و بدون پوشش صورت باز مي كردم، يا چشمامو بيش از حد باز مي گذاشتم و حواسم نبود كه ارايش داره. اكثر مواقع زير روبند آرايش دارم ولي خب مطمئن هستم كه صورتم ديده نميشه.

راستش هیچ وقت فکر نمی کردم بتونم استفاده کنم ولی الان می بینم خب اگه امر به حجابه، این کاملترین مدلش دیگه هر چند با اجبارش اصلا موافق نیستم. من اصلا نجابت رو به حجاب نمي دونم ممكنه كسي بي حجاب باشه ولي ذاتا ادم نجيبي باشه. در مورد آقایان هم يه مفهومي داريم به عنوان حجاب چشم كه همسرم هم همين كارو مي كنه.

خواهرزاده های همسرم،  8 و 10 سال بیشتر ندارند ولی با رضایت خودشون این حجاب رو استفاده می کنند. همین جوری میرن مدرسه خب خیلی سخته. چون جو غالب که این جوری نیست ولی خود مدرسه که ایرادی نمی گیره و دوستای خودشون رو دارن و مشکلی برای روابط عمومی شون ایجاد نشده ولی خب، خیلی وقت ها هم از این ناراحت میشن که بعضی ها مسخره می کنن ولی جالبیش اینه که خودشون هم دوست دارن و دفاع می کنن از نوع پوششون.

همه فکر می کنن وقتی یه خانم با روبنده می بینن، شاید زیرش یه هیولا پنهان شده ولی فقط می خواستم این جا بگم که ماها هم دقیقا مثل شماییم و هیچ فرقی نداریم. ماها هم تو خونه آرایش می کنیم، دامن کوتاه می پوشیم، موهامون فر یا صاف می کنیم، تازه ارایشگاهم می ریم، کتاب می خونیم و موسیقی گوش می دیم، موسیقی یه نوع نوازش روحه، من معتقدم موسیقی انسان رو به خدا نزدیکتر می کنه، مخصوصا اگه آگاهانه و هدایت شده باشه.

من دوست دارم حجاب حداكثري داشته باشم اما از لذت هاي مجاز زندگي هم نمي خوام فاصله بگيرم. ما فقط نوع حجابمون یکمی فرق داره، به خدا ما هم آدمای معمولی هستیم، تازشم زیر پوشیه کلی خوشگلیم.

پارسال، همسر جان اجازه فرمودند که میشه از هر رنگی که دوست دارم به شرطی که جیغ نباشه واسه چادر و روبنده استفاده بشه خوشگله نه؟ البته اجازه نمی فرمایند ما اینقدر زیاد چشمامون معلوم بشه، چون می گه بیشتر جلب توجه می کنه نسبت به حالت عادی. پوشیه رنگی، یه کم گرون درمیاد ولی خیلی بهتر از مشکیه مخصوصا تو تابستون. عید امسال اما برای عید دیدنی آقای همسر لباسای رنگی رنگی رو ممنوع کردن میگه فقط مشکی یکسره بدون این که چشمام معلوم باشه.

در مورد کار بیرون هم همسرم، اگه شرايطي باشه كه لازم نياشه صورتم معلوم باشه مشكلي نداره، با كار توي خونه شديدا موافق هستن و تشويقم مي كنن. روز مصاحبه دانشگاه، هم مجبور شدم پوشيه رو بردارم كلي با همسرم بحث و دعوا كرديم و ازم خواست كه ديگه تكرار نشه حالا اگه واسه امتحانام بخوام بردارم ديگه نميذاره برم دانشگاه.

رفتار همسرم واقعا جوري نيست كه بخوام اعتراض كنم چون خوبي هاش خيلي بيشتر از اين قضيه است. قبل از ازدواج يعني دوره نامزدي فقط با چادر بودم و خيلي هم رعايت نمي كردم، يعني گاهي اوقات جلوي موهام پيدا بود و بعضي جاها اصلا چادر سرم نمي كردم. وقتي با هم نامزد شديم، اول خيلي سفت و سخت روي درست و كامل چادر سر كردن تاكيد داشتن و بعد هم كه هي سخت تر مي گرفتن تا به پوشيه رسيد، اولايل در حد نقاب چادر لبناني بود ولي بعد پوشيه كامل.

تابستون منو همیشه یاد بچگی و سه ماه تعطیلیش می ندازه، با کلی خاطره یخی و گرم  بستنی، یخ در بهشت، پارک، بازی،  دوچرخه سواری و ... ولی الان واقعا با این هوا اصلا نمی تونم از خونه برم بیرون. حال الان من رو فقط کسایی می فهمن که پوشیه زدن تو تابستون، باید یه پنکه دستی زیرش به خودت وصل کنی، ولی خوب با این حال بازم پوشیه ام رو دوست دارم.

زمستون پارسال،  نمی دونید چه جوری تونستم آقای همسر رو راضی به برف بازی کنم، با کلی اصرار از من و انکار از اون، بالاخره رفتیم تو یه فضای سبز خلوت نزدیک خونه، کلی برف بازی کردیم ولی این قدر ملت نگامون کردندکه خودم به همسر جان پیشنهاد کردم که بریم خونه. همسر هم کلی غر غر کرد که آخه من از دست تو چیکار کنم و کی می خوای بزرگ بشی و این حرفا، آخرشم خودش گفت خانم کم سن داشتن این مسائلم داره دیگه، ولی در کل خیلی خوش گذشت. سفارش می کنم به خانم های روبنده دار اینقدر خیره نشید، به خدا اونام دل دارن خب، برف بازی دوست دارن.

در مهمونی های مختلط، مثلا برای شام خوردن، معمولا افراد نزديك تر سفره غذا رو جدا مي كنند كه راحت تر باشم ولي جاهاي ديگه، خيلي راحت از زير پوشیه كافيه با يك دستت نگهش داري اوايل مقدار سخت بود ولي حالا نه، راحت رستوران هم مي رم.

باشگاه بدنسازی هم میرم، اونجا کلی دوست پیدا کردم ولی موقع خارج شدن از باشگاه هیچکس باورش نمیشد من این شکلی بشم یهو همه مونده بودن. می گفتن اصلا بهت نمیاد این جوری باشی  تازه می گفتن اگه اول این جوری میدیدمت هیچ وقت جرات نمی کردیم باهات دوست بشیم ولی بعدش فهمیدن که زود قضاوت کردن. تازه بعدشم که همسری رو دیدن بازم باورشون نمیشد که شوهرم این شکلی باشه یعنی می گفتن اصلا بهش نمیاد که خانمش این جور باشه چون شو شو جون خیلی به خودش می رسه و قد و هیکل و همه چیش رو فرمه فقط یه ذره سخت گیره. بعد همه می گفتن تو چرا بهش گیر نمیدی که این قدر خوشتیپ می کنه تازه می گفتن احتمالا دور از چشم تو شیطونی می کنه. ولی من مطمئنم که همسری این جوری نیست خیلی پسره پاکیه بهش ایمان دارم تازشم منم دوست دارم خوشتیپ بگرده بعدشم آماره همه کاراشو دارم.

یه همسایه توی کوچه مون داریم که یه خانم تقریبا ۴۵ ساله هستند البته حدس می زنم سنشون رو. ایشون هر بار که منو می بینن، مخصوصا وقتی که تنها باشم شروع می کنن به فحش دادن و ظاهرا من رو مقصر همه بدبختیای جامعه می دونن. دوست داشتم آخرین جمله ایی که ازش شنیدم رو اینجا بنویسم: خاک بر سرتون کنن که هر چی می کشیم از دست شماس، خونمون رو کردین تو شیشه، گورتون رو از این مملکت گم کنین، متوحشا مملکت رو به گند کشییدین، نمی دونم من چه جوری می تونم عامل این همه بدبختی باشم، بعدشم چرا من؟ یکبار کلی از دستش گریه کردم، ولی الان دیگه واسم مهم نیست چی میگه، اگه اینجوری حرصش خالی میشه بگذار بشه.

توضیح ایران وایر: این داستان بر اساس یادداشت های هانیه محمدی، نویسنده وبلاگ " داستان های من و پوشیه ام" تنظیم شده است.

http://pooshi.persianblog.ir/

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ziba.t
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳

it apears that this is a fake blog
please have a look at this post: http://pooshi.persianblog.ir/post/7/ and see the comments.
the author uses fake photos as her/his owns.

golnoosh
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳

جناب بهاری،
از این که داستان ما رو گفتید از صمیم قلب ممنونم.

moeen.meshkaat
۶ فروردین ۱۳۹۴

خیلی عالیه.
من هم با حجاب احباری مخالفم و با رنگ سیاه برای حجاب
اما برای یک زن شوهردار پوشیه رو بهترین حجاب میدونم. وقتی ازدواج کنم زنم رو مجبور به حجاب داشتن نمیکنم اما دوس دارم پوشیه بزنه

بلاگ

پاک‌سازی طبیعت از زباله

۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
شما در ایران وایر
پاک‌سازی طبیعت از زباله