close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

"خدای سپید": سگ یا انسان، کدام هار هستند؟

۷ خرداد ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۴ دقیقه
کورنل موندروچو
کورنل موندروچو
خدای سپید
خدای سپید
خدای سپید
خدای سپید
خدای سپید
خدای سپید
خدای سپید
خدای سپید

لیلی سیزده ساله که عاشق سگ اش هاگن است، به دلیل سفر مادرش به آپارتمان پدرش نقل مکان می کند، اما پدر با نگهداشتن این سگ مخالف است و سرانجام هاگن را در خیابان رها می کند. هاگن به دست کسانی می افتد که سگ را هار می کنند تا در مسابقه خشونت آمیز سگ ها که تا مرگ سگ دیگر ادامه دارد، شرکت کند. هاگن که کم کم وحشی می شود به همراه دیگر سگ ها می گریزد و شهر را به آشوب می کشد.

                                              ***

"خدای سپید" ساخته کورنل موندراچو از مجارستان- برنده جایزه اصلی بخش نوعی نگاه جشنواره کن- نقطه جابجایی حیرت انگیزی را درباره جایگاه انسان و حیوان روایت می کند. همه چیز در ابتدا با خوبی و خوشی پیش می رود و رابطه این دختر سیزده ساله با سگ اش هاگن شگفت انگیز است:« عادت نداره تنها بخوابه...» و بعد لیلی در شب اول در خانه پدرش حاضر می شود از رختحواب گرم و نرم اش صرف نظر کند و در وان حمام بخوابد، جایی که پدر، سگ را به آنجا تبعید کرده. همین جا با یک صحنه شگفت انگیز روبرو هستیم: لیلی فلوت می نوازد و هاگن با صدای موسیقی می خوابد. این صحنه در سکانس پایانی معادل حیرت انگیزی پیدا می کند که به آن خواهم پرداخت.

فیلم به میکلوش یانچو، شناخته شده ترین فیلمساز مجاری تقدیم شده، اما پیش از آن که به سبک و سیاق یانچو با نماهای بلند وفادار باشد، بیشتر به سینمای نوی رومانی پهلو می زند: با تلاش برای ثبت واقعیت زندگی و پرهیز از صحنه پردازی زیاد و تکیه بر بازی بازیگران. اینجا اما در کنار بازی دیدنی بازیگران، با بازی سگ هایی روبرو هستیم که شگفت انگیزند. نوع خلق این صحنه ها و به کارگیری دویست سگ- آن طور که خود فیلمساز می گوید- برای بازی در صحنه های مختلف فیلم (که حتی در آن باید خشم یا محبت خود را نمایش دهند)، خود به سوال بزرگی بدل می شود.

همه چیز تا حد ممکن مستقیم و سرراست روایت می شود؛ همان طور که دوربین به یک ناظر آرام بدل می شود و چندان دخالت احساسی فیلمساز را نمی بینیم. از ملودرام و تلاش برای احساسی شدن صحنه ها به شدت پرهیز می شود و در عوض فیلم سعی دارد تاثیر خود را از راه دیگری منتقل کند: بازی با اندیشه تماشاگر و نه احساس او.

در اندیشه سنتی شکل گرفته انسان، حیوان می تواند دیو باشد، اما انسان همیشه "انسان" می ماند و برتر است. فیلم این تفکر را به چالش می کشد: حیوانات فیلم، "انسان ترین" موجودات دنیای آن هستند. هاگن به شدت با محبت و رفتار انسانی خو گرفته و حتی به هنر عشق می ورزد. در عوض انسان هایی که نام خود را "انسان" گذاشته اند( و سگ ها را "دیو" خطاب می کنند) خود دیوهایی هستند که سگ ها را به سمت یک انتقام گیری خونین هدایت می کنند.هاگن انسان دوست داشتنی ای است که از شناعت دیگر انسان ها، انسانیت خود را فراموش می کند.

در واقع هاگن به عنوان یک سگ به نمادی از یک انسان هم بدل می شود. خشونت،نفرت، منفعت طلبی، فرصت طلبی و رفتار خصمانه دیگران، هاگن را رفتار انسانی اش دور می کند اما ذات او- با عشق به هنر- در درونش باقی می ماند تا فیلم به صحنه شگفت انگیز نهایی می رسد.

در پایان انسان و حیوان باز با هم پیوند می خورند و با زبان هنر با هم حرف می زنند. لیلی در یک سکانس شبه سوررئال- با شهری خالی از سکنه، سوار دوچرخه اش در شهر به دنبال هاگن است و صدها سگ در خیابان به دنبال او حرکت می کنند؛ سکانس شروع فیلم که به نظر رویا می رسد، در انتها به واقعیت بدل می شود - بالاخره با هاگن برخورد می کند. آنها رو درروی هم قرار می گیرند. هاگن در انتخاب بین خشم و نفرت یا محبت و آرامش دودل است. لیلی با معصومیت کودکانه اش مرگ را حس می کند و در عین حال هنوز عاشق سگ اش است. سگ های دیگر پشت سر هاگن جمع می شوند و منتظر عکس العمل او هستند، در حالی که پدر لیلی سعی دارد با به کارگیری خشونت لیلی را نجات دهد. اما لیلی که هنوز پیچیدگی و خشونت بزرگسالان را ندارد، فلوت خود را از کیف اش درمی آورد  و می نوازد. هاگن آرام می شود و به خواب می رود، همین طور سگ های دیگر.

فیلمساز اما تنها به رام کردن سگ ها دل خوش نمی کند: لیلی روبروی آنها روی زمین دراز می کشد. پدر لیلی هم که تحت تاثیر قرار گرفته به او می پیوندد: یک پیوند زیبا بین انسان و حیوان که با کمک موسیقی میسر می شود. دوربین در یک نمای شگفت انگیز از بالا صدها سگ را نشان می دهد که رو در روی این پدر و دختر دراز کشیده اند و نوعی مناجات یا مدیتیشن را به یاد می آورند؛ مناجاتی که فریاد می زند: زنده باد هنر! 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان بوشهر

بخشداری هدیه تولد زن بوشهری شد

۷ خرداد ۱۳۹۳
خواندن در ۲ دقیقه
بخشداری هدیه تولد زن بوشهری شد