close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

روزبه؛ پسرى كه به صيد دريا رفت

۲۲ تیر ۱۳۹۲
آسيه امينى
خواندن در ۹ دقیقه
روزبه؛ پسرى كه به صيد دريا رفت
روزبه؛ پسرى كه به صيد دريا رفت
روزبه؛ پسرى كه به صيد دريا رفت
روزبه؛ پسرى كه به صيد دريا رفت

روزبه فقيه كيا، نجات غريق ٢٦ ساله بندر انزلى هفته گذشته بعد از اينكه با كمك همكارش شش جوان در حال غرق شدن را نجات داد، پس از رسيدن به ساحل، بر اثر ورود آب به ريه هايش و نبود كمترين وسايل امدادى، جانش را از دست داد. نزديكان روزبه مى گويند:" روزبه را خزر نكشت، نبود امكانات كشت." 
به وقت ايران، ساعت ٣ صبح است كه زنگ مى زنم. صداى همهمه مردم، صداى شلوغى و خاطره تعريف كردن. يك نفر آن وسط ترانه گيلكى مى خواند!
 نيمه شب است كه زنگ مى زنم، يك هفته از حادثه گذشته است. مى خواهم با خانواده، دوستان و نزديكان "روزبه فقيه كيا" حرف بزنم. 
 در تصور من هنوز انتظار شنيدن شيون است، اما گاهِ اشك و شيون گذشته است. دوستان و خانواده اش هفت روز پس از رفتن روزبه، هر شب بر خاك مزار او تا پگاه شعر و ترانه مى خوانند و خاطره تعريف مى كنند. مى گويند روزبه شاد بود، چنان شاد و پر انرژى و پر اميد، كه حتا مرگ نمى تواند اينها را از او بگيرد!


 شنا به هر قيمتى
سال گذشته طبق آمار رسمى پزشكى قانونى كشور، ١٠٧٤ نفر بر اثر غرق شدن جان خود را از دست دادند. اين رقم امسال تنها در يك ماه و نيمِ بين اول خرداد تا نيمه تير، به ١١٦ مورد رسيد
يكى از مهمترين مشكلات " شنا به هر قيمتى"، كم بودن فضاى تفريحى عمومى در سواحل شمال است كه در روزهاى تعطيل ، نوروز و روزهاى گرم و بلند تابستان، در آن جاى سوزن انداختن نيست.
طبق آمار سامانه اطلاع رسانى تهران ، از ٤٦٢ كيلومتر ساحل درياى مازندران 
در حال حاضر فقط ٢٠ كيلومتر،  براى استفاده در دسترس عموم مردم است. از اين رقم، ٢٤٨ كيلومتر توسط بخش خصوصى، دولتى و نظامى و انتظامى ساخت و ساز شده و استفاده عمومى از آن جايز نيست. ٢١٤ كيلومتر نيز تصرف نشده است. 
در كل اين منطقه سى واحد " شناگاه" وجود دارد كه بايد به انبوه متقاضيان شنا و مسافران كم طاقتِ آفتاب سوخته، جواب بدهد. 
به اين شلوغى بى سر و ته اگر مزاحمتهاى واحدهاى گشت ارشاد را هم اضافه كنيم، كم نيستند مردمى كه ترجيح مى دهند حق خوشى و تفريح شان را از بيست كيلومتر آزادِ بى سرپناه،  طلب كنند تا پلاژهاى طرح سالم سازى دريا.


با چه كسى لج مى كنيد؟
تيغ تيز تير و مرداد و عطش مسافرانى كه به عشق "تن به آب زدن" راهى شمال مى شوند، زورشان به تابلوهاى خطر و بلندگوهاى تودماغى گروه هاى امداد و نجات مى چربد. 
پيشروى آب درياى خزر، بسيارى از مناطق مسكونى ساحلى را به زير آب برده است. خلل و فرج خانه ها، چاه هاى خانگى و پستى و بلندى زمين، كه همه زير صورت زيباى خزر پنهان شده، كافى است كه يك لحظه زير پاى شناگران ناشى را خالى كند:
 « زير پايت كه خالى شد، كشيده مى شوى پايين و اگر دريا موج هم داشته باشد،  اصلا اگر قهرمان شناى استخرها هم باشى، حريف دريا كه نمى شوى! شنا در دريا با شنا در استخر خيلى متفاوت است. ولى نمى دانيم چرا مردم اين را باور نمى كنند. مثلا اگر بگوييم هوا طوفانى است و نمى توانيد شنا كنيد، مى روند دورتر از چشم ما، بيرون از پلاژ وارد دريا مى شوند! انگار ما براى خودمان مى گوييم!»
اين حرفهاى ساده و صريح  يك نجات غریق شمالى است. 


"روزبه" كه بود؟ 
ساعت حدود ١٤:٣٠ دقيقه روز جمعه بود. پرچمهاى سياه در ساحل "قو"ى بندر انزلى افراشته شد. پرچم سياه يعنى خطر! يعنى شنا ممنوع! يعنى دريا "كولاك" است؛ شماليها مى دانند كه "كولاك"، يعنى حال دريا بد است. به سمتش نبايد رفت! 
يكى از شاهدان عينى در همين ساحل مى گويد: « بلندگوهاى امداد و نجات بارها اعلام كرد كه دريا طوفانى و شنا كردن ممنوع است. ناگهان ديديم شش مرد، دورتر از ما و در بيرون از منطقه مجاز ساحلى وارد دريا شده اند. نگاه ها نگران بود. فاصله آنها از ما كم نبود. دقايقى نگذشت كه از حركتهايشان فهميديم دارند غرق مى شوند. روزبه بدون تامل به همكارش گفت برويم! اما مسأله اين بود كه مسووليت آنها فقط در منطقه ساحلى قابل شنا، تعريف شده بود. آنها نجات غریق رسمى منطقه پلاژ بودند. 
اما جا براى اين حساب و كتابها نبود. تا بخواهند به تصميمى برسند، روزبه كمربند مخصوص نجات را بسته و به آب زده بود.» 
دقايقى بعد، مردمِ ايستاده بر ساحل مى ديدند پسرى با شانه هاى پهن و عضله هاى ورزشكارانه سه مرد را با طنابى كه به دور كمر بسته، تقلا كنان به ساحل مى كشاند. موجها او را مى كشند و او موجها را جا مى گذارد. فرو مى رود و باز ادامه مى دهد. 
مردم به تشويق، فرياد مى كشيدند و او به تقلا، مشت بر موج مى كوبيد. 
روزبه و همكار ناجى غريقش، شش مرد را به ساحل مى رسانند. هنوز پا بر خشكى نگذاشته بود كه با خنده به دوستش اشاره مى كند. يعنى كه " ديدى شد؟"، اما لحظه اى بعد دستش را بالا مى برد و اشاره مى كند كه " نفس"! 
و بر ساحل نقش مى شود.
روزبه، پسر ٢٦ ساله دانشجوى ترم آخر مهندسى عمران، تنها پسر نسرين خلعتبرى و بهروز فقيه كيا و فرزند كوچك خانواده اى پنج نفره در بندر انزلى بود. 
شاهدان ساحل قو گفتند كه نه آمبولانسى بود، نه پزشكى، نه پرستارى نه امكاناتى در حد نجات يك غريق. به روزبه تنفس مصنوعى دهان به دهان داديم. بر سينه اش كوبيديم، اثرى نداشت. كبود شده بود.... تا بخواهيم به بيمارستان برسانيمش، داستان تمام شده بود. 
درخبرهاى اوليه گفته شد كه مرگ بر اثر ايست قلبى بوده است. اما تحقيقات پزشكى قانونى نشان داد كه آب وارد مجارى تنفسى شده و راهِ دَم را بسته است.
از يكى از بستگان روزبه مى پرسم: « آيا نجات يافته ها آشنا بودند؟ آيا مى شود واقعه را از زبان آنها شنيد؟» 
با اندكى درنگ مى گويد: « اگر شما آنها را ديديد، ما هم ديديم.»
- يعنى حتا در مراسم شركت نكردند يا سراغى از خانواده اش نگرفتند؟  
- آنها پس از رسيدن به ساحل وقتى روزبه به زمين مى افتد و مردم جمع مى شوند و يك نفر نفس مصنوعى مى دهد، از آنجا رفتند و ديگر كسى نديدشان. حتا نماندند كه ببينند روزبه زنده مى ماند يا نه. چه رسد به اينكه بعدش سراغ از ما يا او بگيرند. 
و پس از تامل با افسوس مى گويد : «لابد ترسيده بودند! عوضش مردم انزلى محبت را در حق ما تمام كرده اند.»

روزبه؛ پسرى كه به صيد دريا رفت

ناجيان غريق و قربانيان دريغ
« كسى كه در حال غرق شدن است، مثل كسى است كه دارد از پرتگاهى مى افتد، به هرچيزى چنگ مى زند و اصلا برايش فرقى نمى كند كه اين چيز، چه يا كه هست. بارها شده غريقى، ناجى خودش را به زير كشيده ، سرش را زير آب برده تا بتواند پناهى براى نفس كشيدن پيدا كند. علاوه برآن نجات غريق وظيفه اش نجات آدمهاست، نه قربانى كردن خودش. يعنى وجود او براى حفظ زندگى ديگران است و  نجات غريق مى داند كه اگر در دريا در شرايطى گير كند كه راه نجاتى نباشد و ماندن خودش هم به معنى غرق شدنش است،  بايد بندها و سگكهايى كه غريق را به او وصل مى كند، باز كند و خودش را نجات دهد.»
اينها را  نجات غريقی كه در منطقه شرقى گيلان زندگى مى كند، مى گويد. 
از او مى پرسم :
- آيا اينها آموزشهايى است كه شما در دوره هاى آموزشى مى آموزيد؟ 
- بله. اينها در واقع روشهاى ايمن ماندن خود  نجات غريق هاست. چون ما اگر ايمن نباشيم، نمى توانيم به ديگران كمك كنيم. 
- آيا امكانات ايمنى ديگرى هم براى استفاده وجود دارد؟ مثلا لباس مخصوص، قايق يا امكانات ديگر؟ 
- قاعدتا بايد وجود داشته باشد. اصلا چادر امداد يعنى همين امكانات. ولى معمولا پلاژها امكانات زيادى ندارند. 
- پلاژها خصوصى اند؟ 
- بله، درواقع بيشترشان به صورت پيمانكارى با شهرداريها  قرارداد مى بندند. اما  نجات غريقها زير نظر اداره تربيت بدنى يعنى فدراسيون  نجات غريقها هستند. درواقع يك كار گروهى است. 
- و در اين كار گروهى، مسووليت اتفاقها با كيست؟ 
- والا چه بگويم؟ مسووليت جانى كه در وسط دريا، خودت هستى و خودت، تو بايد بتوانى شرايط را مديريت كنى. ولى امكانات هم مهم است. داشتن يك قايق نجات مهم است. آقايى كه در انزلى غرق شده درواقع داشته بتنهايى جاى قايق نجات، چند نفر را حمل مى كرده! اگر او همكاران بيشتر و امكانات لازم را داشت، اتفاقها جور ديگرى پيش مى رفت. يا حتا داشتن وسايل امداد، داشتن آمبولانس. در همه جاى دنيا در سواحلى كه براى شناى مردم در نظر گرفته شده واحد اورژانس پيش بينى مى شود. 
- واحد اورژانس يعنى چه؟ 
- واحد اورژانس يعنى امكانات اوليه پزشكى و امداد و نجات؛ هم از نظر فنى و امكانات و هم از نظر نيروى انسانى مثل پزشك اورژانس يا افرادى كه دوره هاى تخصصى اورژانس امداد و نجات مى بينند.  
- در منطقه ساحلى شما چند نجات غريق وجود دارد؟ 
- تا پنج سال پيش پنج نفر در صبح، پنج نفر عصر. يعنى ده نفر. در چهار پنج سال اخير به خاطر كمبود بودجه و امكانات ناجيها به دو نفر صبح و دو نفر عصر كاهش پيدا كردند. يعنى شش نفر كم شدند. درحالى كه متقاضى نجات شايد بيشتر هم شده باشد. معلوم است كه دو نفر ناجى، نمى توانند به راحتى و بدون قايق و بدون نيروى كمكى، شش مرد را از دريا نجات بدهند. با اين حال واقعا نمى دانم اسم اين كار را بايد چه گذاشت. ديوانگى يا انسانيت. 
يك ماه پيش بود كه به دنبال غرق شدن شش دانش آموز در آبهاى نور مازندران، بهروز اسفنديارى ، نايب رئيس فدراسيون  نجات غريق به رسانه هاى رسمى داخلى گفت : « اين حوادث ادامه خواهد داشت. ما هم اكنون ٣ هزار نجات غريق مستقر داريم ولى متاسفانه مشكلاتى موجب شده تا نتوانيم حقوق اين افراد را تامين كنيم. آقايان اين همه خرج مى كنند ولى براى پرداخت سالي ٥ ميليارد تومان [ پول] نجات غريق در سواحل دريا ها مشكل بودجه دارند! اين قابل قبول نيست. اين پول بايد از طريق استاندارى ها به نجات غريق ها پرداخت شود كه انجام نشده است.» 


از ريزعلى خواجوى تا روزبه كيا
اگرچه اين روزها، غم از دست دادن جوانى كه يك ماه پيش تولد بيست و پنج سالگى اش را  
جشن گرفته، شايد با گفتن از ايثار و فداكارى و مردانگى تسكين بيابد، اما روى ديگر واقعيت اين است كه نجات غریق بودن، يك شغل است. شغلى كه البته به جسارت، بنيه، ورزيدگى و شجاعت نيازمند است، ولى مهمتر از آنها به امكانات و آموزش نياز دارد نه فداكارى و ايثار. 
فداكارى و ازخودگذشتى، ارزشهايى انسانى اند كه بدون آنها بسيارى از روابط اجتماعى قابل اعتبار و اعتماد نيست. اما اين ارزشها " انتخاب" افرادند نه امكانات شغلى شان!  
پطروس فداكار را يادتان هست؟ يا ريزعلى را كه لباسش را آتش زد و قطارى را از تصادف با كوهِ ريزنده، نجات داد؟ بدون شك روزبه فقيه كيا و همكارش يا اميد عباسى، آتش نشانى كه با بستن ماسك اكسيژنش به دهان يك كودك، او را از مرگ رهاند و خودش به كام مرگ رفت، چيزى از پطروس و ريزعلى قصه هاى كودكى ما كم ندارند. 
اما اينكه جان افراد به خاطر نبود امكانات در كشورى كه فقط هزينه اختلاسهايش از رقم خارج مى شود، به راحتى با كلمه هايى مثل ايثار و ازخودگذشتگى تزئين مى شود، واگذار كردن مسووليتها به سرنوشت و شانه خالى كردن است و ربطى به فداكارى جوانى مثل روزبه ندارد. 
ساعت از نيمه شب گذشته است، ولى دوستان ونزديكان روزبه هنوز كنار عكس بزرگش بر مزار چهل شهيدان منطقه رامسر از خاطرات او مى گويند. 
دو خواهر و دوستانش بر مزارش در روز سوم پس از خاكسپارى سفره عقد چيدند. خانواده كنار قاب بزرگ، ايستادند و عكس يادگارى گرفتند. 
اما از اين به بعدش ديگر قصه است. قصه " انزلى چى آباى"  پسرى كه دريا را صيد كرد. 

روزبه؛ پسرى كه به صيد دريا رفت

 

ثبت نظر

استان خراسان رضوی

امام جمعه نیشابور:اعتدال یعنی چه؟ کجا تند روی کردیم که باید معتدل...

۲۲ تیر ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه