close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

درس‌های «گلاب» برای کمپین‌های دیگر

۲۸ فروردین ۱۳۹۴
ناتاشا اشمیت
خواندن در ۱۰ دقیقه
درس‌های «گلاب» برای کمپین‌های دیگر
نمایی از فیلم «گلاب»
نمایی از فیلم «گلاب»

محاکمه «جیسون رضاییان»، خبرنگار «واشنگتن پست» احتمالاً آن گونه که به خانواده ش اعلام کرده اند، در اوایل ماه می برگزار شود. رضاییان که تابیعت دوگانه ایرانی‌-امریکایی دارد، ۳۱ تیر ۱۳۹۳(ژوییه ۲۰۱۴) بازداشت شد و از آن زمان تاکنون به دلیل چندین اتهام، از جمله جاسوسی، در زندان اوین به سر می برد.

اول مهرسال گذشته(۲۳ سپتامبر 2014) گزارش شد که رضاییان را به اعترافات اجباری واداشته اند؛ هر چند جزییات این اعترافات هرگز بیرون نیامد.

خبرگزاری «فارس» ۲۳ فروردین ماه امسال(۱۲ آوریل) گزارشی منتشر کرد که در مقایسه با دیگر مطالب منتشر شده در رسانه‌های ایران، جزییات بیش‌تری را در مورد اتهامات رضائیان بیان می‌کرد.
بنا بر گزارش نیویورک تایمز، این مطلب سبب شده که دوستان و حامیان رضاییان بیش از پیش معتقد شوند که دادگاه او به زودی به جریان می‌‌افتد.

در ۲۲ فروردین ماه امسال(۱۴ آوریل)، «مارتین بارون»، سردبیر واشنگتن پست در یادداشتی معترضانه ، به پرونده جیسون رضاییان پرداخت و امتناع مقامات ایرانی‌ را از دسترسی‌ او به وکیل محکوم کرد (متن فارسی را این‌جا بخوانید).

بارون نوشت: «تنها دیدار آن‌ها چند هفته پیش در دفتر یک قاضی بوده است. پیش از آن که لیلا رسما به عنوان وکیل جیسون معرفی شود، آن‌ها حتی اجازه نداشتند در مورد پرونده جیسون و یا اتهامات او که هنوز نیز رسما و علنا اعلام نشده، صحبت کنند.» 

در این یادداشت آمده که رضاییان و وکیلش بنا است پیش از دادگاه با یک‌دیگر ملاقات کنند ولی‌ نباید دیدارشان بیش از یک ساعت طول بکشد.

بارون اضافه کرده است: «تصور این که جیسون یا هر کس دیگری پیش از محاکمه، آن هم در خصوص اتهاماتی سنگین، تنها یک ساعت اجازه دیدار با وکیل خود را داشته باشد، حقیقتا هولناک است.» 

خانواده رضاییان ماجرا را بی سر و صدا برگزار کرده‌ زیرا به دنبال مسیر‌های محتاطانه دیپلماتیک و سیاسی برای آزادی خبرنگارِ در بند بوده‌اند. اگرچه چندین بیانیه هم از طریق  واشنگتن پست  و «سی ان ان» منتشر کرده اند.

ولی‌ کمپین‌هایی‌ که برای آزادیِ افراد دیگری‌ از جمله «مازیار بهاری»، خبرنگار ایرانی‌-کانادایی که تابعیت دوگانه داشته‌اند، راه اندازی شده، مورد اقبال عمومی بیش‎تری قرار گرفته  و مطرح تر  بوده اند.

بهاری در سال ۱۳۸۸(۲۰۰۹)  پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران زندانی شد. او روند انتخابات را برای «نیوزویک» پوشش می‌‌داد. این نشریه برای آزادی او کمپینی راه انداخت که در توصیف آن گفته اند: «نمونه‌ای است برای هر سازمان خبری که برای رفع مشکلات خبرنگاران فعالیت می‌‌کند.»

بهاری پس از چهار ماه، در مهرماه سال ۱۳۸۸ (اکتبر ۲۰۰۹) با گذاشتن وثیقه از زندان بیرون آمد. داستان حبس او دست‌مایه فیلمی شد با نام «گلاب» به کارگردانی «جان استیوارت»، مجری مشهور تلویزیون امریکا و طنزپرداز سیاسی.

30 فروردین ماه (۱۹ آوریل) نمایشی ویژه  به همراه پرسش و پاسخ با مازیار بهاری در لندن برای این فیلم در نظر گرفته شده و از اول ماه می در سینماهای بریتانیا به صورت عمومی‌ به نمایش در خواهد آمد.

فیلم گلاب بر اساس کتاب خاطرات بهاری با عنوان «و سپس سراغ من آمدند» (Then They Came For Me)  ساخته شده است.

پرسش این است که رسانه ها، کمپین کارها و اعضای خانواده ها چه نقشی‌ می‌‌توانند در آزادی خبرنگاران زندانی در ایران ایفا کنند؟ وقتی‌ بهاری در ۳۱ خرداد ۱۳۸۸ (۲۱ ژوئن ۲۰۰۹) بازداشت شد، خانواده، دوستان و همکاران او بلافاصله وارد عمل شدند و کمپین قوی و ویژه‌ای به راه انداختند که توانست حمایت برخی‌ از مشهورترین و مهم‌ترین خبرنگاران، نویسندگان و سردبیران جهان را به خود جلب کند؛ از «تد کاپل» و «کریستسن امانپور» گرفته تا «اومبرتو اکو» و «اوراهان پاموک».

در تمام دوران کمپین، سردبیران نیوزویک، از جمله «کریستوفر دیکی» (Christopher Dickey) برای آزادی بهاری به هر کسی‌ که به ذهن‌شان می‌‌رسید متوسل می‌‌شدند.

«ایرن وایر» از کریستوفر دیکی و «جو گلانویل» (Jo Glanville) در مورد این تجربه پرسیده است. گلانویل در آن زمان سردبیر نشریه «شاخص سانسور» بود و نیز عضو تیم خبرنگارانی که برای جلب توجه بین المللی به ماجرای مازیار بهاری فعالیت می‌‌کرد.

چه‌گونه کمپین برای آزادی بهاری شکل گرفت؟ آیا اقدامی مشابه می‌‌تواند در مورد پرونده جیسون رضاییان نیز مفید باشد؟

کریستوفر دیکی: در تمام دورانی که مازیار انتخابات و کمپین‌های انتخاباتی ایران را پوشش می‌‌داد، من با او همکاری می‌‌کردم. سعی‌ می‌‌کردیم مراقب و محتاط باشیم. به نظرم کار‌ها و گزارش‌های واقعاً خوبی‌ در نیوزویک تهیه کردیم. پای بعضی‌ از آن‌ها نام خود مازیار بود و در بعضی‌ هم به دلایل امنیتی، نامش را برمی داشتیم. مطمئن نیستم که آن موقع می‌‌دانستم مازیار گزارش خود را برای شبکه «آی تی وی» (ITV) تهیه کرده بود یا نه. من «نورماندی» بودم و داشتم روی یک سفرنامه کار می‌‌کردم. درست وقتی‌ که بازدیدم از کلیسای جامعی در «بایو» (Bayeux) تمام شده بود و داشتم بیرون می‌‌آمدم، «نیسید هاجری» (Nisid Hajari)، سردبیر بخش خارجی نیوزویک به من زنگ زد که مازیار را  گرفته اند. بلافاصله این سؤال مطرح شد که چه کنیم؟

وکیل گرفتند و از وزارت امور خارجه راهنمایی‌ خواستند. بیش ترِ نصیحت‌ها و راهنمایی‌‌ها این بود که «شلوغش نکنید، ماجرا را آرام و بی‌ سر و صدا برگزار کنید.»

من از همان اول عمیقاً احساس می‌‌کردم این روش، روش اشتباهی است. این نکته خیلی اهمیت داشت چون بازداشت مازیار کاری سیاسی بود. مازیار را یک نهاد حکومتی بازداشت کرده بود  و او هم یک زندانی سیاسی محسوب می‌‌شد؛ بنابراین، باید آن سازمان حکومتی یا دولتی تحت فشار قرار می گرفت.

جو گلانویل: واقعاً کمپین فوق العاده‌ و به معنای دقیقه کلمه، بین المللی بود. از «کمیته حمایت از روزنامه نگاران» تا «خبرنگاران بدون مرز»، همه با هم کار می‌‌کردند. ولی‌ چیزی که این کمپین را این قدر خاص و چشم‌گیر کرد، خود نیوزویک بود. هر بار که من با نیسید تلفنی حرف زدم، می‌‌گفت «الان دارم رانندگی می‌‌کنم، دارم می رم سازمان ملل» یا «الان دارم می رم سفیر رو ببینم». معرکه بود. شکی‌ نیست که سازمان‌های مختلف حقوق بشری هم نقش بسیار مهمی‌ داشتند که پشت نیوزویک ایستادند. ما هم یک بیانیه استثنایی تهیه کردیم. می‌‌دانستیم باید امضای نویسندگانی را جمع کنیم که اهل کشور‌های دوست و متحد ایران محسوب می‌‌شدند. بنابراین، بیانیه‌ای شد در سطح بین المللی و در راه آزادی بیان.

با تمام این اوصاف، من هیچ شکی‌ ندارم که اگر پشت‌کار و حمایت فوق العاده خود نیوزویک از مازیار نبود، او بیرون نمی‌‌آمد. لحظه معروفی‌ در فیلم گلاب هست که زندان‌بان‌ها مازیار را «آقای هیلاری کلینتون» خطاب می‌‌کنند و این همان لحظه‌ای است که مازیار برای بار اول می‌‌فهمد که برایش کمپین کرده اند.
به نظر من، کارِ کارستانی که نیوزویک کرد و نیز حمایت گروه‌های حقوق بشری، نمونه خوبی‌ است که امیدوارم رسانه‌های دیگر هم از آن پیروی کنند.

کریستوفر دیکی: در همان روز‌های نخست تظاهرات، مازیار از مردی که هنگام بالارفتن از دیوار پایگاه بسیج مورد اصابت گلوله قرار می‌‌گیرد، فیلم‌برداری می‌کند. وقتی‌ مازیار بازداشت شد، هنوز تظاهرات به اوج خود نرسیده بود. نکته این است که اگر مثلاً یک گروه تروریستی او را ربوده بود، احتمالاً موقعیت کمی‌ مبهم تر می‌‌شد. برای همین می‌‌گویم مهم است از یاد نبریم که بازداشت مازیار یک عمل سیاسی توسط یک عامل حکومتی بوده و نه یک گروه تروریستی. این عامل حکومتی و سیاسی، یکی‌ از اعضای سازمان ملل است؛ کشوری است که می‌خواهد از سوی جامعه جهانی‌ جدی گرفته شود. بنابراین، از همان ابتدا می‌‌دانید که شما هم از یک نوع قدرت و اهرم فشار برخوردارید چون اهرم فشاری نسبت به حکومت‌ها در اختیار دارید.

یکی‌ از مشکلات اصلی ما این بود که چه طور حکومت ها را وارد عمل کنیم. باید کاری می کردیم که هر بازیگر بالقوه‌ای وارد ماجرا‌ می شد. این جا بود که «پائولا»،همسر مازیار نقش بسیار مهمی داشت. می‌‌توانستیم از وکیل‌مان بخواهیم با دولت کانادا تماس بگیرد؛ می‌‌توانستیم ماجرا را با اعضای کنگره امریکا در میا‌‌ن بگذاریم؛ می‌‌توانستیم به وزارت امور خارجه امریکا برویم. همه این کار‌ها را می‌‌توانستیم انجام بدهیم. همه این‌ نهادها بلد بودند چه طور با هم کار کنند و به توافق برسند ولی‌ نمی‌‌دانستند با پائولا باید چه کنند؛ زن زیبایی‌ که حامله است و حاملگی اش با مشکلاتی همراه شده و شاید فرزنش زمانی‌ به دنیا بیاید که پدرش هنوز در بند باشد. این چیزی بود که نمی شد از آن گذشت. می‌‌دانستیم که ایتالیایی‌ها این احساس را داشتند که روابط عالی‌‌ با ایران دارند و حتی «برلوسکنی»، نخست وزیر وقت ایتالیا شخصاً روابط خیلی خوبی‌ با رهبران ایران داشته است. راستش خودش در یک مصاحبه‌ای نه چندان پیش‌تر از ماجرای مازیار،  این را به خودِ من گفته بود. بنابراین، از خودم پرسیدم برلوسکنی را چه طور وارد گود کنیم؟ خب، پائولا نیمه ایتالیایی است؛ این بود که مسأله را بزرگ کردیم: «به این مادر ایتالیایی حامله با همسری در زندان توجه کنید. شرایط او مصداق بی‌ عدالتی و بی‌ انصافی است. پس ایتالیا کی‌ می‌‌خواهد کاری بکند؟»
به محض این که مقاله‌ هایی در «لا رپوبلیکا» (La Repubblica) و روزنامه‌های دیگر چاپ کردیم، ایتالیا‌یی‌ها به خودشان آمدند.

به مرور زمان، شرایطی درست کردیم که احمدی نژاد دیگر نمی‌‌توانست پایش را هیچ جا بگذارد، نمی‌‌توانست به سازمان ملل برود، نمی‌‌توانست شخصیت‌های عالی‌ رتبه خارجی‌ را ببیند، بدون آن که موضوع مازیار بهاری به میان نیاید.

«فرید ذکریا» در مصاحبه ای با هیلاری کلینتون از او پرسید: «در مورد مازیار بهاری چه برنامه‌ای دارید؟» از همه در مورد مازیار سؤال می‌‌کردیم. به مدت سه‌ ماه، مدام از صغیر و کبیر پرس و جو ‌‌کردیم تا این که بالاخره مازیار بیرون آمد. تا جایی‌ که امکان داشت، یک کمپین هماهنگ بر گزار کردیم.

جو گلانویل: انتشار فیلم قطعاً فرصت خوبی‌ است تا دوباره به این کمپین و الگویی که در اختیار قرار می‌‌دهد، نگاه کنیم. این کمپین واقعاٌ می‌‌تواند برای نهاد‌های خبری دیگرهم مدل و نمونه ای باشد که به طرز خیره کننده‌ای نیز مفید خواهد بود.

کریستوفر دیکی: آیا این استراتژی‌ برای گروگان‌هایی‌ که در دست «داعش» (حکومت اسلامی) اسیر هستند هم کار می‌‌کند؟ به نظر من نه. سؤال مهم این است که برای آزادی جیسون رضاییان، خبرنگار زندانی چه کاری انجام می‌‌شود؟ چرا هر بار که تلویزیون را روشن می‌‌کنیم، نامش را نمی‌‌بینیم؟ چرا در هیچ یک از مقالاتِ درباره مذاکرات هسته‌ای، حتی یک خط هم در مورد جیسون رضاییان نیست؟ شاید درحواشی مذاکرت با ایران، در مورد داعش هم صحبت کنند ولی‌ آیا در مورد جیسون هم صحبت می‌‌کنند؟

جو گلانویل: کریس! همان طور که گفتی‌، مازیار را نهاد‌های حکومتی بازداشت کرده بودند. این بود که می‌‌شد تا حدی مذاکراتِ میان‌حکومتی انجام داد. با این حال، خبرنگاران و زندانیانی هم در اوین بودند که هرگز زنده بیرون نیامدند.

شکی‌ ندارم که باز هم شاهد این گفت‌وگو خواهیم بود و باز موضوع گروگان‌ها مورد بحث قرار خواهد گرفت. فکر می‌‌کنم مشکل اصلی‌ در مورد جیسون این است که موضوع را ساکت و بی‌ سر و صدا نگاه داشته اند. گذاشته اند کارها پشت صحنه انجام شود. ولی‌ ماجرای مازیار و دیگر موارد مشابه مشخصاً به ما یاد داد که مسکوت گذاشتن، آخرین کاری است که باید انجام داد.

کریستوفر دیکی: در تمام این سال ها، من در مورد مذاکرات مربوط به گروگان گیری، از زمان اشغال سفارت امریکا، مطالب زیادی نوشته ام. هر چه بیش‌تر به این موضوع فکر می‌‌کنم، برایم بیش‌تر روشن می‌‌شود که یکی‌ از مشکلات اصلی‌ در مذاکره با ایران این است که مدام سردرگم می شوید که چه کسی‌ مسوول است و یا چه کسی‌ طرف صحبت شما است. واقعا چه کسی‌ مسوول گروگان گیری سال ۱۹۷۹ (۱۳ آبان ۱۳۵۸) بود؟ با چه کسی‌ صحبت کردید؟ هر بار هم که فکر کردید شخص مسوول را پیدا کرده اید، می‌‌گفتند «ببخشید، من نمی دانم، به من دستور داده اند. من نمی‌‌توانم کاری بکنم. بین تصمیم گیران اختلاف نظر بوده. این بوده، آن بوده...» در مورد ماجرای مازیار، موضع ما اساساً این بود که هیچ اهمیتی به این جور بازی‌ها ندهیم و روی همه فشار وارد ‌‌کنیم. باید کسی‌ این مرد را از زندان بیرون بیاورد. همین کار را هم با جدیت و پشت‌کار ادامه دادیم؛ مدام، مدام و مدام. و بالاخره کسی‌ او را از زندان بیرون آورد. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

تجمع سکوت هزاران معلم در سراسر ایران

۲۸ فروردین ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۵ دقیقه
تجمع سکوت هزاران معلم در سراسر ایران