close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹/ آخرین مقدمات برگزاری رفراندوم قانون اساسی

۱۳ تیر ۱۳۹۵
عزت تائب
خواندن در ۳۴ دقیقه
ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹/ آخرین مقدمات برگزاری رفراندوم قانون اساسی
ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹/ آخرین مقدمات برگزاری رفراندوم قانون اساسی

شنبه ۴ تیر ۱۴۲۹ / ۲۵ ژوئن ۲۰۵۰

امروز بعد از یک ماه وقفه، باز نهار روز شنبه را با رئیس جمهور می خورم. می گوید که در چهار هفته گذشته، نهار خوردنِ تنهایی در روزهای شنبه لطفی نداشته است!

دوشنبه قرار است متن کامل قانون اساسی مصوب مجلس موسسان، برای قضاوت افکار عمومی منتشر شود. رئیس جمهور خیلی راضی است که کار تدوین قانون اساسی، طبق برنامه به سرانجام رسیده. همان طور که از ابتدا زمان بندی شده بود، متن پیشنهادی از دوشنبه ۶ تیر به مدت دو هفته در سطح رسانه های گروهی مورد بحث موافقان و مخالفان قرار خواهد گرفت تا افکار عمومی، درک بهتری از این متن و نقاط قوت و ضعف آن داشته باشد.

رئیس جمهور از من می خواهد که امروز و فردا آخرین هماهنگی ها را با مسئولان شبکه های تلویزیونی دولتی بکنم تا مطمئن شویم که همه چیز به خوبی پیش می رود. تمام شبکه های رادیو- تلویزیونی دولتی موظفند که علاوه بر اطلاع رسانی بی طرفانه برای معرفی بندهای مختلف قانون جدید و مقایسه آنها با مفاد قانون اساسی سابق، میان موافقان ومخالفان جلسات میزگرد و مناظره برگزار کنند.

البته در دو ماه گذشته، بعد از تصویب هر بند قانون اساسی در مجلس موسسان در مورد آن اطلاع رسانی صورت گرفته، اما در دو هفته پیش رو، تمام رسانه هایی که از بودجه عمومی استفاده می کنند به طور کاملاً ویژه بر روی متن این قانون متمرکز خواهند بود. رسانه ها و شبکه های رادیو – تلویزیونی خصوصی هم، طبیعتاً به اندازه کافی برای موافقت یا مخالفت با قانون اساسی پیشنهادی انگیزه دارند و هر کدام با توجه به گرایش سیاسی خود، به بحث در مورد آن خواهند پرداخت. امیدواریم با مجموعه اطلاع رسانی هایی که در دو هفته آینده صورت می گیرد، مردم تا روز برگزاری رفراندوم به جمع بندی مورد نظرشان رسیده باشند.

مهلت اعلام موضع رسانه ای موافقان و مخالفان، روز ۲۰ تیر به پایان می رسد و بعد از آن، در ۴ روز منتهی به رفراندوم، تبلیغات به نفع یا به ضرر قانون اساسی ممنوع می شود تا مردم، با آرامش بیشتر در مورد رأیی که به صندوق خواهند ریخت تصمیم گیری کنند. اقای امینی اعتقاد دارد که قانون اساسی بسیار خوبی در مجلس موسسان تصویب شده و امیدوار است که در مدت باقی مانده تا رفراندوم، همه چیز بدون مشکل پیش برود.

نگرانی اصلی رئیس جمهور برای مدت زمان باقی مانده، وضعیت امنیتی است. نگران است که فداییان اسلام، همچون روزهای منتهی به انتخابات مجلس موسسان، این باز هم برای تأثیر گذاری بر انتخابات فعال شوند.

می گویم: "اگر عملیاتی انجام شود تمایل مردم به رای دادن به قانون اساسی سکولار را افزایش می دهد. مگر آنکه بخواهند کاری کنند که اساساً بخشی از مردم را از رأی دادن بترسانند."

رئیس جمهور موافق است: "فکر نمی کنم امیدی به تصویب نشدن قانون اساسی سکولار داشته باشند، اما هر چقدر درصد مشارکت پایین تر باشد، مخالفان این قانون در آینده بیشتر می توانند مشروعیت آن را زیر سوال ببرند." 


جمعه ۳ تیر ۱۴۲۹/ ۲۴ ژوئن ۲۰۵۰

امشب نهار مهمان خانه پدر و مادر هستیم. خواهرم و شوهرش و مادر و دایی سارا هم دعوتند.

سر میز نهار، مادر سارا تعریف می کند خیلی از کسانی که شخصا می شناسد از دولت به خاطر کم کردن تعطیلات سالانه ناراحت هستند. می گوید در صحبت با این افراد سعی می کند توضیح بدهد که در دولت سکولار نمی شود این همه تعطیلات مذهبی داشت و تازه تعدادی از تعطیلات حذف شده هم مناسبت های سیاسی مربوط به جمهوری اسلامی بوده اند. اما چیزی که به گفته او برای منتقدان بیشتر اهمیت را دارد این است که تعداد روزهای تعطیل سالانه شان کمتر شده و روزهای جدیدی هم جایگزین آنها نشده. "حتی کلی آدم غیرمذهبی را دیده ام که بین کم شدن تعطیلات و ادامه تعطیلی مناسب های مذهبی، دومی را ترجیح می دهند".

شوهرخواهرم می گوید او هم از بسیاری از دوستان و همکارانش می شنود که از کم شدن تعطیلات به شدت ناراضی هستند. به تعبیر او، خیلی ها می گویند "در کشور این همه مشکل هست، دولت به جای حل آنها همان اول رفته سراغ کم کردن تعطیلات مردم".

بسیاری از رسانه های طرفدار جمهوری اسلامی هم، تاکنون دقیقاً از همین زاویه از کاهش تعطیلات انتقاد کرده اند. البته زاویه اصلی انتقاد آنها، در اوایل متهم کردن دولت به مخالفت با "اعتقادات مردم" بود، اما بعد از مدتی زاویه انتقاد عامه پسندتری را انتخاب کردند که عبارت بود از اینکه دولت به جای حل مشکلات مردم، سراغ کم کردن تعطیلاتشان رفته است.

سارا نتیجه یک نظر سنجی تلفنی را نقل می کند که نشان می دهد بالای ۸۰ درصد مردم از کاهش تعطیلات سالانه بدون جایگزینی تعطیلی های جدید ناراضی هستند و برایشان توضیحات دولت در مورد دلیل حذف تعطیلی های خاص یا اینکه تعداد روزهای کاری کشور در گذشته خیلی کم بوده راضی کننده نیست. مادرم شوخی و جدی می گوید: "برای این مردم تفریح روزهای تعطیل از تغییر حکومت هم مهم تر است! مگر خاطرتان نیست که در گذشته چند روز تعطیل که پشت هم می خورد، چطور همه مملکت می ریختند کنار دریا..." سارا به من نگاه می کند و لحنش سرزنش آمیز می شود: "نیما واقعا دولت در کاهش ناگهانی تعطیلات شتابزده عمل کرد. مجلس که تشکیل شود، باید روزهای تعطیل جدید تصویب کند."

می گویم: "خلاصه اینکه به شیوه رایج مهمانی ها، باز هم بحث ها از در و تپه شروع می شود و آخرش می رسد به بازخواست کردن از من به خاطر دولت!"

پدر برای تغییر موضوع به کمک می آید: "بگذارید برایتان یک چیز مثبت هم در مورد دولت تعریف کنم." می گوید عید فطر امسال،  نقل محافل مذهبی این بوده که "برای اولین بار بعد از سال ها، روز عید ایران با کشورهای همسایه فرق های عجیب و غریب نداشته است". پدرم با حلقه های مذهبی مختلف رفت و آمد دارد که البته اغلبشان هم در زمان جمهوری اسلامی مخالف حکومت یا حتی تحت فشار دستگاه بوده اند. معمولا از داخل این حلقه ها حکایت های دست اولی را نقل می کند.

پدر برای دایی سارا که چهل سالی از ایران دور بوده توضیح می دهد که چطور در زمان سابق، تقریباً همیشه رهبر جمهوری اسلامی زمانی را برای آغاز ماه قمری جدید (عید فطر) اعلام می کرد با روزهای اعلام شده در سایر کشورهای منطقه فرق داشت: "بعضی سال ها روز عید فطر، حتی با روز عید کشورهای شمال و جنوب ایران هم که تفاوت ساعت ناچیزی با ما داشتند تفاوت داشت. حتی برخی اوقات، روز عید در همسایه های شرقی و غربی ما یکی بود ولی باز با روزی که در ایران اعلام شده بود فرق می کرد." در حالی که به لحاظ علمی با عقل جور در نمی آمد که هلال ماه جدید، در شمال و جنوب یا در شرق و غرب کشور در یک روز، و در ایران یک روز دیگر دیده شود. عجیب تر اینکه تقریباً هر سال، زمان "رویت هلال"از سوی رهبر جمهوری اسلامی، با زمان گزارش شده توسط تعدادی از دیگر مراجع تقلید شیعه ایران هم متفاوت بود.

پدرم می گوید خیلی از مذهبیونی که با آنها در تماس است، فکر می کنند که رهبران ایران در زمان حکومت سابق، "به دلایل سیاسی" روزی متفاوت را به عنوان پایان رمضان اعلام می کرده اند تا "تمایزجمهوری اسلامی" از سایر کشورهای اسلامی و مخصوصا کشورهای رقیب را برجسته کرده باشند!

من شخصاً تا این حد به از تئوری توطئه معتقد نیستم. ولی باید اعتراف کرد اینکه در طول هفت دهه گذشته، تقریبا همیشه روز عید فطر ایران با کشورهای اطرافش  تفاوت های عجیب داشت، به راحتی یا عقل جور در نمی آید!


پنجشنبه ۲ تیر ۱۴۲۹ / ۲۳ ژوئن ۲۰۵۰

دیشب دیروقت از استان کرمان برگشتیم و تا به خانه رسیدم و خوابیدم ساعت ۱ بعد از نیمه شب بود. امروز کمی دیرتر سرکار می آیم و یکراست به جلسه "شورای ساماندهی آب" می روم که در حضور رئیس جمهور و با شرکت وزرای کشورو  نیرو و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست برگزار می شود.

رئیس جمهور در ابتدای جلسه می گوید که اگر چه از سرنوشت پروژه "ایران رود" مطلع بوده ولی تا دیروز که از نزدیک بقایای این پروژه را دیده، از ابعاد واقعی فاجعه اطلاع نداشته است. آقای امینی ابراز تمایل می کند که در جلساتی مانند امروز، به طور دقیق تر در جریان وضعیتی قرار بگیرد که در زمینه مدیریت منابع آبی به دولتش به ارث رسیده است.

بعد از صحبت مقدماتی رئیس جمهور، آقای گرامی وزیر نیرو با نشان دادن نقشه هایی از وضعیت سدها و منابع آبی کشور در یک دهه اخیر بر روی صفحه نمایش بزرگ، توضیحات مبسوطی می دهد. آقای گرامی از روی این نقشه ها نشان می دهد که چگونه تشدید بحران آب در زمان جمهوری اسلامی، از اوایل دهه ۱۴۱۰ به تدریج حکومت را به این نتیجه رساند که ادامه کشاورزی در بسیاری از نقاط کشور از اساس امکانپذیر نیست. در آن مقطع، کمبود آب آشامیدنی در نواحی گسترده ای از ایران، نظام را وادار به تعریف مساله آب به عنوان یک "بحران فوری امنیتی" و طراحی سیاست های کلان برای مهار این بحران کرد.

وزیر نیرو می گوید در چنان شرایطی، حکومت با هدف مقابله با بحران کم آبی، دو تصمیم راهبردی گرفت. یکی از آنها، عبارت بود از کلید زدن پروژه ایران رود برای انتقال آب خلیج فارس و دریای عمان به دریای خزر، که بعد از ۸ سال پی گیری کُند و پرهزینه نهایتاً رها شد. تصمیم دیگر نیز، عبارت بود از ممنوع کردن اجرای هر گونه پروژه آبی جدید برای تأمین آب زمین های کشاورزی (از احداث سد گرفته تا پروژه های انتقال آب رودخانه ها یا حتی احداث چاه های عمیق). آقای گرامی متن صورتجلسه ای از شورای عالی امنیت ملی با نام "سند سیاست های کلی نظام برای مقابله با بحران آب" را روی صفحه نمایش نشان می دهد که در سال ۱۴۰۸ تنظیم شده و موضوع آن، انتقال تدریجی روستاییان نواحی "به کلی بی آب" به مناطق دیگر، احداث شهرک های مسکونی برای اسکان آنها و تاسیس کارگاه های تولیدی (حتی اگر توجیه اقتصادی نداشته باشند) برای اشتغال آنها بوده است. به گفته وزیر نیرو: "اگر چه حتی برای تأمین آب آشامیدنی چنین شهرک هایی نیز آب کافی وجود نداشت، اما با توجه به اینکه در آن زمان حدود ۹۰ درصد کل منابع آب کشور صرف کشاورزی می شد، متوقف کردن کشت و کار در مناطق کم آب، ابعاد بحران را به میزان قابل ملاحظه ای کاهش می داد."

رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست، بحث را پی می گیرد و توضیح می دهد که در اوایل دهه ۱۴۱۰، بیش از ۸۵ درصد از کل حجم بارش و آب های تجدیدپذیر کشور از طریق سدهای متعدد مهار شده بود، که حدود دو برابر بیش از نسبت مجاز به شمار می آمد: "مهار بیش از حد مجاز آب های تجدید پذیر، باعث شده بود تا رودها، چشمه ها و چاه های متعددی خشک شوند و ذخایر آب زیرزمینی کشور به شدت کاهش پیدا کند؛ که گسترش خشکسالی و نابودی محیط زیست از نتایج اجتناب ناپذیر آن بود." آقای ترکمان یادآور می شود که علت اصلی سدسازی در آن مقطع، تأمین آب مورد نیاز مناطقی بود که با بازدهی بسیار پایین، محصولات کشاورزی و باغی تولید می کردند.

وی همچنین نقشه ای از وضعیت روستاهای ایران در سال ۱۴۰۸ را به نمایش می گذارد که نشان می دهد تا آن زمان، عملاً هزاران روستای ایران به خاطر بی آبی و از بین رفتن امکان کشاورزی به کلی تخلیه شده و ساکنان آنها، به مناطق دیگر مهاجرت کرده بودند. آقای ترکمان نتیجه می گیرد که حتی اگر دولت وقت تصمیم به انتقال جمعیت روستاهای کم آب به شهرک های جدید التاسیس نمی گرفت هم، معلوم نبود این روستاها تا چند وقت دیگر ادامه حیات بدهند.

بعد از رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست، آقای معصومی وزیر کشور در مورد نگرانی های سیاسی – امنیتی رژیم سابق از مهاجرت ساکنان روستاهای کم آب به شهرها صحبت می کند. وزیر توضیح می دهد که در فاصله سال های ۱۴۰۰ تا ۱۴۲۸ (آخرین سال جمهوری اسلامی) جمعیت روستایی ایران از حدود ۲۰ درصد به کمتر از ۱۰ درصد رسید که بخش عمده آن را "مهاجرت خودجوش از روستاهای بی آب" تشکیل می داد اما تا حدی هم نتیجه سیاست حکومت برای انتقال جمعیت روستایی به شهرک های جدید التاسیس بود. او تاکید می کند که از سال ۱۴۱۰ که کار انتقال روستاییان مناطق کم آب به این شهرک ها شروع شد تا سال ۱۴۲۸، مجموعاً ۵ میلیون نفر به شهرک های جدید منتقل شدند؛ که اگر چه تعداد نسبتاً زیادی به حساب می آمد، اما قابل مقایسه با جمعیت مهاجر روستایی از سال ۱۴۰۰ به بعد نبود.

آقای معصومی می گوید گزارش های دولتی به جا مانده از سال های ۱۴۰۸ تا ۱۴۱۰ نشان می دهد یکی از دلایل تصمیم حکومت برای احداث شهرک های جدید و انتقال جمعیت روستاهای بدون آب، نگرانی از بابت تبعات امنیتی سرازیر شدن ساکنان ناراضی روستا به شهرها و به ویژه شهرهای بزرگ بوده است.

به گفته وزیر کشور، دستگاه های حکومتی ایران، نگران تکرار تجربه ای مشابه ها با تجربه مهاجرت روستاییان در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بوده اند که به یکی از عوامل تسهیل کننده انقلاب ۱۳۵۷ منجر شد: "در آن زمان، این روستاییان فقیر که عمدتاً به کارگری و شغل های کاذب اشتغال داشتند، با دیدن زرق و برق شهرهایی چون تهران نسبت به طبقات مرفه و حکومت کینه پیدا می کردند. در آستانه انقلاب بسیاری از همین روستاییان به نیروهای پیاده انقلابیون در خیابان ها تبدیل شدند که در سرنگونی حکومت مشارکت موثر داشتند." آقای معصومی ادامه می دهد: "به عبارت دیگر حاکمان جمهوری اسلامی نگران بودند تجمع روستاییان ناراضی در شهرها باعث شود به همان شیوه که زمانی بنیانگذاران این حکومت از روستاییان مهاجر علیه رژیم سابق استفاده کرده بودند، مهاجران جدید به خطری امنیتی برای نظام مستقر تبدیل شوند."

وزیر کشوردر عین حال یادآوری می کند که اگر چه در نهایت، تغییر حکومت ایران از طریق انقلاب خیابانی صورت نگرفت و در نتیجه روستاییان مهاجر در آن نقشی نداشتند، اما همین که حکومت از ترس اعتراضات احتمالی دست به تأسیس شهرک های جدید برای اسکان آنها زد، تحول مثبتی بود. استدلال آقای معصومی این است که "هرچند در آن شهرک ها شرایط  زندگی اسفبار بود، شغل و زیرساخت های کافی وجود نداشت و تنش زیادی میان ساکنان روستاهای مختلف ایجاد می شد، ولی باز وضعیت زندگی در شهرک های جدید، از زندگی در روستاهای بدون آب بهتر بود."

رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، در ادامه توضیحات آقای معصومی اضافه می کند: "علاوه بر اینکه متوقف شدن کشاورزی پرهزینه در روستاهای بی آب، در جلوگیری از انهدام کامل ذخایر آبی در برخی از مناطق کشور، نقش قابل ملاحظه ای داشت."

رئیس جمهور در پایان جلسه می گوید: "بنابراین با وجود اینکه در این دهه های اخیر، واردات محصولات کشاورزی از خارج مستمراً رو به افزایش بود، اما احتمالاً چاره ای هم جز این کار وجود نداشت." آقای ترکمان تایید می کند: "این واردات، همراه با حجم گسترده ای از فساد، پورسانت و سوء مدیریت صورت می گرفت؛ اما به طور کلی هزینه های افزایش واردات، حتماً کمتر از هزینه های نابودی کامل ذخایر آبی با کشاورزی در مناطق خشک بود."

جلسه که تمام می شود، با رئیس جمهور راهی دفتر کارش می شویم. در راه می گوید: "امروز کلی چیز یاد گرفتیم!"


چهارشنبه ۱ تیر ۱۴۲۹/ ۲۲ ژوئن ۲۰۵۰

امروز به اتفاق رئیس جمهور، رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست و وزرای نیرو و ترابری برای بازدید از بقایای پروژه "ایران رود" به شهر بم در استان کرمان سفر می کنیم. در طول راه خانم تبریزی وزیر ترابری، که اسناد به جای مانده در این وزارتخانه را در مورد وضعیت پروژه دیده، در مورد آن توضیحاتی می دهد که بعضی هایشان را می دانیم و برخی جدیدند.

پروژه ایران رود، در سال ۱۴۰۵ و با هدف اتصال دریای عمان و خلیج فارس به دریای خزر از طریق یک کانال آبی حدوداً ۱۵۰۰ کیلومتری شروع به کارکرد. احداث این کانال، از همان ابتدا مخالفان زیادی در ایران داشت که پروژه را، به دلایل مختلف غیرعملی و دارای تأثیرات زیست محیطی بسیار خطرناک می دانستند. با وجود این، دولت وقت پروژه ایران رود را با استفاده از پیمانکاران سپاه پاسداران آغاز کرد. با توجه به مطالعات انجام شده در مورد مسیر قابل اجرای پروژه، کار احداث کانال از غرب چابهار در سواحل دریای عمان شروع شد تا به سمت شهر بم در منطقه کویری مرکز ایران برود و نهایتا، در حوالی بندرترکمن در استان گلستان به دریای خزر بریزد. اما هزینه های سالانه احداث ایران رود، که قرار بود قابل کشتیرانی باشد، در عمل به بیش از دو و نیم برابر پیش بینی های اولیه رسید و سرعت احداث آن، از یک چهارم سرعت پیش بینی شده هم کمتر بود. نهایتا، عملیات حفر کانال،  بعد از ۸ سال ادامه و در حالی که هنوز یک سوم طول کانال هم حفر نشده بود، متوقف شد. مخارج سنگین و پیشرفت کند و پروژه در طول این مدت، باعث شد تا در چند نوبت کار به خاطر عدم تأمین مالی پیمان کاران متوقف شود که همین تأخیرها، سرجمع هزینه های پروژه را باز هم افزایش می داد.

به گفته خانم تبریزی، مدارک به جای مانده از رژیم سابق نشان می دهد یکی از عواملی که بعد از ۸ سال موجب توقف کامل پروژه شد، سرنوشت پروژه مشابه "کانال سلمان" در عربستان سعودی بود. پروژه کانال سلمان با اعتبارات مالی به مراتب بیشتر از ایران رود و با استفاده از مجموعه ای از بزرگ ترین پیمانکاران آمریکایی کلید خورد و در سال ۱۴۰۷ خورشیدی به بهره برداری رسید.  قبل از احداث کانال سلمان، بسیاری از فعالان محیط زیست در داخل و خارج منطقه (از جمله در ایالات متحده) نسبت به تبعات زیست محیطی آن هشدار دارند اما مسئولان وقت عربستان با بی اعتنایی به انتقادها پروژه را تا به انتها پیش بردند. آنها هدف اصلی پروژه را بی نیاز شدن از تنگه هرمز می دانستند که تحت اشراف ایران بود؛ تا بتوانند از طریق کانال جدید، نفت خود را با استفاده از نفت کش از خلیج فارس به دریای عرب در جنوب یمن برسانند. در واقع مسئولان عربستان، احداث این کانال آبی را به لحاظ نقشی که در موازنه قدرت میان آنها و جمهوری اسلامی ایران بازی می کرد آن قدر مهم می دانستند که تمام موضوعات دیگر از جمله موضوعات زیست محیطی را در درجات پایین تری از اهمیت می دیدند.

با همه اینها، کانال سلمان در نهایت به یک فاجعه تمام عیار برای عربستان سعودی تبدیل شد. درست همانند پروژه ایران رود، هزینه های احداث کانال سلمان به مراتب از پیش بینی های اولیه فراتر رفت و در شرایطی که عربستان با کاهش ذخایر نفتی خود مشکلات اقتصادی بی سابقه ای پیدا کرده بود، تتمه اندوخته ارزی این کشور را تا به انتها مصرف کرد. این در حالی است که در عمل، عربستان هرگز هم نیاز به جایگزینی تنگه هرمز با این کانال برای صادرات نفت خود پیدا نکرد. از همه بدتر آنکه این کانال ۹۵۰ کیلومتری و نیروگاه های اتمی و تأسیسات احداث شده در طول آن، به اهدافی ایده آل برای تروریست ها تبدیل شدند و در نتیجه، محافظت از کانال و تأسیسات مرتبط، هزینه های کمرشکن باز هم جدیدی را بر اقتصاد عربستان تحمیل کرد. به گفته وزیر ترابری، در نهایت، تجربه تلخ کانال سلمان برای عربستان، در تصمیم سال سال ۱۴۱۳ مسئولان جمهوری نقش داشت که برای جلوگیری از ضرر بیشتر، ادامه احداث ایران رود را  متوقف کردند.

هواپیمای حامل رئیس جمهور و مقامات دولتی، یکراست به فرودگاه بم می رود و در آنجا مورد استقبال خانم مفتح استاندار قرار می گیریم. از بم با ماشین به بازدید بقایای پروژه ایران رود در نزدیکی این شهر می رویم که از ۱۶ سال پیش تاکنون به حال خود رها شده. خانم مفتح از روی نقشه توضیح می دهد که چطور در زمان سابق، خاک برداری برای احداث کانال ایران رود، از جنوب تا نزدیکی های بم ادامه پیدا کرد و پس از آن، با تصمیم نظام در توقف کلی پروژه، رها شد. استاندار این پروژه را با برنامه هسته ای ایران در دهه ۱۳۸۰ مقایسه می کند که برای جمهوری اسلامی به یک برنامه بی سرانجام ولی حیثیتی تبدیل شده بود و نهایتاً بعد از صرف هزینه های سنگین، حکومت به ناچار هزینه دادن بر سر آن را متوقف کرد.

آقای گرامی وزیر نیرو می گوید جای شکرش باقی است که درزمان جمهوری اسلامی، همزمان با حفر کانال از جنوب، عملیات احداث کانال از شمال (سمت دریای خزر) شروع نشد و گرنه هزینه های مالی و زیست محیطی پروژه ایران رود در ابعادی کاملا متفاوت افزایش می یافت. وزیر توضیح می دهد که برای حفاری کانالی قابل کشتیرانی که دریای خزر را به جنوب متصل کند، چاره ای جز عبور کانال از دل رشته کوه البزر و تخریب گسترده کوه و محیط زیست اطراف آن وجود نداشت. وزیر نیرو توضیح می دهد که حفر چنین تونلی عظیمی، پر هزینه ترین بخش از پروژه "ایران رود" محسوب می شد و با توجه به توقف اجتناب ناپذیر پروژه، صرف چنین هزینه ای برای اقتصاد ایران یک فاجعه بود.

در نهایت آقای ترکمان رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست شرح مفصلی را در مورد بافت خاکی مناطق کویری مرکز کشور ارائه می کند که ایران رود قرار بود از دل آنها عبور کند. او توضیح می دهد که در صورت اتمام و آبگیری ایران رود، چگونه آب شور خلیج فارس با فرو رفتن در اراضی و نمک زارهای کویری از یک سو و تبخیر شدید در کویر از سوی دیگر، باعث شورتر شدن زمین های حاشیه خود می شد. آقای ترکمان می گوید مسئولان وقت، با توجه به هزینه های سنگین شیرین کردن آبی که قرار بود در ایران رود جاری شود، قصد داشتند از این کانال برای انتقال آب شور استفاده کنند که به درد کشاورزی نمی خورد و از طرف دیگر، با افزایش نمک زمین های حاشیه ای، آنها را از آنچه بودند هم برای کشت و کار نامساعدتر می کرد.

رئیس جمهور می پرسد: "اگر انتقال آب خلیج فارس و دریای عمان واقعاً چنین تأثیر منفی ای را بر روی زمین های اطراف می گذاشت، پس چرا عربستان کانال سلمان را احداث کرد؟" آقای ترکمان می گوید: "خوب آنها هم بعداً از این کارشان پشیمان شدند!" رئیس جمهور می گوید: "ولی چطور شرکت های آمریکایی احداث کننده کانال، در مورد تأثیرات منفی آن بر زمین های اطراف به عربستان هشدار ندادند؟" آقای ترکمان جواب می دهد: "عربستان بر خلاف ایران قصد استفاده از آب این کانال برای کشاورزی را نداشت و هدف اصیلش دور زدن تنگه هرمز بود. در نتیجه دلیلی نداشت که کسی نگران شورتر شدن مناطق کاملا کویری عربستان باشد."

وزیر نیرو هم می گوید: "به علاوه، وقتی مسئولان ریاض مصمم بودند ده ها میلیارد دلار را صرف احداث کانال سلمان کنند، چرا باید شرکت های آمریکایی دلشان بیشتر از آنها برای زمین های عربستان می سوخت؟" آقای گرامی تاکید می کند: "پروژه ایران رود هم وضع متفاوتی نداشت. با وجود تمام مشکلات مالی پروژه، شرکت های پیمانکاری سپاه طی ۸ سال میلیاردها دلار برای کندن این کانال های بی حاصل سود بردند." ادامه می دهد: "شانس آوردیم که تجربه کانال سلمان، بالاخره مسئولان جمهوری اسلامی را سر عقل آورد که پروژه ایران رود را رها کنند وگرنه این پروژه، تا آخرین سال حکومت همچنان پول مردم را به جیب پیمانکارها می ریخت."

رئیس جمهور به بقایای حفاری های کانال اشاره می کند و می گوید: "چنین ویرانه های عظیمی را در هیچ فیلمی ندیده ام. آدم غصه اش می گیرد که برای هر کیلومتر از این ویرانه، چقدر از بودجه عمرانی کشور به هدر رفته است."


سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۲۹/ ۲۱ ژوئن ۲۰۵۰

امروز عید فطر است. دولت جدید از تقویم تعطیلات رسمی سابق، تمام تعطیل های مذهبی مربوط به تولد و درگذشت امامان را حذف کرده و تنها ۴ روز عید (فطر، قربان، مبعث و غدیر) را نگه داشته است.

در زمان تصمیم گیری برای تعطیلات رسمی جدید، عده ای در هیات دولت مخالف تعطیل نگه داشتن همین ۴ روز هم بودند و آن را با ویژگی سکولار دولت جدید در تناقض می دانستند. با وجود این، نهایتاً تصویب شد که این ۴ عید را نگه داریم؛ با این توضیح که آنها را، همچون اعیاد مذهبی کشورهای سکولار غرب نگاه می کنیم. به عبارت دیگر، همان طور که مناسبت هایی چون کریسمس و عید پاک در کشورهای اروپایی، نه به عنوان روز تولد یا رستاخیز مسیح، که به عنوان تعطیلات سنتی مورد استفاده قرار می گیرند، قرار شد در ایران هم این چهار روز عید در تقویم تعطیلات رسمی کشور حفظ شوند. در عین حال دولت تمام موسسات عمومی و حتی بخش خصوصی را موظف کرده است که در روزهای عید همه ادیان و مذاهب یا گروه های قومی، برای پیروان آنها این حق را قاتل باشند که سر کار حاضر نشوند و به موسسات آموزشی هم تکلیف شده که در چنان روزهایی، از برگزاری هر گونه امتحان یا ارزشیابی آموزشی خودداری کنند.

به هر ترتیب، با وجود تمام ابراز نگرانی های بعضی از اقشار مذهبی در مورد سکولار شدن حکومت، امسال اولین سالی بوده که روز عید فطر بعد از مدت ها بدون تنش برگزار شده. با توجه به اینکه عید فطر در پایان ماه قمری رمضان اعلام می شود که ثابت نیست (چون به مشاهده هلال ماه جدید بستگی دارد) در زمان سابق همواره میان روز اعلام شده از سوی رهبر جمهوری اسلامی به عنوان پایان رمضان و روزهای اعلام شده از سوی برخی مراجع تقلید دیگر اختلاف وجود داشت.

این اختلاف همیشگی، به زمینه ای برای درگیری حکومت با پیروان مراجع تقلیدی تبدیل شده بود که روز متفاوتی را به عنوان عید فطر اعلام می کردند. به عنوان نمونه، اگر مرجعی یک روز زودتر از زمان مورد نظر رهبر را عید اعلام می کرد، مقلدان آن مرجع حق نداشتند در روز عیدشان در بیرون خانه آب با غذا بخورند و اگر می خوردند، پلیس با آنها به خاطر "روزه خواری در ملا عام" – در واقع، انجام "عمل شرعی مجرمانه!"-  برخورد می کرد.

در سال های گذشته، همچنین دستگاه های امنیتی همواره بر دفاتر مراجع تقلید فشار وارد می کردند تا نگذارند نظر متفاوت این مراجع با رهبر در مورد پایان رمضان منتشر شود. در آن زمان دستگاه های امنیتی حتی به خود مراجع هم توصیه می کردند در صورتی که مقلدانشان از آنها نظر خواستند، جواب دهند که همه باید در زمان اعلام شده از سوی رهبر مراسم پایان رمضان را برگزار کنند. و طبیعتاً چون مراجع تقلید اعلام نکردن نظرشرعی به مقدان را مخالف عقاید مذهبی خود می دانستند، همواره حکومت بر سر پایان رمضان با آنها درگیری داشت که در بعضی موارد به احضار و تهدید اعضای دفتر یا حتی اعضای خانواده این مراجع نیز منجر می شد.

تنها دلیلی که امسال بعد از دهه ها درگیری، حکومت ایران بر سر پایان رمضان با مراجع و پیروانشان درگیر نشد، غیر مذهبی بودن حکومت بود. من تصور می کنم این یکی از مثال هایی است که نشان می دهد چرا سکولار شدن ایران، درنهایت حتی برای خیلی از مذهبی ها بهتر بوده است.

ظهر با سارا و سامان برای غذا خوردن به رستوران می رویم. جای سوزن انداختن نیست. صاحب رستوران ما را که می بیند می آید به پیشوازمان و می گوید با وجود آنکه از قبل میز رزرو کرده ایم، باید به خاطر شلوغی غیرعادی رستوران ۱۰ دقیقه ای منتظر بمانیم. پیشنهاد می کند برای منتظر ماندن به همراه دو محافظ همراه به دفترش برویم. می گوید رستوران همیشه مشتری زیاد دارد ولی امروز از روزهای معمولی تعطیل خیلی شلوغ تر است.

سارا می گوید: "طبق نظرسنجی ها در تهران حدود ۸۵ درصد مردم روزه نمی گیرند. با وجود این من سر در نمی آورم چرا باید روز عید فطر این قدر با روزهای تعطیل عادی تفاوت داشته باشد؟" صاحب رستوران جواب می دهد: "مردم ایران اهل عشق و حالند خانم! از هر بهانه مذهبی و غیر مذهبی، قسمت عشق و حالش را برمی دارند و با دقت اجرا می کنند."

سامان می خندد: "راست می گویند!  بابا و مامان دوست من روزه نمی گیرند و مشروب می خورند اما پنجشنبه که خانه شان بودم برای خودشان سفره افطار نان و پنیر و سبزی و زولبیا و بامیه چیده بودند!" سارا می گوید: "خوب شاید مهمان داشته اند."

سامان باز می خندد: "نه! مامان و باباش دوتایی با هم نشسته بودند سر میز. من و دوستم هم توی اتاق پای کامپیوتر غذا خوردیم."


دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۲۹ / ۲۰ ژوئن ۲۰۵۰

امروز نمایندگان اهل سنت ایران شام مهمان رئیس جمهور هستند. در میان آنها، از روحانیون اهل سنت گرفته تا روشنفکران غیر مذهبی متولد خانواده های سنی وجود دارند. با توجه به اینکه در زمان جمهوری اسلامی مذهب به یک عامل هویتی مهم برای مردم مناطق سنی نشین تبدیل شده بود، بسیاری از رهبران جوامع اهل سنت ایران را روحانیون تشکیل می دهند.

بعد از تغییر رژیم، در بدنه مدیریتی مناطق سنی نشین تغییرات بسیار زیاد صورت گرفته و الان بیشتر مسئولان محلی از اهل سنت هستند. به طور مشخص، ۵ عضو کابینه (وزرای امور خارجه، اقتصاد، بازرگانی و راه و ترابری و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست)، ۱۲ سفیر ایران در خارج از کشور (از سفرای ما در عربستان و ترکیه گرفته تا آلمان و بریتانیا)، استانداران سه استان (کردستان، سیستان و بلوچستان و گلستان) و اغلب فرمانداران این سه استان سنی هستند (در استان آذربایجان غربی هم اغلب فرمانداران از اهل سنت انتخاب شده اند). البته بسیاری از این مسئولان، شخصاً آدم های سکولار هستند اما در خانواده های سنی به دنیا آمده اند.

در دوره جمهوری اسلامی، اهل سنت امکان رسیدن به پست هایی چون وزارت، سفارت، استانداری یا سمت های فرماندهی در نیروهای مسلح را نداشتند. البته تعدادی از اهل سنت در سمت هایی از قبیل فرمانداری، معاونت وزارتخانه یا مدیر کلی حضور داشتند اما هرگز به پست های بالاتر نرسیدند.

در قوانین سابق ایران، مقام هایی چون رهبری یا ریاست جمهوری در انحصار شیعیان بود اما برای تصدی اهل سنت در بقیه پست ها، در ظاهر ممنوعیتی وجود نداشت. با این حال در آن زمان، عواملی نانوشته باعث می شد تا سنی ها نتوانند به سمت های بالای حکومتی برسند که در رأس این عوامل، مخالفت تعدادی از مراجع تقلید محافظه کار شیعه بود. در میان این مراجع، برداشتی مذهبی وجود داشت که بر مبنای آن سنی های نمی بایست بر شیعه ها "حاکم می شدند" و در نتیجه به شدت مخالف این بودند که سمت های مهم کشوری در اختیار اهل سنت قرار بگیرد. این مراجع بر مبنای همین برداشت، حتی با فرماندار شدن سنی ها هم چندان موافق نبودند ولی "خط قرمز" جدی آنها، انتخاب اهل سنت به پست های بالاتری چون استانداری، وزارت یا سفارت بود.

جدای از حساسیت این دسته ازمراجع، حکومت ایران هم اعتماد کافی را به اهل سنت نداشت و بر همین مبنا نمی خواست که آنها در سمت های حساس نظامی، امنیتی و سیاسی قرار بگیرند. با وجود این، حتی در مواردی انگشت شمار که دولت های سابق ایران خواسته بودند برای بهبود رابطه با اهل سنت، برخی از استانداری ها را به سنی ها بدهند، در مقابل واکنش مراجع تقلید عقب نشسته بودند. در زمان جمهوری اسلامی، تصمیم گیرنده اصلی نه مراجع تقلید، که ولی فقیه بود و رهبران جمهوری اسلامی هم در طول ۷ دهه عمر این حکومت، هرگز مشکلی با سرکوب مراجعی که در مقابلشان ایستاده بودند نداشتند. با وجود این، حکومت هیچ وقت حاضر نبود به خاطر موضوعاتی در حد مسئولیت دادن به اهل سنت، مراجع تقلید را ناراضی کند و به همین علت، حتی در مواردی که به دلایل سیاسی – تبلیغاتی مایل بود مسئولیت بیشتری به سنی ها بدهد، برای کاهش تنش با مراجع در تصمیم خود صرف نظر می کرد.

با توجه به مجموعه تبعیض های اعمال شده علیه اهل سنت در زمان جمهوری اسلامی، اغلب آنها از زمان روی کار آمدن دولت جدید در ایران، از جمله هواداران سرسخت آن بوده اند. این در حالی است که به نظر می رسد بسیاری از روحانیون اهل سنت، با وجود نگرانی های کلی خود در مورد "غیر مذهبی" شدن کشور، به خوبی متوجه این موضوع هستند که حقوق مذهبی آنها در این دولت سکولار بیشتر رعایت می شود.

در ابتدای مهمانی، مولوی عبدالله پیشوای مذهبی اهل سنت بلوچستان با اشاره به همین موضوع، تلاش های انجام شده در زمان دولت جدید برای رفع تبعیض از اهل سنت را "در تاریخ کشور بی سابقه" می داند. او در عین حال یادآوری می کند که حتی در زمان جمهوری اسلامی، اهل سنت بلوچستان با وجود تمام نارضایتی هایی که داشتند مشی مسالمت جویانه خود را حفظ کردند و به عنوان نمونه، به گروه های جهادی فعال در مرزهای ایران روی خوش نشان ندادند. مولوی می گوید رهبران مذهبی اهل سنت "با وجود آنکه دلشان از حکومت مرکزی خون بود اما در مقابل گروه های تکفیری ایستادند و با توجه به نفوذشان در میان بلوچ ها، در جلوگیری از همکاری آنها با این گروه ها موفق بودند". او به عنوان نمونه، وضعیت بلوچستان ایران را با بلوچستان پاکستان و منطقه قبایلی آن کشور مقایسه می کند که مدت هاست از کنترل دولت مرکزی خارج شده و توسط القاعده و سران قبایل محلی اداره می شود. رهبر اهل سنت بلوچستان نتیجه می گیرد که بلوچ ها حق دارند به ازای وفاداری به کشور در سخت ترین شرایط، انتظار داشته باشند که "قدم های دولت در زمینه استفاده از مدیران سنی، با قدم های ضروری بعدی در هدایت سرمایه گذاری های ملی به سیستان و بلوچستان تکمیل شود".

در بخش دیگری از جلسه، دکتر شایان از فعالان کرد آذربایجان غربی از برنامه دولت برای تدریس زبان مادری در مناطق زندگی اقلیت های قومی (که در سرتاسر۱۲سال دوره آموزش عمومی اجرا خواهد شد) استقبال می کند ولی می گوید که در غیاب زیر ساخت های آموزشی مکمل، این قانون تاثیر محدودی بر جای می گذارد. مثال تکان دهنده ای که می زند این است که اغلب بچه های کرد یا ترک آذربایجان غربی که در زمان جمهوری اسلامی بزرگ شده اند، تنها می توانند به زبان مادری خود صحبت کنند اما قادر به نوشتن صحیح آن نیستند. خانم شایان تأکید می کند که اغلب ساکنان مناطق زندگی اقلیت های قومی، ازکودکی نوشتن به زبان مادریشان را یاد نگرفته اند و ادبیات کلاسیک این زبان ها را نمی فهمند. او نتیجه می گیرد که حتی با وجود تصویب قوانین جدید برای تدریس زبان های مادری، در مناطق سکونت اقلیت های قومی به اندازه کافی معلم برای آموزش آن زبان ها وجود ندارد چون بیشتر تحصیلکرده ها امکان یادگیری صحیح زبان خود (به ویژه زبان نگارشی) را نداشته اند.

پیشنهاد مشخص خانم شایان این است که آموزش زبان مادری، با گسترش جدی رشته های تربیت معلم و ادبیات زبان های محلی توام شود. رشته هایی که در زمان جمهوری اسلامی در دانشگاه ها وجود داشتند، اما چون بازار کار کافی نداشتند، تعداد فارغ التحصیلان آنها بسیار کمتر از نیاز آموزشی مدارس چند زبانه آینده است.

حرفهای دکتر شایان، من را به یاد وضعیت بچه های خانواده های ایرانی مقیم خارج می اندازد که خیلی از آنها فقط فارسی را حرف می زنند ولی بلد نیستند آن را بنویسند. با این تفاوت که بچه های اقلیت های قومی ایران، جد اندر جد ساکن همین کشور بوده اند و در داخل کشور خودشان از یادگیری زبان مادری بازمانده اند.


یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۲۹/ ۱۹ ژوئن ۲۰۵۰

موضوع جلسه امروز هیأت وزیران، نحوه مدیریت کشور – و به ویژه مراکز جمعیتی کوچک – در شرایط کمبود شدید نیروهای مدیریتی جدید است.

با توجه به تغییر حکومت در ایران، انتظار اغلب مردم تغییرات جدی در مدیران تمام سطوح است اما دولت جدید، هنوز برای تصدی هزاران پست های مدیریتی مورد نیاز در سرتاسر کشور به اندازه کافی مدیر مرتبط ندارد.

تغییر جمهوری اسلامی در ایران، به این معنی بود که نیروهای منتقد حکومت سابق، باید برای به عهده گرفتن مسئولیت های مدیریتی در دولت جدید آماده می شدند و این در حالی بود که در میان این نیروها، تنوع محدودی از تخصص های مدیریتی وجودداشت. در میان آنها، مثلاً تعداد قابل توجهی از افراد با تخصص های مرتبط با مدیریت سیاسی، دیپلماتیک، آکادمیک و فرهنگی وجود داشت که می توانستند اغلب پست های وزارت، مقام هایی در حد سفارت، ریاست سازمان های دولتی و موسسات اقتصادی یا مسئولیت استانداری ها را به عهده بگیرند.

اما برای اداره کشور، به پست های متعدد دیگری نیز نیاز بود. مثلاٌ برای شهرهای کوچک یا حتی مناطق غیر شهری ایران لازم بود مسئولان انتظامی و امنیتی، فرماندار و بخشدار، روسای ادارات برنامه و بودجه و کشاورزی، مسئولان واحدهای اقتصادی دولتی و ... تعیین و منصوب شوند که بسیار کار دشواری بود. به عبارت دیگر، اگر چه در سطح اپوزیسیون ایرانی مقیم داخل یا خارج ممکن بود مثلاً ۱۰ تا کاندیدای خوب برای وزارت امور خارجه یا وزارت علوم وجود داشته باشد، اما از میان تمام آنها احتمالاً حتی یک کاندیدای مناسب هم برای ریاست اداره کشاورزی یا اداره اطلاعات یک شهر کوچک قابل جستجو نبود.

در جلسه امروز، رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، گزارشی را در مورد چالش های تغییر بدنه مدیریتی کشور ارائه می کند که بیشتر وقت جلسه را به خود اختصاص می دهد. این گزارش در سازمان مدیریت و برنامه ریزی تنظیم شده اما در تهیه آن، وزارت کشور هم مشارکت داشته است. گزارش تاکید دارد که تغییر حکومت ایران، به طور کلی با هزینه های مدیریتی کمی صورت گرفته و یکی از عوامل اصلی این پدیده را آن می داند که رفراندم تغییر حکومت، ۶ ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت. البته با توجه به اینکه ۶ ماه ابتدایی ریاست جمهوری آقای امینی در دوران جمهوری اسلامی سپری شد، او امکان ایجاد تغییرات بنیادین در بدنه مدیریتی کشور را نداشت (تنها بخشی از مدیران دولتی تغییر کردند و طبیعتاً هیچ یک از مدیران نهادهای قدرتمند زیر نظر رهبری عوض نشدند). با وجود این، در همان دوران ۶ ماهه بسیاری از مدیران دولتی فاسد یا ناکارآمد تغییر کردند که اغلب مدیران جایگزین، هنوز هم بر سر کارند و مشکلات اداره کشور در دوران جدید را کاهش داده اند.

گزارش سازمان مدیریت و برنامه ریزی در عین حال تأکید دارد که در دوران بعد از تغییر رژیم، با وجود برکناری تقریباً تمام مدیران ارشد و اکثریت نسبی مدیران رده های پایین تر، چاره ای جز استفاده از طیفی از نیروهای دوران جمهوری اسلامی برای اداره کشور – به ویژه در شهرهای کوچک – وجود نداشته است. این نیروها، هر چند به جناح میانه روی حکومت سابق تعلق دارند، اما بسیاری از آنان هنوز به جمهوری اسلامی معتقدند و در نتیجه، کاملاً مورد اعتماد محسوب نمی شوند.

با این حال توصیه نویسندگان گزارش آن است که استفاده از این طیف از مدیران سابق، تا زمان تربیت نسل جدیدی از مدیران در دولت سکولار ایران اجتناب ناپذیر خواهد بود و در واقع "تنها راه طی سپری کردن آرام و کم هزینه دوران گذار از سیستم قدیمی به سیستم جایگزین است".

اغلب افراد هیأت دولت با مجموعه گزارش موافقند اما عده ای از اعضا هم نگرانی های به حقی دارند که در جلسه عنوان می کنند. مثلاً خانم قناد، رئیس سازمان میراث فرهنگی می گوید تغییر نکردن مسئولان سازمان های مختلف دولتی، در بسیاری از موارد پیام بدی را به مردم محلی می دهد و بر روابط میان آنها با دستگاه های دولتی تأثیر مخرب می گذارد. وی به عنوان نمونه یادآوری می کند که بعد از تغییر حکومت، اغلب روسای ادارات میراث فرهنگی تغییر نکرده اند: "البته این موضوع با توجه به اینکه چنین پست هایی با موضوعات امنیتی و سیاسی درگیری چندانی نداشته اند قابل فهم است، اما در برخی از مناطق کشور تنش آفرین شده چون میان مردم این احساس را ایجاد کرده که قرار است در حکومت جدید، همان آدم های سابق سرکار باشند."

آقای ترکمان رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست می گوید در حیطه مسئولیت او هم دقیقا همین وضعیت ایجاد شده است. او  تاکید می کند که در ماه های گذشته، مردم مناطقی که روسای ادارات حفاظت محیط زیست آنها تغییر نکرده مکررا در مقابل ماموران این ادارات مقاومت کرده اند و گفته اند که حاضر نیستند زیر بار دستورات "مقام های رژیم سابق بروند". به گفته او حتی در بعضی از مناطق کسانی از قبیل شکارچیان غیر مجاز، با بهانه کردن چنین استدلال هایی به نافرمانی علنی یا درگیری با شکاربانان پرداخته اند.

تعدادی از دیگر اعضای کابینه هم روایت های مشابهی را در مورد وزارت خانه ها یا سازمان های تحت پوشش خودشان بیان می کنند. به نظر می رسد که عوض نشدن مسئولان دولتی، در بسیاری از مناطق کشور باعث تحریک مردم عادی یا سوء استفاده کسانی شده که به هر دلیل مایل نیستند به ضوابط و مقررات دولتی تن بدهند.

رئیس جمهور می گوید دولت ناچار است به طور جدی پشت سر تمام مدیران خود "گذشته از اینکه در زمان سابق هم سر کار بوده اند یا نه" بایستد و با هر اقدامی که اختیارات آنها را نادیده بگیرد مقابله قانونی کند.

آقای امینی معتقد است که گروهی از مدیران سابق که هنوز بر سر کارند، افراد لایقی هستند که احتمالاً حتی در آینده دلیلی برای عرض کردنشان وجود نخواهد داشت. او با این حال می افزاید: "اما عده ای از آنها هم بهترین انتخاب ما نیستند و به خاطر نداشتن مدیران دارای سوابق مرتبط مجبور به استفاده موقت از آنها شده ایم. ما باید با تربیت سریع نسل جدیدی از مدیران، به سرعت این گروه اخیر را جایگزین کنیم و گرنه مردم از جدی بودن تغییرات در کشور ناامید می شوند."

صحبت رئیس جمهور که تمام می شود، یاشار مرندی دبیر شورای عالی امنیت ملی (که از نیروهایی بود که در زمان جمهوری اسلامی از سپاه پاسداران استعفا کرد و زندانی شد)  به شوخی می گوید: "منظور رئیس جمهور این است که امثال بنده موقتاً در دولت مهمان شما هستیم." آقای امینی می خندد: "آن زمان که شما استعفای اعتراضی کردید، خیلی ها در خارج از کشور با اسم مستعار فعالیت می کردند تا بتوانند به ایران رفت و آمد کنند! حداقل تا وقتی که من سر کار هستم، شما هم در شورا خواهید بود."


برای مطالعه فصل های ۱ تا ۱۳ کتاب "ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹" اینجا را کلیک کنید.


 

ثبت نظر

استان خراسان رضوی

مجری شبکه فارسی وان در مشهد دستگیر شد

۱۳ تیر ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
مجری شبکه فارسی وان در مشهد دستگیر شد