close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

سوریه؛ استان استراتژیک ایران

۳۰ تیر ۱۳۹۳
رولاند اليوت براون
خواندن در ۱۴ دقیقه
 سوریه؛ استان استراتژیک ایران

«سوریه یک استان استراتژیک برای ما است. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد، اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم.»

این جمله «مهدی طائب»، رییس بخش «مبارزه با جنگ نرم» در سپاه پاسداران است که در فوریه ۲۰۱۴ گفته است. این صریح‌ترین اظهار نظر یک مقام ارشد در حکومت ایران در مورد رابطه با کشوری است که در اوایل دهه ۱۹۸۰ با ایران اتحادی را بنا نهاد که بیش از هر چیز، حکایت از دشمنی و خصومت مشترک آن‌ها با عراق و اسراییل ‌‌داشت. سوریه تنها کشور عربی‌ بود که ایران را مورد حمایت دیپلماتیک قرار می‌داد و در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق، ایران را از نظر نظامی تجهیز می‌‌کرد.

افزون بر این، عوامل جغرافیایی به ایران این امکان را می داد که پس از حمله اسراییل در سال ۱۹۸۲، از سوریه در خاک لبنان دفاع کند و به صدور اسلام‌گرایی و اسلام‌محوریِ انقلابی‌ خود بپردازد. هرچند حکومت‌های ایران و سوریه از ایدئولوژی‌های بسیار متفاوتی مایه می‌‌گیرند اما روابط آن‌ها به یکی‌ از پایدار‌ترین روابط در خاورمیانه بدل شده است. اینک که رژیم اسد برای بقای خود دست به دامانِ خشونتی فاجعه بار شده و اختلاف‌های قومی و فرقه‌ای از خاک سوریه به مناطقی سرریز شده اند که ایران در آن‌ها به دنبال منافع خویش است، جمهوری اسلامی بیش از پیش موقعیت و گزینه‌های خود را بررسی‌ می‌‌کند.

روابط پریشان

روابط سوریه و ایران در دوران «حافظ اسد» و محمدرضاشاه پهلوی اغلب پرتنش بود؛ هرچند گاهی‌ نیز روی همکاری و اتحاد را می‌‌دید. «ژوبین گودرزی»، استاد دانشگاه «وبستر» در ژنو و نویسنده کتاب «سوریه و ایران: اتحاد دیپلماتیک و سیاست‌ قدرت در خاورمیانه» در مورد روابط دو کشور در آن دوره می‌‌گوید: «پر از مشکل و مانع بود.»

سوریه پایبند به یک ایدئولوژیِ عرب‌محورِ سوسیالیستی بود که در واقع، انشعابی از مکتب «بعث» به شمار می‌رفت. بنابراین، به روابط شاه با امریکا، اسراییل و غرب هیچ روی خوش نشان نمی‌‌داد. دو کشور در مورد نام «خلیج فارس» نیز با هم اختلاف داشتند زیرا سوریه آن را «خلیج عربی»‌ می‌‌نامید.

 نام منطقه عرب نشینِ خوزستان در ایران نیز محل مناقشه و کشمکش شده بود چون ناسیونالیست‌های عرب، آن جا را «عربستان» (Arabistan) می‌‌نامیدند.

البته به اعتقاد گودرزی، ایران گاهی وانمود‌ می‌‌کرد که می‌‌خواهد روابط را بهتر کند، به ویژه بعد از جنگ عرب-اسراییل در سال ۱۹۷۳ که طی‌ آن شاه اجازه داد مجروحانِ سوری برای مداوا به تهران بیایند و حتی به سوریه پیشنهاد کمک مالی‌ داد.

گودرزی در کتاب خود می‌‌نویسد که حافظ اسد نیز نمی‌‌ خواست عراق پس از امضای «عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر» و حل و فصل منازعات خود با ایران، گوی سبقت را از سوریه ببرد: «ولی‌ سرانجام این نیز به یک آشتی و دوستی‌ حقیقی‌ منجر نشد، به ویژه پس از آن که "انور سادات"، رییس‌جمهور مصر سعی‌ کرد یخ روابط با اسراییل را بشکند.»

گودرزی می‌‌گوید که وقتی‌ سوریه دید سادات یکه تازی می‌‌کند و در پی‌ صلح با دولت یهود است، به ایران روی آورد و از شاه درخواست کرد که سادات را قانع کند تا گوشه چشمی هم به منافع همسایه‌های عربِ خود داشته باشد. ولی در عوض شاه، سادات را در طرح صلحش با اسراییل ترغیب کرد.

چنین بود که روابط ایران و سوریه دوباره در سراشیبی افتاد. سوریه به مخالفان رژیم شاه پناه می‌‌داد؛ مخالفانی که سرشناس‌ترین آن‌ها «صادق قطب زاده» بود که بعد‌ها از دستیاران و نزدیکان روح‌الله خمینی شد.

مسأله عرب

سوریه با رویی گشاده از انقلاب ایران استقبال کرد. در واقع، اولین کشور عربی‌‌ بود که دولت موقت «مهدی بازرگان» را به رسمیت شناخت (در کل، بعد از اتحاد جماهیر شوروی و پاکستان، سوریه سومین کشور محسوب می‌‌شود).

به گفته گودرزی، در ماه‌ های پس از انقلاب اسلامی، سوریه علاقه خود را به داشتن روابطی‌ قوی با ایران نشان داد: «سوریه فکر می‌‌کرد که چون انقلاب ایران هم‌بستگی‌ خود را با مسأله فلسطین اعلام کرده، رابطه با ایران، هم برای سوریه و هم برای بحران کشور‌های عربی‌، سود محض است.»

از این گذشته، انقلاب اسلامی ایران با شکست گفت‌وگوهای صلح میان سوریه بعثی و عراق بعثی هم‌زمان شد؛ عراق سوریه را متهم کرده بود که کودتایی را علیه دولت بغداد طراحی می کرده است. از سوی دیگر، انقلاب ایران تنها به فاصله کمی‌ پس از امضای «پیمان کمپ دیوید» از سوی مصر، به پیروزی رسیده بود.

«محسن میلانی»، استاد دانشگاه فلوریدای جنوبی می‌‌نویسد که اسد، ایرانِ انقلابی‌ را نیروی مقاومی علیه عراق و اسراییل می‌‌دانست و در همان سال ۱۹۷۹ برای خمینی قرآنی طلاکوب به همراه تعهدی برای همکاری فرستاد.

«دوید دابلیو لش» (David W. Lesch) از دانشگاه «تیرینیتی» در تگزاس و نویسنده کتاب «سوریه: سقوط خانه اسد» می‌‌نویسد: «رابطه دو کشور به نوعی اتحاد استراتژیک بدل شد که بهترین توضیح برای آن، همان ضرب‌المثل عربی است که می‌‌گوید دشمنِ دشمن من، دوست من است.»

به نوشته او، از آن جا که سوریه اغلب با دیگر دولت‌های عربی اختلاف پیدا می‌‌کرد، هیچ ضرری نداشت اگر دوست قدرتمندی برای خود می یافت؛ به ویژه دوستی‌ که از سال ۱۹۷۰ مشکل ساز‌ترین دولت عربی‌ برای سوریه بوده است، یعنی‌ عراقِ «صدام حسین».

به نوشته «لش»، برای ایران نیز مهم بود که بتواند حمایت خود را از گروه‌های ضد اسراییلیِ اسلامی شامل «حزب الله» در لبنان و «حماس» در فلسطین عملی‌ کند چون این حمایت در واقع بخشی از مشخصه اسلامی انقلاب ایران بود و نباید در مرز‌های ایران محصور می ماند.

ترکیب «سوریه سکولار» که بزرگ‌ترین اقلیت دینی آن را «علویان» تشکیل می‌‌دهند و «ایرانِ شیعه اثنی‌عشری»، غیرمعقول به نظر می‌‌آید ولی‌ آن گونه که گودرزی می‌‌گوید، دقیقا همین اختلاف ِایدئولوژیک به نزدیکی رابطه آن‌ها یاری رساند: «نیمه دوم قرن بیستم نشان داد که اغلب رژیم‌های اقتدرگرا و توتالیتر که از ایدئولوژی های فراملی‌ حمایت می‌‌کنند، به رقبای یک‌دیگر بدل می‌‌شوند؛ از نمونه‌های کلاسیک آن می‌‌توان به سوریه بعثی و عراق بعثی و نیز حکومت‌های کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی و چین اشاره کرد. از آن جا که سوریه و ایران از نظر ایدئولوژیک، رقابتی‌ با هم نداشتند، به واسطه دیدگاه‌ های مشترکشان در مورد عراق و اسراییل، با یک‌دیگر متحد و در خواسته خود برای کوتاه کردن دست غرب از منطقه هم‌صدا شدند. »

دوستی از راه جنگ

رابطه ایران و سوریه به لطف دو جنگ مستحکم شد. «رضا مرعشی»، عضو «شورای ملی ایرانیان امریکا» در واشنگتن می‌گوید: «از زمان جنگ دوم جهانی‌ رابطه ایران و سوریه شاید پایدار‌ترین رابطه میان دو کشور در خاورمیانه باشد. بر کسی پوشیده نیست که جنگ ایران و عراق جهان‌بینیِ تقریباً تمام تصمیم گیران کلیدی ایران را شکل داده و بعید است که آن ها حمایت سوریه را در آن هشت سال جهنمی از یاد ببرند و یا روزی پشت این کشور را خالی‌ کنند.»

به گفته گودرزی، در دوران جنگ ایران و عراق گزارش‌هایی‌ در مورد کمک سوریه به ایران برای شناسایی پایگاه‌ های نظامیِ نیروهای عراقی و دادن اطلاعات در مورد سلاح‌های روسی‌ که عراق از آن ها استفاده می‌‌کرده، داده شده بود.

ولی‌ به گفته گودرزی، سوریه حمایت‌ها و کمک‌های‌ دیگری هم به ایران کرده که مهم تر از حمایت نظامی بوده است؛ از جمله بستن خط لوله نفت عراق که از سوریه می‌‌گذشت و برهم زدن یکی‌ از نشست های اتحادیهٔ عرب در عمّان که بنا بود طی‌ آن «ملک حسین»، پادشاه اردن، کشورهای عرب را به نفع عراق متحد کند. 

حمله اسراییل به لبنان در سال ۱۹۸۲ روابط ایران و سوریه را بیش از پیش مستحکم کرد. مرعشی می‌‌گوید: «وقتی‌ نیروهای اشغالیِ اسراییل به آنی‌ نیروهای سوری را شکست دادند، حافظ اسد از ایران درخواست کرد که حافظ منافع سوریه باشد و ایران نیز پذیرفت.»

سوریه در سال ۱۹۷۶ به عنوان صلح‌بان و حافظ وضع موجود وارد لبنان شده بود. گودرزی می‌‌گوید: «در دوران حمله اسراییل، ایران نیز به تدریج نفوذ خود را در لبنان گسترش داد تا جایی که قادر بود شیعه‌های لبنان را جا به جا و به تجهیزات نظامی مسلّح کند تا هم در جنوب لبنان بجنگند، هم علیه نیروهای بین المللی حافظ صلح متشکل از امریکا، فرانسه، بریتانیا و ایتالیا و هم به مصاف ارتش اسراییل بروند.»

وقایع سال ۱۹۸۲ در سوریه اولین چالش را پیش پای ایران اسلامی گذاشت. «اخوان المسلمینِ» سوریه از اواخر دهه ۱۹۷۰ نارضایتی‌‌های خود را ابراز و دولت سوریه را دستخوش ناآرامی کرده بودند.

به گفته گودرزی، وقتی‌ این گروه در ماه مارس ۱۹۸۲ کنترل «حما» را در دست گرفت، رژیم سوریه کشتار بزرگی‌ در این شهر به راه انداخت و بیش از 10هزار نفر را به قتل رساند.

گودرزی می‌‌گوید: «اخوان المسلمین سوریه گروهی بود با عقاید ناب اسلامی. ولی‌ من با بعضی‌ از چهره‌های ایرانی‌‌ که در اوایل دهه ۱۹۸۰ در قدرت بودند، صحبت می‌کردم، می‌‌گفتند اگرچه اخوان المسلمین یک حزب سیاسی اسلام گرا است ولی‌ به خاطر کمک‌هایی‌ که از کشورهایی مثل اردن و عراق گرفته، خود را بدنام و بی‌ اعتبار کرده است.»

به اعتقاد او، رسانه‌های ایران که تحت نظارت حکومت هستند، ابتدا در مورد فعالیت های اخوان المسلمین ساکت بودند ولی‌ پس از کشتار «حما»، آن ها را به عنوان متحد اردن و اسراییل متهم کردند. اگرچه خمینی نیز این گروه را با زبانی‌ نرم محکوم کرد اما در روابط ایران و سوریه هیچ تغییری به وجود نیامد.

به اعتقاد گودرزی، در اواسط دهه ۱۹۸۰، وقتی‌ ایران، عراق را از بیش‌ترِ خاک خود بیرون رانده و اسراییل نیز از بخش‌هایی‌ از لبنان عقب نشینی کرده بود، ایران و سوریه در منافع خود، به ویژه در مورد لبنان، دچار اختلاف شدند. سوریه از «جنبش اَمَل» حمایت می‌‌کرد؛ حزبی سیاسی و گروهی نظامی که سال‌ها نماینده شیعیان لبنان و در عین حال، مدافع دولتی سکولار و چندمذهبی‌ بود. ولی‌ در آن سو، ایران از «گروه حزب‌الله» حمایت می‌کرد که به دنبال آن بود تا جمعیت مسلمان لبنان و به ویژه شیعیان به قدرتی‌ بیش‌تر دست یابند.

به گفته گودرزی، در حالی که سوریه داشت از تجدید رابطه با اردن و عراق سخن می‌‌گفت، رییس اخوان المسلمین سوریه به ایران سفر می‌‌کرد. با این حال، در اواخر دهه ۱۹۸۰، دو کشور به این نتیجه رسیدند که منافع سوریه تنها در شام به بار می‌‌نشیند و منافع ایران در خلیج فارس. وقتی‌ عراق در اواخر دهه ۸۰ از نظر نظامی، خودی نشان داد و شورویِ در حال احتضار نیز از حمایت سوریه دست کشید، روابط ایران و سوریه بهتر شد؛ این بار سوریه بود که در موقعیت ضعف قرار داشت.

از جنگ خلیج تا جنگ زمین

دهه ۱۹۹۰ شاهد هم‌گراییِ دیگری در منافع دو کشور بود؛ هرچند که روش‌های مختلفی‌ را سرمشق خود قرار داده بودند. مرعشی می‌‌گوید: «در سال‌های دهه ۹۰، هر دو کشور تلاش خود را می‌‌کردند تا صدام حسین را از حرکت باز دارند و قدرت وی را محدود کنند. سوریه در اولین جنگ خلیج فارس به ائتلاف "جورج هربرت بوش" (بوشِ پدر) پیوست ولی‌ ایران با وجود این که مرز‌هایش از سوی نیروهای امریکا تهدید می‌‌شد، موضع خنثی و بی‌ طرفی را در پیش گرفت.»

گودرزی می‌گوید که سوریه در واقع به وعده‌های امریکا در مورد از سرگیریِ تلاش‌هایش برای حل مسأله عرب-اسراییل پاسخ داده بود ولی‌ ایران که از جنگ با عراق خسته و ناتوان بود، ترجیح داد بی‌ طرف بماند تا اسرای جنگی اش به خانه بازگردند.

حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، همکاری فوری میان دو کشور طلب می‌‌کرد. مرعشی می‌‌گوید: «تهران و دمشق از تمام قابلیت‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی خود در عراق استفاده کردند تا مطمئن شوند که عراق به سکوی پرتابی برای امریکا تبدیل نشود.»

ولی‌ هرچه بیش‌تر کار امریکا با مانع روبه‌رو می‌‌شد، هم ایران و هم سوریه فرصت را غنیمت می‌شمردند تا به جای رفتن در لاک دفاعی، قدرت خود را هر چه بیش‌تر در عراق اعمال کنند.

به گفته گودرزی، هرچند هر دو کشور شورشیان را در عراق تجهیز و ترغیب کردند تا نیروهای امریکا را از حرکت باز دارند، رهیافت و برخوردشان در عراق متفاوت بود؛ به ویژه پس از سال ۲۰۰۵. ایران بیش از سوریه در پی‌ِ حمایت از دولت شیعه «مالکی» بود چون به این ترتیب می‌‌توانست نفوذ خود را بر گروه‌های شیعه اعمال کند. از سوی دیگر، سوریه که از چندان قدرت نفوذی برخوردار نبود، به اعضای بعثیِ دولت پیشین عراق پناه داد و برای اسلام گرایان سنی، از جمله «القاعده» این امکان را فراهم کرد تا از خاکش به عنوان پایگاهی برای حمله به حکومت عراق و نیز نیروهای امریکا استفاده کنند: «البته همان طور که می‌‌دانیم، بعد از سال ۲۰۱۱، همان گروه‌هایی‌ که سوری‌ها به آن ها پناه داده بودند، علیه سوریه قیام کردند.»

از میدان آزادی تا جبهه سوری

سوریه در مورد اعتراض‌های «جنبش سبز» ایران جانب احتیاط را گرفت. گودرزی می‌‌گوید: «میرحسین موسوی و مهدی کروبی بخشی از نظام سیاسی ایران بودند و حتی از محمود احمدی‌نژاد مصلحت اندیش تر. ولی سوری‌ها می‌‌گفتند ما می‌‌خواهیم نخبگان سیاسی ایران خودشان این بحران را حل کنند. دولت سوریه هیچ تمایل نداشت که یک بحران یا فروپاشی سیاسی و یا جنگی داخلی‌ در ایران اتفاق بیفتد.» 

وقتی‌ جنبش اعتراض «بهار عربی»‌ در سال ۲۰۱۱ به سوریه رسید، ایران سیاستی مشابه‌ در پیش گرفت. «فرزان ثابت»، ویراستار ارشد وب‌سایت «ایران پولتیک» (IranPolitik) و نویسنده «نخبگان سیاسیِ جمهوری اسلامی و سوریه» می‌‌گوید: «نخبگان ایران صبر پیشه کردند تا ببینند اوضاع به چه سمتی‌ می‌‌رود. یکی‌ از اولین مواضعی که گرفتند این بود که بین اتفاقات سوریه و بهارعربی‌ تفاوت قائل شدند و نام آن را به الهام از انقلاب اسلامی ایران، "بیداری اسلامی" گذاشتند.»

به گفته ثابت، در مورد طول عمر حکومت بشار اسد در مطبوعات ایران اختلاف نظر‌هایی‌ دیده می‌‌شد: «برخی‌ معتقد بودند سقوط او اوضاع را وخیم‌تر می‌‌کند. هرچند نمونه‌های این اختلاف نظر اندک بود اما می‌‌توان به گفته به ظاهر تصادفی‌ِ هاشمی رفسنجانی در مورد استفاده بشار اسد از سلاح‌های شیمیایی اشاره کرد که البته بلافاصله آن را تکذیب کرد.

در سال ۲۰۰۳، «احمد بخشایش»، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به مجله «تایم» گفت که بدون هیچ تردیدی اسد «دیکتاتور» است.

حقیقت این است که برخی در حکومت ایران با واکنش اسد در مقابل معترضان مخالفت کرده و آن را افراطی و برهم زننده ثبات دانسته اند. مرعشی می‌‌گوید: «اولین واکنش ایران این بود که کتاب خود را باز کرد و به اسد صفحاتی را از اعتراض‌هایِ انتخاباتیِ سال ۲۰۰۹ نشان داد. سیاستمداران ایرانی‌ امیدوار بودند که اسد نیروی شدیدی اعم از بازداشت، کتک و چند فقره قتل  به کار گیرد تا فضای ترس و وحشت را حاکم کند و کنترل اوضاع را بلافاصله به دست گیرد. ولی‌ حکومت سوریه ظاهراً ترجیح داد استراتژی حافظ اسد را پیاده کند. »

فرزان ثابت می‌‌گوید ایران از این می‌‌هراسد که پس از سقوط اسد، دستش از منطقه شام کوتاه شود. ولی‌ به گفته او، ایران از تهدید منافع خود به دلیل اختلافات قومی و فرقه‌ای در منطقه نیز نگران است؛ اختلافاتی که متحدان ایران از قبیل حزب الله و سیاستمدران و نظامیان شیعه عراق را در مرزهای خود دچار بحران کرده و ایران را نیز از سوریه تا مرز پاکستان به چالش کشانده است.

به گفته ثابت، وقتی‌ اوایل امسال گروه نظامیِ سنی بلوچ موسوم به «جیش العدل» پنج مرزبان ایرانی‌ را ربود و یکی‌ از آن‌ها را به قتل رساند، عمل خود را با این دلیل توجیه کرد که ایران از رژیم اسد و کشتار سنی‌ها حمایت می‌‌کند.

هرچند کشور‌های رقیب در منطقه، به ویژه عربستان سعودی و قطر، حمایت ایران از سوریه را از نگاه فرقه گرایانه می‌‌بینند، ایران ملاحظات استراتژیک گسترده تری در سر دارد. به نظر ثابت، ایران سوریه را در چارچوبی ژئوپلتیک می‌‌بیند: «خیلی‌‌ها به اشتباه فکر می‌‌کنند ایران به رژیم اسد کمک می‌‌کند چون این رژیم نیز از تباری علوی برخوردار است. ولی‌ حقیقت این است که علوی‌ها کاملاً از جریان اصلی‌ شیعه ایرانی‌ بیرون هستند.»

به گفته او، اتحاد ایران و سوریه ربطی‌ به برادری شیعه -علوی ندارد بلکه بر منافع مشترک استوار است؛ یعنی‌ توانایی‌ هر دو کشور برای زنده نگاه داشتنِ «محور مقاومت» که به مدد آن از حزب الله در مقابل اسراییل حمایت می‌‌کند.

به اعتقاد مرعشی، هرچند ایران مخالفان حکومت سوریه را تروریست‌هایی‌ می‌‌داند که از سوی غرب هدایت و حمایت می‌‌شوند، حسن روحانی از «آتش بس» و «آشتی سیاسی» صحبت کرده است.

مرعشی می‌گوید: «اگر این حرف با موضع حاکمیت ناسازگار به نظر می‌‌رسد، دلیلش این است که واقعاً ناسازگار هم هست. ایران هم‌چنان به حمایت سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی خود به حکومت سوریه ادامه می‌‌دهد ولی‌ در عین حال، نشانه‌هایی‌ می‌‌فرستد حاکی از آن که می‌‌خواهد از نفوذ و قدرتی‌ که در سوریه ساخته به منظور اهدافی‌ سیاسی سود جوید.»

گودرزی بر این باور است که با توجه به غیاب یک راه حل سیاسی برای بحران سوریه، ایران با بن بستی روبه‌رو شده که به تجزیه کل ناحیه شام انجامیده و دشمنان جدیدی مانند «داعش» برای ایران تراشیده است.

از نگاه گودرزی، احتمالاً ایران به حمایت خود از اسد ادامه خواهد داد ولی‌ هدف اصلی‌ آن، جلوگیری از ظهور دولتی متخاصم و ناسازگار است: «اگر ایران مجبور شود به اسد خیانت کند و اگر اصلاً روزی حکومتی واحد در سوریه پدید آید، ایران می‌‌خواهد پیش از هر چیز از این مطمئن شود که حکومتِ تازه پا با ایران سرِ ناسازگاری ندارد حتی اگر متحد هم نباشد.» 

ثبت نظر

بلاگ

هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش بیستم )

۳۰ تیر ۱۳۹۳
عیسی سحرخیز
خواندن در ۸ دقیقه
هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش بیستم )