close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

کشاورز وبلاگ نویس

۶ مهر ۱۳۹۲
ترمه ایرانی
خواندن در ۱۱ دقیقه
کشاورز وبلاگ نویس

«به روستای "رستم بم" خوش آمدید». این جمله ورودی یک وبلاگ روستایی از توابع بخش دستگردان شهرستان طبس در خراسان جنوبی است که یک کشاورز آن را به روز می‌کند.

به روز کردن مطالب در روستا، با آن وضعیت دسترسی به اینترنت نباید کار راحتی باشد؛ «جمال شجاع‌نجفی» هم می‌گوید نیست. برای همین گفت‌وگو، که البته با رد و بدل شدن ایمیل انجام شد، جمال ناچار شد گوشی‌ خود را بالای پنجره آویزان کند و از راه بلوتوث به اینترنت وصل شود و به پرسش‌های من پاسخ دهد.

در وبلاگ جمال که شکلی از سایت دارد، از خبرهای روز، عکس‌های قدیمی و جدید روستاییان و فیلم مراسم عروسی و عزای اهالی می‌توانی پیدا کنی تا گزارش‌های تصویری و به قول خودش مستند از مراسم سنتی و برداشت محصول و مصاحبه با هم‌ولایتی‌ها و بیان مشکلات «رستم بم» تا شاید چشم مسوولی به آن بیفتد و باری از مشکلات‌شان بردارد.

   خودش پاشنه‌ها را ورمی‌کشد و به دشت و کوهستان می‌زند، از کنار افعی می‌گذرد تا مستندی از بریدن آنغوزه از «تنگل بنگ» (یکی از تنگل‌های روستای بم) تهیه کند. میان خبرهای سایت‌ها می‌گردد تا از رویدادی تازه بنویسد و تجربه‌های خود را در کشاورزی به اشتراک می‌گذارد.

نوشتن از جیره‌بندی آب تا نبود آنتن تلفن همراه برای روستا، از وضعیت آسفالت‌ها تا مراسم حلیم‌پزان در روستا و از نان پختن مادر در تنورهای خانگی تا برداشت آلو بخارا و بازی‌های محلی ، وبلاگ جمال را جذاب‌تر کرده است، اگرچه طرح کلی و گرافیک آن چندان چنگی به دل نمی‌زند.

این کشاورز وبلاگ‌نویس را چند جوان همراهی می‌کنند، خبر و گزارش و عکس. هرچند به گفته جمال، هنوز نابلد کارند و آموزش می‌بینند. اهالی روستا هم اگر گاهی عکسی، خبری به او می‌رسانند.

جمال از سر زمین کشاورزی و هرجا که بتواند سری به وبلاگش می‌زند که گاه  برخی از پست‌های آن تا 480 بازدید کننده هم داشته است. این برای یک وبلاگ روستایی رقم کمی نیست.  

تعداد بازدید از پست‌هایش که بالا می‌رود، هیجان زده می‌شود و تشویق برای ادامه کار؛ این را خودش می‌گوید.

از سن و سالش می‌پرسم ، شغلش و این که چگونه وبلاگ‌نویس شد. می‌گوید:«جمال هستم، متولد 1368. من توی روستامون مشغول کشاورزی هستم. البته چند جا رفتم واسه کار که نظرم نگرفت، برگشتم دهمون .اواخر سربازیم سال 90 بود که با گوشی به اینترنت وصل می‌شدم. توی پادگان یکی از بچه‌های شیراز سایتی رو به نام بلاگفا به من معرفی کرد و گفت آن‌جا می‌تونی مطالب، عکس یا هر چیزی را که داشته باشی در اینترنت منتشر کنی. من هم کنجکاو شده و در بلاگفا عضو شدم. بعد فکر کردم در چه حوزه‌ای فعالیت داشته باشم که تصمیم گرفتم از گوشه و کنار روستا مطلب جمع و جور کنم و بگذارم. اوایل چون با اینترنت آشنایی نداشتم، فعالیتم زیاد نبود اما به مرور زمان این وبلاگ و قالبش رو از اینترنت پیدا و روی آن تغییر و تحول ایجاد کردم.»

از جمال می‌پرسم درس هم خوانده‌ای؟ می‌گوید:« رشته من علوم انسانی است و تا دیپلم بیش‌تر نرفتم ولی علاقه خاصی به کامپیوتر دارم خیلی زیاد.»

جمال سال اوایل سال 90 وبلاگش را راه‌ انداخت« در ابتدا خیلی کم مطلب می‌گذاشتم و خیلی هم درهم و برهم بود به همین خاطر، آذر91 تمام مطالب قبلی رو پاک و از نو شروع کردم .اطلاعاتی که در وبلاگ منتشر می‌کنم (البته مطالبی که مربوط به روستا می‌شه) از مطالب دهیار روستا است و یا مواردی که خودم مشاهده می‌کنم.»

خبرنوشتن در این روزها بار مسوولیتی دوچندان دارد، مهم نیست در وبلاگ شخصی باشد یا در خبرگزاری عمومی؛ حواست نباشد با شاکیان طرفی. می‌پرسم آیا شده در انتشار خبری اشتباه کرده باشی؟

- نه هنوز برام پیش نیومده .

 آیا از سوی مقامات محلی و یا استانی برخورد مشوقانه و یا انتقاد و برخوردی هم داشته‌ای؟

- تا به حال از سوی هیچ مقامی نه تشویق و نه انتقادی مربوط به وبلاگ نداشته‌ام. البته اهالی روستا که دراقسا نقاط کشور زندگی می‌کنند گاهی وقت‌ها، عید یا محرم که به من می‌رسند قدردانی می‌کنند.

چه تعداد خواننده داری؟

- متغییره؛ شاید روزانه بین 40 تا 100 نفر از وبلاگ بازدید بشه.

 اما از بین این تعداد، چند نفر از اهالی به وبلاگ او سر می‌زنند؟ می‌پرسم و او پاسخ می‌دهد:« البته از افراد مسنی که در روستا هستند فقط 10درصدشون، آن هم از طریق بچه‌ها‌شون که با اینترنت آشنایی دارند امکان داره وبلاگ روستا را ببینند چون این‌جا حدود 30 کیلومتراز شهر دوره و مسوولان توجه زیادی نمی‌کنند. اینترنت ADSL هم که نداریم. الان من از طریق GPRS تلفن همراه به اینترنت وصل شده‌ام. البته گوشی هم این جا بد آنتن می‌ده که همین موجب اختلال در اینترنتم می‌شه. اما بین همشهریانی که از روستا کوچ کرده و به شهرها رفته‌اند، هستند افرادی که به وبلاگم سر می‌زنند و گاه وقتی هم نظری می‌گذارند که همین نظرات بعضی از همشهریان مشوق من هست. آدم روحیه می‌گیره. البته نظراتشون خیلی خیلی کمه.»

 وضعیت تحصیلات اهالی، جمعیت روستا و تعداد جوان هایی که دسترسی به اینترنت دارند را می‌دانی؟

- تحصیلات جوانان روستا خوبه، البته نمی‌گم همه خوبن. هر که توانسته و هوش و ذهنش خوب بوده، رفته دانشگاه و مدرک گرفته. در روستا بی‌سواد نداریم. جوانان روستا از نظر علمی خوبن و تا مدارک معتبر دانشگاهی پیش رفته‌اند؛ حالا تعدادی دانشگاهی هستند و تعدادی متوسطه. البته اواخر دهه 70 در مقطع ابتدایی، روستا حدود 30 دانش آموز داشت ولی چون روستاییان مهاجرت کردند، الان چهار دانش آموز بیش‌تر ندارد.

 در مورد کامپیوتر هم می‌شه گفت بیش‌تر خانواده‌ها یک دستگاه دارند اما از اینترنت استفاده نمی‌کنند. تعداد جوانانی که از اینترنت گاهی وقت‌ها استفاده می‌کنند هم فکر نکنم از 10 تا بیش‌تر باشد.

 می‌خواهم بدانم روستاییان چگونه با این قصه برخورد می‌کنند. این که یکی از جنس خودشان، بیخ گوششان، بی‌هیچ وابستگی به جایی یک رسانه است. درست مثل ما، در مقیاسی کوچک‌تر، اندازه یک روستا. می‌پرسم با توجه به این که با مخاطبان خودت رابطه چهره به چهره داری، واکنش‌ها به مطالب وبلاگ چگونه است؟

- هستند افرادی که تشویقم می‌کنند و افرادی هم هستند که ساده از کنار آدم می‌گذرند. وقتی می‌آیند و می‎گویند فلان خبرت خیلی خوب بود، روحیه می‌گیرم. حتی اقوام از فلان شهربهمون زنگ زدند و گفتند فلانی دیدی خبری که در وبلاگ روستا منتشر شده؟

 آیا اقوام و اهالی نگاه متفاوتی به تو دارند به دلیل این که کار ویژه‌ای انجام می‌دهی؟

- تا حالا که نه ندیدم.

فرد دیگری در روستا اهل وبلاگ هست؟

- در روستا ما دونفردیگه نویسنده وبلاگ هستند اما خیلی کم مطلب می‌گذارند و اهمیت چندانی نمی‌دهند چون مشغله کاری زیادی دارند.

 خواهر و برادر هم داری؟ پدر و مادرت چه واکنشی دارند؟

- بله دارم. حالا نمی‌گم مشوقم هستند ولی شده که تعریفم می‌کنند و گاهی وقت‌ها انتقاد.

 حالا که بیش‌تر درگیر وبلاگ‌نویسی شده‌ای، چقدر وظیفه اطلاع رسانی محلی را وظیفه خودت می‌دانی؟

- البته اوایل کار خیلی درگیر وبلاگ نویسی شده بودم. خیلی رو قالب و صفحه‌های آن کار می‌کردم و با خودم می‌گفتم وقتی یک قالب خوب درست شد، مشغله وبلاگ نویسیم کم می‌شه.همین طور هم شد، چون اوایل حدود پنج ساعت کار می‌کردم ولی الان خبر را سریع آماده و در وبلاگ منتشر می‌کنم. شاید حدود یک یا دو ساعت از وقتم رو بگیره. البته وقتی که بی‌کار باشم؛ بعدازظهرها یا شب‌ها. سعی می‌کنم مشکلات روستا را بیش‌تر منتشر کنم حالا شاید مسوولی اومد، دید و دلش سوخت و کاری کرد.

وبلاگ نویسی چقدر از وقتت را می‌گیرد؟ روزی چند ساعت؟ و تا کجا می‌خواهی به آن ادامه دهی؟

- چون کار کشاورزی رو برگزیده‌ام در روز زیاد وقت ندارم ولی بعدازظهرها یا شب‌ها رو به وبلاگم اختصاص می‌دم و به روزش می‌کنم. روزانه حدود دو تا سه ساعت از وقت خودم رو برای وبلاگم می‌گذارم. تا جایی هم که در توانم باشه و بتونم مشکلات دهمون رو به گوش مسوولان برسونم، ادامه می‌دم و امیدوارم که موفق باشم.

به طور میانگین چند مطلب در روز یا هفته منتشر می‌‍‌‌کنی؟

- در روز یک مطلب سعی می‌کنم منتشر کنم .اگر که وقت داشته باشم، اماکن داره هر روز یک مطلب در وبلاگ قرار بدم اما همون‌طورهم که خودتون می‌دونید، این‌جا روستا است و خیلی کم مطلب خبری در روستا پیش می‌آد که بشه استفاده کرد. البته گاه وقتی که وقت داشته باشم، گوشیم رو برمی‌دارم وتوی روستا و اطراف می‌چرخم و حالا اگه خبری گیرم نیومد، در حد چند تا عکس برای ارسال مطلب برای روز آینده آماده می‌کنم.

افراد محلی هم برای برایت خبر می‌آورند؟ در وبلاگت گزارش تصویری از منزل حاجیه خانم حسین‌زاده کار کرده‌ای. خودت عکاسی می‌کنی یا مردم محلی عکس‌ها را در اختیارت می‌گذارند؟

- عکاسی‌های وبلاگ کار خودمه. علاقه زیادی به عکاسی دارم. افراد محلی فقط اگه عکس قدیمی داشته باشند و یاد آور خاطره دیگران باشه، برایم ایمیل می‌کنند و من در وبلاگ با نام خودشون منتشر می‌کنم. فقط درهمین حد.

انگیزه‌ات برای ادامه کار چیست؟

  • انگیزه‌ام برای ادامه کار، تا جایی که بتونم برای روستایم کم نمی‌گذارم و تاجایی که در توانم باشه، ادامه می‎دم.

وبلاگت بیش‌تر شبیه وب سایت است. چرا این شکل کار را انتخاب کردی؟

- وقتی این قالب وبلاگ رو آماده کردم، خودم به خودم روحیه می‌دادم که باید ادامه داد. سعی کردم که هاست و دامنه بخرم ولی چون از اول با وبلاگ نویسی کار کردم و با محیط آن آشنا شدم، کار در محیط سایت یک کم برام سخته. البته نظر خودمه چون تجربه نکردم ولی می‌گم انشاالله اگه بازدید کننده وبلاگم زیاد شد حتما اقدام می‌کنم.

 میزان اثرگذاری کارت چقدر بوده، مثلا توانسته‌ای تحولی را ایجاد یا مسوولی را مجبور به رسیدگی به مشکلات اهالی کنی؟

- نه ولی شده مشکلات اهالی روستا رو در وبلاگ منتشر کنم از جمله آنتن ندادن گوشی موبایل در روستا و بی‌توجهی مسوولان بخش به روستا و ... ولی نشده پی‌گیر همون مساله باشم.

 آیا خبرداری که مسوولان وبلاگت را می‌بینند یا خیر؟

- مسوولان محلی روستا را تا جایی که خبر دارم، بله. وبلاگ روستا را چند ماه یک بار توسط فرزندانشان نگاه می‌کنند اما مسوولان محلی بخش  را احتمال می‌دم که شاید نگاه می‌کنند ولی تا حالا نشنیده‌ام.

وبلاگ‌های دیگر را هم دنبال می‌کنی؟ از نظرت کدام وبلاگ‌ها جالب هستند و یا از آن‌ها ایده می‌گیری؟

- در بخش «دستگردان» فقط یک سایت هست که اون هم توسط جوانان اداره می‌شه. سایت «هودر» هم همین‌طور. البته هودر نام یکی از روستاهای همین بخش دستگردانه که بازدید کننده هم داره.

دسترسی راحت به اینترنت داری؟

- نه. حقیقتش این‌جا حدود 30 کیلومتر تا مرکز بخش فاصله داره و از کافی نت‌ها سوال کردم برای اینترنتADSL، گفتند چون راه دوره، امکان نداره. مجبور شدم رو بیارم به اینترنت گوشی. اما این‌جا موبایل هم درست و حسابی آنتن نمی‌ده.مثلا الان من دارم به وسیله بلوتوث از اینترنت گوشی استفاده می‌کنم. گوشیم رو آویزون کردم به بالای پنجره و با نرم افزاری که روی کامپیوتر نصبه واز طریق بولتوث از اینترنت استفاده می‌کنم.

 پیش از این، در زمان های دور، کدخدا نقطه ارتباط مردم بود و مشکلات را رفع و رجوع می‌کرد، فکر می‌کنی آمدن پدیده‌ای مانند اینترنت و وجود افرادی مثل تو چقدر شکل سنتی ارتباطات را عوض کرده و چه تاثیری روی زندگی جوانهایی مثل خودت داشته؟

- خیلی زیاد. البته در گذشته مشکلاتی بوده که الان رفع شده و مردم از خبرها و اتفاقات خیلی زودتر از پیش با خبر می‌شن. یکیش همین اینترنت.

 آیا وبلاگ نویسی راه زندگیت را عوض کرده است؟

- نه زیاد، ولی بهم روحیه می‌ده. همین که برای روستایم مطلب در اینترنت منتشر می‌کنم بهم روحیه می‌ده.

عکس‌های قدیمی را روی وبلاگت گذاشته‌ای.لابد همه کسانی که عکس‌هایشان را کار می‌کنی می‌خواهند بیایند و آن را آن‌لاین ببینند. این امکان را برایشان فراهم می‌کنی؟

- اگه منظورتون همون عکس‌های قدیمی است، من زیاد دنبالش هستم چون قدیما دوربین زیاد نبوده. حالا گاه وقتی کسی از تهران یا جای دیگه یه دوربین می‌آورده و چند تا عکس می‌گرفته. همین عکس‌ها بعد از گذشت چند سال وقتی در وبلاگ منتشر می‌شه و فرد خودشو می‌بینه، خاطرات براش زنده می‌شه، یاد جوانی‌اش می‌افته. وقتی عکس قدیمی از خودم یا ازهمشهریان در وبلاگ منتشر می‌کنم، افرادی که دسترسی به اینترنت ندارند از طریق فرزندانشون اطلاع رسانی می‌شه و می‌آن می‌بینند. خلاصه خیلی خوششون می‌آد.

از چه نوع کامپیوتری استفاده میکنی؟

- کامپیوتر خانگی با سرعت خیلی پایین، خیلی.

چه نوع محصولی کشت می‌کنی؟

  • از نظر محصولات تا اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 توی روستا همه نوع محصول کشت می‌شد از سیر و زعفرون و گندوم  گرفته تا کرابیه، جو، گاورس، ارزن، نخود، لوبیا و... .اما به دلیل خشکسالی و نبود آب کافی، اهالی روستا به کشت زعفران و سیر رو آوردند. آب کشاورزی روستا به وسیله قنات تامین می‌شه که مادرچاه یا همان چاه اصلی در شرق روستا و نزدیک کوه قرار داره و حدود 90 حلقه چاهه که هر کدوم به عمق 70_90 متر، آب را به روستا منتقل می‌کنند. این قنات که قدمت تاریخی هم داره مسوولان هیچ به آن توجه نمی‌کنند. به همین دلیل این قنات موجب ریزش در بعضی قسمت‌ها و بند آمدن آب شده و بودجه کافی برای لایروبی آن نیست. این روستا دو زمین یا به زبان محلی دو «کشمون» دارد؛ اولی کشمون رعیتی و دومی کشمون سرکاری است.

آیا ازدواج کرده و فرزند هم داری؟

  • من تازه نامزد کردم و انشالله عید همین امسال جشن دومادیم است.

 چه نوع زندگی برای فرزندانت می‌خواهی که خودت نتوانسته‌ای به آن دسترسی داشته باشی ؟

  • هنوز که نامزدیم و انشاالله در آینده صاحب فرزند خواهم شد. البته من اگه الان تلاش و فعالیتی دارم برای آینده فرزندانم است.

در مورد همکارانش می‌پرسم؛ همان‌ها که گاهی به جمال کمک می‌کنند تا وبلاگش بی مطلب نماند. می گوید: «چون خودم گاهی وقت‌ها نمی‌تونستم وبلاگم رو به روز نگه دارم حالا یابه دلیل مسافرت یا کار وغیره، تصمصیم گرفتم چند تا نویسنده از جوانان روستا رو انتخاب کنم که وبلاگ به روز باشه. چند نفری از جوانان علاقه‌مند پیدا شدند که قبول کردند در وبلاگ مطلب منتشر کنند. دو نفر از آن‌ها بچه تهران هستند 25 و 21 ساله. یکیشون بچه مشهده. البته اصالتا بچه همین روستا هستند و بقیه ازهمین روستای خودم هستن. حالا تعدادیشون محصل‌اند و بقیه کار آزاد دارند.»

گفت‌ وگوی ما به دلیل قطع اینترنت در روستای «رستم‌بم» همین جا تمام شد...

 

 

ثبت نظر

گزارش

نان خوردن از راه دین درست نیست

۶ مهر ۱۳۹۲
عبدالحميد معصومی تهرانی در مصاحبه با اندیشه آزاد
خواندن در ۱۴ دقیقه
نان خوردن از راه دین درست نیست