close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

دنباله فیلم سیصد؛ بازی سیاسی یا بازی رایانه ای؟

۴ فروردین ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۴ دقیقه
دنباله فیلم سیصد؛ بازی سیاسی یا بازی رایانه ای؟

قسمت اول فیلم تجاری سیصد سر و صدای زیادی بین ایرانیان برانگیخت؛ فضای مجازی پر شد از نامه ها و اعتراض ها که چرا تصویر ایرانیان در این فیلم منفی است و مخدوش.

البته تصویر ایرانیان در این فیلم مبنای تاریخی درستی نداشت و دست بر قضا در کتاب مصوری که فیلم بر اساس آن ساخته شده، ایرانیان آن دوران نقش منفی دارند و نه مثبت؛ اما نحوه برخورد برخی ایرانیان و اعتراض های آنها به فیلم سیصد - و حالا قسمت دوم آن که به تازگی روی پرده آمده- عجیب و بی سابقه است.

در قسمت تازه ظاهراً سعی شده که ایرانیان به اندازه فیلم قبلی پست و حیوانی تصویر نشوند و شخصیت های ملموس تری داشته باشند( و مثلاً داریوش شخصیت انسانی ای دارد و به پسرش توصیه می کند که اشتباه او را در ادامه دادن جنگ تکرار نکند) اما با این حال شکل و شمایل خشایارشا و به هر حال منفی بودن شخصیت جنگجویان ایرانی، برای برخی از مردمی که به فرهنگ کهن خود می بالند، چندان خوشایند نیست.

به رغم این عکس العمل های شدید برخی ایرانیان و مطرح کردن تئوری توطئه دو نکته مهم را یادآوری می کند: اول عدم درک آنها از ساز و کار هالیوود به عنوان کارخانه پولسازی و دوم عدم درک مفهوم قصه و تخیل و فیلم و وجود قطب مثبت و منفی در داستانسرایی حماسی.

نکته اول این که برخلاف تبلیغات دولتی در ایران و "تئوری توطئه"، هالیوود یک سیستم منظم  برای پیشبرد اهداف سیاسی نیست. هالیوود یک کارخانه رویاسازی و مهمتر پولسازی است که تنها به درآمدزایی مشغول است و برای جلب تماشاگر هر کاری می کند. برای هالیوود این که ایران در چه نقطه ای از جهان قرار دارد یا این که سران ایران و آمریکا به توافق می رسند یا نمی رسند، ته چیزی ارزش ندارد. حتی فیلم آرگو با تمام ظاهر سیاسی اش، یک فیلم اکشن ساده- و نه چندان خوش ساخت- است که برای جلب مخاطب و تهییج حس آمریکایی ها به عنوان قدرت برتر در جهان( چیزی که مردم معمولی آمریکایی دوست دارند که ببینند و بشنوند) ساخته شده و نه علیه ایران و ایرانی ها( و نه حتی جمهوری اسلامی).

سیصد و دنباله اش هم تنها فیلم های بی ارزشی هستند که حالا دست برقضا نیروهای منفی آن ایرانی ها هستند. در منطق داستانسرایی کتاب های مصور، یک عده به عنوان نیروهای مثبت تصویر می شوند و عده ای دیگر نیروهای منفی یا شر؛ و درگیری بین آنها قصه را پیش می برد. در این منطق قهرمان ها تا حد ممکن خوب و مثبت هستند و ضد قهرمان ها - که حالا در این داستان ایرانی ها هستند- بد و منفی. در نمایش این بدی هم همه چیز تا حد ممکن اغراق می شود، تا این حد که در قسمت اول سیصد نیروهای منفی حتی شمایلی شبیه به حیوانات وحشی داشتند.

اعتراض به این که چرا "ایرانی ها" شخصیت منفی هستند، همانقدر مضحک است که مثلاً ایتالیایی ها اعتراض کنند که چرا در فیلم های تاریخی، رومیان منفی و فاسد تصویر می شوند. اساساً تصور چنین اعتراضی غیرممکن است و قطعاً به شوخی می ماند (حتی آن فیلم ها شکل واقعی تری دارند تا فیلم هایی نظیر سیصد و دنباله اش که اساساً شکل و شمایلی تخیلی دارند و وقایع تاریخی آن جدی نیستند).

سیصد و دنباله اش فیلم های تجاری ای هستند که بر اساس محبوبیت بازی های رایانه ای ساخته شده اند؛ تکرار همان نوع بازی ها و درگیری ها که قرار است تماشاگر را جذب کند. سازندگان فیلم آنقدر سهل انگار- و تنها به فکر پولسازی- هستند که زحمت تطبیق هیچ نکته تاریخی را هم نکشیده اند تا بدانند داریوش و خشایارشا خود شخصاً در این جنگ ها شرکت نکرده اند یا این که آرتمیس فرمانده تمامی نیروی دریایی ایران نبوده است.

این نکته ها اساساً در منطق فیلم و سازندگان آن معنایی ندارند. حتی این که ایرانی ها نیروهای منفی هستند یا مثبت؛ یا این که برخی شان به مانند قسمت اول ممکن است به تولید کنندگان فیلم اعتراض کنند، برای آنها ارزشی ندارد. تنها نکته مهم، جلب مخاطب عام با یک قصه پردازی کلیشه ای است که منطق تاریخی ندارد و تنها تاریخ، ابزاری است برای باور پذیر کردن وقایع تخیلی و بازی های رایانه ای که تمام این فیلم بی ارزش را شکل می دهند.

-----------------------------------

نگاهی به فیلم "300: ظهور یک امپراتوری" - پرویز جاهد

ایران وهالیوود: از «بدون دخترم هرگز» تا «گلاب» جان استوارت

ثبت نظر

dariushbirang
۴ فروردین ۱۳۹۳

با سلام و درود
کاملا با این دیدگاه موافقم
اما خوب این نکته خود نمی تواند تنها موضوع مورد بررسی باشد چرا که یحتمل موضوعاتی دیگر از زوایای دیگر هم قابل کنکاش می باشد
به عنوان نمونه به همان مثالی که خود زده اید در فیلم مهیج آرگو که ظاهر قضیه را همین چیزی که شما گفته اید پنداشته
اما فراموش نشود که اصل فیلم بر مبنای سازمانی سیاسی و البته جاسوسی برای نجات عده ای است که در میان ایرانیانی که به شدت جو گیر شده اند می پرازد
منظور اینکه نمی شود مقطعی و با این نگرش نگاه کرد که تنها همین موضوع و برای هالیوود هیچ نکته ای به جزپول و کسب درآمد اهمیت ندارد
چرا که اگرغیر از این بود بایستی کمی شک کرد
در کل رسانه در هر نقطه ای جهان چه ایران و چه هر کشوری دیگر صاحبانی دارند که خوب می توانند از این ابزار قدرتمند استفاده نمایند
رسانه گاه قدرت برش آن از هر اسلحه خموفی بیشتر و از هر شمشیری برنده تر است
و گاها خیال نکنید که تنها من و شما به این مهم رسیده ایم و ما فقط به این راز تو در تو فائق آمده ایم
نه بدون شک هر کشوری برای خود برنامه هایی دارد تا بتواند گاه و بیگاه منظور و مقصود خود را از طریق این وسیله پر مخاطب و جذاب و گاه مخوف و هراس انگیز پیش براند
لذا این موضوع هم کاملا طبیعی ست که از آن به بهترین وجه ممکن استفاده نمایند
اما شایان ذکر است که در کشور ما از این ابزار به نحوی بسیار شدیدتر استفاده می کنند و تا حدی این را پیشبرده اند که گاه آدم خیال می کند که رسانه تنها و تنها ر دست عده ای معدود و آنهم برای پیشبرد اهداف خودشان می باشد
رسانه در مملکت ما متاسفانه دولتی است و این چنین که باشد خوب معلوم است که برای حفظ و بقای نظام به هر ترفند و دست آویزی متوسل می شود
خواه این دست آویز اشک مردم باشد
خواه اخباری از ینگه ی دنیا و خواه ...
خواه به قیمت باختن و دادن سهم کلانی از بیت المال به افرادی مجهول الهویه
بخشیدن و باختن سرمایه ی ملی
و خواه به عذاب و درد کشیدن مادری که تمام هستی اش را گرفته اند و ستانده اند
و ما هیچ گاه
در هیچ زمانی خود را به جای پدری که ندایش را کشتند
مادری که ستارش را شکنجه کردند و قتل عام نمودند
خواهری که به نام دین هرزه اش نامیدند
برادری که به اسم غیرت اعدامش کردند و هزاران نمونه از این دست که می تواند حقانیت رسانه را در این جامعه ظلم محور از عرش اعلا به فرش خاکی و در حال فنا آورد
چیزی که خیل عظیم از فرهیختگان به آن اشارت نموده اند
ولی گوش شونایی نبوده و نیست
از قضا تاریخ بهترین گواه برای این ماجراست که هیچ دولتی
هیچ قدرتی بر پایه ی ظلم
بر محور ستیز
با زیر بنایی این چنینی که ستونهایش را خونهای ریخته شده بی نهایت جوان و نوجوان سرخ گون کرده اند
زمینش را
ردایش را
و تمامی کون و مکانش را دگرگونه خواهند نمود
با آرزوی بهروزی و کامیابی برای زحماتی که می کشید
در پناه دوست
====
بیرنگ
... بیشتر

بلاگ

پال سزار٬ نقاش ایستگاه قطار مرکزی نیویورک

۴ فروردین ۱۳۹۳
آمد و رفت
خواندن در ۲ دقیقه
پال سزار٬ نقاش ایستگاه قطار مرکزی نیویورک