close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

روزت مبارک کارگر زندانی

۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
بلاگ معلمان
خواندن در ۳ دقیقه
روزت مبارک کارگر زندانی

محمد حبیبی

محمد حبیبی (عضو کانون صنفی معلمان) با انتشار یادداشت کوتاهی خطاب به «شاپور احسانی راد» عضو زندانی هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ضمن توضیح روحیه او در ایام هم‌سلولی با این فعال کارگری در زندان پرداخته و به این مناسبت روز جهانی کارگر را به کارگران زندانی از جمله شاپور احسانی راد تبریک گفته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:

صدایش کمی خش دارد.گرم و است گیرا. مثل طبع جنوبی‌اش. با همان سلام اول؛ آدمی را جذب می‌کند. انگار رفیق گرمابه و گلستان. همان دیدار اول‌مان در اوین، اگر چه کوتاه، اما رد پایش را گذاشت در خاطرم. تازه از انفرادی آمده بود. از یک انفرادی طولانی .

امان از این انفرادی‌های طولانی که ذهن پر می‌شود از همه خاطرات زندگی. تا خالی شود، زمان می‌برد. تو هی راه می‌روی در هواخوری و هی چرخ می‌زنی در گذشته، تا تمام شود این خیال لایتناهی. اما مگر می‌شود؟ زمان می‌برد.

وقتی پرسید: بیکاری اذیتم می‌کند. اشکالی دارد این‌جا مشغول کار شوم؟ فهمیدمش. برای او که همه عمر کار کرده بود برای گذران زندگی، کار خالی می‌کرد  انبان ذهن‌اش را. گفتم نه . چه اشکالی دارد.

مشغول شد و من می‌دیدم تلاش هر روزه‌اش را. خیلی زود پیشانی‌اش به عرق می‌نشست و صدای خش خش نفس‌هایش شنیده می‌شد. اما کار می‌کرد بدون گلایه.

وقت‌های بیکاری چرخ می‌زدیم در حیاط کوچک هواخوری، سیگاری می‌کشیدیم و گپ می‌زدیم. آن موقع‌ها هنوز شاپور احسانی راد بود. خیلی زود رفت و باید زمان می‌گذشت تا درست یک‌سال و نیم بعد، دیداری کنیم که سرآغاز رفاقتی پایدار شود. بشود عمو شاپور.

در تهران بزرگ بود که هم بند و هم اتاق و هم سفره شدیم. رفیق گرمابه و گلستان، اینبار بدون انگار...صدایش خش دارد و مثل همیشه می‌خندد. از شرایط بند می‌پرسم که می‌دانم بدتر از گذشته است. حمام‌های همیشه سرد در بهار و  تابستان و قطعی آب هر روزه، حتی برای ده ساعت. حشراتی که نمی‌گذارند شب‌ها و در اندک سکوت روزانه کمی راحت باشی.

می‌دانم پیرمرد اذیت می‌شود اما، مثل همیشه می‌خندد. بی اختیار ذهنم می‌رود به روزهای گذشته. به مهربانی‌های پدری برای بچه‌های آبانی. میوه‌ها را یکی یکی پوست می‌کند و می‌گذارد زیر تختش. سهم هر کدام‌مان را جدا. می‌گردد، یکی یکی تا پیدایمان کند و سهم‌مان را بدهد. سهم من، سهم علیرضا، متین، پویا... مواظب است، سهم هر کس نه کم شود و نه زیاد. برابری مطلق. وقت‌هایی که جارو بدست اتاق را تمیز می‌کند، اعتراض می‌کنم که، عمو بچه‌ها خودشان تمیز می‌کنند. اما گوشش بدهکار نیست.کار خودش را می کند. یکدنده مطلق...

با این پیرمرد دوست داشتنی، شاپور احسانی راد، روزهای زیادی کتاب خواندیم و راه رفتیم و گپ زدیم. با این پیرمرد زندگی کردیم و نگاهش کردیم که همیشه  در صف اول کار و تلاش است. همیشه آن جلو ایستاده است برای  اعتراض. اما نه برای خود که برای منافع جمع. آن هم بی سرو صدا، بی هیچ نیازی به  هیاهوی رسانه.

نگاه کردیم و یاد گرفتیم و فهمیدیم که اصالت به قدم‌های استوار است. حتی اگر شانه‌هایت به جبر زمانه کمی خم باشد. یاد گرفتیم که اصالت یعنی بی نیازی از سوت و کف‌های مجازی ...

حالا از راه دور به پاس استواری قدم‌هایش،  کلاه از سر بر می‌داریم و زیر لب زمزمه می‌کنیم که: روزت مبارک پیرمرد دوست داشتنی. روزت مبارک کارگر زندانی .

ثبت نظر

استان‌وایر

کرونا در ایران؛ درخواست برگزاری مجازی شب‌های قدر

۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
خواندن در ۲ دقیقه
کرونا در ایران؛ درخواست برگزاری مجازی شب‌های قدر