آیدا قجر
«ایرانوایر» در هفته گذشته مطالبی را پیرامون پناهجویان منتشر کرد که تمرکز آن بر پناهجویان مسیر بریتانیا در مرز شمال فرانسه بود؛ آنهم پس از امضای قرارداد میان بریتانیا و رواندا که همین الان هم قابلیت اجرایی دارد.
طبق این قرارداد، مردان مجردی که با قایق به بریتانیا میرسند، باید به رواندا منتقل شوند.
البته اجرایی شدن این قرارداد در شرایط فعلی با چالش و شکایت قضایی برخی سازمانهای حقوق پناهجویان و وکلا مواجه شده است؛ از جمله «سازمان رهایی از شکنجه» که چنین اقدامی را مصداق آزار و شکنجه پناهجویان ارزیابی کرده است.
در همین خصوص، با «شهرزاد پورعبدلله»، رواندرمانگر گفتوگو کردیم تا با ذکر مثالهایی که تاکنون «ایرانوایر» منتشر کرده است، به آسیبهایی بپردازیم که پناهجویان و بهویژه زنان و کودکان با آنها مواجه میشوند. بنا به برآورد «سازمان صلیب سرخ جهانی»، پناهجویان آسیبپذیرترین قشر جامعه انسانی هستند.
***
در ادامه خلاصه این گفتوگو را میخوانید:
ما در «ایرانوایر» طی سالهای گذشته گزارشها و روایتهای بسیاری در حوزه پناهجویان منتشر کردهایم. یکی از اشتراکات زندگی آنها، نداشتن چشمانداز مشخص از آینده، هویت و حق کار، یعنی فقر، نداشتن بیمه و امکانات بهداشتی، درمانی و تغذیه که در کنترل فقر یا مسوولان کمپها است، سلامت پناهجو هم از کنترل خودش خارج است. از سوی دیگر، در تابستان ۲۰۱۸ اتحادیه اروپا تعیین کرد که هیچ پناهجویی حق انتخاب مقصد ندارد. این مسایل چه تاثیری بر روان انسانها میگذارند؟
- به طور کلی میخواهم هرم نیازهای ابتدایی انسانی «مازلو» را یادآوری کنم. چهقدر برای آن که انسان بتواند سلامت جانی و روحی داشته باشد، برآورده شدن آن نیازها ضروری است. شما به ابتداییترین نیازها مثل سرپناه، غذا، بهداشت و پوشاک اشاره کردید. میتوان به نیازهای جنسی و نیازهای عاطفی هم اشاره کرد. پس در زندگی پناهجویی، نخستین نیازهای بشر پاسخ داده نمیشوند. دومین مساله، نیاز امنیت است که آنهم در زندگی پناهجویی وجود ندارد. امنیت شغلی، جانی و مالی و حتی امنیت آنی هم ندارند. معلوم نیست صبح که از خواب بیدار میشوند، چه اتفاقی برای آنها میافتد. زندگی در دنیای پناهجویی یعنی نداشتن امنیت. سومین نیاز انسان، احساس به ارزشمندی است؛ این که احترام به او گذاشته شود. افراد به عنوان پناهجو در طی مسیر مدام مورد بیاحترامی قرار میگیرند و به حریم جسمی آنها تعرض میشود. با بسیاری از زنان کار کردهام که در کمپها از سوی پلیس و مسوولان کمپ مورد تعرض جسمی و جنسی قرار گرفتهاند. بعضی اوقات این زنان مورد خشونتهای جنسی قرار گرفته و با این که سالها است به مقصد رسیدهاند، هنوز نتوانستهاند از آنهمه خشونت و حتی تجاوز عبور کنند. بارداریهای ناخواسته و تجاوزها هنوز آسیبهایی را در زندگی زنان به همراه دارند. نادیده گرفته شدن توانمندیهای انسانی مساله دیگری است. همهچیز بستگی به شما ندارد؛ مثلا مراجعهکنندگانی دارم از ترکیه که فکر میکردند به زودی در مقصد مستقر خواهند شد ولی سالها است که بیچشمانداز، ماندگار شدهاند. بسیاری انگیزه خود را از دست میدهند. افسرده میشوند و مضطرب هستند. هویت خود را از دست دادهاند و هنوز در جایگاهی نیستند که هویت خود را بازتعریف کنند. بدترین مساله، عدم تعلق است که انسان میتواند با آن روبهرو شود. بین زمین و آسمان معلق هستند. بنابراین باید گروههایی پیدا کنند که حس تعلق خود را بیایند. هویت اجتماعی و ریشه نداشتن آسیبپذیری پناهجویان را بالاتر میبرد. هرچه بیشتر در این مسیر باشند، این آسیبها بیشتر خواهند شد و درمان این آسیبها هم بیشتر طول خواهد کشید.
شما از احترام و در واقع کرامت انسانی صحبت کردید. نوع برخوردی که با پناهجویان میشود، از سوی همین نیروهای مرزی به گونهای است که مدام تحقیر آنها را در پی دارد و احساس گناه و مجرم بودن به آنها میدهد. مواجهه با خشونتهای مختلف و اضطراب شدید باعث شده که بسیاری تنها در فکر رسیدن به مقصد باشند. هدف، مقصد است. برای همین، با مقدمهای که به آن پرداختیم، زمان از دست میدهند.
- آماده و هدفمند نبودن یک مساله مشترک میان پناهجویان است. به نظر من بسیاری از پناهجویان ایدهای ندارند که چه در انتظار آنها است و چه باید به همراه داشته باشند. مثل این میماند که کسی برود آلاسکا اما با شلوارک. اکثر اوقات آمادگی ندارند. یک زمانی امکانات وجود نداشت که افراد آگاهی پیدا کنند اما باید از منابع معتبر درباره مسیر و خطراتی که با آن مواجه خواهند شد، آگاهی پیدا کنند؛ همینطور قوانینی که مدام در حال تغییر هستند. در بیشتر موارد افرادی که بدون آگاهی و آمادگی قدم به این مسیر میگذارند، بیش از بقیه آسیب میبینند. بیشتر افراد در شرایط اضطراری خروج از ایران نبودهاند. به نظر من هرکسی حق دارد محل زندگی خود را انتخاب کند. مشکل وقتی است که خودمان را آماده نکردهایم. بعضی اوقات هم اعتماد نکردن به نشانهها و حسهای شخصی است. موردی داشتم که قاچاقچی پول برادر فرد را خورده بود اما باز هم به او اعتماد کرد و دوباره مال از دست داد. مسیر پناهجویی و مهاجرت غیرقانونی پر از خشونت است. من افرادی را میبینم که ۳۰ سال پیش از طریق غیرقانونی مهاجرت کردهاند اما همچنان از پلیس هراس دارند و دچار افسردگی هستند، صرفا به خاطر آنچه در این مسیر مشاهده کردهاند. الان بسیاری فکر میکنند که با چهار عکس در اینستاگرام، پوشش زیبا و یک اتومبیل، فرش قرمز برای پناهجویان پهن شده است. من با کسانی کار کردهام که ۱۲ سال بدون مدارک و هویت در مقصد زندگی کردهاند. فقط از مرز گذشتن نیست، آشنایی با زبان مقصد، یادگیری کارهایی که در هر شرایطی پولساز است، مثل آرایشگری، لولهکشی و نمونههای آن که به زبان هم مربوط نیست و همیشه بازار کار دارد، یعنی آماده کردن. من همیشه به عزیزانی که در ترکیه هستند، میگویم میدانم که انگیزه ندارید، خستهاید ولی روزانه یک مدت زمان کوتاهی را برای یادگیری زبان بگذارید. در هر شرایطی حداقل کنترل ۱۰ درصد زندگی خودمان دست ما است که با آن چه میکنیم.
مساله کودکان در مسیر پناهجویی و آنچه شاهد و قربانی آن هستند، مورد دیگری است که میتوان به آن پرداخت. کودکی که در ماشین جاساز میشود، کودکی که شاهد کتک خوردن والدین خود از قاچاقچی و پلیس است، کودکی که قرار است به دنیا بیاید تا امکاناتی مثل سرپناه در اختیار والدینش قرار گیرد، در واقع انسانی است که اختیاری از خود ندارد اما قربانی و گاهی به ابزار برای کسب امکانات تبدیل میشود. این کودکان با چه آسیبهایی مواجه هستند؟
- بچهها برای مراعات حال والدین سکوت میکنند، در حالی که به محیطی نیاز دارند که این بار سنگین را زمین بگذارند. چنان سختیها بر بعضی از کودکان تاثیر گذاشته است که تمرکز، خواب و آرامش را از دست دادهاند. برای همین خودشان را خاموش میکنند. مکانیزم دفاعی است که کمک میکنند فراموش کنند. منتهی در این پروسه، همه چیز فراموش میشود. شما میخواهید سختی را فراموش کنید اما با سیستم خاموش کردن، همه چیز را فراموش میکنید. این کرختی و بیحسی بعدها گریبانگیرشان میشود. این افراد بعدها در روابطشان دچار مشکل میشوند. شریک عاطفی آنها گاهی احساس نادیده گرفته شدن دارند. از نظر احساسی، این افراد حضوری را که باید داشته باشند، ندارند. یاد گرفتهاند که خودشان را بکشند. پدر و مادرهایی میشوند که برای کودکان خود حضور ندارند یا نمیتوانند تکیهگاه امنی برای فرزندان خود شوند. بیماریهای روانتنی مثل تنگی نفس و سوء هاضمه از نمونههای آن هستند که علتی هم برای آنها پیدا نمیشود. تمام این موارد، مسایلی هستند که کودکان ممکن است با آنها مواجه شوند. در بسیاری مواقع کودکان نمیتوانند مسایل خود را مطرح کنند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر